سایر خبرها
را تنها گذاشته بودند. گفتم: مگر در انقلاب ما، همه امام و یارانش را تنها نگذاشته بودند پس چرا ما تسلیم نشدیم. تو خانواده مرا می شناسی. مگر پدر پیرم زیر شکنجه شهید نشد! مادر 80 ساله ام شکنجه روحی نشد! خواهرم به اعدام محکوم نشد و خودم زندان نرفتم و چند سال از دست ساواک آواره نبودم!؟ عرفات کم آورد و گفت الان در طواف هستیم و با من جدال نکن. شب به اردوگاه بیا با هم صحبت کنیم. به ...
هر کسی چه نیتی دارد. وقتی یکی خودش را به دست های او می سپارد یقین درست جایی که نمی داند به ساحل مقصود می رسد. این ها که می گویم گمانم حوالی سال های1364است. ریشمان بلند شده بود و چرک سر و رویمان را گرفته بود. یک روز در سلول باز شد و مرا فرستادند حمام، ریشم را تراشیدم و کت و شلوار پوشیدم. بعد بی آنکه بدانم مرا کجا می برند همراهشان رفتم. چند دقیقه بعد از من23بچه را آوردند که همگی در جنگ اسیر شده بودند ...
امام رضا(ع) در مشهد مقدس اعزام می شد و چند سال طول کشید که نوبت من بشود. نهایتا اسم مرا رد کردند و من از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم که پس از چند سال باز هم زیارت ثامن الحجج(ع) نصیبم شده و تاریخ اعزام هم با دهه محرم مصادف شده بود. به همین خاطر به هیئت امنای مسجد صاحب الزمان (عج) اعلام کردم که من عازم مشهد مقدس هستم و برای مداح به فکر شخص دیگری باشید. کربلایی مرتضی احمدی گفت: غروب آن روز ...
300برابر و 3هزار برابر می رسد. در نتیجه این مسائل یک ساختار سیستمی بیمار و معیوب وارد کشور کرده است و هرچه جلوتر هم برویم قطعا بدتر خواهد شد. من شک ندارم که اگر با همین ساختار جلوتر برویم صد سال دیگر به مراتب اوضاع مان بدتر از امروز خواهد بود، چون زاویه ای که باز شد هرچه جلوتر بروید باز تر می شود. زمانی که پیامبر اسلام رحلت فرمودند ما شیعیان معتقدیم که یک انحراف به وجود آمد، اما امروز بعد از 1400 سال ...
(گرسرَن لال ادیب لکهنوی) شاگردِ لسان الهند مولانا عزیز لکهنوی (که نسب خاندانش به ایران می رسید)، مجاهد راه آزادی بود. مجموعه ی غزل های عمویم از زندان تا گلستان نام دارد. رونمایی این کتاب در کاخ ریاست جمهوری به دست رئیس جمهور محترم (گیانی ذِیل سینگ) انجام گرفت و بنده هم در تدوین و تبلیغ این کتاب نقش داشتم. این کتاب، شعرهای ایشان در زمان اسارت و بعد از زمان آزادی را در بر می گرفت. کتاب ...
به گزارش اتاق خبر، فیلم های سینمایی، تلویزیونی و انیمیشن ماتادور ، ساعت به وقت صفر ، خمره ، انتقالی ، نشانی ، نسیم زندگی ، گریز شبانه ، سبز به رنگ زمرد ، شاید یک معجزه ، حادثه شین جو کو ، پیش خواهد آمد ، ضربه مغزی ، الیور تویست ، بازگشت به دریا ، گوریل سفید ، خاطرات ، مسیر مخفی ، باران ساز ، ماجراهای پنگوئنی به نام اسکوتر ، بچه های ابری ، فرار زمان 2 ، دیوید کاپرفیلد ، آخرین دشمن2،1 و منطقه گنگام ...
دیدن این گریه ها خاله کنجکاو شدند و دفتر را خواندند. خاله وقتی دفترچه را خواند به دخترش گفت حاضرید همانند من زود بیوه شوید؟ دخترخاله هم موافقت کردند و خاله هم موافق بودند و شب به خانه ما زنگ زدند. من خوشحال شدم و شب همراه خواهرم به خانه خاله ام رفتیم. دخترخاله ام دفتر را جلوی من گذاشت و من دیدم چند صفحه خالی است و ناراحت شدم. انتهای برگه ها نوشت من خبر داشتم زندان بودید و حاضرم با شما ...
... توکلی: آن روز چند روزی بعد از انتخابات بود. من استراحت مطلق داشتم. با آقای احمدی نژاد تماس گرفتم که شما به عیادت من بیایید و ثواب ببرید. کاری با ایشان داشتم. گفتم آقای لاریجانی، آقای رضایی و آقای قالیباف هم هستند اما شما نیم ساعت زودتر بیایید، بزرگواری کردند و با آقای زریبافان تشریف آورند. مطرح کردم و گفتم این سه نفر را به کابینه ببرید این ها رقیب ایشان در انتخابات بودند. گفتم این ...