سایر منابع:
سایر خبرها
وحشی گری تکفیری ها ربطی به اهل سنت ندارد
گفتم چشم؛ هر چه شما بگویید ما حرفی نداریم! می روم پسرم را به مادرش می دهم و به خاک می سپارم و بازمی گردم. ماجرای رفتنتان به سوریه از کجا شروع شد؟ وقتی بحث رفتن پیش آمد گفتیم ما جانمان فدای خدا و اسلام است. من در هشت سال دفاع مقدس سابقه رزمندگی دارم و مقابل دشمن جنگیده ام و جانباز هستم. این بار هم با کمک دیگر رزمندگان باز در راه خدا جهاد کردم. در مناطق عملیاتی فاو و مهران و دز ...
مشغله زیادش مانع از کمک کردن در کارهای خانه نمی شد/ خرید عروسی مان را بعد از ازدواجبه فروشنده پس دادیم
در قم آغاز شد. بانوی پرهیزگار و مجاهد، حاجیه خانم عزت السادات آیت الله زاده شیرازی، همسر مکرمه شهید آیت الله حاج شیخ مهدی شاه آبادی و والده مکرمه دکتر حمید شاه آبادی 11 فروردین 95 مصادف با روز ولادت جده اش حضرت فاطمه اطهر(س) به ملکوت اعلی پیوست . در ادامه به مناسبت سالروز شهادت آیت الله شاه آبادی چند خصوصیات بارز اخلاقی و سبک زندگی شهید به روایت همسر شهید را می خوانید: ...
من امشب شهید می شوم!
عنوان هدیه برای پدر و مادرم ببری! تعجب کردم از این حرفش. بهش گفتم: اسماعیل. شاید من زودتر از تو به شهادت برسم. گفت: نه، تو شهید نمی شی! در حالی که دستانم در دستان اسماعیل بود دوباره بهم گفت: رضا. یه خواسته دیگه هم ازت دارم. گفتم: چی؟ گفت: می خوام یه ذکری رو بهم یاد بدی که لحظه جون دادنم اون رو زمزمه کنم! گفتم: آخه اینا چه حرف هائیه که داری می زنی؟! با دست زد به شانه ام و گفت: تا اون ذکر رو بهم یاد ...
خیانت مادرم به پدرم انگیزه کشتن دخترکوچکم شد
دریافتم اردشیر چه نیّت شوم و پستی از ازدواج با من داشته و تمامی قول و قرارهایش، سرابی بیش نبوده است، اعصاب و روانم بسیار به هم ریخته بود و بارها با خود چنین می گفتم که "خود کرده را تدبیر نیست؟!". مانده بودم که چه خاکی بر سرم بریزم،چون نه راه پس ونه راه پیش داشتم وپدرم نیز به هیچ عنوان حاضر نبود برای باردیگر، من را به عنوان عضوی از خانواده خود بپذیرد. به ناچارتسلیم سرنوشت ...
تعرض چند مرد به زن مبتلا به اچ آی وی
مادری اش همه در بهزیستی بزرگ شده اند و مادرش بیمار مزمن اعصاب و روان بوده و حالا هم در مرکز بیماران مزمن بهزیستی بستری است. هرچه داروندار داشته، خانواده پدری اش برده اند و او چیزی نداشته. سپیده علیزاده می گوید: مینا می گوید تلخ ترین روز زندگی اش زمانی است که او را از مرکز بیرون کردند. بهزیستی برای او بهشت بود، اما بعد از ترخیص از بهزیستی در 15 سالگی به عقد مرد معتادی درمی آید تا سایه ای ...
پدرم بارها گفته بود که سینماگر نیست/ ما پای پدرمان را بوسیدیم ولی کم بوسیدیم
می کردم. یادم هست که من حدود دوازده سالم بود و یک شب تنهایی رفتم شهر ری برای هیئت حاج منصور، نزدیک صبح که برگشتم یک سیلی زد توی گوش من که گریه ام گرفت اما انصافا اگر خودم جای او بودم بدتر برخورد می کردم. بچه های شما که بزرگ بشوند چه چیزی از پدر برایشان می گویید؟ ان شالله بتوانم با نانی که به آن ها می دهم همیشه در راه راست باشند. من فقط نگرانی ام این است که دخترم بگوید می ...
سبک زندگی شهید آیت الله شاه آبادی
جایی مهمانی رفته بودم و من مشکی پوشیده بودم و صاحبخانه گفت: چرا مشکی پوشیدی؟ گفتم : پدرم تازه از دنیا رفته و خیلی برایم عزیز بوده و یا مجید پسرم... تا من این حرف را زدم، حاج آقا گفت : ناشکری نکنید! طوری صحبت می کردند که انگار خودشان فهمیده بودند که باز هم قرار است من داغدار شوم. من هم خیلی ضربه خورده بودم و تنها بودم فقط ایشان را داشتم بنابراین خیلی جذب ایشان شده بودم و خیلی از این بابت ناراحت ...
اگر سوریه رفتن توفیق می خواهد،ماندن در ایران و دفاع از انقلاب هم توفیق می خواهد!
بود بر کسانی که میگویند "نمیشود". خلاصه این خاطره : دانشجو بودم ، پدرم صددرصد مخالف ازدواجم بود ، دختری را پسندیده بودم و تحقیقات هم انجام داده بودم ، به مادرم گفتم که به پدرم بگوید. وقتی از دانشگاه به منزل رفتم ؛ پدرم مرا کتک زد و ناراحتی پیش آمد. بعد از چند روز که مرا به دانشگاه برد گفتم: پدر، یادتان هست دو سال پیش که دانشگاه قبول شدم ، دستان پینه بسته تان را ...
امیر دل ها، فاتح اروند و علم کوه
دید که داشت چک و چانه هم می زد برای مهدکودک بردن فردا صبح بچه هایش. گفتم: این حرف ها چیه که می زنید؟ انشاءالله صحیح و سالم برمی گردی و خودت می بری شان. چیزی نیست که! همین امشب کلک همه شان درجا کنده است به امید خدا. افتادیم توی جاده ایی که ماشین سوژه مد نظر قرار بود از آن جا عبور کند. بعد از چند دقیقه پشت ماشین شان بودیم. آمار ماشین را داشتیم. یک پژوی مشکی رنگ بود. عملیات مان یک عملیات ...
عشق به وطن، از فرهنگ تا سیاست
گفتم من برای دورانی هستم که پدر در خانه بود و به شورای عالی فرهنگ می رفت. شما از واقعه ای که به جای مرحوم بهار، سید علی مجابی؛ صاحب روزنامه رعد قزوین را ترور کردند، چه روایت مستندی شنیده اید؟ من در آن زمان به دنیا نیامده بودم چون متولد 1315 هستم. این ترور بین سال های 1302 تا 1304 اتفاق افتاد. پدر وکیل مجلس بود. بعد از ساختن خانه، پدر یا پیاده یا با درشکه به مجلس می رفت. زمانی که ایشان نطق ...
گزارش تصویری/ دیدار آزادگان بهبهان با خانواده ی شهید خانی
بود وپای راستش می لنگید بازهم جهت ادای تکلیف پا به عرصه ی نبرد گذاشت تا به محبوب خود پیوست. در این جلسه بعد از بیان خاطرات از سوی پدر و بردادر شهید حاج عبدالصمد صالح نژاد بخش هایی از وصیت نامه ی شهید را قرائت نمود که بر جو معنوی جلسه افزود. آزاده حاج اسدالله خانی در روز تشییع پیکر برادر شهیدش خانواده ی شهید خانی بر بالای جسد مطهر شهید نعمت الله خانی بسیجی ...
تعرض 8 مرد به یک زن مبتلا به ایدز
می دانستم این اتفاقات درحین خرید مواد، عادی است، اما تا به حال این حجم تخریب را در یک فرد ندیده بودم. از طرف دیگر، مینا مشکوک به مثبت بودن اچ آی وی است و تو تصور کن در این دو شبی که او در خیابان گذرانده، ویروس ایدز به چند نفر انتقال پیدا کرده است... . داستان زندگی مینا از همان ابتدا متفاوت است. مینا از دخترانی است که در شیرخوارگاه بزرگ شده است. مادرش و خانواده مادری اش همه در بهزیستی ...
حاشیه های زندگی مهرداد اولادی از زبان مایلی کهن
رحمت کند مادرم را، با آن که سواد نداشت اما پروفسور بود. در عین حال اینکه پدر داشتم اما پدر نداشتم و سایه پدر بالای سرم نبود.مادر من خدابیامرز بر خلاف رسم آن روزها که بچه ها را کتک می زدند هرگز من را با ترکه نزد. اما یک دفعه ترکه را بالای سر من بلند کرد و نزد تا من بترسم. می دانید چقدر مهم بود آن کار مادرم، شما وقتی یکبار مزه ترکه خوردن را بچشی دیگر به مرور زمان از آن نمی ترسی اما با کاری که مادر من ...
سردار خستگی ناپذیر؛ پله پله تا ملکوت
فرماندهان عالی رتبه جنگ مانند محسن رضایی و علی شمخانی جلسه داشت. مشاهده کردم که با همان لباس خاکی بسیج می رود تا در جلسه شرکت کند. گفتم بهتر نیست تا لباس فرم سپاه را بپوشید ؟ در جوابم گفت : فرزندم ! من این لباس را دوست دارم و به آن افتخار می کنم و از خدا می خواهم که همین لباس را کفنم قرار دهد. دوست دارم لباس رزم کفنم شود و در آن روز بزرگ که همه در پیشگاه محبوب سرافکنده می ایستیم در قافله پر شور شهیدان ...
فرهنگ در رسانه
روزنامه ها و رسانه های مختلف دیگری که وجود دارد، می توان به همه آن ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است ... * * * ابتکار/ ابتکار از نمایش اولین فیلم بخش مسابقه به جشنواره جهانی فجر گزارش می دهد؛ اروند ؛ نخستین روایت سینمایی از شهدای غواص گروه فرهنگ و هنر- مرسده مقیمی: در سومین روز از جشنواره جهانی فیلم فجر و درست میانه این ضیافت بین ...
قدرت انسجام در اصولگرایی از بین رفته
اشاره کردید همراه شد، وزنه سنگینی هم در لیست نهایی ائتلاف اصولگرایان داشند، جبهه پیروان یا جامعه روحانیت هم با همین تندروها در یک مسیر قرار گرفتند؟ نه اینگونه هم نبود، ما در ایام انتخابات همه اش درگیر بودیم، جریان اصلی اصولگرا که من یکی از آنها بودم با امتزاج و قاطی شدن با پایداری ها مخالف بود. خود من دوبار در جلسه اصولگرایان شرکت کردم و دیدم که پایداری ها بیشتر از ما هستند، چون نمی ...
شیعیان افغان بعد از 20 سال جهاد با تکفیری ها به سوریه رسیده اند/ همه اموال مدافعان حرم در افغانستان ...
خواستید؟ در آنجا خیلی دلم خالی شد. اعزام همسرم به سوریه برای جنگ برای من خیلی خیلی سخت بود ولی بعد از اینکه به زیارت حضرت زینب سلام الله علیها رفتم خیلی سبک شدم و از ته دل راضی شدم و با شهادت همسرم کنار آمدم. من یک سال و سه ماه بود که عزادار بودم و کلاً مشکی پوشیدم. بزرگترین مشکلات شما بعد از شهادت همسرتان چه بوده؟ مشکلاتی که در جمهوری اسلامی ایران از طریق قانونی قابل پیگیری ...
آقایان اصولگرایان خودشان را بچه واقعی مادر می دانند و بقیه را بچه ناتنی / اینها خشونت از خود نشان دادند ...
رهبری با اصولگرایان هستند. ولی در این دوره از انتخابات جریان شما با همین گروه هایی که تلویحا به آنها اشاره کردید همراه شد، وزنه سنگینی هم در لیست نهایی ائتلاف اصولگرایان داشند، جبهه پیروان یا جامعه روحانیت هم با همین تندروها در یک مسیر قرار گرفتند؟ نه اینگونه هم نبود، ما در ایام انتخابات همه اش درگیر بودیم، جریان اصلی اصولگرا که من یکی از آنها بودم با امتزاج و قاطی شدن با ...
ماجرای شهید گمنام و فرزندخواندگی اش
بستم گفتم اگر میگن شما زنده اید و به خدا نزدیکید منو بفرست کربلا تا باورم بشه. چند روز بعد از هوانیروز زنگ زدن گفتن اگر کربلا میری بیا مدارک تحویل بده ، اونوقت بود که پسرمو پیدا کردم. آومدم سر مزار و ازش تشکر کردم. از اون وقت به بعد پنجشنبه ها و هروقت دلم بگیره میام با پسر شهیدم درد و دل می کنم. اشک تو چشماش جمع شد و گفت:حدودا 10 ماهی از این قضیه گذشت یه شب خیلی ...
روایت دخترِ بادیگاردِ احمدی نژاد
هر سال روز پدر که می شود، بچه های کوچکی هستند که علاوه بر اینکه بر فرزند شهید بودن خود افتخار می کنند، دلتنگی بهترین پدر دنیا دل های کوچکشان را فرا می گیرد، چند سالیست که شهدای مدافع حرم هم به جمع این خانواده ها اضافه شده اند. از سختی های سال 63 که می گفت. روایت می کرد: “وقتی سراغ بابا را از من می گرفت بردمش بهشت زهرا(س) قبر بابا را نشانش دادم و گفتم بابا اینجاست و دیگر خانه نمی آید ...
بنیاد بنگاه اقتصادیست یا بازار کسب و کار؟!
زارع . جانباز یزد - به نام خدا. روز یکشنبه این هفته جهت مراجعه به پزشکان بنیاد شهید به اداره استان رفتم. چون روز ملاقات عمومی بود تعدادی از همرزمان و خانواده هایشان در بنیاد بودند. دیدن رفقا و همرزمان قدیمی وبستگانشان به آدم انرژی می دهد و خاطرات گذشته را زنده می کند. در نوبت ویزیت بودم که مادر شهیدی (یا همسر جانبازی) با آقای دکتراز مشکلات درمانی اش می گفت. بعد از اینکه دکتر دارو برایش ...
روز پدر کنار خانواده های شهدای منا
. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج به نقل از سرای نور، روز تولد مولا علی (ع) روز پدر نامگذاری شده است. در این فکر بودم چقدر فرزندان خوشحال، در حال تهیه هدیه برای پدران خود هستند. اما ناگهان به فکر فرزندان شهید افتادم که شاید نخستین سالی است که پدر خود را از دست داده اند و با خاطرات سال های گذشته حسرت دوری پدر را بر دل دارند. تصمیم گرفتم به سراغ خانواده شهدای منا بروم، با ...
آخرین گفت وگو با محمدحسین حسین زاده قبل از شهادت
...، یکی از مسئولان کارگاه فنی دانشگاه تبریز بود. وی که در دوران جنگ تحمیلی شیمیایی شده بود پس از تحمل چندین سال درد و رنج ناشی از جراحات شیمیایی، عصر روز پنجشنبه گذشته در بخش مغز و اعصاب بیمارستان امام رضا(ع) تبریز در پی خونریزی مغزی جان به جان آفرین تسلیم کرد. حسین زاده در آخرین گفت وگویی که در خصوص بمباران روز 27 دی ماه انجام داده بود، می گوید: آن روز ساعت 22 برای آوردن قند و وسایل ...
دخترم را از افسردگی نجات دهید
رزمندگان که اخیرا" تصویب شده توسط هیئت دولت. تسهیل در انتقال دانشجویان فرزندان رزمندگان است) اما مجری وجود ندارد! آیا تمام امکانات فقط برای جانباز است؟ درحالیکه طبق مدارکی که طی پرونده 7707 به ایثارگران نزاجا دادم مجروحیتم طی نامه بیمارستان ارتش محرز و من نفهم بودم و تاحال اقدام نکرده و به بچه هام ظلم کردم وفقط یه تاییدیه جبهه میدن که به هیچ دردی نمیخوره . خدا گواهه گاها" فکر می کنم با این ...
سالروز وفات اسوه صبر و استقامت ، حضرت زینب (س) تسلیت باد
سینه می زدند و در باطن و حقیقت برای نابودی آن نقشه می کشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند. زینب، همه این دشمنی ها را می دید و عظمت صبر پدر را درمی یافت. هم او که فرمود: صبرت و فی العین قدیً و فی الحلق شجاً شکیبایی ورزیدم همچون کسی که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته است. زینب از صبر او الهام می گرفت و درس فداکاری می آموخت. می آموخت که چگونه باید تمام مشکلات و ...
آرزویم عامل بودن به قرآن است/ قرآن به من آموخت با صدای بلند صحبت نکنم
بسیار علاقه داشتم، در این کلاس ها جلوتر از باقی هم کلاسی ها قرآن را حفظ می کردم و همین مسئله باعث شد که معلم و پدر و مادرم من را برای حفظ قرآن تشویق کنند. وی با بیان اینکه به مدت یک سال کل قرآن را حفظ کردم، ادامه داد: حفظ قرآن سختی های خاص خودش را دارد، من چون از همه بچه ها در کلاس حفظ کوچکتر بودم کلمات را خیلی دشوارتر از بقیه یاد می گرفتم و این مسئله برای من خیلی سخت بود؛ همچنین در این مدت ...
شهید شده بود اما هنوز ایستاده بود!
به یاد سردار شهید "عبد الحسین برونسی" سردارشهید "عبد الحسین برونسی" سال 1321 در تربت حیدریه چشم به جهان گشود. سال 1352 پس از آشنایی با یکی از روحانیون مبارز با درسهای آیت الله خامنه ای آشنا شد و از آن پس دل در گرو جهاد و انقلاب نهاد. پس از پیروزی انقلاب به صورت افتخاری به سپاه پیوست. با آغاز درگیری های کردستان به پاوه رفت و با شروع جنگ تحمیلی در شمار نخستین کسانی بود که خود را به جبهه ...
پس طرح تلفیق چه شد؟
غلامرضایی جانباز خرم آبادی- آقای مجتهد من جانباز 35 درصد هستم از خرم آباد. 10 درصد از جانبازی بنده مربوط به اعصاب و روان است. در آذر 92 مجلس تصویب کرد که حداقل درصد جانبازی جانبازان اعصاب و روان 25 درصد که درصورت داشتن درصدی غیر از اعصاب و روان آنها با هم جمع می شوند و طبق این قانون بنده 10 درصد ضایعه اعصاب و روان دارم، 25 درصد گوش و سر که 35 درصد است. با احتساب 15 درصدی که بابت اعصاب و روان به ...
جاماندگان قافله
جانبازان است و کسی دیگر نمی تواند در این حلقه جای گیرد چرا که آنها از خیلی چیز ها گذشتند؛ گذشتنی که بازگشتی نداشت. نمی دانم چه عشقی است که خدا در وجودم قرار داده است که هر روز علاقه ام به همسرم بیشتر از گذشته می شود و همیشه از اینکه خواهر 3شهید و همسر یک جانباز سرافراز هستم افتخار می کنم. زندگی من هیچ تفاوتی با زندگی دیگران ندارد و با اطمینان می گویم که خوشبختی را در کنار همسرم با همه وجود لمس می ...
علت استعفای قرنی اختلاف با دولت موقت بود
آقا آن روزها جوانی شاداب و فعال و رابط بین مردم و امام بود. به ایشان گفتیم برای آینده ارتش و انقلاب طرح داریم. خلاصه ای از آن را مطرح کردیم. گفت منتظر بمانید تا به عرض پدرم برسانم. * آیا حاج احمد آقا بدون اینکه شناختی از شما داشته باشد، حرف های شما را قبول کرد؟ ناچار کمی به عقب برگردیم. ما دو سه ماه قبل از پیروزی انقلاب یعنی روز عاشورای سال 57، جلسه ای با نمایندگان هسته های ...