سایر منابع:
سایر خبرها
افشای راز قتل مهندس پولدار
را با بند پلاستیکی بستم و او را داخل صندوق عقب گذاشتم. درچنین شرایطی از پارکینگ خارج شدم و دو سه ساعتی درخیابان ها پرسه زدم. پس از آن خودرو را درخیابان پیامبرمرکزی، کنار فروشگاه کوروش رها کردم. کارت های عابربانک های مهندس را برداشتم و یکی از آنها را دراختیار زن مورد علاقه ام قرار دادم تا خرید کند. قصد داشتم پس از چند روز زمانی که آب ها از آسیاب افتاد، مقدار بیشتری پول از کارت دیگر مهندس برداشت کنم ...
نقشه سرقت کارگر اخراجی رنگ خون گرفت
عابربانکش را داد اما زمانی که خواستم پول های داخل جیبش را هم به من بدهد، مچ دستم را گرفت و با هم درگیر شدیم. همان لحظه با چاقو چند ضربه به او زدم و پس از آن فرار کردم. من در این سرقت فقط یک کارت عابربانک به دست آوردم که نتوانستم با آن کاری بکنم و به خاطر هیچ دست به جنایت زدم. با اعترافات مرد جوان، قاضی پرونده برای وی و طراح نقشه سرقت قرار قانونی صادر کرد و هر دوی آنها برای ادامه تحقیقات در اختیار اداره آگاهی قرار گرفتند. ...
راز قتل مهندس معمار در اعترافات سارق آشنا
.... مهندس پس از نوشیدن آن، حالش خراب شد و از حال رفت. من هم به سرعت دست و پاهایش را با بند پلاستیکی بستم و او را داخل صندوق عقب گذاشتم. پس از آن از پارکینگ خارج شدم و دو سه ساعتی در خیابان ها چرخ زدم. بعد خودرو را در خیابانی در غرب تهران رها کردم. از سویی کارت های عابربانک های مهندس را سرقت کردم و یکی از آنها را دراختیار دختر موردعلاقه ام قرار دادم تا خرید کند. قصدم این بود که پس از چند روز زمانی ...
دزدان داعش نما در جنوب تهران دستگیر شدند
روز نو : اوایل اسفند امسال مردی با حضور در شعبه سوم بازپرسی داسرای ویژه سرقت تهران از پنج مرد به اتهام سرقت پول و گوشی تلفن همراهش شکایت کرد. او گفت: در یکی از محله های شمالی تهران به صورت پیاده به خانه می رفتم که پنج مرد جوان که تعدادی از آنها با پارچه هایی صورتشان را پوشانده بودند، راهم را سد کرده و مرا زیر مشت و لگد خود گرفته و با چاقو مجروح کردند. وی گفت ...
خیلی دلم برای پرسپولیس و هوادارانش تنگ شده/ چند پیشنهاد از استقلال به من شد!
او شنیدم و نه گلایه ای.هر چه بود درونش بود و مثل یک مرد زندگی می کرد.آن روز لعنتی را فراموش نمی کنم. *روز فوتش را؟ یک اس ام اس برایم آمد.دیدم نوشته اند هادی نوروز ی فوت شده است.گفتم بروید بابا جان این حرفها چیه.بعد همسرم از تهران تماس گرفت.دیدم حالش مساعد نیست.متوجه شدم واقعیت دارد.دیگر هیچی نگفتم.تلفن را قطع کرد.من ماندم و ... *کلی خاطره! وای...یعنی هر ...
جزئیات حمله به یک خبرنگار مقابل خانواده اش
، درباره این حادثه گفت: پنجشنبه گذشته بود. حوالی ظهر، بعد از کلی تماس مشکوک از جانب یک فرد مجهول الهویه که اصرار داشت خودش را کارمند بانک و علاقه مند به قلم و رسانه من معرفی کند، دعوت شدم برای دیداری حضوری در یکی از خیابان های اصلی شهر. ایشان سه روز مداوم با بنده تماس می گرفت و ابراز علاقه مندی می کرد برای ملاقات حضوری با بنده. به دلیل شرایط حساس و خطرناکی که بر فضای انتخابات ارومیه سایه انداخته بود ...
روزگار بلوچان در حاشیه ی دریای مکران
دهیار بشوم. من اشتیاق زیادی برای کار داشتم. در سیزده سالگی عروس شده و شش سال پیش که دهیار شد مادر بود. چهار تا بچه دارم. من با مشکلات زیادی درس خواندم. از قشر فقیر بودم. مادرم می گفت بسه، ولی پدرم می گفت بخوان. برای دانشگاه دیگر بودجه نداشتم. الآن هم روستای ما مدرسه ی راهنمایی ندارد. باید پنج کیلومتر بروند تا نیک شهر. هشت نفر هم دبیرستانی داریم. تا حالا در روستای ما 75 نفر به علت فقر ...
سیا برای سقوط مصدق 60 هزار دلار خرج کرد
کاری داشته باشید انجام دهم ولی خوشبختانه طولی نکشید، یعنی دو روز بیشتر طول نکشید که روز سوم سپهبد زاهدی تلگراف زد که کار ها خاتمه یافته است. والاحضرت آن موقع در پاریس بودید؟ نه، من آن موقع در جنوب فرانسه بودم و پول اینکه سوار طیاره بشوم و بروم نداشتم و مجبور شدم که از یکی از دوستانم کمک بخواهم که مرا با ماشین ببرد و من یک روزه یعنی در هشت یا نه ساعت، از جنوب فرانسه خودم را ...
ایادی، علم و هویدا از بیماری شاه اطلاع داشتند
هلیکوپتر پرواز کردم و از میدان شهیاد دیدم که چقدر جمعیت بود. تاریخ آن روز را به خاطر دارید؟ در ماه سپتامبر بود که روز هفتم وارد شدم و روز سیزدهم رفتم. بعد از اینکه برادرم را دیدم، اولین چیزی که به من گفتند، گفتند: من می خواهم که شما بروید. من گفتم که نمی توانم بروم، حالا یک چند وقتی اینجا هستم، گفتند برای راحتی خیال من تو حتما بروید. در صورتی که بعد من فهمیدم که به ایشان فشار ...
غرضی: شما بگو “شهید”، ولی 72 نفر را مفتی دادیم دم تیغ!
سیاست مداران یا نسبت به کسانی که خودشان را کاندیدا می کنند حرف بزنند و حتی جوک بسازند، اظهار داشت: در برهه انتخابات ریاست جمهوری 92، حرف هایی که من می زدم باعث تعجب بسیاری از افراد می شد. اما الان بعد از حدود سه سال همه می دانند که آن حرفها، حرفهای درست و نیاز اجتماع بوده است و من هم از همه افرادی که لطیفه گفتند و شوخی کردند، تشکر می کنم. ویژه نامه نوروزی شرق، در ابتکاری سوالات مردم از غرضی ...
جزئیات یک کودک ربایی عجیب در تهران
پسر پول خواستند که من تحویلشان دادم و محمدرضا را تحویل گرفتم. خان آقا پیدا شدن این نوجوان در خانه اش را نیز اینگونه توجیه کرد و گفت: وقتی معامله با آدم رباها را انجام دادم آنها محمدرضا را دست و پا بسته در چمدان تحویل من دادند و من هم همانطور او را به خانه آوردم. این ادعا درحالی بیان شده است که محمدرضا در برابر بازپرس گفته پس از دیدن خان آقا و خوردن رانی بیهوش شده و دیگر هیچ چیزی یادش نمی آید. با اظهارات مرد آدم ربا و خانواده محمدرضا، بازپرس سیفی دستور بازداشت این مرد را صادر کرد و پرونده را برای تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران پلیس آگاهی قرار داد. ...
پایان یک پرونده سیاه در دادگاه جنایی
و تصور می کردم که قرار است با شوهرم به گردش بروم ولی وقتی به آن باغ در لواسان رسیدیم، فریبرز به بهانه خرید از آن جا بیرون رفت. همان لحظه سه مرد جوان به آن جا آمدند و درحالی که شوکه شده بودم، مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند. آنها گفتند که به فریبرز 700 هزارتومان پول داده اند. بعد از آن بود که فریبرز همین کار را مرتب تکرار می کرد. او می گفت که از من فیلم سیاه تهیه کرده و اگر به خواسته هایش عمل نکنم ...
انتقام مرگبار پایان رابطه شیطانی
روز دوباره به گوشی خودش زنگ زد، به من آدرسی داد و گفت شهداد در این آدرس با زنی در خانه تنهاست. بعد از من خواست به آنجا بروم و با چشمان خودم ببینم. وقتی به آن آدرس رفتم، متوجه شدم کسی در خانه نیست. بالا رفتم که شوهرم را پیدا کنم دیدم سعید و مرد دیگری در آن خانه هستند. بعد فهمیدم آن مرد پسرعموی سعید است. آنها به زور به من تجاوز کردند. با پایان تحقیقات از شهداد، برادرزنش و گل ...
دستبرد مسلحانه دزد ناشی به بانک
... بعد چی شد؟ با تماشای فیلم صحنه سرقت در یک بخش خبری، شیوه سرقت و فرار را یاد گرفتم. موتورم را فروختم و دو قبضه کلت خریدم. اما برای اجرای نقشه نیاز به موتور داشتم. بنابراین از طریق سایت دیوار فروشنده موتورسیکلتی را فریب داده و او را به محل قرار کشاندم و موتورش را دزدیدم. از روز سرقت بگو؟ چندروزی بانک را زیرنظرگرفتم تا این که متوجه شدم حدود ساعت 13 سربازی که نگهبان آنجاست ...
پرسپولیسی بودم به خاطر حجازی طرفدار آبی ها شدم
. یادم هست رفتم جلو و با او دست دادم و بعد اجازه گرفتم او را ببوسم. واقعاً پهلوانی بود تختی. بار دوم هم او را سر چهار راه خیابان دیدم. زلزله بوئین زهرا آمده بود و تختی راه افتاده بود از جنوب شهر به بالا و برای زلزله زدگان پول جمع می کرد. * چه جالب. سر چهار راه ولی عصر شما هم بوده اید؟ یادم هستم پشت فرمان ماشین بودم. تختی یک کلاه شاپو سرش بود و بارانی تنش. زد به شیشه، شیشه را دادم پایین ...
صفحه اول روزنامه های چهارشنبه 19 اسفندماه 94 + فال روزانه + فال حافظ
تو نرگس کرشمه می برد از حد برون خرام***ای من فدای شیوه چشم سیاه تو تعبیر: از سر جنگ بذ خواسته اید و با خوبی ها می جنگید. از راه خویش برگردید. شما مرد جنگ و خونریزی نیستید. درونتان مملو از آرامش .و آشتی است و همه از شما تقلید می کنند. در حسرت چیزی هستید می خواهید دوباره همه را به دور هم جمع کنید. رسیدن به مقصود در یک قدمی شماست کمی صبر کنید. فال روز متولدین خرداد ...
گفت و گو با خبرنگاری که جلوی چشمان خانواده کتکش زدند
ساعت 14 ظهر فیکس کردیم. من ماشینم را در خیابان مجاور خیابان شهید کشتگر(دانش) پارک کردم. درحالیکه همسرم و دو دخترم در ماشین بودند. از خودرو پیاده شدم و به سمت محل قرار حرکت کردم. با شخص تماس گیرنده تماس گرفتم و جویای محل شان شدم. گفت همین الان از بانک خارج می شوم. برای خودم هم مشکوک بود این وضعیت. ولی چون طرف با رویی باز و صمیمانه بامن مواجه شد قدری از استرس و نگرانی ام کاسته شد. طرف ...
توبه کردم، دیگر سرقت نکنم
می کردیم. ریسک سرقت از خانه های ویلایی شمال شهر بسیار بالاست. پس چگونه پول خوب به جیب می زدید؟ یک بار در سرقت از یک آپارتمان در محله نبرد توانستیم 5/1 کیلوگرم طلا سرقت کنیم. آن خانه بهترین جایی بود که من برای سرقت رفتم. از آن سرقت 15میلیون تومان به جیب زدم. خانواده ات می دانستند سرقت می کنی؟ سال 83 برای اولین بار دستگیر شدم. بعد از آن خانواده ام فهمیدند و مادرم هم ...
بخشی از واقعیات زندگی هنری محسن چاووشی
مجوز ارشاد ابتدا به سفارش آوای باربد آلبومی را تولید می کند که این آلبوم برای دریافت مجوز به جای ارشاد به حوزه هنری ارائه میشود و جالب اینکه اولین پولی هم که بابت خوانندگی می گیرد از همین کار بوده است. وی بیان داشت: با آوای باربد قراردادی بستیم و مبلغی به عنوان پیش پرداخت گرفتم تا بروم آلبوم را آماده کنم. دقیقا 15 میلیون تومان پول پیش پرداخت گرفتم که تا آن روز اولین پولی بود که بابت قرارداد ...
نجات دختر جوان از ارابه سفید
کرد و به صندلی عقب کشاند. آنها نیت شومی در سر داشتند که من در برابر آنها مقاومت کردم و با آنها درگیر شدم که گشت مأموران پلیس سر رسید و آنها اقدام به فرار کردند که من در خودرو را باز کردم و به بیرون پریدم. وی در پایان گفت: دو پسر شیطان صفت طلاها و پول هایش را هم به زور گرفتند. پس از طرح این شکایت، پرونده به دستور قاضی حسین پور، بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران برای شناسایی و دستگیری ...
این مرد بیش از 200 شهید گمنام را با آزمایش ژنتیک شناسایی کرده است
، مگر به اجبار عبور کنم اما با شهدا که کار می کنم، همیشه درونم یک حس رضایت و شادمانی خاصی دارم. تو امروز فرصت پیدا کردی با یکی از بهترین هایی که ملت تقدیسش می کند، خداوند تحسینش می کند و درجات عالی دارد کار کنی و نتیجه اش، احساس رضایت و خشنودی یک مادر دلسوخته است. همه این می شود لذت. می شود نشاط... شما سال 89 برای خانواده شهدای اصفهان فراخوان دادید و با اتفاقی که برای خودتان هم خوشایند نبود ...
جزئیات یک کودک ربایی عجیب در تهران
دنبال او گشتم. من تاجر وسایل گازی هستم و از 10 سال قبل به تهران آمدم و دو پسر 4 و 2 ساله دارم. ماهی 4-3 میلیون تومان درآمدم است و هیچ مشکل مالی ندارم. دیشب نیز اتفاقی از یکی از دوستانم شنیدم دو نفر از کسانی که من می شناسم محمدرضا را دزدیده اند. من پیگیری کردم و آنها پس از تماس من 20 هزار دلار برای آزادی این پسر پول خواستند که من تحویلشان دادم و محمدرضا را تحویل گرفتم. خان آقا پیدا شدن ...
فرهنگ در رسانه
.... با این حال، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از این اپرا دیدن کرد و با اظهاراتش در را روی همه ی حاشیه های ناصواب بست.علی جنتی پس از این که به تماشای اپرای عاشوا نشست، در سخنانی گفت: وقتی این کار را دیدم، به آنچه در طول این چند روز روی خروجی سایت های خبری و برخی وبلاگ ها خواندم، فکر کردم و متوجه شدم، واقعا چه ظلم و جفایی نسبت به این کار می شود. وقتی من اپرای عاشورا را دیدم، متوجه شدم، یک اثر بسیار ...
بیهوشی مردان ثروتمند در انباری زوج جنایتکار
. ما از 5 مرد به همین شیوه سرقت کردیم که در آخرین سرقت هرچه منتظر شدم محسن به خانه نیامد. من هم مجبور بودم ماده بیهوشی بیشتری به مقتول بدهم که درنهایت جان باخت. پسرم هم تنها در آخرین سرقت با ما همراه بود و از سرقت های دیگر خبر نداشت. پس از صحبت های این زن، شوهرش نیز به قضات گفت: من تنها سرقت را قبول دارم. نه آدم ربایی و نه قتل و نه حتی خوراندن ماده بیهوشی کار من نبود. این زن به همراه پسرش ...
راز کودک ربایی مرموز در آینه بینی یک مادر
رفت وآمد داریم. محمدرضا مثل برادر خودم بود، دوستش داشتم. امکان ندارد که بتوانم دست به چنین کاری بزنم و با پسر دوست صمیمی ام اینکار را بکنم. محمدرضا گفته که تو او را بیهوش کردی، دراین باره چه می گویی؟ نمی دانم چرا این حرف را زده. حتما چون بیهوش بوده، هذیان می گوید. من آن شب محمدرضا را دیدم و عیدی که برایش خریده بودم را به او دادم. بعد از آن هم با او خداحافظی کردم و به سراغ کارهایم ...
روایت دختر تبریزی از معجزه ای به اسم "شهدا": عاشق شده ام!
، به فکر راضی کردن خانواده هم نبودم، به پدرم گفتم قرار است با دوستانم به جنوب برویم و آخر سالی خوش بگذارنیم، قبل از آن نیز به شمال و اصفهان رفته بودم و پدر مخالفتی نداشت. فردای آن روز 10 هزار تومان و کارت دانشجویی در دست به همان ساختمان رفتم و کارت اعزام به مناطق را بعد از ثبت نام گرفتم. باورم نمی شد، چه کسی مرا این همه مشتاق به سفری سخت و طاقت فرسا کرده بود، نمی دانم ولی باید ...
دیروز اسب ما و امروز اصالت بوشهری ها را نشانه گرفته اند
به گزارش "سپاس"، به نقل از گام نیوز، عبد المجید اورا؛ بعد از مواضع مستحکم آیت الله صفایی بوشهری درباره جلوگیری از تشکیل کنسولگری انگلیس دربوشهر برخی از رسانه های منتصب به جریان دوم خرداد در مقام وکیل مدافع بریتانیا بر آمدند و در حمایت از انگلیس جنایت کار دست به قلم بردند از همین رو به سراغ برگ هایی از تاریخ رفتیم تا خباثت استعمار پیر و خائنان همراه این کشور جهان خوار را بر همه روشن تر کنیم دفتری ...
پدیده گدا بچه ها
در گفت و گو با دکتر مهران خوش سلوک موضوع اجاره کودکان برای تکدی گری را مورد بررسی قرار داده ایم. مهران خوش سلوک در توصیف سوءاستفاده تکدی گران از کودکان، گفت: برخی از گدایان برای جلب ترحم رهگذران و عابران، اقدام به اجاره اطفال بسیار کوچک کرده وآنان را در انظار عمومی قرارداده و گدایی می کنند یا آنان را در آغوش گرفته یا به پشت خود می بندند یا اطفال بزرگ تر را به دنبال خود می کشند ومردم نیز از روی دلسوزی به ...
بازداشت مأمور قلابی وزارت اطلاعات در خانه اشرافی
حال عبور از بلوار کشاورز بودم که در دام مرد کلاهبردار گرفتار شدم. او مدعی شد که من به نظام جمهوری اسلامی توهین کرده ام و می تواند به مدت شش ماه من را بازداشت کند. از ترس حبس و به خاطر بیماری همسرم خواستم به من کمک کند که پیشنهاد داد 15 میلیون تومان به عنوان وثیقه به او پرداخت کنم. بعد از پرداخت پول آدرس محلی را به من داد و خواست برای توضیح و آزاد کردن وثیقه به آنجا مراجعه کنم. وقتی به آن محل رفتم ...
دستگیری دزد حرفه ای هنگام شکار کبوتر!
سال ها روی هم رفته 3 سال در زندان بودم. چه جوری دستگیر شدی؟ با آزادی از زندان چندبار به خانه ها در محدوده پونک و چهاردیواری دستبرد زدم تا اینکه بعد از سرقت از خانه ای در اشرفی اصفهانی توسط دوربین عابر بانک شناسایی شدم که تحت تعقیب مأموران قرار گرفتم اما روز دستگیری من برای سرقت نرفته بودم آن روز یک کبوتر دیدم که داخل بالکن همسایه نشست و چون پدرم کبوتر دارد رفتم آن را بگیرم که همسایه ها ...