سایر منابع:
سایر خبرها
ستارگان هدایت/ نگاهی به زندگانی و افکار شهید بهرام مهرابی و شهید علی ضامن مهرابی
، ادعونی استجب لکم، بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را... بعد برنامه مراسم و دعا را اعلام کرد و در آخر گفت: ان شاء الله چند وقت دیگر همین برنامه را برای من اعلام کنید. همه ی حاضران با شنیدن حرف علی ضامن به گریه افتادند. آن موقع هیچ کس نمی دانست که دعای علی ضامن به اجابت می رسد. علی ضامن در روز 22 بهمن سال 1364 برای آخرین بار به جبهه اعزام شد و در عملیات پیروزمندانه والفجر هشت در ...
10قاب تماشایی از زنان سینمای دفاع مقدس
منطقه شهادت حمید ببرند. رهسپار مناطق جنگی می شود و در آن جا دیگربار خاطرات عاشقانه اش با حمید را مرور می کند. خود را به تونلی می رساند که حمید در آن جا به شهادت رسیده است. حیران و پریشان و مشتاق، در جست وجوی حمید است و داخل تونل جای جای آن را، معطر از وجود حمید می بیند. با او حرف می زند، درددل می کند و برایش از سال ها بی او سپری کردن می گوید. حمید را می بیند که در حال شهادت است اما هنوزهم ...
جنایات کوموله در لباس سپاه پاسداران/ معجزه ای که در فاو اتفاق افتاد+تصاویر
، بمباران شدیدی به طرف ما شد اما بعد از بمباران وقتی که به بیرون از سنگر رفتیم، با تعجب متوجه شدیم که در بمباران منطقه، 185 گلوله خمپاره 20، کاتیوشا و توپ دور برد در اطراف سنگر ما اصابت کرده است ولی حتی یک خمپاره هم به سنگر ما اصابت نکرد. این آخرین اعزام شما به جبهه بود؟ بله بعد از جنگ تصمیم به چه کاری گرفتید؟ بعد از جنگ تحصیل را ادامه دادم و موفق شدم سال ...
نگاهی تاریخی به نقش زنان در جنبش مشروطه/ شیما رییسی
حالت وابسته تغییر وضع داد. در این دوران (قاجاریه) تعادلی به وجود آمد ولی در سطحی پایین تر از گذشته و از طرف دیگر جنگ های فتحعلی شاه با روسیه و شکست های پی درپی ضربه موثری به سیستم معتقدات و هیمنۀ قدرت واهی زد و از آن به بعد اذهان دوراندیشان واقع بین راه چاره را پیروی از طریق تدابیر فنی، سیاسی و اقتصاد غربیان دانستند . عباس میرزا با اعزام جوانان مستعد به فرنگستان و سپس میرزا تقی خان امیرکبیر با ...
اوج بندگی/ شهدای تیم فوتبال میلاد، قهرمانان راه الله
ندای اصفهان- سهیلا کاظمی و زهرا رضایی خاطرات شهید علیرضا هادیان بسیار داستانگونه و زیباست و سرنخی بود که به سلسله مصاحبه های بعدی پیرامون همرزمان شهید انجامید. امید است که بتوانیم هم در زبان و هم در عمل ادامه دهندگان راستین راه آن ستارگان هدایت باشیم. تولد و کودکی (به نقل از زبان خواهر شهید) زمانی که مادرم علی را باردار بود پدرم بیکار شده بود، هیچ شغلی نداشت و دخل ...
اولین های هشت سال دفاع مقدس+ تصاویر
ماست و دیگر آنها لال می شدند . از طرف دیگر باید بگویم که اسارت ما درست مصادف شده بود با یکسری از اعمال وحشیانه ای که نیروهای عراقی در یکی از شهرهای جنگی با زنان وکودکان داشتند- البته بعدها من متوجه شدم- شهید رجایی به دلیل این اتفاقات سر و صدای زیادی در سازمان ملل به راه انداخته و رژیم بعث را بعنوان یک رژیم وحشی عنوان کرده بود. لذا برای اینکه آنها نشان دهند این حرف ها دروغ است، ما را کاملا ...
برای رفتن به سوریه خودم را بازنشسته کردم
دارم می توانم حرفم را به کرسی بنشانم و دریک جلسه حرفم را اعلام کردم و بعد همه چیز را رها کردم و دیگر سرکار نرفتم. می خواستم خودم را بازنشسته کنم تا آماده رفتن به سوریه شوم. درنهایت تنها چند ماه بعد از بازنشستگی رفتم همان جایی که سودایش را داشتم. شور شهادت طلبی بچه های امروز از شعور آن هاست بعدازآنکه خودش را بازنشسته می کند باز هوای دوکوهه به سرش می زند و این بار با کوله باری ...
از معلمی در مدارس الیگودرز تا کالیفرنیای آمریکا/ از مبارزه با استکبار غافل نشوید
آمریکا مشغول شده و برای سقوط رژیم تلاش می کرد. در مدت حضور مصطفی در آمریکا، پدرش چند بار از سوی ساواک مورد بازجویی قرار گرفت و با وجود مشکلات زیاد بر سر راه شهید در ورود به ایران بود، اوایل سال 57 به ایران بازگشت و فعالیت های ضد رژیم خود را ادامه داد. عشق به تعلیم و تربیت و آموزش پس از انجام کارهای متفرقه مصطفی را باز هم روی کرسی آموزش نشاند. او در دانشکده علوم تربیتی اصفهان به تدریس مشغول ...
در مناظره کلینتون و ترامپ ایران تکرار شد!
که خودتان می دانید چه لباسی بود. وقتی ما معاملات ملکی را شروع کردیم، این قوانین آن موقع بود. در پرونده ای که وزارت دادگستری برای من درست کرده بود، بدون اینکه محکومیتی متوجه من شود، مختومه شد. در همان منطقه من کلوپ راه انداختم که هیچ تبعیضی علیه سیاه پوستان یا سایر نژادها نداشتیم. مجری از کلینتون پرسید که به نظر شما چه کسی پشت حملات سایبری است؟ کلینتون: ما دو جور دشمن داریم ...
بوی کباب شدن آرپی جی زن ایرانی منطقه را پر کرده بود/فاصله طبقاتی در جامعه نگران کننده است +تصاویر
به گزارش نسیم صادق محمد رضا اکرمی متولد سال 1342 یکی از فرماندهان ابرکوهی است که در جبهه های جنگ تحمیلی فرماندهی بخشی از جبهه را برعهده داشته و امروز در گفتگو با سرو ابرکوه ، گوشه ای از خاطرات خود را از آن دوران ایثار و مقاومت بیان می کند: 6 سال در جبهه ها فرمانده بودم اکرمی اظهار کرد: وقتی 17 ساله بودم و پس از گرفتن دیپلم وارد سپاه شدم که در همان سال، یعنی سال 59 جنگ نیز آغاز شد ...
شهید حاج محمدابراهیم همت،سردار عاشورایی که در جریان عملیات خیبر مقاومت کردو مانع بازپسگیری جزیره مجنون شد
.... مدام می گرفت: من مطمئن باشم حالت خوب است؟ زنده ای هنوز؟ بچه هم زنده است؟ گفتم: خیالت راحت همه چیز مثل قبل است. همان روز، عصر مهدی به دنیا آمد و چهار روز بعد ابراهیم آمد. بدون اینکه سراغ بچه برود، آمد پیش من گفت: تو حالت خوب است ژیلا؟ چیزی کم و کسر نداری بروم برات بخرم؟ گفتم: احوال بچه را نمی پرسی. گفت: تا خیالم از تو راحت نشود نه.وقتی به خانه می آمد دیگر حق نداشتم کاری انجام دهم، همه کارها ...
چتربازی که هرگز چترش بسته نشد
یعنی دیگر جانبازان و چشمانی که در دریای خاطراتش سیر می کرد و گشت میزد، شروع به صحبت کرد. شیطنت و انرژی خاص جوانی و نوجوانی هنوز هم در حال و هوای توصیف خاطرات نوجوانی اش موج میزد و در عین حال از سختی ها که می گفت، هوای نگاهش ابری می شد. حرف زدن از حال و هوای آن روزها و حتی امروز خود و همرزمانش برایش رنگ و بویی جدی داشت و همان طور که مصمم و قوی راه زندگی کمابیش سختی خود را در ...
سردار خاطرات زخمی
رفتیم که به رودخانه کرخه رسیدیم، آن زمان رودخانه بسیار پرآب بود و رد شدن ازآن غیرممکن. مضافا به اینکه متوجه شدیم دقیقا عراقی ها آن طرف رودخانه مستقر شده اند، اما متوجه نزدیک شدن ما نیستند. چون بلند بلند حرف میزدند و ما آنها را از لابلای بیشه های کناررودخانه میدیدیم که بصورت انبوه و تجمعی موضع دارند. تعداد ما 45نفر بود اما عراقی ها یک تیپ زرهی مجهز به سلاح روز . تصمیم گرفته شد همان جا در ...
از ̋باشو غریبه کوچک ̋ و ̋مهاجر ̋ تا ̋ایستاده در غبار ̋ / نگاهی به فیلم های برتر سینمای دفاع مقدس
جدیدتری چون پوریا آذربایجانی، محمدحسین مهدویان و ... این راه را به شکلی دیگر ادامه دادند. در طی این سال ها فیلم های بسیاری در این حوزه ساخته شدند، اما تنها برخی از آن ها هستند که دیدنشان هر بار و هر بار لذت همان دیدن بار اول را دارد. مهاجر "مهاجر"، سومین فیلم کارگردان جوانی است که با "هویت" و "دیده بان" نشان داده بود سینما را می شناسد و تنها اسیر محتوا و روایت قصه های سفارشی نیست و ...
خاطرات اسارت /دوستی مثل پروانه
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : اصغر فضلی مدتی بیمار شده بود،و به مرور زمان این بیماری اورا از پا انداخت .چون ضعیف و سست شده بود ،قرص ها و داروها برای او موثر نبودند و هر روز ضعیف تر و بدنش نحیف تر می شد .هیچ چیز نمیتوانست بخورد ،اشتهایش کور شده بود. بهترین دوستش حسین باغنوی مثل پروانه به دور او می چرخید و به زور با قاشق آب و غذا در دهان اصغر می ریخت ، زیر بغل او را می ...
رؤیای صدام را کابوس کردیم!
زیاد بود. خوشبختانه با فرار هواپیماهای دشمن، یگان نیروی زمینی با موفقیت عملیات را انجام داد. یک بار نیز در منطقه سردشت 2هواپیمای عراقی از پشت به من حمله کردند و لحظه ای که گلوله های مسلسل آنها شلیک شد متوجه آنها شدم. بلافاصله با مانوری که دادم به طرف آنها رفتم ولی بلافاصله هر دو هواپیما با انداختن باک های اضافی سوخت فرار کردند. نیروی های زمینی تصور کردند که هواپیمای دشمن سقوط کرده است اما وقتی به ...
عملیات خیبر بعد از جنگ ویتنام در دنیا بی نظیر بود
ببینم پوستش را هم می کنم. * بهترین یگان ارتش در ارزیابی ستاد کل شدیم همان جا در ذهنم گفتم خدایا می شود یک روزی من فرمانده پایگاه شوم و بدون وابستگی به این خارجی های فلان فلان شده، برای کشورم کار کنم؟ خدا توفیق داد و من از سال 68 تا 73 فرماندهی یگان هوادریای بوشهر را برعهده گرفتم. ما با کمترین تجهیزات، بیشترین آمادگی رزمی و عملیاتی را داشتم. به طوریکه در ارزیابی های ...
رزمنده ها ذوب در امام بودند/ مسائل ضدفرهنگی جامعه را به قهقرا برده است
. لابه لای سرفه هایی که جابه جای حرف هایش می پرند، حرف می زند و می خندد و چشم های بی حالت و پیوند ی اش را که مدام خیس می شوند از خاطرات گذشته اش، خشک می کند. دفتر و دستکم را بر فرش خانه می چینم ولی دستم راه نمی رود که بنویسم، جانباز 30 درصد و شیمایی 10 درصد است، اما صدای سرفه هایش بیانگر درصد دیگری است... بین این سرفه ها حرف هایی هست که باید برای شنیدنشان خوب گوش کرد و اینجاست که ...
ارادت شهدا به سیدالشهدا
عالم دیگه ای سیر می کرد. یه بار وسط روضه، مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛ متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش. گریه کنون اومد پیش من. گفت: بابا منو دوست نداره. هر چی گفتم جوابم رو نداد. روضه که تموم شد، گفتم: حاجی، مصطفی این طوری می گه. با تعجب گفت: خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم. از بس محو روضه بود.... راوی ...
نفت، وزارت و شهادت
...، ترسیده اند و برای احتیاط، اتومبیل را به گلوله بسته اند. پیاده شدیم تا برای آنها توضیح دهیم. پیاده شدن همانا و گرفتار شدن در دست دشمن همان. پس از آگاهی از این که این ها دشمن هستند، من به سینه روی زمین خوابیدم. آقای تندگویان خود را در پناه خاکریز کانال قرار داده و در حال فرار از منطقه بود که دشمن او را برگرداند. دو نفر از محافظان ما بدون هیچ گونه مقاومتی تسلیم دشمن شدند و اسلحه ها در ...