سایر منابع:
سایر خبرها
همسرم با یکی از بستگان نزدیکم رابطه پنهانی داشت
درخانواده ما اینگونه ازدوج ها چندان مرسوم نبود، خود من پس از یک ماه به سارا پیشنهاد دادم که عقد دایم کنیم که همین گونه هم شد و ما به عقد دایم یکدیگر درآمدیم. سارا یک دختر داشت و خودش نیز چند سالی از تو بزرگتر بود، نظرخانواده ات درباره این ازدواج چه بود؟ پدرم که در قید حیات نبود، مادرم نیز وقتی فهمید سخت با ازدواج من مخالفت کرد ولی چون من در توهّمات شیشه ای خود بودم، به حرف ...
2 عزیزم را در 3 ماه از دست دادم/ بیشترین تأکید شهید روی ولایت بود
.... در حالی که من خوشحال بودم، اشک در چشمان همکارانش جمع شد. همان جا فهمیدم چشم انتظاری ام به شهادت تازه دامادم ختم شده است. همان روز برای تشییع پیکرش هماهنگ شده بود. خواستند در مراسم به سفارشی که کرده بود عمل کنم و وصیت نامه اش را بخوانم. خیلی حالم بد بود و تمام بدنم می لرزید. توکل بر خدا کردم و رفتم تا وصیتش را بخوانم. شروع کردم به خواندن و وقتی تمام شد از پله ها که پایین می آمدم تعادل نداشتم و ...
شهید این خانواده منم
...> مادر از خاطرات شهید می گوید: گاهی که با هم درباره رفتنش صحبت می کردیم به من می گفت شما این همه برای خانم حضرت زینب(س) مجلس گرفتی حالا وقت آن رسیده که نتیجه کارهایتان را ببینید. ابوالفضل که سوریه بود هر شب با ما تماس می گرفت. دو شب قبل از شهادتش، کمی دیرتر از هر شب زنگ زد. نگرانش شده بودم و نمی توانستم بخوابم، نشستم قرآن خواندم. فرداشب آن روز، ابوالفضل نیم ساعت دیرتر زنگ زد من خیلی نگران ...
رضاخان دستور داده بود بهلول را بالای منبر گوهرشاد باتیر بزنند
وقتی که به ما دشنام می دهند، باید امیدوار باشیم صاحب ما نیستند و ما در واقع قواعد آنها را به هم زده ایم. آنها خودشان می گویند: در خاورمیانه مراسم آشتی کنان درست کرده بودیم و ایران مزاحم شد و نقشه های ما را در هم ریخت! با یک وعده غذا، تا یک روز روزه بود بنابراین اولین بار با نام مرحوم آقای بهلول از طریق مادرم آشنا شدم که در منابر خود مسائل سیاسی روز را مطرح می کرد و علیه بهایی ...
همسرم با یکی از بستگان نزدیکم رابطه پنهانی داشت
. امّا چون درخانواده ما اینگونه ازدوج ها چندان مرسوم نبود، خود من پس از یک ماه به سارا پیشنهاد دادم که عقد دایم کنیم که همین گونه هم شد و ما به عقد دایم یکدیگر درآمدیم. سارا یک دختر داشت و خودش نیز چند سالی از تو بزرگتر بود، نظرخانواده ات درباره این ازدواج چه بود؟ پدرم که در قید حیات نبود، مادرم نیز وقتی فهمید سخت با ازدواج من مخالفت کرد ولی چون من در توهّمات شیشه ای خود بودم ...
کاروتلاش اقتصادی ازدیدگاه امام صادق(ع)
.... (25) مردانی که داد و ستد و معامله، آنان را از یاد خدا غافل نمی کند. (26) منشور حیاتبخش امام صادق به پیشه وران در سیره اقتصادی امام ششم(ع)، بازرگانان امین و راستگو جایگاه والایی دارند. عبدالرحمن بن سیابه می گوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسلیت گفت: آیا از پدرت ارثی باقی مانده است تا بتوانی به وسیله آن امرار معاش کنی؟ گفتم: نه ...
بیوگرافی الناز حبیبی + عکس های الناز حبیبی
من با او راهی شد و حس تهی بودن و غم بی اندازه سنگینی داشتم اما تحمل کردم چون فکر کردم مهم حس رضایت و خوشحالی خواهرم است. برای آی سودا هم این دوری خیلی سخت است. درواقع خواهرم بااینکه تنها دو سال از من بزرگتر است اما حس مادرانه ای نسبت به من دارد و بعد از فوت مادرمان برایم مادری کرد. ما شش خواهر و برادر هستیم و من فرزند ته تغاری مادرم بودم و ایشان خیلی مرا دوست داشتند و برایم آرزوهای ...
بغض حافظ ناظری در جشن تولدش +تصاویر
جهان قرار بگیرد. حافظ همچنین از توانمندی های انسان گفت و اظهار کرد: اگر آدم واقعا به خودش و درون خودش باور داشته باشد امکان ندارد به جایی نرسد. خود من واقعا از زیر صفر شروع کردم، همیشه مثل سرباز و جنگجو بودم، الان روزی 22 ساعت کار می کنم. حال بازهم می گویم هیچ وقت یاس و ناامیدی را جلو خودتان نبینید، تو تا وقتی قدرت نفس کشیدن داری، قدرت همه چیز را داری. بعد از این صحبت ها و یک ...
از امام رضا(ع) همسری خواستم بنام حسین/ رهبری در رویای صادقه همسر شهید
فرزند و دختر یا پسر بودنشان هم باهم هماهنگ بودند! انگار که رقابت داشته باشند. بعد از 6 سال، خانواده ها از هم جدا شدند، ما به تبریز منتقل شدیم و آنها به سمنان آمدند. بعد از آن معمولاً سالی یک بار یکدیگر را می دیدیم آن هم اغلب زمانی بود که بین مسیر زیارت امام رضا، به آنها سر می زدیم. بعد از مدتی محل کار پدرم به تهران منتقل شد. *همسر سادات حسین آقا 19 ساله بود که به ...
دوازده سالش بود؟!
؛ سیدقربانعلی موسوی : دوازده سالش بود, چشمان غمگین و مضطربی داشت , بکنارم آمد و سلام کرد, گردنش راکج کرد و گفت: پدر و مادرم دارن طلاق میگیرند و چیزی برای خوردن ندارم . دلم بدرد آمد, دست در جیب کردم و پولی به او دادم و رفت و رفت. به راست و دروغ حرفش کاری ندارم به گردن خودش , گرسنه بودنش را قبول دارم , هیچ چیز بجز گرسنگی نمیتواند یک انسان را از جایگاه مغرورش به زیرکشد تا ...
ماجرای زندگی تامل برانگیز دو برادر بلژیکی که مسیرشان از هم جدا شد.
پدر و مادرم، دوران سختی را سپری کردیم. قبلا هر وقت گره ای در زندگی ام ایجاد می شد، قادر بودم آن را به سرعت فراموش کنم. اما این بار موضوع فرق می کند. برایم قابل هضم نبود که برادرم بتواند چنین کاری کند. مراد گلویش را صاف می کند و می گوید: به ما گفتند که اسمتان را عوض کنید، اما این راه حل خوبی نبود. عشراوی نام من و پدرم است. نجیم (چپ) ماجرای مراد و نجیم داستان دو برادر است که ...
زن شوهرکش: بی گناهم، پسرم قاتل است
عاشقش شده بود صحبت کرد و به من گفت می خواهد با آن زن ازدواج کند. من خیلی ناراحت بودم و نمی دانستم باید چه کنم. روز حادثه با پدرم سر این موضوع درگیر شدم و پدرم به سمت من آمد و من هم یک ضربه چاقو به او زدم، بعد مادرم جلو آمد که از او خواستم دخالت نکند. وقتی پدرم را کشتم، خیلی عصبی و ناراحت بودم؛ به مادرم گفتم باید جنازه اش را از خانه بیرون ببرم اما توضیح ندادم چطور این کار را می خواهم بکنم ...
میهمانی شبانه را لو دادم/ دوست نزدیکم از همسرم باردار شده بود
برگزاری میهمانی را به پلیس اطلاع دادم و همسرم روانه زندان شد. 6 ماه بعد از این ماجرا روزی دوست دختر سابق همسرم به منزل ما آمد و مدعی شد از همسرم باردار است اگرچه همسرم این موضوع را قبول نمی کرد، اما وقتی آزمایش های پزشکی این ماجرا را به اثبات رساند من هم از او طلاق گرفتم تا این که مدتی بعد با برادر دوست خواهرم ازدواج کردم تا تجربه های تلخ گذشته را فراموش کنم ولی هنوز یک ماه از زندگی ما در یکی از ...
اقدام زشت وغیر انسانی پسر جوان در اتاق خواب
برادرم پدرم را کشت و من هم به زندان افتادم اما دستی در این قتل نداشتم. وی افزود: صبح با صدای فریاد پدرم از خواب بیدار شدم و دیدم که پدر و برادرم با هم درگیر هستند. محسن گلوی پدرم را گرفته بود و سپس چند ضربه چاقو به او زد. بعد از قتل، برادرم گریه کرد و از من و مادرم خواست تا همدستی با او را گردن بگیریم. ما هم به خاطر نجات برادرم به مشارکت در قتل اعتراف کردیم. در پایان آن جلسه هیات ...
اشعار آیینی ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
است که هر دو علت بالندگیست مذهب را ز بعد کرب و بلا، بعد باقر و سجاد شکست صادق دین پشت ظلمت شب را میان محفل علمی ز ظلم دشمن گفت به اهل بیت ، هدایت نمود اغلب را رواج داد که راه عروج ما روضه است ادا نمود حقوق حسین و زینب را گناه شیخ الائمه چه بود ای مردم شکست دشمن او آن دل مقرب را شبیه حیدر ...
عشق به پسر همسایه باعث شد به همسرم خیانت کنم /زندگیم را باختم
بود تا ساعتی دیگر روانه زندان شود، در حالی که عنوان می کرد دیگر از این زندگی پنهانی خسته شده بودم، به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی مشهد گفت: در یک خانواده متوسط رشد کردم، اگرچه پدر و مادرم اختلافاتی جزئی در زندگی داشتند، اما شرایط خانوادگی برای تحصیل ما فراهم بود. دختر نوجوانی بیش نبودم که همانند خیلی از دختران دیگر و در اوج هیجانات نوجوانی، عاشق پسر همسایه شدم. احساس می کردم همه خوبی ...
پدرم تنها 10روز پس از شروع جنگ به جبهه رفت
اعلام کردند یک چیزهایی از پدر شهید ما پیدا کرده اند که با DNA ما تطابق داشته و از این طریق فهمیده اند که پدر ماست. اتحاد خبر: ایشان کلا چند فرزند دارند؟ من تک فرزند ایشان هستم. اتحاد خبر: از مادر بگویید، بعد از برگشت پدرتان چه حالی دارند؟ مادرم در این چند روز اخیر تمام خاطرات برایش تداعی می شود. هیچ کس از دل دیگری آگاه نیست، مادرم مرتب حسرت گذشته را می خورد که چه ...