سایر منابع:
سایر خبرها
نخستین نفری بودم که احمدی نژاد برای تصدی وزارت خارجه با او صحبت کرد / بعید می دانم مذاکرات بدون حضور یا ...
های هسته ای تیم دکتر روحانی بود. من هم با کمال صداقت خدمت ایشان گفتم که سیاست های شما اگر اجرا شود، پرونده هسته ای به شورای امنیت خواهد رفت. لذا برای من مقدور نبود که مجری سیاستی باشم که می دانم صد درصد مغایر منافع ملی کشورم است. بعد از اینکه آقای متکی وزیر خارجه شد، ایشان هم درحق من لطف داشت و من را دعوت کرد و پیشنهاد کرد که من مسوولیت هسته ای در وزارت خارجه را بپذیرم. ایشان پیشنهاد کرد ...
جزئیات درگذشت حاج احمد آقا به روایت محافظش/حاج احمد مخفیانه به شهر می رفت و برای امام خبر جمع می کرد
چه قرار بود؟ یک روز صبح حاج احمد آقا آیفون زد که، خودت را به من برسان. یک ماه قبل از فوتش بود.من فورا رفتم و دیدم نشسته کنار دیوار و رنگش مثل گچ ،سفید شده و سرش را با حالت عجیبی روی دیوار گذاشته. فورا زنگ زدم به دکترها. او را در همان خانه بستری کردند.تقریبا چهار پنج ساعتی زیر سرم بود تا به هوش آمد.بعد از آن هر جا می نشست،می گفت، باید رفته باشم.این میریان نگذاشت. من می گفتم، آقا!به من چه ...
عماد افروغ: نامه احمدی نژاد به بوش آبروریزی سیاسی بود
کردند اما من اسم ننوشتم. *آقای رحمانی فضلی اولا سابقه امنیتی نداشته است و ثانیا نسبت به مقولات مختلف نگاه اجتماعی دارد و به تمام معنا یک شخصیت متعادل است. به همه مسائل با نگاه اجتماعی و به شکل دغدغه مند نگاه می کند. *رابطه مرید و مرادی بین آقای احمدی نژاد و آقای مشایی وجود داشت. در واقع مشایی مراد آقای احمدی نژاد بود. من به همه می گفتم که محال است که آقای احمدی نژاد آقای مشایی ...
جراحی ناشیانه و سیاسی در هر آنچه حاجی بابایی گفت
. 57- سؤال: بانک سرمایه ابتدا چیز دیگری بود و بعد عوض شد. حاجی بابایی: بانک سرمایه آن چیزی که شما می گویید نمی شود. مثل بیمه معلم. من یک زمانی آمدم دیدم همه چیز را داده اند به بیمه معلم. یعنی پول از معلم می گرفتند که بیمه معلم را زنده کنند! من برای بیمه طلایی ، همه را دعوت کردم و گفتم بیمه معلم هم می توانید بیایید اما یک ریال هم به او تخفیف نمی دهیم ، می توانید بیایید بسم الله ...
گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش
، در لیست هردوتا بودم اما به جهت حراستی مورد تایید واقع نشدم. مشکل حراستی تان چیست؟ نمی دانم. این اواخر به دنبالش رفتم و گفتم حداقل به من بگویید که تکرارش نکنم، چون شاید نمی دانم و مرتب دارم اشتباه می کنم. بالاخره باید بگویید که کدامش اشتباه بوده. قول داده اند که به من بگویند. پس شما هم رد صلاحیت شدید یک جورهایی؟ (با خنده) احراز صلاحیت نشدم! اینها با هم ...
توصیه جالب جواد خیابانی به فردوسی پور
جوانی که یک روزی پیش شما تست داد به سرسخت ترین رقیبتان تبدیل شود؟ من همان روز به عادل گفتم سعی نکن جوادخیابانی بشوی. تو باید عادل فردوسی پور بشوی و او با توان خودش شد. اما بعد از اینکه فردوسی پور گزارشگر موفقی شد همه دوست دارند عادل باشند و به نوعی کسی دیگر خودش نیست! اما من اینطور فکر نمی کنم. مزدک میرزایی و محمدرضا احمدی هم از بهترین گزارشگران تلویزیون هستند. ...
رپ خوانی بازیگر سینما و تلویزیون! +عکس
آماده کرده بودم اما شرایط همکاری فراهم نشد. از همان زمان دوست داشتم که در این سبک هم کاری را بخوانم. حدود یک سال قبل مهدی کرد با من تماس گرفت و نزد او رفتم و کار محمدحسام را گوش کردیم. به او گفتم اگر می خواهید از این پسر حمایت کنید چیزی به کار او اضافه کنید. پیشنهاد دادم که در این قطعه تکست رپ بخوانم و محمدحسام هم بخش پاپ را اجرا کند. حدود یک سال گذشت و مهدی کرد مجددا با من تماس گرفت و از من برای ...
وزیر بهداشت: با بساز بفروشی پولدار نشدم!
بیماران تا حضور در بیمارستان ها و حتی بعد از اخباری که درباره گرد و خاک اهواز منتشر شد جزو اولین کسانی بودید که اهواز رفتید. درمورد گرد و خاک اهواز باید بگویم در دولت جلسه ای بود و من آنجا گفتم باید به اهواز برویم. به خانم ابتکار هم گفتم بیا با هم برویم. به یاد ندارم چه مسئله ای پیش آمد اما دکتر جهانگیری به من گفت از طرف دولت به اهواز بروم. من هم رفتم. به سرعت رسیدن تان به چه برمی ...
وقتی جمشید مشایخی با آتش سیگار تنبیه شد!
باغ بود، بگذرانم. من هم که یک ساعت وقت آزاد داشتم، دعوت را قبول کردم و به خانه او رفتم. او و همسرش در منزل از من نهایت پذیرایی را به عمل آوردند. فکر می کنید آن زن و مرد مهربان می دانستند که من جمشید مشایخی بازیگر معروفم؟ نه، به هیچ وجه. آن مرد به دلیل آن که من به او سلام کرده بودم و مراتب ادب را به جا آورده بودم، از من خوشش آمده بود. به من گفت که هر روز به همه سلام می کرده و ...
از 50 سال برگزاری مجلس اباعبدالله(ع) تا توجه ویژه به همسر و خانواده
اظهار ناراحتی کرده بودم که این چرا این کار را کرده ؟ آن هم آمده بود و به آقا شکایت کرده بود. آن وقت یک روزی حاج آقا به من فرمود برو یک غذایی که به مادرت گفتم درست کرده، بردار و ببر. من اصلاً نمی خواستم پیش او بروم. کسی که این کار خلاف را کرده، بعد از چند روز به من گفت چرا نمی بری، این را برای تو می گویم. من می خواهم او از تو ناراحت نباشد. زمانی نگذشت از دنیا رفت. علم داشت که او دارد می میرد، حالا که ...
مهراوه شریفی نیا؛ قبل از کیمیا، بعد از کیمیا (2) +تصاویر
... حضور مامان به شما کمک کرد؟ - خیلی خوب بود. اصلا عالی بود. تصویر قشنگی از آبادان می سازید. - من با خودم گفتم مهراوه جان شش ماه قرار است اینجا بمانی، پس بایدکاری کنی خوش بگذرد. قبلا سر کار سامان مقدم یک تجربه اینچنینی در ابیانه داشتم و هیچی با خودم نبرده بودم. برای آبادان من از اینجا چای و شکلاتی را هم که می خورم، برده بودم. بعد رفتم دیدم آنجا معدن همه چیز ...
پروین:مسئولان منتظرند بمیری و پیکرت را در امجدیه بچرخانند
وارد بود. به نظر شما این انتقادات منصفانه بود؟ وقتی مربی خارجی می آورید به نظر من باید مربی درجه یک باشد. وقتی هم که می آید نباید با 4 بازی عملکردش را بررسی کنیم. برانکو مربی خوبی است. او آمد و بازیکنان تیم را با هم رفیق کرد. تیم هم الان وضعیت خوبی دارد و به رتبه سوم جدول آمده است. اگر در بازی بعد هم به پیروزی برسد می تواند جای استقلال خوزستان را در رتبه دوم بگیرد. همه بازی ها برای ...
زیباکلام: عارف، ابوترابی مجلس دهم شود
سخنرانی در ستاد آقای روحانی می فرستادند. اما من برای روحانی ندویده بودم بلکه تلاش من برای اصلاحات بود. *از اول هم می دانستم که بنای همکاری با دولت روحانی را ندارم چه می گفتند بیا همکاری کن چه نمی گفتند.. برای اینکه من خودم را می شناسم و می دانستم که دیر یا زود ماه عسلم با آقای روحانی و نزدیکانش تمام می شد. برای اینکه در همان دوره ماه عسل آقای روحانی رفتند به نخستین سفر استانی شان به اهواز ...
سال 95 برای نهاد کتابخانه ها سال خواندن است/ تلاش برای ریل گذاری مناسب بر اساس اصول حرفه ای کتابداری
کتابخانه ها، منابع، اعضا و بودجه رشد داشت. زمانی بودجه نهاد (پیش از دوران تأسیس) زیر 200 میلیون تومان بوده و بعد آرام آرام افزایش یافت. هر چند نهاد کتابخانه ها به عنوان نهاد هیأت امنایی از سال 1393 فعالیت خود را آغاز کرده بود که با آیین نامه اجرایی از سال 84 محسوب می شود، اما خود نهاد از زمان سال 1344 به مفهوم اداره کتابخانه های کشور حضور داشت و فعالیت می کرد. از این رو می توان گفت از سال 1344 ...
یک مصاحبه مفصل و خواندنی از کارگردان ابد و یک روز / فیلم نمادین نساخته و نخواهم ساخت/ منتقد برج عاج ...
گفتند که آنها آمده اند دنبال تو، اما اشتباها رفتند منزل همسایه. چون صدای همسایه می آمد که می گفتند مواد چیه؟ اشتباه گرفته اید! خلاصه زن و بچه ام به من هشدار دادندُ اما من تازه مواد کشیده بودم و نشئه بودم و گفتم این طوری نیست و باز هم مشغول بسته بندی مواد شدم (او به من یاد داد که بسته بندی مواد چگونه است!) خلاصه وقتی زن و بچه من دیدند سر و صداها دارد نزدیک می شود و من هیچ کاری نمی کنم خودشان همه ...
زندگی به سبک آیت الله بهجت(ره)
کرده بودم که این چرا این کار را کرده ؟ آن هم آمده بود و به آقا شکایت کرده بود. آن وقت یک روزی حاج آقا به من فرمود برو یک غذایی که به مادرت گفتم درست کرده، بردار و ببر. من اصلاً نمی خواستم پیش او بروم. کسی که این کار خلاف را کرده، بعد از چند روز به من گفت چرا نمی بری، این را برای تو می گویم. من می خواهم او از تو ناراحت نباشد. زمانی نگذشت از دنیا رفت. علم داشت که او دارد می میرد، حالا که دارد می میرد ...
رضا رشیدپور: به ده نمکی گفتم دستمال به دست
زنده تنگ شده است. رفتم لباس خاصی هم خریدم که گفتم بگذار مردم مرا پس از سال ها که در تلویزیون می بینند، نونوار ببینند. شب قبل از برنامه به من زنگ زدند که فلان کس مخالفت کرده و نمی توانید بیایید. آن وقت خیلی ناراحت شدم، جاده شمال هم بودم و داشتم بر می گشتم تهران به خاطر همین برنامه تلویزیونی. شاید نزدیک به نیم ساعت خیلی ناراحت بودم و احساس کردم که چقدر من تلویزیون را دوست دارم که وقتی مخالفت کردند ...
سعید عزت اللهی:دروازه بان می شوم
ماجراهای رستوران رفتن من و سردار شروع می شود. بدون یک چشم و یک دست جهانبخش را می برم شنیدم علیرضا جهانبخش پلی استیشن باز قهاری است اما قسمت نشده با او بازی کنم. قول می دهم یک چشمم را ببندم، از یک دستم هم استفاده نکنم و یک پایم را روی هوا نگه دارم و علیرضا را ببرم. البته این را به شوخی گفتم وگرنه علیرضا از دوستان صمیمی من است و همیشه با او در ارتباطم. روستوف آلکمار ...
از دیوار سرخ تا دیوار زرد؛ سفر یک هوادار لیورپول به قلب دورتموند
طرفداری- در زندگی گاهی به گذشته باز می گردید و لحظه ای را به یاد می آورید که درگیر ابهت آن شده اید. اتفاقی که برای من در شنبه گذشته در دورتموند، در خانه زرد ها و سیاه ها (Schwarzgelben) رخ داد. در دسامبر، خوش شانس بودم که به آلمان بروم و برخی مسابقات بوندسلیگا را از نزدیک ببینم. شاهد تفاوت هایی بودم که دوست داشتم از آن ها بنویسم، این را از TIA خواستم و این فرصت را در آن زمان به دست ...
گفت و گوی عیدانه کروش با حرف های مشکوک درباره حذف ایران از جام ملت ها
های خوشگلی و چه تیپ خوبی. (خنده) مرسی. شب عید است و من هم مثل همه لباس های نو را تنم کرده ام. *مدام می شنویم پیر شده اید ولی ماشاءا... خوش تیپ تر شده اید. مرسی. *آقای کروش این بچه هایی که دعوت شده اند، چهره های جدید هستند. ما که خبرنگار هستیم بعضی از آنها را نمی شناسیم. مطمئنیم کفاشیان 70 درصد آنها را نمی شناسد! البته کار کفاشیان نیست که بخواهد بچه ها را بشناسد. کار او ...
انتظامی ها: اجازه دهند قدری فضا باز شود
.... در همسایگی ما مسجد بود؛ درست دیواربه دیوار خانه مان. برای اینکه صدای ساز برای مسجد مزاحمت ایجاد نکند درون کمد لباس برای خودم جای کوچکی فراهم کرده بودم تا در آنجا تمرین کنم. چون جا تنگ بود باید به حالت خمیده ساعت ها ساز می نواختم و همین خمیدگی به کلیه هایم فشار می آورد و بالاخره به آنها آسیب زد. آذر حرف همسرش مجید را قطع می کند و می گوید: البته بخشی از مشکل کلیه اش موروثی بود ...
وزیر احمدی نژاد زیر آب احمدی نژاد را می زد/14حکم برای یک نفر در یک روز!/یک کارگردان دیگر به GEM ...
پایگاه خبری تحلیلی بویرنیوز (BoyerNews.com) : در رصدخانه تیتر و خلاصه ای از مهم ترین اخبار ی که اطلاع از آن ها ممکن است برای مخاطبان مهم و قابل توجه باشد، در اختیار مخاطبان قرار می گیرد و اینک رصدخانه تابناک را می بینید. خلبان قهر کرد، مردم سه ساعت سردرگم شدند! پرواز تهران به بوشهر که قصه طولانی در تاخیرها در چند سال اخیر دارد اینبار با یک اتفاق عجیب روبه رو شد ...
نقش آیت الله کاشانی در ملی شدن صنعت نفت
بعد رفت آقای فلسفی را دعوت کرد. آقای فلسفی فردا که شد گفتند: امروز که شما دعوت را پذیرفتید ، گفتم: من طفیلی بیا نیستم! این مرد بزرگ (آقای فلسفی) گفت: من دربست مخلص شما هستم. بسیار باهوش بود و می فهمید آدم چه می گوید. در هرحال من در آن سفر، با آیت الله کاشانی بودم و به واسطه علاقه یک لحظه هم از ایشان دور نمی شدم. ایشان در مشهد در منزل آیت الله آسید یونس اردبیلی وارد شدند، خدا رحمتشان کند. چادری در ...
روایاتی درباره برزخ
چیزی را که با خط ریزی روی دیوار نوشته شده بود بخوانم. شب های چهارشنبه ی هر هفته می رفتم خوابگاه و تا بعدازظهر جمعه پیش منصور می ماندم و هر بار هم روی همین تخت می خوابیدم اما نمی دانم چرا این نوشته را هیچ وقت ندیده بودم. گفتم: لابد جای صله گرفتن شمشیر می گرفتند دست شون و می رفتند توی جنگ ها آدم بکشند گفت: این شعر رو گوش کن که اون یارو، بساطی سمرقندی رو می گم، واسه زنی گفته و بابتش کلی ...
فرهنگ در رسانه
را فشرده گفتم. فقط این را بگویم که آنجا در ارکسترسمفونیک برلین ساز می زدم. چون دانشجوی ممتاز رشته خودم در ساز ابوا بودم، به ارکستر دعوت شده بودم. یک روز از ایران دعوت نامه ای به دستم رسید که مرا برای نواختن ساز در ارکسترسمفونیک تهران دعوت کرده بودند. آمدم ارکستر را همراهی کردم و مجددا برگشتم. بار بعد که برگشتم به این دلیل بود که از من خواسته بودند عضو دائمی ارکستر شوم. آن موقع رهبر ارکسترسمفونیک ...
بگو، آره
...، نه؟ نه، من نگفتم، این سؤال کلاً مسخره س. اگه تو سیاه بودی احتمالاً ما هیچ وقت همدیگه رو نمی دیدیم، تو دوست های خودت رو داشتی و من هم دوست های خودم رو. اما اگه همدیگر رو می دیدیم و من سیاه بودم؟ اون وقت شاید تو با یه سیاه دوست می شدی. بعد سرِ شلنگِ ظرف شویی را بلند کرد و قاشق و چنگال ها را آب کشید. آب آن قدر داغ بود، که قاشق و چنگال ها به رنگ تیره درآمدند، بعد اما دوباره ...
در 45 درجه سانتیگراد
در داستان بلند (رای برادبری) درجه حرارت 451 درجه فارنهایت است،یعنی در چنین درجه حرارتی کتاب ها می سوزند. اما از نظر من 45 درجه سانتیگراد درجه حرارت ایده آل برای نوشتن کتاب است. یعنی 45 درجه سانتیگراد درجه حرارت واقعی است، چون درجه حرارت اتاقم است - که بالای آشپزخانه قرار گرفته، جایی که قصه هایم را نوشته ام. چون اتاق من در میان دو گرمای آفتاب و آشپزخانه قرار گرفته و در تابستان به اجاق مبدل می شود، که قصه ها در آن نضج می ...
سردار آزمون: پیشنهاد اروتون جدی نبود؛ وقتی به ایران آمدم می گویم قرمزم یا آبی
وقتی با بازیکن ترکمن فوتبال ایران صحبت می کنید متوجه خواهید شد او چقدر واقع بین است و آرمانگرایانه به زندگی نگاه نمی کند. ورزش جهان-او می گوید دوست داشته علی دایی امروز فوتبال ایران شود اما رسیدن به این مهم تلاش بسیاری لازم دارد. او سردار آزمون است؛بازیکنی که معتقد است اگر لژیونر نمی شد در مرکز توجه قرار نداشت. ابتدا به تو تبریک می گویم به خاطر بردی که شب گذشته مقابل زسکا به دست ...
از 50 سال برگزاری مجلس اباعبدالله(ع) تا توجه ویژه به همسر و خانواده
کرده بود، من نزد بعضی اظهار ناراحتی کرده بودم که این چرا این کار را کرده ؟ آن هم آمده بود و به آقا شکایت کرده بود. آن وقت یک روزی حاج آقا به من فرمود برو یک غذایی که به مادرت گفتم درست کرده، بردار و ببر. من اصلاً نمی خواستم پیش او بروم. کسی که این کار خلاف را کرده، بعد از چند روز به من گفت چرا نمی بری، این را برای تو می گویم. من می خواهم او از تو ناراحت نباشد. زمانی نگذشت از دنیا رفت. علم داشت که او ...
مهراوه شریفی نیا قبل از کیمیا، بعد از کیمیا (1)
سریال های ترکیه ای بودند، کیمیا را بدون اینکه بگویم، می دیدند. آنقدر به سریال های جم عادت کرده بودند که مثلا می گفتم، عمه تو رو خدا سریال من را یک قسمت ببین، ببین چه شکلی شده ام، می گفت نه، یاسمین (کاراکتر یکی از سریال های جم) خیلی خوشگل است! نمی توانم تو را ببینم. خب کاری نمی توانستم بکنم. بعد هم رفتم دیدم راست می گوید، واقعا خوشگل است! (خنده) حاشیه های ماجرای گریم چه بود؟ مسائل دیگر ...