سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی ارگانیک الیکا عبدالرزاقی
استفاده نمی کنیم و لبنیات ما همه محلی و ارگانیک هستند. منزل ما جایی است که به راحتی به منطقه روستایی دسترسی داریم و می توانیم از شیر، ماست، پنیر و کره محلی و سالم استفاده کنیم. از شامپو، کرم های دست ساز استفاده می کنم فکر می کنم مشخص است خیلی اهل آرایش نیستم (می خندد) دراین شهر دود گرفته و آلوده به اندازه کافی سرب و سموم روی پوست مان می نشیند حالا شما فکر کنید مدام هم بخواهیم ...
آقایان بعد از حادثه گروگان گیری روی مرمت شیشه و پنجره ها مذاکره کردند!/ دولت انگلیس هنوز هم مسئول این ...
از سفارت امریکا در ایران به سفارت ایران در لندن جلب کنند، انقلاب اسلامی را تحت شعاع قرار بدهند و یک نوع مقابله به مثل با سفارت امریکا در ایران انجام بدهند و مقدمه حمله وسیع صدام را به ایران فراهم سازند. همه اینها در نقشه هایشان بود. به اینها هم گفته بودند چون دولت انگلیس با ماست، شما این کار را بکنید دوباره به عراق برمی گردید، و نگران نباشید. به همین دلیل اینها یک خانه اجاره کرده بودند. آن ...
از تهمت ها نمی گذریم!
دیوار خانه مان. یک کاغذ مقوایی را آورد و گفت خط تو قشنگ تره، بنویس. تأکید کرد معنی آن را هم بنویسیم تا بهتر متوجه شویم. وقتی مستأصل می شدم آن را نشان می داد و می گفت: آیا خدا برای شما کافی نیست؟ می گفتم: راست می گویی. *سه صلوات بفرست بعد بنشین نعمت الله با اینکه سواد زیادی نداشت اما از فهم دینی بالایی برخوردار بود و مسائل دینی را به خوبی بیان می کرد. می گفت: از 15 سالگی مقلد ...
خاطرات شاهدان قتل ناصرالدین شاه؛ تیر رضا و تدبیر اتابک
را باز می کنی. اتابک از طرف دیگر با عصایی که در دست داشت به مجدالدوله به سختی کوفت و فوری اطاق را به کلی خلوت و خالی کرد و باز به من فرمود دکتر جان امروز روز ترقی تو و بروز لیاقت است. کاری کن شاه به حال بیایند. من با نهایت اطمینان خاطر، بند ها را گشودم و از کنار پهلوی چپ شاه خون را تعقیب و بین دنده های چپ همان جایی که میان کلاس مدرسه طب قسمت تشریح میان حقیقی قلب را نشان داده ...
شهیدی که عاشقانه دوست داشت در دانشگاه حقیقت عشق پذیرفته شود
تمام جلسات و اجتماعات جمعی و خصوصی مان را در مسجد تشکیل می دادیم و چون مسجد جامع آستارا که پایگاه شهید نقیب زاده را با جمعی از برادران و دوستان تشکیل دادیم برای اینکه این پایگاه ستاد بسیار مهم بود کلیه کلاس های آموزشی نظامی بصورت تئوری و عملی باز و بسته کردن سلاحهای سبک کلاس آموزش و تلاوت قرآن بخصوص در ماه مبارک رمضان و .. را در محل مسجد قرارداده بودیم تا جذابیت بیشتری داشته باشد لذا در همان سال بود ...
چشم انتظار پیراهن یوسفم هستم
آنها توی کوچه بود: بدون من کجا می روید؟ من که دلم نمی آید شما را دست تنها بگذارم و بخوابم. آقا هرمز با لذت به کاکل آشفته و صورت خواب آلود پسرش نگاه می کرد و می گفت: به غیرتت بر می خورد یک روز استراحت کنی بابا جان؟! غروب که خسته و کوفته از شالیزار بر می گشتند، بچه ها به شنیدن صدای داداش بزرگه جان می گرفتند و قیل و قال خنده و بازی ابراهیم با خواهر و برادرهایش زیر سقف خانه کوچک شان می پیچید. دست آقا ...
مصاحبه مفصل با دون کورلئونه ایران! (1)
موضوع مواجه شوید، نه این که هی فشار را بیشتر کنند، اشتباه است این روش. دست زن جوراب می کنند که مچش دیده نشود، گردنش را می پوشانند، خب، این ها حساسیت های اضافی است، چرا افراطی گری کنیم؟ من حج رفته ام و مردم آسیا، اروپا و آفریقا را در جوار خانه خدا دیده ام. اصلا این حرف ها نیست. در طواف، می بینید که زن، گردن و دستش باز است، لباس راحتی پوشیده و طواف می کند، چرا این قدر مته به خشخاش می گذاریم ...
روایت دلتنگی های همسر یک شهید مدافع حرم
ابری و گاهی آفتابی است. یاد خاطراتت دلم را گرم می کند و سرمای فراق تا مغز استخوانم فرو می رود. چشمان آسمان به جای من می بارد. درست مثل همان روز که اهالی محله تو را روی دستانشان بردند من ایستاده ام پشت پنجره. آن روز تمام قد چشم شده بودم. دلم می خواست از پشت همه پنجره های اکباتان نگاهت کنم. خاطرات آن روز پاییزی را هیچ باران بهاری پاک نمی کند. خاطرات رفتن تو و ماندن من. من یعنی زینب فروتن. عروس 25 ساله ...
بیوگرافی رضا رویگری و همسر جوانش تارا کریمی + عکس
، گفت آقای رویگری چقدر شما خوش تیپ هستید. همانجا بود که عشق؛ شوری در میان ما نهاد. معمولا هم همه عاشق من می شوند. من در اوایل آشنایی مان گفتم تارا من آینده تو نیستم و باید به زندگی ات برسی. اما واقعا بدون تارا هم نمی توانستم زندگی کنم. (باخنده) حرفی زدم که جذب من شود! همسر دومتان این را هم گفته که نمی دانسته شما بازیگرید. مگر می شود رضارویگری را فردی نشناسد؟ حتما نمی شناخته ...
افسانه مامبای سیاه (قسمت اول)
طرفداری - کوبی براینت می خواهد برایمان دربارهٔ زندگی پس از مرگ صحبت کند. پشتش تیر می کشد شانه هایش زیر فشار خم شده نفسش به شماره افتاده و به زحمت روی پا ایستاده.اینها همه اتفاقاتیست که پس از آخرین بازی او و 50 پرتاب موفق به درون سبد برایش رخ داده است.نه او نمی میرد. کوبی می خواهد باز نشسته شود. چطور بود؟ این را در حالیکه می خندد به هم تیمی هایش می گوید. او خیلی صبور و آرام ...
پذیرش محدودیت ها شرط زندگی است/دو علت شکست جوان ها در زندگی
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، متن زیر مختصری از سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان خطاب به جوانان است. آدم زندگی می کند برای اینکه به خواسته هایش برسد. در متن رسیدن به خواسته هایت یک اتفاقی در زندگی می افتد آدم باید حواسش جمع باشد، این اتفاق را مدیریت کند، آن هم اینکه محدودیت ها را می پذیرد. در بازی فوتبال شما تمام تلاشت را می کنی گُل بزنی، محدودیت ها را هم می پذیری ...
درد ماندگار،روایت یک نویسنده از وضعیت فروش کتاب
نخوابی و . . . در آخر روی دست خودش ماندن ... مرد دیگری که کفشهایش نشان میداد مدتها واکس به خود ندیده اند گفت: هر چه بلا سرشان بیاید خوب آمده و باز همگی باهم خندیدند پزشک بعد از معاینات فراوان با کمی مکث به کاظم گفت: بیماری شما عصبی است، اعصاب شما، معده و روده را هم درگیر ساخته است، تا زمانی که احساس را در خود مهار نکنید و بعضاً مثل سیب زمینی نشوید امید از دارو و پزشک امری محال بنظر میرسد و کاظم در حالیکه میدانست این درد را هرگز از دست نخواهد داد و باید به فکر مدارا کردن با دردش باشد با کمک سعید و نقی از پلکان مطب پایین آمد. به قلم: #سارا_محمدی_نوترکی ...
جنون تجربه کردن دارم/بازیگر خوبی نمی شوم
هرشغلی فکر می کردم جز بازیگری. از قاچاقچی تا.... پلیس شدن؟ نه همیشه به ضدقهرمان ها فکر می کنم.(می خندد) شما تقریبا در همه حیطه ها دستی بر آتش داشتید ،این روحیه از کجا سرچشمه می گیرد؟ من آدم ریسک پذیری هستم. زخم های روی دست من را نگاه کنید ،کسی که برای اولین بار در پیست، سوار موتور می شود نباید بیشتر از 100 کیلومتر در ساعت سرعت داشته باشد ولی من داشتم و ...
در سینما می توانی همیشه نوجوان بمانی!
در جشنواره ی فیلم های کودکان و نوجوانان اصفهان، این سؤال را از اولیویه ژان ماری (کارگردان مجموعه ی انیمیشن لوک خوش شانس و اوگی و سوسک ها ) هم کردم. خیلی دوست دارم سلیقه ی شما را هم بدانم. شما سبک داستان های مصور اروپایی مثل تن تن ، آستریکس ، لوک خوش شانس و اسمورف ها را بیش تر دوست داشتید یا ابرقهرمان های آمریکایی را؟ [هیجان زده می شود و می خندد.] اولیویه ژان ماری که از آن دیوانه ها ی ...
گفت و گوی با امیررضا دلاوری و همسرش ودخترش دیار (عکس)
امیررضا دلاوری: دیار در خانه بیشتر با من بازی می کند تا مادرش. بعضی وقت ها با هم ساز می زنیم و می خوانیم. جالب اینکه من برای تمرین یکی از نقش هایم مدتی در اتاقم آهنگی کردی را می خواندم و دیار بدون آنکه کنار من حضور داشته باشد این آهنگ را یاد گرفته بود و می خواند. برایش کتاب زیاد می خوانم و چیدن پازل بازی مورد علاقه ماست. البته کشیدن نقاشی و تماشای فیلم و کارتون هم جزو برنامه همیشگی مان ...