سایر منابع:
سایر خبرها
باهاش خودی نشون بده و وقتی تونست عملی ا ش کنه، خیلی سر ذوق اومد؛ اما نتیجه خطرناکی داشت. نهم مهر آیت الله به کویت رفت تا از اونجا به سوریه بره. اما حکومت ایران به کویت گفت چرا همچین آدمی رو راه دادید؟ اونا هم گفتن فامیلی شو تو گذرنامه ا ش مصطفوی زده بود و نشناختیم. روح الله خمینی بلافاصله از کویت هم اخراج شد و در حالی که مجبور بود تو کمتر از یه روز تصمیم بگیره، با مشورت پسرش سیداحمد ...
حادثه جو، فنا ناپذیر، خواه پر جوش و خروش، فرمان دهنده، سالم، جدی، مصمم و آتشین مزاج. پخش صوتی غزل با صدای موسوی گرمارودی: فرصتی به تو روی می آورد که با توجه به موقعیت فعلی ات هیچ توقع آن را نداشتی. حالا همه چیز بستگی به خودت دارد. اگر می خواهی به فرجامی نیک برسی، باید در این راه از جان و دل مایه بگذاری، زیرا این راهی است پر خطر که مشقات و رنجهای فراوان دارد. از حرف بیهوده ...
. یک دفتر شعر داشت که توی آن کلی شعر یادگاری نوشته بود. در اردوگاه کرخه با مسعود علی محمد پور اهر قبر هایی کنده بودند به اسم قبر های دولوکس؛ شب ها می رفتند آنجا و راز و نیاز می کردند. غلامرضا توی راز و نیازهایش می گفت: خداوندا رحمتی کن که من آنچنان که تو دوست داری بمیرم و در لحظه مرگ قلبم مالامال از عشق تو باشد. شب عملیات مفقود شد و جنازهاش هیچوقت به عقب نیامد. در وصیت نامه اش نوشته: مادر ...
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، پویش مردمیِ زنگ اذان برای احیای سنت اذان گویی، شکل گرفته و قرار است در این پویش، هر کسی از اذان گفتن خود در هر موقعیت و مکانی فیلم تهیه و ارسال کند تا در این پویش شرکت کنند. نماهنگ هایی نیز برای این پویش طراحی و تولید شده که یکی از این نماهنگ ها من مؤذنم نام دارد. نماهنگ من مؤذنم را روح الله رحیمیان با همراهی گروه سرود شمیم یاس با شعری از سید صادق ...
را به هم زده است. گفتم: چرا؟ گفت: خب به من می گوید که تو در هر فرودگاهی در کشور پیاده شوی، همان اول به تو دستبند می زنند و تو را می برند و دیگر هم پیدایت نمی کنیم. بهتر است که راه ما از هم جدا شود. گفتم: تو چه گفتی؟ گفت: من هم او را حلال کردم و گفتم: درست می گویی و نام من در لیست سیاه قرار گرفته است. در بخش اطلاعات شده بود، در عملیات بوکمال در نقطه ی رهایی بچه ها در ستون ...
.. [متاثر می شود.] شب بعد از نماز مغرب و عشا و شام، وارد آب می شدیم. مسافت های 12 کیلومتری را تمرین می کردیم ساعت 4 و 5 هم از آب درمی آمدیم. یک ساعت و یک ساعت و نیم تا اذان صبح فاصله بود. خیلی از بچه ها وارد این قبرها می شدند. آن جا معنویت غوغا می کرد. محمدصادق جاویدی رحمت الله علیه یکی از نمازشب خوان ها و متولد 48 در خلخال بود. او تخریبچی گروهان ما بود. در کودکی پدر و مادرش را از دست ...