سایر منابع:
سایر خبرها
مادری که در شهادت پسرش شیرینی پخش کرد+عکس
گرفتمو حدود 45 روز در ایلام گذشت. خاله خورشید می گوید: من در سن جوانی همسرم را از دست داده بودم و امیر پسر بزرگتر من و همیشه همراه من بود، گهگداری که دلم از سختی روزگار می گرفت می آمد و به من می گفت تو باید این 6 بچه را بزرگ کنی، ما همه امیدمان بعد از خدا به تو است، اگر تو تحمل این سختی ها را نداشته باشی ما باید چه کنیم. بعد می گفت من تا جایی که در توانم باشه از تو حمایت می کنم تا بچه ...
زنی که شوهرش را در خواب با بنزین سوزاند
حالی که چند ساعت بیشتر از این ماجرا نمی گذشت وی در بیمارستان جان خود را از دست داد. پس از مرگ این مرد،جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و بازپرس جنایی از آتش نشانان خواست علت آتش سوزی را مشخص کنند. با گذشت چند روز از ماجرا، آتش نشانان در گزارش خود اعلام کردند، آتش سوزی عمدی بوده است. با کشف این سرنخ، روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله جدیدی شد و کارآگاهان جنایی برای رازگشایی از این جنایت وارد عمل شدند ...
تبارشناسی مخالفان مرگ بر آمریکا
پیش پا به عرصه وجود گذاشته اند." این عکس آن دیدار است که آقای نیکسون را در کنار اساتید دانشگاه تهران نشان میدهد. شخصی که شانه به شانه ایشان ایستاده شخص بسیار مشهوری در تاریخ معاصر ایران است از مشروطه تا دوره پهلوی یعنی آقای سیدحسن تقی زاده پدر روشنفکری ایرانی. **** چند ماه بعد از 28 مرداد است. کدخدا می خواهد ببیند ماموریت سرسپردگانش در ایران آیا درست انجام شده یا نه ؟ قرار است ...
بررسی آثار نظم پیشنهادی جریان توسعه برای بخش قانون گذاری (بررسی آثار سوء قانونگذاری مدرن بر روابط انسان ...
زندگی کنند ده ها برابر وضعیت فعلی آموزش و حکمت به دست می آورند و روابط انسانی آنها بهینه می شود. بعد از تولد پسر بنده(آقا محمدمهدی) - که ایشان به فیض شهادت نائل خواهند شد اما ماشاءالله ایشان از دیوار راست بالا می روند - دخترم به بنده می گفت: من قبلاً به همکلاسی های خودم می گفتم چرا شما از دست برادرهای خود دلخور هستید؟! ولی وقتی محمدمهدی به دنیا آمد من تازه داستان را متوجه شدم. دخترم از من سؤال می ...
عباس دانشجوی واقعی پیرو خط امام بود/ قرار گذاشته بودیم که با هم شهید بشویم + تصاویر
تا به وضعیت بانوان مسن فامیلشان مانند مادربزرگ ها، خاله های پدرش و ... که همسرانشان را از دست داده بودند حتما رسیدگی بکند. هر چند که نیاز مالی نداشتند و تنها علاقه و فولکلور (باور عامیانه) مخصوص خودشان باعث این عمر می شد، در همان جلسه اول این موضوع را مطرح کرد. حتی بعدها یادم هست در جلسات بعدی می گفت: می خواهم یک خانه بزرگ اجاره کنم که چندین اتاق داشته باشد و همه اینها را پیش خودمان بیاورم تا با ما ...
نوجوان 14 ساله ای که فرمانده دل ها شد/ شهید دانش آموز کرمانی که سردار سلیمانی او را الگوی الی الابد برای ...
را می بینند با رفتنش به جبهه موافقت می کنند و بعد از حضور موثر در جبهه ها سرانجام در تاریخ 10 اردیبهشت سال 61 در سن 15 سالگی در عملیات بیت المقدس به درجه رفیع شهادت نائل می شود. عبدالعلی زاده در گفت و گو با خبرنگار ” بوتیا ” از این دانش آموز شهید برای ما می گوید: پدر شهید دادبین معلم بود که در زمان حیاتش از او خواستم که مهم ترین خصوصیت رضا را برایم بگوید. این رزمنده دوران دفاع ...
طپانچه خانم ؛ داستان زن عجیبی که شهر ما را متمدن می کند
متاسفانه این موضوع پذیرفته نشد و قرار شد در سالن چهارسو به صحنه برویم. نمایشنامه های محمدامیر یاراحمدی مانند شعر می ماند فریبا متخصص از جمله بازیگرانی است که در این نمایش به ایفای نقش می پردازد؛ بازیگری که به واسطه اجرای خوب و تکنیکی خود در این نمایش تندیس بازیگری سی و چهارم جشنواره بین المللی تئاتر فجر را به دست آورد. او در رابطه با حضورش در این نمایش و ویژگی های آن گفت: این ...
پایان تلخ خیانت یک زن به همسرش
کردم او می خواهد به خانه مادرش برود، به همین خاطر تعقیبش کردم اما دقایقی بعد متوجه شدم آنجا نمی رود. در حالی که تعقیب ادامه داشت، آنها از پارک چیتگر سر درآوردند. بسیار شوک زده و ناراحت بودم و نمی توانستم این صحنه را ببینم. وقتی دیدم همسرم داخل خودرو در آغوش مرد ناشناس است، با خشم و ناراحتی جلو رفتم و مرد غریبه را بیرون کشیدم. وقتی با هم درگیر شدیم او با چاقویی که از داخل خودرو برداشته ...
پایان تلخ خیانت یک زن به همسرش
.... ساعت چهار هم از خانه بیرون آمدم تا به محل کارم – تعمیرگاه موتورسیکلت - بروم، اما در بین راه به طور اتفاقی در یکی از کوچه های اطراف خانه همسرم را دیدم که سوار پراید سفیدرنگ شده بود. خیلی مشکوک شدم. اول فکر کردم او می خواهد به خانه مادرش برود، به همین خاطر تعقیبش کردم اما دقایقی بعد متوجه شدم آنجا نمی رود. در حالی که تعقیب ادامه داشت، آنها از پارک چیتگر سر درآوردند. بسیار شوک زده و ناراحت بودم و ...
مرد همسرکش باز هم مرتکب قتل شد
.... مدتی قبل مادر مقتول را به عنوان مسافر سوار خودروام کردم و با او آشنا شدم و از آن به بعد هر وقت نیاز به آژانس داشتند من را خبر می کردند. در این بین مقتول هم به خاطر مادرش گاهی با من تماس می گرفت. درست نمی دانم چه کار می کرد اما گاهی خودروی من را به طور دربست کرایه می کرد و چند ساعت در اختیار او بودم. وی ادامه داد: مدتی گذشت تا اینکه رابطه مان نزدیک تر شد و او حتی برخی کارهایش را هم ...
با موتور،زنم را که داخل خودرو بی مرد غریبه بود تا پارک چیتگر تعقیب کردم و ... + عکس
درخواست کمک کرده بودم اما همیشه جواب منفی شنیده بودم و امیدی به کمک دیگران نداشتم. سپس الهام 25 ساله که با قرار وثیقه آزاد است در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من قبلا علی اصغر را نمی شناختم. در سالهایی که برای نگهداری از مادر شوهر بیمارم به خانه آنها می رفتم علی اصغر مرا دیده بود. بعد از فوت پسرم هر پنجشنبه و به تنهایی به مزار پسرم در بهشت زهرا می رفتم که آنجا با علی اصغر روبه رو شدم. او ...
قتل همکلاسی ابتدایی به خاطر همسر
ماشینش شدم. او در راه یک دست خط به من داد که رویش نوشته بود حتما بعد از طلاق به خواستگاری ام می آید. همین طور که رانندگی می کرد، مرا به چیتگر برد. در راه، شوهرم (متهم) دوبار زنگ زد و با عصبانیت پرسید کجایی. آن زمان پیش مقتول نشسته بودم. دست و پایم را گم کردم و گفتم پیش وسایل بازی پارک هستیم. خودش را رساند و با پیاده شدن مقتول از ماشین، با او درگیر شد. ابتدا مقتول چاقویش را بیرون آورد. من از دور دیدم ...
علی دایی: همیشه کریمی را دوست داشتم/ پروین شناسنامه پرسپولیس است
اینکه پدرم فوت کرد این مراسم را همچنان ادامه می دهیم. سالی که بیله فیلد رفته بودم در آستانه ماه محرم دائم خواب می دیدم که در اردبیل هستم و سینه می زنم. حال و هوای محرم اردبیل را داشتم پنج بازی مانده بود تا پایان فصل و مسولان بیله فیلد به هیچ عنوان اجازه نمی دادند به ایران بیایم باور کنید 5 شب پشت سر هم این خواب را می دیدم در همین زمان یک بازی داشتیم که زمین به دلیل بارندگی کمی خیس بود پایم سر خرود و ...
زندانی محکوم به مرگ: کاش از کما بیرون نمی آمدم
سلامت نیوز : کودک پنج ساله کرمانشاهی که پدرش در جریان نزاعی دسته جمعی، ناخواسته پسر خاله همسرش را به قتل رسانده بود، برای رهایی پدرش از طناب دار، به کمک هم وطنان خیّر و نیکوکار نیاز دارد. به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق ، پدر روستایی و کشاورز این کودک پنج ساله که هدایت نام دارد، همان طور که پیش تر در روزنامه شرق منتشر شد، روز 26 تیر سال 90 از روستای محل سکونت خود واقع در ...
حسینعلی عاشق امام بود/ برای دفاع از ناموس و وطن راضی به رفتنش شدم
نام کنم. همین کار را کردم و علی را در بسیج ثبت نام نمودم. خودم نیز عضو بسیج کارخانه بودم. برای ادای دین به وطن و اسلام و حسینم قصد رفتن به جبهه را داشتم. به منزل آمدم و مشاهده کردم علی نیز همین قصد را دارد. به او گفتم پسرم اکنون نوبت من است و تو باید بمانی و از خواهران و مادرت محافظت کنی. علی قبول کرد و من هم دوبار به جبهه های جنگ اعزام شدم. از آنجایی که پدر حسینعلی در جبهه های جنگ در واحد توپخانه مشغول به خدمت بوده است موجب شده بلند کردن گلوله های سنگین توپ بین ستون فقراتش فاصله اندازد و همچون مجروحان جنگی زمین گیر شود. انتهای پیام/ ...
هیچکاک ، مردی که زیاد می دانست! (1)
تفنگ وارد کردم. پیتر باگدانوویچ : سکانسِ آلبرت هال را چگونه گرفتید؟ آلفرد هیچکاک : باز هم شیوه ی شافتان. از آلبرت هال در زمانی که خالی بود، تقریبا از 9 زاویه ی مختلف عکس گرفتیم؛ با همان نوع لنزی که در نهایت قرار بود در خود فیلم استفاده شود. برای دست یافتن به تصاویری واضح و روشن به عکس ها مدتی طولانی نور داده شد. عکس ها را به نقاش معروفی به نام ماتانیا دادم و از او خواستم که در ...
ازدواج زودهنگام عامل اصلی موفقیت من در فوتبال بود/ وصیت کرده ام تا ابد نام مهدی در خانواده ام حفظ شود
که ازدواج کردم و بعد از یک سال هم پدر شدم. * درباره ماجرای ازدواجت بگو؟ – ازدواج من داستان جالبی دارد. مادرم همیشه می گفت که برای تو از خارج از شیراز دختر نمی گیرم. او بعد از یکی دو سال که بین دخترهای شیرازی برای من دنبال همسر می گشت به خانه خیلی از دخترهای دور وبری مان رفت اما سرانجام خاله ام که در اهواز زندگی می کرد روزی با مادرم تماس گرفت و گفت به اهواز بیایید تا دختری که ...
انتقاد جادوگر پرسپولیس به حضور برخی افراد روی نیمکت تیم ملی
بازخبر , علی کریمی در مورد حضورش در دوره مربی گری C، شرایط تیم ملی، لیگ برتر، باشگاه پرسپولیس، گلزنی سردار آزمون و... به مصاحبه پرداخت که ماحصل آن را می خوانید: * : اتفاق خوبی است که کار مربی گری را آغاز کرده اید. با این انگیزه تا چه مقطعی ادامه می دهید؟ فعلاً کار را شروع کرده ام، اما باید ببینیم تا کجا می توانم پیش بروم. انگیزه به کنار، دوست دارم اطلاعاتم را بالا ببرم. قضیه ...
آزار و اذیت گروهی چند مرد به زن جوان بعد از کتک های شوهر صیغه ای
ازدواج با وی کرد. من در مدتی که با وی صیغه بودم به وی علاقه ای نداشتم و در اثر ناراحتی که داشتم دوباره به سمت مواد کشیده شدم و این دفعه شیشه مصرف می کردم.زمانی که همسرم موضوع را متوجه شد مرا طرد کرد. روزی که همسرم فهمید من معتادم مرا از خانه بیرون انداخت و من در خیابان گشت می زدم.با پسری که معتاد بود و شیشه مصرف می کرد آشنا شدم.او به دوستانش زنگ زد و مرا با خود به خانه ای ...
بنیاد در آینه مطبوعات
برایش در یک تصادف ایجاد شده بود اعزامش نمی کنند، اما پس از رضایت من همه کارهایش درست شد و یک روز بعد از سالروز تولدم در دهم مرداد راهی دفاع از حرم شد. بعد از دو هفته تلفن زد و اطلاع داد سوریه است. گفته بود که آبان بر می گردد و پیکرش آمد قرار بود اوایل آبان ماه برگردد. هر چه زمان به این تاریخ نزدیک می شد شور و اشتیاق من و دخترم فاطمه سادات بیشتر می شد. آخر به او هم گفته بودم که پدرت ...
مسعود سخاوت دوست: آهنگسازی برای فیلم های دفاع مقدس و مذهبی با اقبال خوبم ارتباط دارد
به گزارش بولتن نیوز به نقل از موسیقی ما، سینماهای ایران این روزها میزبان فیلمی هستند که موضوع آن محرم و روایت متفاوتی از امام حسین (ع) و عاشورا است. فیلم سینمایی هیهات از این جهت با آثار دیگر تفاوت دارد که برای اولین بار چهار کارگردان با چهار اپیزود آن را تولید کرده اند. هادی نائیجی ، دانش اقباشاوی ، روح الله حجازی و هادی مقدم دوست کارگردانان این پروژه هستند که هیهات را با تهیه کنندگی محمدرضا ...
طلایی ترین لحظات عمر در مسیر حفظ قرآن/ مقدمه آشنایی با همسر و دختر شهید تهرانی مقدم
) واقع است و غزل را از حدود سه سال و نیمی به کلاس های قرآنی که در این حوزه برای خردسالان داشتند، می بردم. خاطرم هست که کلاس های قرآن به روش اشاره که بسیار برای نونهالان جذاب بود برگزار می شد. خودم هم در خانه گه گاه با دخترم سوره هایی از قرآن را کار می کردم. در آن زمان هنوز طلبه نشده بودم اما برخی از اوقات در کلا س های حوزه تفسیر و طرح بشارت شرکت می کردم و دوست داشتم غزل با قرآن انس بگیرد. ...
جنایت چیتگر به خاطر ارتباط پنهانی +عکس
خودش را تسلیم کرد. او گفت: روز حادثه در محل کارم بودم که همسرم تماس گرفت و خواست به خانه بروم. وقتی به خانه رسیدم از همسرم خبری نبود. دوباره تماس گرفت و خواست به پارک چیتگر بروم. با موتور راهی پارک شدم و آنجا پراید آرش را دیدم. همسرم کنار او در صندلی جلو نشسته بود. با چاقویی که از خانه پدرم برداشته بودم، به طرف آرش رفتم. وقتی مرا دید، پیاده شد و به طرفم آمد. من هم با چاقو ضربه ای به او ...
حتی یک بار به همسرش دستور نداد
را پرسید اما دختر کوچک تر که این همه مهربانی و عاطفه ی پدر را نسبت به خواهرش دید آرزو کرد کاش او به جای خواهرش بیمار می شد. مدتی گذشت و پدرش از خانه خارج شد و او منتظر ماند تا پدر برگردد. همین که پدرش وارد شد خود را روی زمین انداخت و تظاهر به بیماری کرد و آه و ناله سر داد. پدر که متوجه ماجرا شد، بلافاصله سراغ او رفت و در آغوشش گرفت و شروع به نوازش و بوسیدنش کرد و گفت: عزیزم، دخترم، نور دیده ام ...
گزارش فرصت امروز از مرکز خرید نارون / خاطره بازی به بهانه بازار گردی
خودم وسط نمی کشم، می خواهم تصویری بسازم تا بهتر درک کنید وقتی میدان قدس سوار تاکسی خطی ها شدم در سرم چه می گذشت. دیشب زمانی که دور هم نشسته بودیم و دیگران قرعه قسمت بر عیش می زدند، برنامه های امروزم را با همراهان بازگو کردم. تا صحبت نیاوران شد مطربی از شمال غربی مجلس داد زد: همه شب در خیالی و ندانمت کجایی. اعتنایی نکردم و به صحبت ادامه دادم. رفیقی داد برآورد که یار من اوباش و قلاشست و رند ...
جزییات دستگیری سارق منازل پایتخت با خودروی گرنجر 200 میلیونی
سرقت می کنی؟ به غیر از سرقت کاری بلد نیستم .می دانید من پیشانی نوشتم سرقت و زندان و آوارگی است، هر چقدر هم پول به دست می آورم همه را خرج عیاشی و خوشگذرانی هایم می کنم دنیا به من هیچ وقت روی خوش نشان نداد .هر بار که دستگیر می شدم چون تک رو بودم باید خودم رد مال انجام می دادم در نتیجه با کلی بدهی به زندان می رفتم و فقط محاسبه می کردم که چند تا خانه دیگر را باید خالی کنم که بتوانم قسط و قرض ...
همسر متهم: شوهرم به من توجه نمی کرد
صاحب فرزند پسری شدیم، اما مدتی بعد به علت بیماری هپاتیت فوت کرد. به همین دلیل من روحیه خوبی نداشتم و دچار افسردگی شدم. در آن شرایط مادرشوهرم نیز بیمار شد و من در بیمارستان از او پرستاری می کردم. از طرفی دیگر فرزندان پدرشوهرم احساس وظیفه نمی کردند و من ناچار بودم به او هم رسیدگی کنم. شوهرم هم اصلاً توجهی به من نداشت و هر روز افسرده تر می شدم. یک روز در بهشت زهرا سر قبر پسرم بودم که حمید، پسر همسایه ...
در تلگرام با دختر جوانی آشنا شدم / زمانی که بر سر قرار رفتم از دیدنش خشکم زد
سراغم آمد و مدعی شد که از طرف او آمده است. بسیار ترسیده بودم و به همین علت زمانی که این شخص قصد داشت تا مرا سوار ماشین خود کند. به سرعت از دستش فرار کرده و از محل متواری شدم اما در زمان فرار از دست این شخص، کیف حاوی گوشی تلفن همراه ، مدارک شناسایی و تمامی پول هایم نزد او باقی ماند.هیچ آشنایی در آن شهر نداشتم تا نهایتا پس از گذشت یک روز بلاتکلیفی تصمیم گرفتم تا به پلیس مراجعه کنم. سرهنگ ...
قاتل عفو شده دومین زن را مثله کرد!
پلیس داده بود، به آنها گفت: چند دقیقه پیش از پنجره خانه مان به بیرون نگاه می کردم که ناگهان سعید را دیدم. سعید همسایه طبقه چهارم است. او یک شیء پتوپیچ شده را از خانه بیرون می برد. چهره اش هم نشان می داد که خیلی هول کرده است. او آن شیء مشکوک را داخل صندوق عقب خودرواش گذاشت و به ساختمان برگشت. من که به شدت مشکوک شده بودم، بلافاصله به سراغش رفتم اما ناگهان لکه های خون را در راه پله ها دیدم ...