سایر منابع:
سایر خبرها
نگاه خدا را در هر قسمت از زندگی مان می بینم
...> پس به کارهای نظامی خیلی علاقه داشتند؟ ایشان پس از پایان خدمت سربازی به دانشگاه علوم انتظامی می رود و افسر می شود. بعد او را به تهران منتقل می کنند و ما که ازدواج کردیم منزلمان تهران بود. خودم هم معلم هستم و طوری شده بود که به کوچه مان کوچه آقا سید می گفتند. آنقدر ما را دوست داشتند. شما به عنوان همسرشان مشکلی با شغلشان نداشتید؟ من معلم بودم و گاهی با همکارهایم که ...
لیستی از باید و نباید های زنان عربستانی
توضیح دادم. اما آن ها نتوانستند کمکی بکنند و به من توصیه کردند نزد پلیس بروم و بخواهم در برابر پدرم از من محافظت کنند. زمانی که پیش پلیس رفتم، پدرم از قبل به آن ها خبر داده بود که فرار کرده ام. همه چیز را برایشان گفتم. اما پلیس گفت من کار اشتباهی کرده ام و فرار از خانه جرم بزرگی است. من را به زندان بردند! سه روز اول در انفرادی بودم. سپس مرا به بند عمومی منتقل کردند. در آنجا زنان دزد و قاتل زندانی شده ...
شهیدی که حکم جهادش را از رهبرانقلاب گرفت
. تمام عمرم در خط رهبری و انقلاب هستم,مگر مرده ایم که دشمن خیال تجاوز به کشور ما را دارد محمد علی بالازاده اظهار کرد: فردای روز شهادت مرحمت نزدیک ظهر چند نفر از سپاه اردبیل به خانه ما آمدند و به پدر و مادرم گفتند که مرحمت زخمی شده است و باید برای ملاقات به بیمارستان بروند, مادرم به آنها گفت: می دانم مرحمت شهید شده، من تحملش را دارم, به من راستش را بگویید. شب شهادت مرحمت خاله ام ...
پدر و خواهرم در خانه تنها بودند / زمانی که وارد آپارتمان شدم از دیدن وضعیتشان خشکم زد
آپارتمان بود و مطمئن بودم که پدرم در داخل خانه است. به همین دلیل با کلیدی که به همراه داشتم وارد خانه شدم از دیدن وضعیتشان خشکم زد. جسد پدر و خواهر کوچکم نقش زمین بود. بررسی ها در این رابطه ادامه داشت اما با گذشت 3 سال از ماجرا سرنخی از عامل یا عاملان جنایت بدست نیامد تا اینکه چندی پیش پرونده این جنایت به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران ارجاع شد و بازپرس ایلخانی با مطالعه پرونده و بررسی ...
آخرین دفاع پسر24ساله ای که 7سال پیش 3عضو خانواده اش رابا بنزین به آتش کشید
. بازماندگان این ماجرای دلخراش نیز اشکان – پسر 18 ساله خانواده – و مادرش بوده اند. اشکان که دقایقی بعد به عنوان عامل جنایت دستگیر شده بود به مأموران گفت: به دلیل کینه ای که از پدر و مادرم داشتم نقشه مرگ آنها را کشیدم. برای همین شب قبل یک دبه بنزین خریدم و ساعت 5/3 صبح زمانی که همه خوابیده بودند خانه را با بنزین به آتش کشیدم. بعد هم خودم فرار کردم.چرا که از اختلاف پدر مادرم خسته شده بودم برای ...
آتش زدن اعضای خانواده و ادعای افسردگی
در حیاط گذاشتم و رویش پتو انداختم. طرف های ساعت 3 نصف شب از خواب بیدار شدم و بنزین را آتش زدم که باعث گرگرفتن پتو شد. پدر و مادرم از خواب بیدار شدند و سراغم آمدند. پدرم گالن بنزین را از دستم گرفت تا به حمام ببرد اما در بین راه از دستش افتاد و محتویاتش به اتاق خواهر و برادرم ریخت و باعث وقوع آتش سوزی شد. از ترس، سریع به آتش نشانی و اورژانس زنگ زدم اما تا آنها برسند، پدر و خواهر و برادرم در آتش ...
ترفند پسر شیطان صفت برای کشاندن دختر خاله به خانه خالی و ...
به گزارش "جام نیوز" ، این دختر وقتی در برابر بازپرس قرار گرفت گفت: یکسال پیش سرکار بودم که پسرخاله متاهلم به من زنگ زد او می دانست من خاله ناهید را خیلی دوست دارم و وقتی گوشی را برداشتم ادعا کرد مادرش مریض بوده و مدام اسم من را به زبان می برد. وی افزود: آنقدر دستپاچه شدم که بدون تماس با دخترخاله و دو خاله دیگرم خودم را به خانه خاله ناهید رساندم در را ناصر به رویم باز کرد چهره پراسترسی داشت بیشتر ...
از مرد جوان خوشم آمد و سوار ماشینش شدم / مدت ها بود ارتباطی با کسی نداشتم و کنترل خودم را از دست دادم
... فرارو 110 این اخبار را از دست ندهید: پدر و خواهرم در خانه تنها بودند / زمانی که وارد آپارتمان شدم از دیدن وضعیتشان خشکم زد پزشک تبریزی تنها متهم قتل اعضای خانواده اش آزار و اذیت کودکان مهدکودکی در تهران توسط آشپز شیطان صفت مادرم دوست پسرش را به خانه می آورد / آنها رفتارهای زشتی با من و برادرم دارند واقعیت تلخی که با جواب آزمایش DNA برای مرد جوان روشن شد/ من پدر دخترم نیستم ! زمانی که فهمیدم بقال محل با دختر بچه ام چه کرده است دنیا روی سرم خراب شد / به سراغش رفتم +عکس ...
زمانی که به کلانتری رفتم مادرم را دستبند به دست دیدم / فکرش را هم نمی کردم مادرم انقدر کثیف باشد
...> آزار و اذیت کودکان مهدکودکی در تهران توسط آشپز شیطان صفت مادرم دوست پسرش را به خانه می آورد / آنها رفتارهای زشتی با من و برادرم دارند واقعیت تلخی که با جواب آزمایش DNA برای مرد جوان روشن شد/ من پدر دخترم نیستم ! زمانی که فهمیدم بقال محل با دختر بچه ام چه کرده است دنیا روی سرم خراب شد / به سراغش رفتم +عکس ...
آزار و اذیت دختران جوان توسط پسر دانشجو در آپارتمانش / ما نمی توانستیم در برابر خواسته اش مقاومت کنیم
...> پدر و خواهرم در خانه تنها بودند / زمانی که وارد آپارتمان شدم از دیدن وضعیتشان خشکم زد پزشک تبریزی تنها متهم قتل اعضای خانواده اش آزار و اذیت کودکان مهدکودکی در تهران توسط آشپز شیطان صفت مادرم دوست پسرش را به خانه می آورد / آنها رفتارهای زشتی با من و برادرم دارند واقعیت تلخی که با جواب آزمایش DNA برای مرد جوان روشن شد/ من پدر دخترم نیستم ! ...
فحاشی به بازیگر سینما
. بازیگر محبوب هم داشتید؟ بله، آقای خسرو شکیبایی. اصلا شب های نوجوانی و جوانی ام با شنیدن صدای ایشان گذشت. ما یک ضبط لاسونیک دوکاسته داشتیم، از آنها که باندهایش جدا می شود و من نوار دکلمه های مرحوم شکیبایی را از آن می شنیدم. از بس که شیفته صدای ایشان بودم. هیچ وقت بازی زیبای او را در سریال خانه سبز فراموش نمی کنم. آن اتفاق اصلی در بازیگری چه زمانی برایتان افتاد؟ ...
زندگی مشترکم پیش از آغاز به پایان رسید
های بسته کج کرده بودم را نپذیرفت. حتی حاضر نشد سرش را بالا بیاورد و نگاهی تحویلم داده و بعد بگوید نه. با دستش پس زد و پشت به من کرد. هم اتاقی او با مشاهده این برخورد دوستش با صدایی بلند گفت احمد بابت تصادفی که کرده افسردگی گرفته، ناراحت نشو که هر انگی بهش بچسبه بی ادبی به داشمون نمی چسبه . برام جالب شد که هر طور شده با کسی که یک تصادف هم افسرده اش کرده و هم ناخواسته راهی زندانش کرده ...
افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من ...
...> دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
احساس گناه دیوانه ا م کرده است / می دانستم دوستم دارد سعی کردم خودم را توی دلش جا بدهم
.../ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
اقدام شرم آور صاحب یک کافی شاپ با دختر جوان در داخل مغازه
صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
مقصد دختران فراری ایران کجاست؟ / دخترانی که به خانه های فساد روی می آورند
خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند
فرزند شهید مدافع حرم: آن دنیا پارتی داریم +عکس
* می دانستی که پدر قرار است به سوریه برود؟ روز رفتن پدر، چه احساسی داشتی؟ می دانستم که پدرم می خواهد به سوریه برود. بابا همیشه من را با موتور به مدرسه می برد، چون صبح ها با موتور سریع می رسیدیم. دفعه آخر هم من را به مدرسه برد. کنار در مدرسه همیشه همدیگر را می بوسیدیم، این دفعه هم مثل همیشه او را بوسیدم و خداحافظی کردم و رفتم سمت مدرسه، ولی دوباره چند قدم برگشتم و پیش خودم ...
از "افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند" تا "دلباخته دختر افغان شدم"
در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند
مهسا را دوست داشتم ولی از ارتباط کثیف با مادرش خسته شده بودم
دانستی خوردن مشروب جرم و ممنوع است؟ نه. چند کلاس درس خوندی؟ دوم دبیرستان بودم که بعد از این ماجرا زندانی شدم و... چند خواهر و برادر هستید؟ دو تا برادر بزرگتر از خودم دارم. پدرم سال های پیش فوت کرده و مادرم هم شرایط جسمی و روحی خوبی ندارد. در این 9 سال که در کانون اصلاح و تربیت و زندان بودی چه کار می کردی؟ همیشه کابوس مرگ دیده ام. باور کنید روزها و شب های زندان فقط ...
صف نذری مردم کره جنوبی در سئول! /تصاویر
در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند
دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم
... آن روز همسرم سر کار بود و من الهه را به آپارتمانم آوردم / او با میل و خواسته خودش با من همراه شد زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس ...
دوستم موضوع ارتباط غیر اخلاقی با خانم معلم را با من در میان گذاشت /خانم معلم اورا وادار به این کار کرده ...
با من همراه شد زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
آن روز همسرم سر کار بود و من الهه را به آپارتمانم آوردم / او با میل و خواسته خودش با من همراه شد
دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
آزار و اذیت گروهی زن جوان در اتاق خواب ویلا / آنها مرا در یک خیابان رها کردند
واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند
با زن شوهردار آشنا شدم/ در غیاب شوهرش مرا به خانه اش دعوت می کرد
همراه شد زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد
باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
به دعوت معلم انگلیسی به آپارتمانش رفتم / با او ارتباط غیراخلاقی داشتم
کار بود و من الهه را به آپارتمانم آوردم / او با میل و خواسته خودش با من همراه شد زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم
او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
دوست دختر برادرم با من طرح دوستی ریخت / من هم او را به خانه بردم +عکس
...> دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید در غیاب پدرو مادرم به اتاق خوابم آمد / بدون اعتنا به التماس هایم دامنم را لکه دار کرد دلباخته دختر افغان شدم / بعد از مدتی او به خانه ام آمد افسانه و دوست پسرش مرا در اختیار پسران پولدار قرار می دادند / آنها مثل برده ، انواع بهره برداری را از من می بردند ...
ازدواج نکردن بازیگران از نظر خانم بازیگر روشنک عجمیان
روز نو : روزی که برای گفت وگو با روشنک عجمیان تماس گرفتم، پدرش جواب تلفن را داد. از نحوه پاسخگویی اش معلوم بود که آداب دان، مهربان و بسیار مسئولیت پذیر است. شماره دخترش را داد و گفت، زنگ بزنید حتما جواب می دهد. همین رفتار صمیمی و خوب پدر روشنک عجمیان باب مصاحبه ما را باز کرد. پدرتان مهربان و بسیار آداب دان است، حتما از داشتن چنین پدر ی حس خوبی دارید؟ پدرم بی نظیر است و ...