سایر منابع:
سایر خبرها
ماه رمضان در بیانات و سبک زندگی امام خمینی(ره)
روزه نمی گیرم. آقا می بینند که علناً نمی توانند او را به روزه گرفتن مجبور نماید زیرا ممکن است روزه اش را بخورد و قبح روزه خوردن برایش از بین برود. از این رو بلافاصله دنبال یکی از دوستانشان فرستادند و گفتند: فلانی می خواهم همین امشب اینها را به تهران برسانی، و ما دیروقت به تهران رسیدیم. بعد آقا گفته بودند: من دیدم این بچه نمی تواند روزه بگیرد و می خورد و اهمیت روزه برایش از بین می رود، گفتم از قم ...
کسی که نمی تواند موثر باشد باید برود / نظر مثبتی به احمدی نژاد ندارم
کنار عزیزان شان سال خوبی داشته باشند. مرا یک باره به سی سال پیش بردید. کمی سخت است همه چیز را به یاد بیاورم، ولی طبیعتا من هم مثل بقیه ی بچه ها دنبال چیزهایی بودم که در آن سن و سال دوست داشتم. بازی کردن جزئی از آن چیزهای دوست داشتنی بود؛ طوری که دیگر همه از دست ما عاصی بودند. همسایه ها، پدر و مخصوصا مادرم. همینطور می گذراندم و پیش می رفتم و تنها چیزی که اهل آن نبودم، درس خواندن بود! ولی خب، گذشت ...
بازی در 500 متری پایگاه النصره ..
هیجان انگیز را دوست دارم اما اگر اعتقاد نبود من به آن سفر نمی رفتم. بدون هرگونه شعارزدگی و نگاه سیاسی واقعا مدیون آن آدم هایی هستیم که جان شان را می دهند تا من و شما خیلی راحت در کنار هم گپ بزنیم. آنها بیرون از این مملکت جان شان را برای آسایش ما هدیه می کنند و من اعتقاد قلبی به ارزش و مقاومت مدافعان حرم دارم. من در خود فاجعه با این بچه های مدافع برخورد کردم و یک ماه در اوج درگیری ها برای فیلم جشن ...
معجزه زندگی دیگران باش +عکس
به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، زمانی که تصمیم گرفتم همراه یک هنرمند به دیدار یک خانواده زندانی بروم، امید زندگانی اولین کسی بود که به دعوتم پاسخ مثبت داد و در این مسیر با ما همراه شد. قرارمان ساعت 3 بعدازظهر در مسیری بود که ما را به یکی از محلات جنوب شهر می رساند، جایی که زنی تنها و پر درد درست در سنی که دیگر وقت استراحت و به تماشا نشستن ثمره های زندگی اش بود برای نوه های دوقلوی ...
از صحبت با زبان مازندرانی با عراقی ها تا شهادت در روز تولد
فرزندانم خوب تربیت شوند و در راه اسلام قدم بردارند. او نخستین بار در سال 60 به جبهه رفت و تا روز شهادتش، به طور مستمر در جبهه ها حضور داشت، اواخر سال 66 بود که ازدواج کرد و چند ماهی بیشتر از زمان عقدش نگذشته بود که تصمیم گرفت به جبهه برود، به او گفتم: تو تازه دامادی، این بار کمی بیشتر بمان . گفت: قول می دهم 25 روز دیگر حتماً به خانه برگردم . وقتی رفت من روزها را می شمردم اما او ...
عکاس قاتل، جنون گرفت!
متوجه شدم که همسرم در خانه است و سر کار نرفته است. برای همین باز هم به او مشکوک و با او درگیر شدم. حتی پدرزنم هم به خانه مان آمد و به درگیری ما پایان داد. فردای همان روز یعنی روز حادثه به محل کار همسرم رفتم و گفتم که نمی خواهم کار کند. ما در محل کارش با هم درگیر شدیم و به خانه آمدیم. در خانه بودیم که همسرم گفت از من متنفر است و نمی خواهد با من زندگی کند. او مدام با حرف هایش آزارم می داد ...
وحدت بی نظیر اسرا در برابر بعثی ها
تبدیل شده بود، خود یک عقب نشینی از خواسته شان بود که بر اثر مقاومت بچه ها به آن راضی شده بودند. سرهنگ، فرمانده اردوگاه رو به جمع ما کرد و گفت: -کسی صحبتی دارد؟ از داخل صف بیرون آمدم و گفتم: -برای ما ننگ است که جلوی کسی زانو بزنیم. ما تنها در مقابل خداوند زانو می زنیم و بس! این چه کاری است که از ما توقع دارید؟! با لحنی تند گفت: -اجلس! اجلس! ...
خاطرات محسن رضایی از ویژگی های شخصیتی حضرت امام خمینی(ره)
با هواپیما به تهران رساندم و رفتیم آنجا و فکر می کنم به همراه آقای انصاری بود که با هم از آن محفظه شیشه ای پیکرمطهر حضرت امام را برای نماز بیرون آوردیم و حضرت آیت الله العضمی گلپایگانی نماز را بر پیکر ایشان اقامه کردند. بعد از این همراه با احمدآقا به طرف بهشت زهرا حرکت کردیم. آنقدر جمعیت عظیم و انبوه بود که اصلا ًماشین ما حرکت نمی کرد. البته حال روحی من آشفته بود و مرتب گریه می کردم و حاج احمد آقا ...
لوریس چکناواریان : من کودکی 79 ساله ام!
را می کشتند. پدرتان هم از ارمنستان شرقی به ایران آمدند؟ بله، روس ها ارمنستان شرقی را تصرف کرده بودند. تمام خانواده پدرم را کشته بودند. خودش هم از زندان فرار کرد و به ایران آمد. خوب یادم است که در جنگ دوم جهانی سربازان روس یک فهرست از فراریان داشتند که می آمدند و آنها را می گرفتند. یکی هم پدر من بود. آمدند در خانه مان و می خواستند جلوی چشممان او را بکشند. من بچه بودم و سربازان روس ...
سکوت 12 ساله ام را می شکنم!
به مقوله ساخت و بازسازی سالن های مختلف سینما در اصفهان و شهرستان های اطراف است؛ اتفاقی که البته همت و جدیت موسسه بهمن سبز و همین طور بچه های بخش امور سینمایی و خصوصا مدیریت قوی آقای حسینی بسیار در آن تاثیرگذاربوده است، اما آن طرف ماجرا هم فقدان و جای خالی بزرگی توجه ما را به خود جلب می کند؛ عقب ماندگی مان در بخش تولید و داشتن سینمای جدی و حرفه ای در اصفهان. چرا حوزه هنری هم پای سالن سازی در مقوله ...
مبارزه با استکبار آمریکا از مفاهیم اصلی اندیشه های انقلابی امام خمینی (ره) است
شکست خوردیم، فقط 12 روز بعد عملیات بسیار بزرگتر بنام کربلای 5 را انجام دادیم، یعنی ظرف 12 روز به اندازه چند ماه کار کردیم.الآن کم کاری ها بسیار مشهود است و پرکاری ها وجود ندارد.اعتماد ها کم شده و اعتمادها را باید افزایش داد، درگیری های حاشیه ای زیاد شده است. دهه اول انقلاب برادری خیلی مهم بود ، ولی الآن برادری متاسفانه ضعیف شده همه با سوء ظن با هم برخورد می کنند. بنا را بر این می گذارند که طرف حرفی ...
شهید صفرعلی رضایی
. به سراغ فرمانده ی دسته رفت و قانعش کرد. با پادرمیانی او قرار شد که بعد از امتحان، خود را به بچّه های گردان برسانم و عقب نمانم. *** نزدیک کنکور بود و من سخت مشغول درس خواندن بودم. خبر حمله ی منافقین که رسید، تصمیم گرفتم به منطقه برگردم و در عملیّات شرکت کنم. یک روز آقای رضایی را که همسایه مان بود، دیدم و گفتم : شما دارید می روید؟ من هم می آیم. در جوابم گفت: نه! الان نزدیک امتحان است و تو ...
انقلابی منهای ولایت را انقلابی نمی دانیم/از سپاه پاسداران حمایت ویژه داریم/مظهر انقلابی بودن مجلس خبرگان ...
غیرت دینی دارند آنها را افرطی می گو یند. این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد:آقا بارها گفته اند به غیرتی ها نگویید افراطی،امام را به عنوان یک چهره انقلابی معرفی می کند و این جفا است به کسانیکه که پایبند به مبانی اسلام هستند آنها را افراطی بخوانند. وی با یادآوری قصه سلمان رشدی مرتد بعد از پذیرش قطعنامه اظهارداشت: بعد از پذیرش قطعنامه سناریوی سلمان رشدی مرتد را راه انداختند ...
نخستین دانشنامه کرج منتشر شد
ببینیم چی داریم... گاهی با هدیه یک لبخند کوچک می توانیم بزرگترین بخشش را داشته باشیم... شخصی تعریف می کرد : توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یک مشتری که با تلفن صحبت می کرد، فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت : همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به باقالی پلو و ماهیچه! ...چند روز بعد توی صف سینما، آن مرد را دیدم که دست بچه ی 4یا 5 ...
به بهانه درگذشت محمد علی کلی " کتاب خاطرات کلی (بازنشر)
ویلز منتظر توست . پدرم تصمیم خود را گرفت و گفت : خیلی خوب ، هر چه باشد مشت زنی از اینکه با ویلز و دار و دسته اش تو خیابانها پرسه بزنی بهتر است . وقتی به باشگاه رفتم ، آنقدر مشتاق بودم که پریدم داخل رینگ ، در حالیکه بطور وحشیانه به هر طرف مشت میزدم ، با چند مشت زن دیگر شروع به بازی کردم . هنوز چند لحظه نگذشته بود که از دماغم خون راه افتاد و دهانم صدمه دید و سرم گیج رفت . بالاخره یک نفر مرا از ...
روایت متفاوت سرتیم حفاظت امام(ره) از شخصیت ایشان
اتومبیل سوخت. تنها تدبیر من این بود از ماشین پیاده شدم به بچه های پشت سر گفتم بیایند دور ماشین حافظت تامین شود و دنبال ماشین پرقدرت بودم از دور یک آمبولانس دیدم سریع آمبولانس را آوردم کنار ماشین حضرت امام ، ایشان را سوار ماشین آمبولانس کردیم و راه افتادیم. جلوی در مسجد امام حسن عسگری رسیدیم برای پیاده شدن امام و رساندن ایشان به مسجد کار طاقت فرسا و عجیبی بود ، زنجیر درست کردیم حضرت امام را پیاده کردیم ...
خاطرۀ حاج محمد نوروزی از اولین دیدارش با امام خمینی(ره)/ باید واعظ هایمان خوب باشد تا هیئتمان خوب شود
ساله بودم و هنوز به تهران نیامده بودیم. وقتی به تهران آمدیم هیئتی رفتم و از آنجا رشد و نمو کردم. آن هیئت جانشین شهید طیب شده بود در خیابان شوش. تقریبا به جای هیئت طیب یک جایگزینی بود که هیئت شاهزاده علی اصغر بود رو به روی کوچه نقاش ها. چند جور هیئت داشتیم. یک هیئت هایی بود که بدشان نمی آمد شاه را هم دعا کنند. یک هیئت های هم بودندکه تقریبا وابسته بودند. از منبری گرفته تا مداحشان. هیئت های انقلابی ...
10 جمله ای که آقایان را تحقیر و عصبانی می کند
مردان آثار مخربی دارد. همسر شما مانند هر انسان دیگری از این که وجود موثر و مفید داشته باشد به خودش افتخار می کند. گاه دلیل شما برای بیان این جمله این است که همسرتان کاری که قصد انجامش را دارد به خوبی انجام نمی دهد؛ مشاوران معتقدند حتی اگر عملکرد شوهرتان در انجام کاری با شما متفاوت است آن را به شکلی زننده مطرح نکنید. بعد ها از این که نقش حمایتی همسرتان را از او گرفته اید پشیمان خواهید شد، چرا که با ...
روایت قیام 15 خرداد سال 42 از زبان یک شاهد عینی
. و اما شرح قیام 15 خرداد: صبح روز 15 خرداد حدود ساعت 8 صبح در مغازه خودم بودم. حاج عباس رحیمی که آن موقع در قم منزل داشت و با من رفیق و همکار صمیمی بود به مغازه ام آمد و بعد از سلام گفت چرا مغازه ات را نبستی. گفتم باشد مراسم بنی اسد که شروع شد می بندم و می آیم. گفت دیشب مرجع تقلیدمان آقای خمینی را دژخیمان شاه در قم دستگیر کردند و به تهران بردند. امروز حتماً قم و تهران و ...
پرونده خبری رضا ضراب:از هدیه سیاره مشتری به همسر وپول ایران در "حریم سلطان" تا مخالفت با آزادی با وثیقه ...
خود را قربانی هیچ سیاست مدار و حزبی در هیچ کجای دنیا قرار نمی دهیم. اگر شرایط طبیعی فراهم نشود امکان برگزاری حج وجود ندارد سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ به خبرنگار دیگری در رابطه با آخرین تحولات اعزام زائران ایرانی به مناسک حج و مذاکرات در این رابطه خاطرنشان کرد: گفت و گوهایی میان دو طرف به طور جزیی انجام شده متاسفانه دولت عربستان بر خلاف ادعایی که از ابتدای فاجعه منا و بعد از آن در مقطع ...
پیشنهاد خارجی دارم اما قراردادم با استقلال تمام نشده
بازیکنان از جمله جوان را می بیند و خدا را شکر من را هم دید و دعوت کرد ولی همانطور که گفتم مصدومیت گریبانگیرم شد تا در اردو حضور نداشته باشم. منصوریان مربی بزرگی است به آقای منصوریان بابت حضورشان در استقلال تبریک می گویم. ایشان سرمربی بزرگی هستند و اینکه گفته می شود تفکراتش جوانگرایی است، کاملا درست است. کلا دیدگاه شان از نظر فنی کسب رتبه و مقام بالا در جدول است، ایشان معتقدند ...
یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟
چه بخواهیم وچه نخواهیم صهیونیست ها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی وشرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می دهند؛ و با دلسوزی های بیمورد واعتراض های کودکانه می گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنی ها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادی شان افتاده است ! که چه خوب است [به ] این سوال پاسخ داده شودکه ملت ...
امام خمینی (ره) به جای کدام پاسدار نگهبانی دادند؟
. خیلی خسته بود. بعد دیدم از مسیر پله های پشت بام، شخصی بالا آمد که با دیدنش زبانم بند آمد! چشمانم از تعجب گرد شده بود. یعنی درست می بینم!؟ حضرت امام به تنهایی وارد محوطه ی بام حسینیه شدند. دست و پایم را گم کرده بودم. نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. حضرت امام به من خسته نباشید گفتند و کمی این طرف و آن طرف را نگاه کردند. یک باره مهدی را دیدند. قبل از اینکه من کاری انجام دهم، بالای سر ...
امام راحل در کلام فعالان فرهنگی استان
. امام راحل به وعده های راستین خداوند درباره نصرت و یاوری جبهه حق و مجاهدان در راه مبارزه با طاغوت و همچنین پیروزی نهایی اصحاب حق از عمق جان باور داشت و با تکیه بر همین باورها و با اعتماد به یاری خدا از دشمن نمی ترسید. همچنان که امروز رهبر فرزانه انقلاب با ایمان به وعده های نصرت الهی بدون واهمه و تزلزل در برابر جبهه ی استکبار ایستاده است. بنابراین در یک جمله امروز راهبردی ترین شاخصه ...
گفت و گو با خداداد عزیزی؛ از پیشنهاد بازی در فیلم های رزمی تا رفاقت با هاشمی نسب
. دیر به دیر گونی ها ریش ریش می شد و دوباره دور هم جمع می شدیم و دروازه ها را گونی پیچ می کردیم. حتی تا زمانی که به ابومسلم رفتم هم در همان محله ماندیم. تا سال 70 که من به سربازی رفتم و برگشتم و بعد هم در فتح بازی می کردم کوی رضاییه محله ما بود. کوی رضاییه جزو محله های جنوب شهر مشهد است اما خوبی اش این بود که تا حرم راهی نبود. دلت که تنگ می شد 10 دقیقه بعد رو به روی حرم آقا امام رضا (ع) بودی. ...
مصاحبه خواندنی با ستاره جوان تیم ملی / جهانبخش از زندگی در هلند می گوید
به گزارش متافوتبال ، علیرضا جهانبخش، هافبک 22 ساله تیم ملی یکی از ستاره های جوان ایرانی است که روزهای روشنی پیش رو خواهد داشت. جهانبخش سال گذشته به هلند رفت و حالا در تیم آلکمار حسابی درخشیده و بازیکنی محبوبی در این تیم شده است. هافبک تیم ملی، فوتبال را از کوچه پس کوچه های قزوین شروع کرد و پس از آن در تمام رده های ملی برای ایران به میدان رفت. جهانبخش این روزها زندگی آرام، اما حرفه ای را در هلند ...
موسوی لاری:مصباح یزدی از سال 58 تا 67 هیچ وقت از ولایت فقیه دفاع نکرده است/خط امامی ها به امام نزدیک ...
دانشگاه ها فعال بودند و بعضی اوقات طنین صدای آنها بیشتر از بچه مذهبی ها و مسلمانان بود. علاوه بر اینکه مذهبی ها هم گرایشات مختلف داشتند، لذا این مجموعه ای که تازه به خود شکل داده و سازمانی به نام دانشجویان مسلمان را سامان داده بودند، در حقیقت بچه مذهبی های چند دانشگاه بزرگ تهران بودند که دور هم جمع شده و فعالیت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را بنا داشتند انجام دهند بنابراین، این عنوان خط امام را برای خود ...
ناگفته های حاج محسن لبانی
...، چند هزار اعلامیه امام خمینی را در خانه ما پیدا کردند و متعاقب آن بنده، برادرم (حاج حبیب لبانی) و فرزندانم را دستگیر کردند و همگی ما را به زندان اوین بردند. حدود سه ماه در زندان اوین بودیم. منوچهری بازجوی ما بود. بنده و برادرم حاج حبیب لبانی زودتر آزاد شدیم، اما بچه هایم تا مدت ها در زندان اوین بودند، ونزدیکی های پیروزی انقلاب از زندان آزاد شدند. خاطره ای از دیدار با امام بعد از انقلاب ...
رویای صادق یک رزمنده در 14 خرداد و عشق دیدار امام (ره)
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از آوای فامنین، 14 خرداد، سالگرد رحلت امام است و در گروهی که اعضای آن اکثرا از رزمندگان جنگ تحمیلی و از یادگاران امام و انقلاب هستند، یک خاطره شیوایی نظرم رو جلب کرد و اشک در چشمانم جاری شد. مشتاق بودم که بدانم این رویای صادق برای کیست و آیا الان هم امکان دسترسی به ایشان هست؟ از پروفایل شخصی کسی که این مطلب رو گذاشته بود پرسیدم و بعد از ...
نمی توان با ممنوع التصویری کسی را محدود کرد
از اذان صبح بیدار می شدند. سال های آخر به خانم گفته بودند که ساعت را یک مقدار زودتر کوک کن چون پیرتر شدم و اعمال بیشتر طول می کشد. بعد از نماز صبح ایشان یک ساعت می خوابیدند و حدود ساعت 7 صبحانه می خواندند و بعد نیم ساعت پیاده روی می کردند. حتما مقید بودند این نیم ساعت را قدم بزنند. ساعت 8 طرف دفتر می آمدند و ملاقات ها را برگزار می کردند و 10 و نیم تا 11 مجددا نیم ساعت راه می رفتند. دوباره به دفتر ...