سایر منابع:
سایر خبرها
از مردان هوسران انتقام می گرفتم
رفتارهای غیراخلاقی اش دست بردارد، بی فایده بود. سرانجام طلاق گرفتم و او فرزندم را نیز با خودش برد. خانواده درستی نداشتم که نزد آنها بروم، بنابراین دله دزدی هایم را شروع کردم. بعد از دو سال سرگردانی و خانه به دوشی با مردی آشنا شدم که از چاله به چاه افتادم. او معتاد بوده و مرا دوباره به دزدی مجبور کرد. فرزندم هم مدتی پیش من بود و اکنون که 21 ساله است به تنهایی زندگی می کند و دیگر مرا نمی ...
اقدام بسیار وحشیانه وغیر انسانی با یک مادر دلشکسته
پرتاب کرد، و آنها هم بی رحمانه او را هدف گلوله قرار داده و به قتل رساندند. المعموری ادامه داد: داعش به طور شبانه روز اعضای خانواده های فراری از شرقاط را اعدام می کند، که به همین دلیل دهها جسد در راه های پر پیچ و خم و صعب العبوری رها شده اند. العالم 110 این اخبار را از دست ندهید: در منزل عمه ام زندگی می کردم / او پیشنهاد بسیار بی شرمانه ای به من ...
همسرم را به دست دو مرد غریبه سپردم - آنها کار بسیار زشتی با زنم کردند
وجدان رهایم نکرد و ماجرا را به همسرم گفتم و از کاری که انجام دادم، پشیمانم. با اعتراف این مرد، او روانه بازداشتگاه پلیس شد. تحقیقات برای دستگیری دو سارق ادامه دارد. تابناک 110 این اخبار را از دست ندهید: در منزل عمه ام زندگی می کردم / او پیشنهاد بسیار بی شرمانه ای به من کرد کار زشت و غیر اخلاقی دختر جوان با همکلاسیش این عکس پیرمرد 89 ساله را پولدار کرد! برای کار چند ماهی به شهر دیگری رفتم / زمانی که برگشتم با واقعیت تلخی روبه رو شدم عمل زننده پسر جوان با مادرش در خانه مجردی +عکس ...
بلایی که بر سر زن تنها در نیمه های شب آمد
خوزستان واقع است. ایرنا 110 در منزل عمه ام زندگی می کردم / او پیشنهاد بسیار بی شرمانه ای به من کرد همسرم را به دست دو مرد غریبه سپردم / آنها کار بسیار زشتی با زنم کردند کار زشت و غیر اخلاقی دختر جوان با همکلاسیش این عکس پیرمرد 89 ساله را پولدار کرد! برای کار چند ماهی به شهر دیگری رفتم / زمانی که برگشتم با واقعیت تلخی روبه رو شدم عمل زننده پسر جوان با مادرش در خانه مجردی +عکس ...
آزار و اذیت وحشیانه زن جوان توسط راننده تاکسی در خودرو / او از من خوشش آمده بود
به گزارش سرویس حوادث"جام نیوز" ، راننده 36 ساله بنگلادشی هنگامی که قصد داشت زن امریکایی را از فرودگاه بین المللی دبی به هتل محل اقامت اش برساند وی را در طول مسیر مورد آزار جنسی قرار داد. این راننده در ماه جولای توسط دادگاه بدوی باید بعد از گذراندن دوره محکومیت خود خاک دبی را ترک کند. متهم به اتهام آزار جنسی گردشگر امریکایی روانه زندان شد. در دادگاه استیناف روز چهارشنبه نیز حکم 3 ماه ...
اقدام زننده و هولناک پسرجوان در نیمه شب / با زن جوان اختلاف داشتم
آتش در آرایشگاه زنانه فاش شد. خراسان 110 در منزل عمه ام زندگی می کردم / او پیشنهاد بسیار بی شرمانه ای به من کرد همسرم را به دست دو مرد غریبه سپردم / آنها کار بسیار زشتی با زنم کردند کار زشت و غیر اخلاقی دختر جوان با همکلاسیش این عکس پیرمرد 89 ساله را پولدار کرد! برای کار چند ماهی به شهر دیگری رفتم / زمانی که برگشتم با واقعیت تلخی روبه رو شدم عمل زننده پسر جوان با مادرش در خانه مجردی +عکس ...
برای کار چند ماهی به شهر دیگری رفتم / زمانی که برگشتم با واقعیت تلخی روبه رو شدم
سمیرا نزدیک محل کارش بود، بعد از اتمام کار همیشه به خانه او یا جاری اش می رفت. هفت ماه گذشت، اما کار شوهرش درست نشد و برای همین نزد او برگشت. علیرضا اما رفتارش عوض شده بود. سرش بیش از حد در گوشی بود و توجه زیادی به او نداشت. بوی خیانت مشام زن جوان را پر کرده بود. دوباره شک کرد، دوباره سوءظن به جانش چنگ انداخت. یک روز که گوشی شوهرش روی میز مانده بود برداشت و وارد برنامه هایش شد. سمیرا در ...
یک جهان عشق نهان است اینجا؛ ماجرای 12 سال فداکاری مرد مریوانی در کنار یک مادر و فرزند معلول
...، مادر 68 ساله که تا 12 سال پیش با 9 فرزند و سایه بالا سر خود زندگی می کردند اما به ناگاه یکی پس از دیگری همسر و 8 فرزند خود را از دست داد. تحمل این سختی توان این زن و فرزندش را برید آنها دچار اختلالات روانی شدند. سردار زارعی تنها فرزند 33 ساله اش نیز بنا به مشکلات مادرزادی و به مرور زمان بخصوص از زمان فوت پدر و برادرانش اختلالات ذهنی و روانی او را از هر جوان دیگری متمایز ساخته است ...
گفت از مکه برگردم می روم یمن/ آب پاکی را روی دستمان ریختند!
رفت و ما با هم در ارتباط بودیم تا وقتی که جریان سقوط جرثقیل در مسجدالحرام پیش آمد. من بابت ایشان خیالم راحت بود، چون می دانستم در راه هست و هنوز به مکه نرسیده است. بعد از این جریان با ایشان صحبت کردم و گفت که آقای دکتر حاتمی شهید شد و 11 تا شهید هم دادیم. آخرین صحبتی که من با ایشان داشتم عصر روز قبل از عرفه بود که تماس گرفت و یک ساعت از همه دری صحبت کرد؛ راجع به بچه ها و ...
وظایف آقایان در قبال همسر و فرزندشان
یکی از مهم ترین مهارت ها و راز و رمز های همسر داری بعد از بارداری و زایمان است که موجب می شود نقش آقایان خیلی بیشتر از قبل بشود طوری که پدر ها باید مراقب همسر و فرزندشون باشند، این وظایف البته دوطرفه هست اما در این پست بیشتر صحبت ما با پدر های عزیز هست. 1) اگر همسر شما در حال تغییر روش زندگی مانند ترک سیگار و... و آماده شدن برای بارداری است از او حمایت کنید. اگر شما نیز چنین عادتی ...
حدس بزنید پول دار ترین زن ایران چه ماشینی سوار می شود!!!
کارم علمی نمی شناختم، در حالی که این کار یک تخصص است و من هم به تدریج در این صنعت متبحر شدم. در این فهرست سی نفره شما به عنوان تنها ثروتمند زن حضور داشتید؟ این موضوع چقدر سخت بود؟ آیا یک میلیاردر زن بودن از یک میلیاردر مرد بودن سخت تر است؟ شما یک طوری می گویید انگار اثبات شده من ثروتمندترین زن هستم و حالا باید بیایم و خودم را با مردان مقایسه کنم؟ به هر حال شما یک ...
وقتی پدر به جای پسر شرور کتک خورد!
من را سر کار گذاشته است و با عصبانیت به خانه برگشتم. روز بعد وقتی شماره تماس را چک کردم متوجه شدم کار همان پسر دردسر ساز روستاست، به اتفاق چند نفر دیگر مقابل منزل پدرش رفتیم و به شدت به او اعتراض کردیم که او ابتدا منکر خطای پسرش شد و قیافه حق به جانب به خودش گرفت که در آن لحظه کنترلم را از دست دادم و با چوب دستی چند ضربه محکم به او وارد کردم و او را مورد ضرب و شتم قرار دادم که بعد از آن ماجرا هر دو قصد شکایت از یکدیگر را داریم. ...
خاموشی دریا (2)
. سال های بعد از گودو داود رشیدی حالا یک چهره آوانگارد مشهور در تئاتر بود. او در سال 1347 نمایش های سیزیف و مرگ اثر روبر مرل، و باجه نوشته ژان تاردیو و همسفر نوشته کامران قدیمی را کارگردانی کرد که هر سه هم برای تلویزیون کانال 2 ضبط شد. همین طور نمایش یک نوکر و دو ارباب اثر گولدونی و ترجمه بهرام بیضایی و داود رشیدی هم به وسیله او کارگردانی شد و با همکاری هنرمندان اداره برنامه های ...
حادثه 24 شهریور سال 57 میبد به روایت شاهدان و همراهان آیت الله اعرافی(ره)
دوستان موثق با خبر شدیم که قرار است امروز بعد از اقامه نماز جمعه ساواک یزد آیت الله اعرافی را دستگیر کند. به همین دلیل به منزل حاج آقای اعرافی رفتیم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتیم و از ایشان خواستیم که آن روز نماز جمعه را اقامه نکند، یا اینکه بجای اقامه نماز در محله بیده، در محله شهیدیه نماز را اقامه کند تا مشکلی برای ایشان پیش نیاید. اما ایشان مخالفت کردند و فرمودند: مگر هفته های دیگر خطر ...
چگونه یک موسیقیدان به قصاب پراگ تبدیل شد؟
بی وصف او تنها 10 ساعت طول کشید. فردای آن روز، او روی تخت بیمارستان خوابیده بود و داشت برای زنده ماندن دست و پا می زد؛ یکی از سربازان چک یک نارنجک را داخل خودروی او انداخته بود. یک هفته بعد نیز هایدریش درست شبیه قهرمان اپرای پدرش، از دنیا رفت. ترور هایدریش یکی از مهم ترین لحظات جنگ جهانی دوم به شمار می رود. هیولای نازی ها – هایدریش در سال 1940 میلادی درست است که آن ...
عناوین مهمترین روزنامه های صبح پنجشنبه 1395/06/25
خبرگان مرد م قرار د اد و جامعه روحانیت هم به قیمت برهم خورد ن یکپارچگی اش با جامعه مد رسین حوزه علمیه قم نام هاشمی را د ر فهرست کاند ید اهای مورد حمایت خود قرار د اد . این تعامل بلافاصله تعبیر به کم شد ن شکاف میان مثلث اعتد ال و جامعه روحانیت شد . شکافی که هنوز هم برقرار است. روزنامه اعتماد در ستون نگاه روز، نظام تدبیر کشور مهم ترین مانع توسعه ایران را به قلم حمیدرضا برادران شرکا رییس ...
به اکبر گفتم با شوهرم اختلاف دارم / می توانیم با هم ارتباط پنهانی داشته باشیم
رویم باز کرد گفتم به سراغ موبایلم آمدم خنده ای کرد و اجازه داد داخل بروم خودم را به اتاقم رساندم و موبایلم را برداشتم و وقتی به سمت در خروجی برگشتم سرایدار را دیدم که با چاقویی جلویم ایستاده است و می خندد پرسیدم اکبر اینجا چه می کنی حرفی نزد به سمتم دوید و چاقو را زیر گلویم گذاشت بعد خواست لباس هایم را در آورم که به التماس افتادم و گفتم شوهر دارم اما او اصلا گوش نمی داد تا اینکه از ترس تن به ...
سرباز و سه خواهر
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: یان نی یدره مترجم: روحی ارباب داستانی از لتونی در زمان پیشین اربابی از رعیت های خودش را به سربازی فرستاد. دوره ی سربازی کم نبود: می باید بیست و پنج سال خدمت می کرد. یک روز، قبل از آن که خدمت سربازی خاتمه پیدا کند، به او دستور دادند که نامه ای را به نقطه ی دوردستی برساند. سرباز تفنگش را برداشت و به ...
برادر و خواهر و همزاد دختر
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: یان نی یدره مترجم: روحی ارباب داستانی از لتونی مادری دو فرزند داشت که یکی از آن ها پسر بود و دیگری، که از سر راه برداشته بود، دختر. مادر همیشه آن ها را نصیحت می کرد. به پسرش می گفت زن نگیر و به دختر سرراهی می گفت شوهر اختیار نکن. چیزی نگذشت که مادر مرد و پسرش تصمیم گرفت که زن بگیرد. اما آن ها در نقطه ای ...
غولی که در کوزه بود
جادو کرد و او بر اثر این سحر و جادو مرد. موقع مرگش به من گفت که در کاخ نباید هیچ چیز را از جای خودش تکان داد وگرنه همه چیز خواهد شکست. کاخ را کسی می تواند از دست شیطان ها نجات دهد که سه شبانه روز در کنار قبر او کشیک بدهد و اگر چنین کسی پیدا نشود کاخ برای همیشه در اختیار شیطان ها باقی خواهد ماند. جوان قول داد که به قصر برود و در آن جا کشیک بدهد. او وارد قصر شد و دور خودش با عصا خطی ...
عجبا! این همه جان کندیم؛ یعنی کشک؟
خارجه و در عداد ملل و ممالک متمدنه در آمدن دو ورد مکرر سنوات تجدد بودند و بر زبان سرآمدان ملک جاری به روز و شب. گمان غالب آن بود که این دو آرزو از رهگذر رها کردن عادات و رسوم دیرین خودی، در یک کلام: اضمحلال سنن دیرسال، و تقلید از همه چیز فرنگان قابل حصول است و لاغیر. به اذهان علیل سرآمدان هرگز خطور نمی کرد که تقلید از غیر را در هیچ جای عالم درج و منزلتی نیست جز نزد خود ایشان. این بی منزلتی را هم ...
سه برادر و شاهزاده خانم در روی کوه شیشه ای
پدرش از عالم دیگر نزد او آمده است. به هر جهت پسرک راه منزل را پیش گرفت و رفت. هنوز در راه بود که سپیده ی صبح دمید. دوباره برادرها پرسش های روزهای قبل را تکرار کردند. احمق داستان پدرش را که از توی گور بیرون آمده بود برای آن ها نقل کرد و چوب سفیدی را که به او داده بود به آن ها نشان داد. برادرها خندیدند و گفتند: تو نسبت به ما خشمگین شده ای و می خواهی از ما انتقام بگیری. پسر احمق حتی ...
گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه
پرواز کند؛ ولی وقتی که تمام گاو را خورد قوایش تجدید شد. در آن روز یگانه فرزند روستایی، که اهل خانه او را کورزمتس می نامیدند، مرده بود. هنوز او را به خاک نسپرده بودند که عقاب به ارباب خود گفت: بدون تأخیر بر پشت من سوار شو. من تو را به منزل خودم می برم و پاداش نیکی ها و محبت های تو را می دهم. روستایی چاره ای نداشت جز این که دعوت عقاب را بپذیرد. سوار بر پشت عقاب شد. پرنده چنان در آسمان ...
ایران را آبکش نکنیم/اشتیاق رونالدو برای بازی در لیگ قهرمانان اروپا/دعای افشانی برای دشمنانش
، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچه های محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بی درد و بی کس البته از نوع نردبونی !!! و این لقب هم چقدر به او می امد نه زن داشت نه بچه و نه کس و کاردرستی. شنیده بودیم که چند تایی برادرزاده و خواهر زاده دارد که انها هم وقتی دیده بودند آبی از اجاق عمو جان برایشان گرم نمی شود تنهایش گذاشته بودند. وقتی که مرد من و سه چهار تا از بچه های محل که می دانستیم ثروت عظیم و بی ...
شاگرد شیطان
درآمد و جوان به شکل یک خروس. بعد خوشه تبدیل به یک موش خرمایی شد ولی چون خروس نمی دانست به چه شکلی باید درآید موش خرمایی سر خروس را بلعید. سپس موش خرمایی به شکل آدم درآمد و پسر پدرش شد. بعد رفت پیش دخترک زیبا و از او تشکر کرد که انگشتر را به شیطان نداده است و از او خواست که زن وی شود. در همان موقع پدر طلاها را به منزل رسانده بود، ولی هنوز موفق نشده بود پول ها را بشمارد که پسر با عروسش وارد ...
اشعار آیینی ویژه ولادت امام هادی علیه السلام
تو رو سوی کربلا بکنند ... سلام بر بدنی که سه روز بعد آن را ز دست نیزه گرفته که بوریا بکنند... محسن حنیفی سرچشمۀ فیض حی سرمد آمد سرچشمۀ فیض حی سرمد آمد آئینۀ نور حُسن احمد آمد تبریک به ثامن الحجج باید گفت چارم علی آل محمّد آمد *** گلنغمۀ شادی از منادی آمد از سوی مدینه بانگ شادی ...
عبدالله سر سفره عقد آرزوی شهادت می کرد/ هنوز هم منتظرم برگردد + تصاویر
به گزارش گلستان ما به نقل از رجا، سال60 پدر و مادر عبدالله تازه ازدواج کرده بودند که یک شب مادر عبدالله خواب می بیند که صدایی دو مرتبه به او می گوید: خانم دامن شما سبز می شود. بار سوم همان صدا می گوید: خانم ، شنیدی ؟ می گویم دامنت سبز میشه. یک سال بعد حدود هفت ماه بود که فرزند اولش را باردار بوده، خانم ملکی مادر شهید ملکی به خانه خانم باقری می رود و می گوید: فرزندت پسر است، من خواب دیدم، بچه ای ...
گاو نر و بچه های یتیم
گذشت زن جادوگر از پسر بچه خواست که انگشتش را به او نشان بدهد. پسرک که زرنگ و باهوش بود، فوراً یک تکه شاخه ی خشک پیدا کرد و به جای انگشت آن چوب را توی دست پیرزن گذاشت. پیرزن آن را لمس کرد و با خودش گفت که بچه ها هنوز لاغرند. باید به آن ها غذا داد تا چاق تر شوند. دوباره غذای بسیار لذیذی برای آن ها تهیه کرد. روز بعد دوباره از پسربچه خواست که انگشتش را به او نشان دهد. پسرک باز همان چوب را توی ...
جزای خشم و غضب
. چیزی نگذشت که شیره ی درخت بیرون آمد. شیطان ناراحت شد و گفت: - شیر ه ی درخت تو درآمد، ولی هنوز پوست درخت من سوراخ نشده. - خوب، ارباب اوقاتت تلخ شد؟ - خیر، به هیچ وجه. روز بعد شیطان گفت: - برویم ماهی صید کنیم. با هم به صید ماهی رفتند. زن شیطان هم همراه آن ها رفت. خیلی ماهی صید کردند. نیمه روز شیطان خوابش گرفت و گفت: - اگر تو هم خوابت گرفت در کنار ساحل ...
جادوگر و جوان
فوراً گرزش را زد توی پشت او و سه کله افتاد توی دیگ. جوان به راه افتاد و به قصر دختر وسطی رسید. وارد قصر شد و در آن جا چشمش به شیطان شش کله افتاد که خوابیده بود. جوان نخواست مرد خوابیده را بکشد، او را از خواب بیدار کرد. همین که شش کله از خواب بیدار شد کاردش را گرفت و به جوان حمله ور شد. جوان کارد را از دست او گرفت و با گرز به پهلوی او زد به طوری که دنده هایش خرد شد. جوان با عجله نزد ...