سایر منابع:
سایر خبرها
آیا آل سعود علیه شاه و پسرش طغیان می کنند؟
امروز در عربستان همه می دانند روزنامه خوش آب و رنگ الوطن که از 15 سال پیش در استان جنوبی عسیر نزدیک مرزهای یمن منتشر می شد سنگ چه کسی را به سینه می زند؛ هر کسی جز محمد بن سلمان، پسر جاه طلب پادشاه! البته با آغاز جنگ یمن، مقر این رسانه خار چشم سلمان و پسرش، از شهر ابها مرکز عسیر به بندر جده منتقل شد. همین جابه جایی و دوری از جنگ، گویای موضع گردانندگان این رسانه نسبت به بازی خطرناک و خونین بن سلمان ...
تاول هایی که در بی توجهی وزارت بهداشت می ترکد/ مرگ و زندگی "رضا" در انتظار درمان هفت میلیونی+تصاویر
زندگی را برای مادری رقم می زند که دوست دارد پسرش همانند سایر هم سن و سالانش بخندد، بازی کند و حرفهای شیرین و با نمک بر زبان جاری کند،اما نتواند. بیماران ای بی حس و حال این گزارش، زندگی سراسر غم و اندوه خانواده ی بلبلوند است،که پسر 11 ساله ایی به نام رضا در این خانواده متولد شده است،مادر،خانه دار و پدر کشاورز بوده است که دیگر نیست؛ این گزارش مربوط به همان پسر 11 ساله است که از ...
کسی که از همه "زخم زبان" شنیده منم+تصاویر
...> حسین، پسر شهید، که در رشته هوافضای دانشگاه شریف درس می خواند، تازگی ها متاهل شده. آقاداماد کمتر از چندهفته قبل، سر سفره عقد نشسته و بله را از عروس گرفته است. پدرش حتما خیلی دوست داشته که او را در لباس دامادی ببیند اما انگار لباس شهادت، زودتر دوخته شد. حسین از رابطه اش با پدر می گوید. این که الگوی خوبی برای او بوده و سعی می کند شبیه پدر شود. پرسش کتک خوردنش را از پدر اینطور جواب می دهد که او نظامی ...
افطار با طعم تَفتُو و نقوچ / سحری خوانی نوای بیداری روزه داران
با سفره افطار و نوای خوش ربنا در هم می آمیزد، رمضان را ماهی برای عبودیت خدا رقم می زند و چه کسی است که بگوید با نوستالژی هایی نظیر شو خوانی ، سحر خوانی و طبل نوازی ، که تک تکشان برایمان شیرین است، خاطره ندارد؟ عشق مردم این استان تا به جایی است که حتی کودکانی که هنوز قدشان به بالای تکلیف نرسیده روزهای گرم را پا به پای بزرگ ترها تاب می آورند و لب های تشنه و شکم های گرسنه را به غروب ...
بچه جاسوس
رسیدند آفتاب تازه طلوع کرده بود. پسر بزرگ دست استن را گرفت. به نگهبان پیر، که مردی شریف و مهربان به نظر می رسید و بینی اش از فرط سرما سرخ شده بود، نزدیک شد و با لحن ترحم انگیزی گفت: آقای مهربان، لطفاً اجازه ی بفرمایید از این جا عبور کنیم. پدر ما مرده و مادرمان بیمار است. با برادر کوچکم می خواهم به مزارع اطراف بروم. شاید بتوانیم کمی سیب زمینی جمع کنیم و به خانه ببریم. پسر بزرگ واقعاً ...
محاصره ی برلن
دو با آن قیافه های زیبا و بی نقص خود براستی مانند دو مدال زیبای یونانی بودند. نهایت این که یکی بر اثر گذشت زمان درخشندگی خود را از دست داده و اندکی محو شده بود و دیگری هنوز با جلای تمام می درخشید. رنج و درد دختر جوان مرا بسیار متأثر کرد. پدر و پدربزرگش هر دو سرباز بودند و پدرش در ستاد ماک ماهون کار می کرد، در برابر آن پیرمرد محتضر منظره ی رقت انگیز دیگری را پیش خود مجسم می دید. هر چه توانستم ...
سرباز وظیفه ناشناس
شرافت خود را در راه این چیزها فدا کردی پس لااقل مالک و صاحب این ها شو... من می روم... تو به وطنت پنج سال خدمت سربازی مدیون بودی. من می روم تا به جای تو این دین را بپردازم. پیرزن بدبخت فریاد زد: لوری، لوری کجا می روی! جوان هم با استغاثه و زاری او را صدا کرد: پدر! پدر! اما مرد آهنگر بی آنکه به عقب برگردد با قدم هایی سریع و مصمم از آن جا دور شد. چند روز بعد در هنگ سوم سیدی بل آبس ...
قصه ازدواج معصومه ابتکار به روایت همسرش
قول خودش قهرمان زمین است و بیشتر از ایرانی ها، خارجی ها او را بانوی خرد می دانند. گفتگوی دو ساعته ما با هاشمی در دفتر او در خیابان گاندی تهران انجام شد؛ در یک دفتر مهندسی تقریبا قدیمی که متعلق به پسر دوم او و خانم ابتکار است و جای جای اتاق مخصوص به او پر است از قاب های عکسی که پسران، همسران و نوه اش در آن جا خوش کرده اند. هاشمی هرجا حرف به مسئولیت های خودش می رسید ترجیح می داد از آن سال های ...
رمضو آمد خوشنام خدا
خود می کشد. بعد سرمه دان را به دست گرفته و چشمهایش را با سرمه سیاه می کند، آنگاه آئینه را برداشته و چهره خود را در آئینه نگاه می کند، بعد آنها را با مبلغی پول داخل سبد می گذارد و به صاحبش می دهد. البته در حال حاضر سالهاست که علاوه بر پول چیزهایی نظیر آرد ، خرما و ... نیز می گذارند . زن کفچلز با مبالغی که جمع می کند پارچه ای گرفته و ظهر روز بیست و هفتم در مسجدی یا در خانه خود ، در ...
مروری بر روزنامه های صبح امروز 18 خرداد 1395
، حتما حرفی از باران و نگار هم به میان می آمد! یکی از روزها که بهار از یک سو لحظه به لحظه مورد طعنه و کنایه هووهایش بود و از سوی دیگر، مدت ها بود که روی خوش خسرو را هم دیگر ندیده بود، به قول مهدی استاداحمد مثل ابر بهار، High High مشغول گریه شد. بهار برای حال بدش حداقل صد تا ترانه می توانست بسراید. گاهی در مطبخ پیاز پوست می کند و می خواند: خسرو جان، تو رفتی از پیشم، دنیامو غم برداشت ...
قول دادم جلوی دیگران گریه نکنم
جنگ را رها کنم، منتها متاسفانه یا خوشبختانه خدا 4 اولاد به من داد که من را مامور به تربیت شان کرد. من آروزیم آن زمان این بود که ای کاش من یک مرد بودم، اسلحه به دست می گرفتم و می جنگیدم. خانم ملازاده ادامه می دهد: پدر، برادر و عموهایم در جنگ شرکت کرده بودند و برادر و یکی از عموهایم به خیل شهدا پیوستند، خانواده من خانواده ای بود که با شهادت خو گرفته بود؛ بعد هم آدمی مانند من که از فضیلت ...
ترک به شرط تبلت
نمی فهمم من رو برای چی اینجا نگه داشتن... بابا کار و زندگی دارم... می پرسم: کجا می خواهی بروی؟ . چشمان درشت و خوش رنگش را توی صورتم زل می کند و می خندد... با خنده اش نگین روی دندانش نمایان می شود و می گوید: می دونم کجا برم... همون جایی که بودم... همون جایی که می دونی... چرا نرم؟ حالا آرام آرام از خانه ای که بوده حرف می زند... هرچه می گویم نشانی نمی دهد... می گوید: شوهرم هم در جریان بود. ما می ...
مردی به لطافت مثلاً گُل!!
فرا می خواند... در گوشه ای از این همه طراوت و شادابی و زیبایی، در کنار یک جاده سرسبز و دیدنی، مردی خوشحال و خندان، تکه ای مقوا در دست گرفته که روی آن با خطی کج و معوج، جمله ای نوشته شده است:" شکارتازه! " مرد با صوت خوش و بلند، آواز می خواند:" شکار تازه دارم، کبک دارم، غاز دارم، قو و فلامینگو و عقاب دارم!... " اولین راننده عبوری، در کنار مرد ترمز می زند و با تعجب به او می نگرد ...
راز عمر طولانی پیرترین بانو هرمزگانی
بندرلنگه در استان هرمزگان برسیم برای پیدا کردن فردی که از مدت ها پیش به دنبالش بودیم. به تاریکی نزدیک می شویم، اما گرمای مردم روستا و مهمان نوازیشان روشنایی را در دل ما تلقین می کند. بوی نان محلی که بخار از روی شان بلند می شود را می توان احساس کرد. بچه های قد و نیم قد که یکی یکی با نانی در دست از در خانه ای بیرون می آیند. در زندگی روستایی خورشت ها (غذاها) مزه دیگری می هند و آدمی را ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی : 17 خرداد 95
. ما بالاخره نفهمیدیم که عارف غفوری تردست و جادوگر است، یا مامور حیات وحشِ محیط زیستِ ترکیه! رامبدِ نه چندان جوان! حمید جان اگر ته دلت راضی نیست، ما انتظاری برای عکس و پست نداریم! اصلاً اینستاگرامت را تعطیل کن! این چه اخم و تَخمی است که به راه انداخته ای؟! کسی شما را مجبور به پست گذاشتن کرده؟! حمیدرضا آذرنگ این روزها با شیبِ عجیبی در حال پیر شدن است و به ...
حق شناسی روباه
، که زیردست او از ترس و وحشت می لرزید، نوازش کرد. جانور کوچک در دست پسر بچه ها که او را بسیار وحشیانه گرفته بودند زخمی شده بود و خون از یکی از پاهایش فرو می چکید. اوکیو کاغذی ابریشمین روی زخم پای او نهاد و آن را بست و سپس بچه روباه را در چمنی کنار جاده گذاشت و آزادش کرد. روبهک به یک جست خود را به پدر و مادرش، که در آن نزدیکی ها ایستاده و با دلهره و پریشانی بسیار نگران این قضایا بودند، رسانید ...
گیم نت: معرفی بازی فارکرای 4 – جنون به روایتی دیگر
فارکرای 3 یکی از مدافعان عنوان بازی سالِ 2012 و یکی از بهترین شوترهای اول شخص چند سال اخیر بود. داستان گیرا، حفظ ریتم اکشن، دارا بودن ویژگی های بارز یک بازی جهان آزاد و بسیاری موارد دیگر همگی در کنار یکدیگر دست به دست هم دادند تا یک بازی خوش ساخت از زیر دست شعبه ی مونترال یوبی سافت بیرون بیاید. حالا دو سال از آن تاریخ گذشته و در حالی که هنوز هم آن سخن رانی جناب “واس مونته نگرو” در ...
چشمه ی جوانی
مخصوص دختران عقد شده است. او که دختری آرام و خوش خو بود نخست می ترسید داماد مردی سخت گیر و هوسباز باشد. ضرب المثلی می گوید دل مرد چون آسمان پاییزی دم به دم تغییر می کند! . لیکن فومی بر آن بود که با نرمی و خوش رویی و مهربانی شوهرش را به خویشتن علاقه مند کند. ضرب المثل دیگری می گوید هرگاه سه سال روی سنگی بنشینند سنگ هم گرم می شود. این زناشویی، که به رسم دیرین ژاپنی ها به میل و اراده ی پدر و مادر ...
خوش به حالِ پسرِ همسایه من!
کنار یک جاده سرسبز و دیدنی، مردی خوشحال و خندان، تکه ای مقوا در دست گرفته که روی آن با خطی کج و معوج، جمله ای نوشته شده است:" شکارتازه! " مرد با صوت خوش و بلند، آواز می خواند:" شکار تازه دارم، کبک دارم، غاز دارم، قو و فلامینگو و عقاب دارم!... " اولین راننده عبوری، در کنار مرد ترمز می زند و با تعجب به او می نگرد:" چرا می خونی، مگه خواننده ای؟! " مرد، دهانش را باز می کند و می خندد ...
بازخوانی نامه ای که سال 83 برای ریاست صدا و سیما در اعتراض به ترویج شکستن حریم خانواده نوشته شد
خانواده خود را بهای چیز دیگری نمی کند و این مهم از ذکاوت، زیرکی و ایمان او سرچشمه می گیرد. روا نیست که برای هدف قرار دادن حقوق انسانی و کرامت زنان کار را تا پای این تهمت به پیش برند. جالب است آن کس که این اتهام را می زند خود هم صحنه سازی می کند تا از زبان شخصیت مرد خود از زنان بخواهد که "حیا" داشته باشند. زنان که عمری به قدمت یک تاریخ با عزت، با گذشت و فداکاری و ایثار، خانه و خانواده و فرزندان را ...
پرونده قطور قاتل هزاران ایرانی :مار خوش و خط وخالی به نام قرص برنج!!
سال 23 شهریور 1394 عروس نوجوان که متهم به قتل شوهرش شده بود، با گذشت هشت سال از وقوع جرم با پرداخت دیه قانونی از قصاص نجات یافت و از زندان آزاد شد. به گزارش شرق، سال 86 به مأموران پلیس خبر دادند مردی جوان به نام کریم در بیمارستان تخصصی مسمومیت در تهران جان خود را از دست داده است. در پرونده پزشکی این مرد نوشته شده بود مصرف قرص برنج علت اصلی مرگ است. زمانی که همسر کریم مورد بازجویی ...
سنگ تمام علی دایی برای ای بی ها
لابه لای زخم هایش که حتی روی لبهایش را هم پوشانده خودنمایی می کند. چشمانش برق می زند، اما گویی هنوز باور ندارد قرار است میزبان آقای گل جهان در خانه اش باشد. راس ساعت 12 علی دایی از راه می رسد و مرتضی هنوز هم باور ندارد تا اینکه وی را بالای سرش می بیند که دست بر سینه ایستاده، سلام و احوالپرسی می کند. دایی تعارف پدر مرتضی را نمی پذیرد و پایین پای مرتضی روی زمین می نشیند. مرتضی بلافاصله مثل بلبل به وی ...
فرهنگ در رسانه
پیوستن به کنوانسیون های حقوق مالکیت فکری جهانی وجود دارد. یعنی یک ترس موهوم باعث می شود کسانی نگران شوند تا ما بعد از پیوستن به این قوانین محدود شویم و زیان ببینیم. مثلا برخی از ناشران که معمولا آثار خارجی را بدون کیفیت و به صورت افست ترجمه و منتشر می کنند، این تصور را دارند که با پیوستن به کنوانسیون جهانی، بازاری که در حال حاضر در دست دارند از بین برود و فضا برایشان تنگ شود. البته معمولا ...