سایر منابع:
سایر خبرها
تر می شود، درست مثل زخم هایشان. راه رفتن، غذا خوردن و لباس پوشیدن، حمام رفتن شان، تکیه زدن و نشستن، مصیبتی است برایشان. خوابیدن به پشت، آرزویشان می شود. نه فقط پوستشان که اعضای داخلی بدنشان هم کم کم به هم می چسبد. آن قدر که فقط مایعات است که راهی در گلوی شان باز می کند. چشمانشان درد دارد با مشتی غصه. غصه بیماری و زخم های عمیق شان یک طرف، نگاه پرسشگر دیگران طرف دیگر، غمگین اند. هر بار پانسمان آن ...
عشق تو می تپید، من هرچه را که داشتم با سبدی از محبت نثارت کردم. اما نفهمید چرا نگفت و مثل همیشه بغض این ناگفته ها را فرو خورد و به یاد مادر خودش که چند سال پیش آسمانی شده بود، گریست. های های گریه کرد، به خاطر نگاه های سردی که هیچ گاه فکر نمی کرد آن کمترین بی مهری چه آتشی بر دل مادر می زند. گریه کرد و از مادر حلالیت خواست. غافل از اینکه مادر با همه خستگی اش، با همه سینه سوخته اش سرش را روی زانویش ...
می شود. روز بعد به جنازه ای با گلوی بریده دست می یابند. و آن جنازه کسی نبود جز این دختر کوچک که به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده بود. سوریه در سال 1880 در شهر حلب دختری مسیحی گم شد بعد از جستجو ، جنازه او را بدون سر و بدنش را بدون یک قطره خون یافتند. در این ماجرا فردی یهودی به نام ” رفول انکوتا “ به قتل دختر و گرفتن خون او جهت استفاده در عید فصح، متهم شد. در روز 5 ...
محروم می شوند و شاید این محرومیت در آستانه روزهایی مانند روز مادر بیشتر گریبان گیر و آزاردهنده شود، زهره یکی از آن بچه ها است؛ زهره چند ساعت پس از تولد و بعد از تجربه کردن آغوش و چشیدن طعم شیر مادر برای اولین و آخرین بار، مادرش را از دست داده و حالا هم اسم مادرش است. علت فوت زهره محمدزاده که 36 سال داشت خونریزی داخل رحمی اعلام شده است. در آستانه روز مادر پای دردل های خانواده ...
...، پایین میدان رسالت تمرین می کردم. مهدی فنونی زاده شوت می زد، بدجور. پسر کوچکی در حد 13، 14 ساله ایستاده بود کنار زمین. یکی از شوت ها رفت و خورد کنار این بچه. اینقدر ترسیده بود که نفسش بالا نمی آمد. سریع رفتم بالای سرش. به او آب دادم و گفتم حالت خوب است؟ این اتفاق تمام شد و رفت. 22 سال بعد یک بار جایی بودم، یک آقایی آمد کنارم و گفت من همان پسر بچه هستم که دستم را گرفتی و بلندم کردی. گفت هنوز ...