سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات دست اول یکی از زندانیان گوآنتانامو
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صداوسیما ، دکتر محمدعلیشاه موسوی با اصالتی افغان در برنامه "هم قصه شبکه یک سیما" گفت: جزو هیچ گروه و فرقه ای نبودم تنها پزشکی بودم از نیروهای مجاهد افغانستان. وی گفت: افغانستان کشوری مسلمان با اعتقادات خاص خود است و من از شهر "پکتیا"ی این خاک هستم که در سال 1356 شمسی با سپری کردن دوران جوانی به دانشگاه رفتم. علیشاه موسوی یادآور شد که در سال 57 ...
از مردان هوسران انتقام می گرفتم
داخل آن را سرقت می کردم و بعد به بهانه این که حالم بد است، از خودرو پیاده می شدم و فرار می کردم. در ادامه گفت وگو با شیوا را می خوانید: چه مدت است سرقت می کنی؟ از 16 سال پیش سرقت هایم را شروع کردم. بدرفتاری ها و هوسرانی های شوهرم، مرا از یک زن خانه دار به یک دزد حرفه ای تبدیل کرد. شوهرم من و فرزندم را تنها می گذاشت و به خوشگذرانی های شبانه خودش با زنان می پرداخت. هر ...
همه درگیری های امیر تتلو با چهره های مشهور
...! اما این پایان کار نبود و حمله هواداران پرسپولیس به صفحه شخصی تتلو و ثبت بالای 10 هزار کامنت توهین در یک ساعت، باعث شد تا او این بار به صورت صوتی پستی را منتشر کند: محسن مسلمان اصلا دوست من نیست. دوستی دارم به اسم مملی که زنگ زد و گفت مسلمان می خواهد بیاید بازی شما را ببیند گفتم نیاید چون داستان می شود. ولی اومد و داستان شد. من این همه دوست فوتبالی دارم، همین الان دارم از پیش روزبه ...
احمدی نژاد هم مثل مابقی رؤسای جمهور فکر می کرد رهبر نظام است/ دستگاه اجرایی کشور خانه خاله نبود که رئیس ...
ات چه کسانی هستند؟ ما می خواهیم کمک کنیم اما من گفتم نه من به مترسک در موضع معاون و مدیر معتقد نیستم. من با این شیوه کاری مخالف بودم، مثلاً الآن در قراردادهای نفتی شما نگاه کنید دولت لجاجت می کند، وقتی می خواهد راجع به قراردادهای نفتی کار کند که نباید این قدر جیغ وداد و مخالفت داشته باشد، می گوید من یک دوره ای حاکم هستم و می خواهم هر کاری در این دولت انجام دهم، این دولت همیشه که نیست ...
سپتامبر؛ سند رسوایی رژیم های اعتدالگرای عربی در جنایت بر ضد مردم منطقه
صبرا و شتیلا به آن یورش برده تا صبح روز شنبه 18 سپتامبر به فجیع ترین شکل به جنایات خود در این اردوگاه ادامه دادند. گفته می شود در این قتل عام سه هزار و 297 فلسطینی و لبنانی شهید شدند. البته آمار و ارقام متناقضی در مورد شهدای این حادثه وجود دارد، چرا که به گفته بازماندگان معدود فاجعه به غیر از گور دسته جمعی که در محل کشتار در منطقه الغبیری بیروت جنوبی برای قربانیان حفر شده ، تعداد زیادی در اماکن ...
موسیقی، شجاعت من است
چنین کند. در طول زندگی وقتی به روحیه و اهدافم و حتی به شجاعت هایم نگاه می کنم، می بینم همه را از موسیقی دارم. موسیقی مرا شجاع کرده. حتی قبل از انقلاب که در شرایط تنگنا قرار گرفتم، عبور از آن فقط شجاعت می خواست و بعد از انقلاب هم همین طور و همیشه موسیقی شجاعت من بوده. مواقعی برای خودم سؤال بود که چگونه بدون داشتن پارتی چنین در برابر فشارها مقابله کردم و به خودم بارک الله می گفتم که قدرتم از موسیقی ...
روی وصیت نامه اش می نوشت باطل شد، از شهادت خبری نیست
...، یک ماه یزد حرفش که تمام شد، گفتم او که عزیزتر از دیگران نیست و قبول کردم. فکر می کنم سه شنبه شب بود که برای عقد به منزل آیت الله خاتمی رفتیم. جالب اینکه از بس افراد بیش از ظرفیت خانه رفته بودند داخل، دیگر برای من که عروس بودم جا نبود و مرا راه نمی دادند. بالاخره بعضی بیرون آمدند و من رفتم داخل. حسن اورکت سپاه پوشیده بود و کنار آقای خاتمی نشسته بود. اصغر، برادرش آمد یک عکس ...
زیور:حکم ناعادلانه است؛ قصاص می خواهم
زندانی می شود. او هم باید نابینا می شد این زن در مورد این حکم و سال هایی که رنج کشیده است به شهروند می گوید: اصلا باورم نمی شود. تمام این عذاب ها را برادرشوهر کوچکترم به نام فرید به من تحمیل کرده است. او بود که بعد از فوت شوهرم از من خواستگاری کرد و وقتی با جواب منفی من روبه رو شد نقشه انتقام کشید. اما برادر بزرگترش به نام احسان را مجبور کرد که تمام جرم را خودش به تنهایی به گردن بگیرد ...
دیده بان حرم سر قولش ماند +عکس
. سهیلا رضایی می گوید: همان شب به ابوذر گفتم خیلی مواظب خودت باش. من و محدثه اینجا منتظرت هستیم. گفت چشم حاج خانوم ولی یک خواهش دارم اگه به سلامت برگشتم که هیچ، اما اگر شهید شدم محدثه را به تو و تو را به خدا می سپارم. 8 صبح یکی از آخرین روزهای پاییز 94 ابوذر با کودک غرق در خوابش عکس می گیرد و همسر گریانش را به خدا می سپارد، سهیلا تا نزدیکی تیپ با ابوذر می رود اما به محض برگشت با ...
مردی برای کتک زدن همسرش 2 شرور اجیر کرد
شاکی به بازپرس علی وسیله ایرد موسی گفت: در خانه بودم که زنگ در آپارتمان به صدا درآمد. گمان کردم شوهرم بازگشته است. به محض این که در را باز کردم، دو مرد غریبه مرا به کناری هل دادند و در حالی که چاقویی به دست داشتند، وارد آپارتمان شدند. خواستم فریاد بزنم تا همسایه ها متوجه ماجرا شوند که یکی از آنها چاقو را به سمتم گرفت و مرا تهدید کرد. وی افزود: التماس کردم رهایم کنند که توجهی نکردند ...
آیا بهنوش بختیاری از همسرش طلاق گرفته است؟+تصاویر
بیاید و تعداد فالوئرهای خانم بختیاری با ریزش مواجه شود. پس امکان پرسیدن این سوال را نداشتیم. بهنوش بختیاری: تلویزیون ما ورشکسته است شایعه شده بود که بهنوش بختیاری از همسرش جدا شده. بله آن شایعه را شنیده بودم. نه، من جدا نشده ام و خدا را شکر 9 سال است که دارم زندگی می کنم و قصد جدایی هم ندارم. به شایعات پایان دهید! اینکه همسر شما در مراسم مختلف در کنارتان ...
ارتباط پسر 12 ساله با زن بیوه
... یاسر ادامه داد: من از همان روز نخست پشیمان شدم اما سحر مدام به بهانه هایی زنگ می زد و من را به خانه اش می کشاند و با آشنا کردن من با شیشه وابستگی ام را هر روز بیشتر می کرد من شده بودم برده این زن که هربار زنگ می زد می فهمیدم باید بروم شیشه و هرویین بکشم از خودم بدم آمده بود اما به سحر و زهرماری های اطرافش معتاد شده بودم. یاسر افزود: 6ماهی در این شرایط بودم تا اینکه سحر بدون اینکه ...
دیدگاه فقه امامیه درباره ی حریم خصوصی
اگر طلب بخشش کنم مرا می بخشی؟ صاحب خانه گفت: آری و خلیفه از منزل وی خارج شد و رفت. (72) خلاصه اینکه منع ورود به منازل دیگران و وجوب استیذان از مالک حاکی از حرمت و قبح نقض حریم افراد و حمایت از آن در فقه امامیه دارد. 2. ماجرای صدور حدیث "لاضرر و لاضرار فی الاسلام" (73) روایت مشهور "لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام" از جمله روایاتی است که در فقه بسیار به آن استناد گردیده است. تا آنجا ...
مردی با این خصوصیات، مرد ایده آل دختران ایرانی است!
خانواده در زندگی شان دخالتی نداشته باشد. فائزه 21 ساله می گوید: خانواده فرد باید به شکلی باشند که در مسائل زناشویی دخالت نکنند و نظر ندهند. خلافکار نباشند. معتاد نباشند. از پسرشان حمایت مالی بکنند. عروس را واقعاً دوست داشته باشند نه ظاهری. بیشتر از وظیفه ام از من توقع نداشته باشند. مثلاً وظیفه ندارم در خانه شان کار کنم. وظیفه من همان وظایف شوهرم است . ترلان، 22 ساله هم معتقد است ...
مرد جیب بر: شرمنده یکی از قربانیان شدم
خسته نشده ای؟ خسته شدم اما من که سابقه دار شده ام و دیگر کسی به من کاری نمی دهد، خوب دوباره مجبور می شوم جیب بری را شروع کنم تا زن و بچه هایم گرسنه نمانند. دوست دارم توبه کنم و به راه راست بیایم اما نمی دانم وسوسه های درونی ام مرا از دزدی و جیب بری رها می کند یا نه. تا به حال شده در جریان جیب بری پشیمان شوی؟ یادم می آید اوایل که دزدی می کردم خیلی ناراحت بودم اما بعد ...
قاتل پیرمرد: جوانی ام در زندان گذشت
به گزارش خبرنگار ما، هشتم اسفندماه سال 84، مأموران پلیس کرج از قتل مرد سالخورده ای در یکی از محله های شهر با خبر و در محل حاضر شدند. مردی که پلیس را از ماجرا با خبر کرده بود، گفت: لحظاتی قبل از خانه همسایه که پیرمردی تنها زندگی می کند، صدای کمک خواهی شنیدم و با پلیس تماس گرفتم. مأموران بعد از شکستن در وارد خانه شدند و جسد پیرمرد را که با ضربات چاقو کشته شده بود، کشف کردند. بعد از انتقال جسد ...
جبهه دفاع از حرم نه مرز می شناسد و نه ملیت
زیرزمین خانه پدری اش در پاکدشت پر از وسایل مراسم سینه زنی محرم مانند طبل، زنجیر و پرچم است. همسرم شبانه روز در مسجدی که مختص مهاجرین افغانی در مامازن پاکدشت است، فعالیت می کرد. بعد از پیش آمدن موضوع تعرض سلفی ها به حرم اهل بیت، حرفش این بود که حرم حضرت زینب(س) در خطر است و ما اگر محب واقعی اهل بیت هستیم باید در برابر این بی حرمتی سلفی ها واکنش نشان دهیم. این حرف ها را از سر اعتقاد قلبی می زد و ...
حکم تجسّس از حریم و اسرار خصوصی افراد
مدینه با عمربن خطاب برای حفاظت شهر گردش می کردیم، به خانه ای رسیدیم که چراغش روشن و درش بسته بود ولی صدای بلندی از خانه به گوش می رسید. عمر گفت این خانه ی ربیعه بن امیه است و اینها شراب خورده اند و الآن هم می خورند، گفتم: ما خلاف کردیم خداوند فرموده "لاتجسّسوا" امّا ما تجسّس کردیم، عمر برگشت و آنها را به حال خود واگذاشت. (75) این داستان بسیار معروف و به طرق مختلفی نقل گردیده است. حال پس ...
میهمانی شبانه مست شدم و سهیل مرا آزار و اذیت کرد
...> وی در تشریح جزییات ماجرا گفت: سال 90 وقتی که 14 ساله بودم به یک جشن تولد رفتم و آنجا مشروب خودرم. من حال طبیعی نداشتم که سهیل مرا آزار داد. بعد از آن ماجرا، سهیل دست از سرم بر نمی داشت و مدام از من باج می گرفت. به همین خاطر به فکر انتقام گیری از او افتادم. من حتی دوبار دست به خودکشی زدم اما زنده ماندم. ساعت حدود 10 شب بود که سهیل با من تماس گرفت و از من خواست که برای او حشیش بخرم. من هم مجبور ...
مرگ را به چشم خود دیدم/نیرو های سعودی مقصر بودند
ه ا ند اما آمار دقیقی از کشته ها در دست نبود. چشم به راه اعضای کاروان خود بودم. کم کم تا اذان مغرب باقی اعضا هم آمدند اما از میان 20 نفر فقط 15 نفر برگشتند و پنج نفر برنگشتند. *خانواده ی شما در ایران چگونه پیگیر احوالات شما بودند؟ هنگامی که برگشتم بلافاصله سراغ گوشی همراهم رفتم و با خودم گفتم اگر کسی زنگ نزده بود من هم تماسی نمی گیرم. خبر ها تازه داشت برای ایران مخابره می شد. آن ...
بی خداحافظی از دخترمان رفت مبادا دلش بلرزد و جا بماند
برای محمد اتفاقی افتاده است؟ می گفتند نه اصلاً نگران نباش. بعد رفتم خانه به داماد محمد که از همکارانشان هم می شد زنگ زدم که بپرسم محمد زخمی شده؟ همه اش فکر می کردم جزو آن زخمی هاست، دامادشان خودش جواب نداد یکی از دوستانش جواب داد، گفتم با فلانی کار دارم که آن بنده خدا گفت نمی تواند صحبت کند و شما بروید منزل پدرشوهرتان. گفتم برای محمد اتفاقی افتاده؟ اما اجازه ندادم صحبتش تمام شود وگوشی را قطع کردم ...
امیر تتلو با کدام چهره های مشهور درگیر شد؟
... سه سال پیش وقتی یکی از مجری های شبکه من و تو نشان زرشک طلایی هفته را به یک یاز آهنگ های تتلو داد او باز هم از کوره در رفت و فالوئرهایش را روانه پیچ مجری مورد نظر کرد تا انتقام زرشک ظلایی را از او بگیرند. کمی بعد هم در آهنگ خونه خوبه از مجری مورد نظر با نام زالومه یاد کرد. یک سال پیش وقتی امیرمهدی ژوله در برنامه خندوانه استندآپ کمدی اجرا می کرد به شوخی طرفداران خودش را ژوژولیتی ...
بخش های خواندنی کتاب می شکنم در شکن زلف یار
...> وقتی به خانه رفت، مادر که غم را برچهره فرزند خویش دید، پیش آمد و گفت: چی شده؟ چرا رنگ و روت پریده؟ او فقط دو کلمه پاسخ داد: مشکلات، گرفتاری و دیگر هیچ نگفت. شب که روز را بلعید و خویش را گسترد، او هم از خانه بیرون زد و راه خانه آن آزاده را گرفت. با جعبه ای شیرینی و بیست هزار تومان پول نقد. فقط خدا از قصد او آگاه بود. در خانه آن آزاده چه گذشت و بین آن ها چه سخنانی رد و بدل شد، بماند. او حق ...
خاموشی دریا (1)
به زبان فرانسه اجرا کرد. اما آن چه که مهم است بازگشت او به ایران است. بعد از بازگشت کجا رفت؟ سال 1343، وقتی 31 ساله بود از ژنو به ایران امد و این بار هم طوسی حائری واسطه شد تا در وزارت فرهنگ و هنر آن زمان کار کند. او در اداره هنرهای دراماتیک استخدام شد. می گویند رشیدی فارسی را با لهجه فرانسوی حرف می زد و مدت ها تمرین کرد تا توانست به زبان مسلط شود. آن سال ها با این که فرانگی ...
تجسّس مغیّا به انگیزه و غرض شرعی و عقلایی صحیح
(به حرف من اعتماد نمی کنید و) می خواهید خود شما شاهد قضیه باشید، کاری می کنم که شما خودتان بشنوید، حضرت فرمودند: آری، آن مرد گفت: هنگامی که می خواهید از خانه خارج شوید، برگشته و در گوشه ای مخفی شوید، حضرت روز بعد خود را در گوشه ای مخفی نمود و آن مرد آمد و با زن شیبانیه صحبت کرد (و زن مثل همیشه به حضرت علی (علیه السلام) هتّاکی و فحاشی نمود) و واقعیت روشن شد، سپس حضرت او را طلاق داده و رها کردند ...
ماجرای عجیب مرد نصرانی و خبر دادن امام هادی(ع) از فرزند شیعه او
دینار خریده ام و آن صد دینار را برداشته ام تا به امام هادی علیه السلام بدهم. پدرم گفت: در این مورد، موفق شده ای. آن مرد نصرانی نزد متوکل رفت و پس از اندک مدتی، نزد ما آمد در حالی که شاد و خوشحال بود، پدرم به او گفت: ماجرای خود را به من بگو. او گفت: به شهر سامرا رفتم، که قبلاً هرگز به این شهر نرفته بودم، به خانه ای وارد شدم، با خود گفتم بهتر این است که نخست قبل از آنکه کسی مرا بشناسد که به ...
روایت تلخ پورعرب درباره مدیران سینمایی دهه شصت نیز بی پاسخ می ماند
خواست ما را ممنوع الکار کند که من رفتم سر سریال امام حسن(ولایت عشق) که البته نذر هم داشتم برای حضور در این کار. گفتم خاکبازان محمل می گوید و من اصلا معده درد دارم و نمی توانم مسکرات بخورم!... من خدا خدا می کردم، یک ابوالفضل پورعرب بیاید و من نفر دوم بشوم که راجع به آن نفر اینقدر بحث باشد. اصلاً دیگر می ترسیدم؛ کارم به اینجا رسیده بود. از اینکه نباید مطرح شوم. مردم که مرا دوست داشتم اما مسئولان ...
گذشته ام را دوست دارم
، نگاهی به من کرد و گفت: ای ناقلا، تو بودی؟! آمد سراغ من و گفت: آره خودت بودی و من خنده ام گرفت و لو رفتم. این واکنش برای من خیلی جالب بود، چون اولین کسانی بودند که بازی اول مرا قضاوت می کردند. البته از حمید جبلی هم قضاوت خوبی دریافت کردم. چند روز بعد از سریال مرا دید و گفت: تبریک می گویم، از این به بعد هر کارگردانی نقش عقب افتاده و کم هوش داشته باشد سراغ تو می آید. البته این ...
بدون اعلام قبلی حجاج ایرانی را به رگبار بستند/ وزارت خارجه در پیگیری جنایات سعودی فشل است
که خود من که آن زمان 23 سال داشتم و در اوج قدرت بدنی و ورزشکار بودم، قفسه سینه ام به پشتم چسبیده بود و نمی توانستم نفس بکشم. دشداشه عربی هم پوشیده بودم تا شبیه اعراب باشم، اما در فشار جمعیت، این لباس عربی به پایم پیچید و یک بار کاملاً زیر دست و پا رفتم و اشهدم را خواندم ولی آخرین لحظه به خودم گفتم به این زودی نباید تسلیم بشوی. یک یا علی گفتم و بلند شدم و لباس عربی را درآوردم و با لباس زیر، توانستم ...
خاک شلمچه گواه رشادت های توست علمدار لشکر
دورند و در جبهه غذای درست و حسابی نمی خورند؛ دوست دارم آنها هم مثل ما از برنج شمال بخورند . همیشه طوری از بچه های جنگ حرف می زد که انگار برای آنها سمت پدری دارد، دلسوز و دردمند بود، سمیه خیلی به پدر وابسته بود و همیشه بهانه محمدحسن را می گرفت، با حرف و وعده های من آرام نمی شد، من همیشه به محمدحسن می گفتم: اگر خداوند یک پسر به من می داد، خیالم راحت بود که یک مرد در خانه دارم . ...