سایر منابع:
سایر خبرها
تازه از زنم جدا شده بودم که گرفتار رفتارهای شیطانی دختر 20 ساله شدم
مرد 35ساله در حالی که دستانش را روی صورتش گذاشته بود تا قطرات اشک جاری شده از چشمانش را پنهان کند، به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: هیچ وقت فکر نمی کردم که به این راحتی طعمه دختر 20ساله ای شوم که به قصد اخاذی، با من ارتباط برقرار کرده بود. من و همسرم مدت ها قبل از یکدیگر جدا شده بودیم. من در منزل پدرم زندگی می کردم، با وجود این، باز هم خیلی تنها بودم و بیشتر اوقات خودم را پای رایانه می ...
توصیه های پزشکی به زائران اربعین
قبل از غذا خوردن، دست ها را با آب و صابون بشویید. اگر برایتان مقدور است، مایع دستشویی یا خمیر صابون در کوله خود داشته باشید. 5- آهسته و با قدم های کوتاه حرکت کنید. 6- ترجیحا در ساعات اولیه روز قسمت بیشتری از مسیر مورد نظر را بپیمایید و در ساعات میانی و همراه با تابش آفتاب، کمتر به خود فشار بیاورید. 7- استراحت متناوب در حین پیاده روی، استراحت یک ساعته بعد از ناهار، قطع پیاده روی ...
اعتراف پدرخوانده به آزار پسر 9 ساله
گشود و به کودک آزاری اعتراف کرد و گفت: یک روز از دست محمدامین عصبانی شده و او را در حمام هل دادم که نمی دانم سرش به کجا برخورد کرد. بعد از آن هم حالش بد شد. من قصد کشتن او را نداشتم. قاضی جنایی مشهد در این باره به جام جم گفت: با گذشت یک هفته از مرگ مغزی محمدامین، پدر او برای رضایت درباره اهدای عضو پیدا نشده و ماموران به دنبال او هستند. همچنین قرار است، روز یکشنبه درباره اعتراف متهم به کودک آزاری در دادسرا از او تحقیق شود. *جام جم ...
اعتراف پدرخوانده به آزار محمدامین
عصبانی شده و او را در حمام هل دادم که نمی دانم سرش به کجا برخورد کرد. بعد از آن هم حالش بد شد. من قصد کشتن او را نداشتم. قاضی جنایی مشهد در این باره گفت: با گذشت یک هفته از مرگ مغزی محمدامین، پدر او برای رضایت درباره اهدای عضو پیدا نشده و ماموران به دنبال او هستند. همچنین قرار است، روز یکشنبه درباره اعتراف متهم به کودک آزاری در دادسرا از او تحقیق شود. جام جم 110 ...
اعتراف پدرخوانده به آزار محمدامین
شده و او را در حمام هل دادم که نمی دانم سرش به کجا برخورد کرد. بعد از آن هم حالش بد شد. من قصد کشتن او را نداشتم. قاضی جنایی مشهد در این باره گفت: با گذشت یک هفته از مرگ مغزی محمدامین، پدر او برای رضایت درباره اهدای عضو پیدا نشده و ماموران به دنبال او هستند. همچنین قرار است، روز یکشنبه درباره اعتراف متهم به کودک آزاری در دادسرا از او تحقیق شود. جام جم 110 ...
به اتاق خواب محسن رفتم / او زمانی که مرا بالای سرش دید از جا پرید
همسایه ها پس از شکستن در وارد خانه شدند. زن جوان ادامه داد: 17 ساله که بودم در راه مدرسه با همسرم آشنا شدم. دوستی ما با مخالفت خانواده ام به ازدواج همراه شد. من قبل از ازدواج دارو مصرف می کردم. آن موقع ها نیز صداهایی می شنیدم که به خاطر این صداهای نامفهوم تصمیم گرفتم به دکتر بروم. اما بعد از ازدواج و بچه دار شدن، سرگرم بچه ها شدم و بیماری ام را فراموش کردم و دیگر دارو مصرف نکردم. تا اینکه زمستان سال ...
روستای عجیب و غریب صخره ای میمند در کرمان
و ساز بسیار ابتدیی بوده، باعث شگفت انگیز شدن روستای میمند شده. البته عده ای هم نظریه سکونتگاه بودن غارها را رد کرده و باور دارند که اینجا تنها مکانی برای عبادت و دفن مردگان بوده اما بعدها مردم به خاطر شرایط آب و هوایی و یا در امان ماندن از خطرات، برای زندگی داخل آنها شدند. در ادامه سری به کیچه ها میزنیم، به مسجد، حمام، رستوران سنتی و ... که هرکدام در عین سادگی موجب حیرتتان می شوند. اما قبل از هر ...
تمام روزگارم با تو عسل بود منصورخان
است که فوتبال ایران و آسیا به پدر فوتبال استقلال داده اند. از نشان های قهرمانی و نایب قهرمانی و سومی آسیا گرفته تا کلی تورنمنت و کاپ و جام رسمی و غیررسمی. اما مدال اصلی را روز گذشته مردم به گردن پورحیدری انداختند. این تصویر می تواند تا سال های سال نماد فوتبال ایرانی باشد. اشک های هوادار پرسپولیسی برای مرد موقر و متشخص استقلالی از آن دست رفتارهاست که نه تنها نمی شود نشانی از خودنمایی در آن پیدا کرد ...
اشعارشهادت حضرت رقیه(س) ویژه ماه صفر
جای خود نداشت آخر سه روز بود، که چیزی نخورده بود بادست های کوچکش، آرام و بی صدا از فرط درد، بازوی خود را فشرده بود این نیمه جان مانده هم از، لطف زینب است ورنه هزار مرتبه در راه مرده بود پیش از طلوع، بانوی گوهر شناس شهر آن گنج را به دست خرابه سپرده بود محسن عرب خالقی ...
دوست پسرم را به خانه ام دعوت کردم - زمانی که شوهرم سر رسید او در خانه پنهان شده بود
به خودم حق می دادم و معترض بودم که همسرم شرایط سخت مرا درک نمی کند. روزها به همین ترتیب سپری می شد و دیگر کمتر همسرم را در خانه می دیدم تا این که او با زن غریبه ای وارد منزل شد و حدیثه را همسر دوم خودش معرفی کرد. با این جمله همسرم، دچار شوک عجیبی شدم به طوری که دهانم قفل شده بود و حتی نمی توانستم به او اعتراض کنم. آن روز رضا بدون توجه به چشمان حیرت زده من ادامه داد از امروز حدیثه در طبقه پایین ...