سایر منابع:
سایر خبرها
آرزوهای یک آدم صفرکیلومتر!
چنین شرایطی تن به این گفت وگو نداده و گوش این جوان حرف گوش کن، همچنان باید شنونده "صفرکیلومتر" گفتن های این و آن باشد و حالا حالا ها نتواند به جایگاه رفیع و والای مورد نظرش نزدیک شود! بهروز وقتی متوجه می شود که تلویزیون می خواهد یک فیلم سینمایی بسیار عالی و مطرح را پخش کند، با شادی روی فرش خانه ولو می شود و قلم به دست می گیرد و به صفحه جادویی چشم می دوزد تا شاید بتواند برای چاپ در روزنامه ...
7 شوخی زشت آقایان با خانم ها!
...: خب طلاقت میدم! بعد هم غش غش می خندید و در پاسخ ناراحتی همسرتان می گویید: بابا شوخی کردم. همسر شما هم ناراحت می شود و شما او را بی جنبه خطاب می کنید و یک شوخی ساده می شود بهانه ای برای جنجال!خب حالا فرضا اگر خیلی مرد خوبی باشید از دل همسرتان هر طور شده در می آورید. اما یک اتفاق خیلی بد افتاده، همسر شما نگران و مضطرب می شود، به فکر فرو می رود، ناراحت می شود، در رابطه زناشویی اش کمی ...
بنیاد در آینه مطبوعات
روح بلند امام راحل(ره)، هدایت های مقام معظم رهبری و خون شهدا شکل گرفته و بی تردید به فضل الهی خون شهدا در رگ های جهانیان تزریق می شود.شهردار مشهد بااشاره به دوران ابتدای جنگ تحمیلی تصریح کرد: رژیم بعث در طراحی خود به دنبال تصرف شش روزه تهران بود؛ درحالی که جمهوری اسلامی در آن دوران درحال سامان دهی کشور بعداز انقلاب بود و تجهیزات نظامی نیز نداشت.وی اضافه کرد: با مذاکرات با کشور لیبی توانستیم تنها ...
این شور الهی است
انگیزه ها حسینی می شود. نمونه بارز این تأثیرگذاری را می توانیم در پیاده روی زائران حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) مشاهده کنیم چون هر اندازه که در مسیر از شهر خود تا نجف اشرف سختی هایی وجود داشته باشد، باز هم دچار خستگی نمی شوند و از نجف اشرف به سمت کربلای معلی، پیاده راه می روند؛ یعنی تحمل سختی ها بر مردم مؤمن آسان است چراکه شأن و منزلت امام شهید خود را می دانند . بازنمایی جامعه آرمانی مهدوی ...
زیاده خواهی شوهر در رابطه زناشویی، یک داستان
ارضای نیازهای جسمی اش می بیند در صورتیکه تو هم همان رفتار را با شهراد داشتی و او را به چشم بانک پولی نگاه می کردی". مشاور ادامه می دهد شهراد نیاز داشت که نیازهای جسمی اش را کنترل کند و مهارت های ارتباطی اش را بهبود ببخشد. به جای اینکه نازی را به خاطر خرج های پی در پی سرزنش کند سعی کند که نازی را تشویق کند تا با همدیگر در مورد خرج کردن و برنامه ریزی مالی اقدام کنند. علیرغم ...
خاک هایی که کیمیا می شوند
می کنند که در کشور جنگ زده ای چون عراق، خون از دماغ یک نفرشان نمی آید تا این جمعیت عظیم به سلامت به خانه هایشان بازگردند. خون را کسانی می ریزند که از حریم این خاک مقدس طوری دفاع می کنند که کسی چون تو بتواند با خیال راحت در دل شب به خیابان بیاید و با باد نخوتی در دماغ، این چنین به رجزخوانی بنشیند. قمه زدن خون ریختن نیست. خون را کسان دیگر می ریزند. وقتی کمی آرام شدم احساس کردم پاسخی برای گفتن ندارد ...
فال روزانه - فال امروز شما شنبه 22 آبان 95
شاهد مقصود در آغوشش باد تعبیر: کارهای مهم را بازیچه نگیر چون خطا می کی. حرفی را زده ای که عدهای از تو رنجیده اند، دل آنها را بدست بیاور، چون د زمان پیری و تهایی کسی نیست که دیگر با او همدلی کنی و هم سخن شوی. ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. الان همدیر نیست. طبیب تو خداوند اس روبه سوی او آور تا تو را شفا دهد و از مشقات رهایت سازد. فال روزانه متولدین دی: اگر شما ...
شرایط علّی احساس آرامش زنان در زندگی زناشویی
پدیده ای ایجاد کند و یافته های آن شامل یک تنظیم نظری از واقعیت تحت بررسی است. در این روش نه تنها مفاهیم و رابطه بین آن ها ایجاد می شوند، بلکه به طور موقت مورد آزمایش نیز قرار می گیرند (استراس[2] و کوربین[3]، 1385، 24-23). نظریۀ مبنایی به منزله یکی از گونه های تحقیق کیفی، به دنبال کشف نظریه از دل داده های میدانی است. در روش نظریۀ مبنایی محقق به شیوه استقرایی به مطالعه پدیده ها می پردازد و ...
داستان های ایرانیان
. زن آتبین فرزند خویش را برداشته به البرز کوه (هندوستان) می برد. ستاره شناسان به ضحّاک گفته اند که جان تو به دست فریدون است، و ضحّاک در جستجوی این دشمن خود می باشد آهنگری کاوه نام هجده پسر داشته است، هفده پسراو بدست مأمورین ضحّاک کشته شده بودند، و آخرین پسرش قارن هم فعلاً گرفتار شده است. کاوه به دربار می رود و از ستم ضحّاک ناله می کند ضحّاک پسر او را باز پس می دهد، و کاوه از دربار بیرون آمده مردم را ...
فرمانده ای که برای گلوله و ترکش خم نمی شد (حدیث دشت عشق)
ترکش خم نمی شد. می گفت: از من نخواه که برای ترکش و گلوله رکوع و سجده کنم. او سرانجام در تاریخ 11/12/62 برای سامان آتش پشتیبانی به خط مقدم محاصره شده طلاییه رفت و تیربار به دست همپای بسیجیان عاشق ساعت ها جنگید و نهایتاً هدف تیر مستقیم تانک دشمن قرار گرفته و آسمانی شد. پیکر پاک او در طلاییه ماند و زیر آب رفت و بازنگشت. بخشی از دل نوشته شهید حسن غازی : باید بنده خدا شد. بنده خدا شدن تو را از ...
قرارهای شهدا برای کشیدن تصویرشان !
به گزارش فرهنگ نیوز، با دو سه جمله که می گوید متوجه می شوی اقیانوسی از خاطره و تعهد در نگاه و کلامش ذخیره دارد، به قول خودش همه چیز را نمی توان گفت و تازه آیا همه کس می فهمند؟ تنها مقداری از این اندوخته را در قالب کوچک و محدوده قلم رنگینش به عرصه تماشا می کشاند.خوشحال است که چکیده هنرش خدمت به نظام و شهداست، ما هم اندکی نقد کردیم که دل دریایی اش در فراق امام و شهدا تنها با رنگ و قلم آرام می گیرد ...
روایتی از سرباز عراقی که به لشکر ایرانی ها پیوست
لب های خود می گذاشت و با دست بوسه ای به سمت من می فرستاد و من هم عکس آنها را انجام می دادم تا آخرین بار بعد از حوضچه اسکله از دور صدایم زد، دوباره دستش را به سمت لب های مبارکش برد و به سمت من دراز کرد، مشخص بود که آخرین خداحافظی او بود چند ساعت بعد لب اسکله ایستاده بودم قایقی به سمت من آمد، داخل قایق را دیدم مهدی در آن نشسته بود، از دور به سکاندار گفتم برگشتی، دوباره گفتم مهدی! مهدی! چرا آمدی ...
چشم انداز حقوق یهودی (1)
و بالیده است. پیروانِ عیسای ناصری وی را همان ماشیح یا مسیحیایی قلمداد کردند که در کتاب مقدس عبری از پادشاهی او سخن به میان آمده است. در آغاز، پیروان عیسی فرقه ای بودند در میان جامعه ی یهودی. ایشان کتاب مقدس عبری را به طور کامل پذیرفتند. و آن را عهد قدیم نامیدند (در کنار عهد جدید که همان پیمانی است که خدا به واسطه ی عیسی با مردمان بست). به رغم این، تحولات مهمی در تاریخ مسیحیت پیش آمد که پیامد آن ...
سخن سرائی فردوسی
هرچه اندر خورد با خرد *** دگر بر ره رمز معنی برد و در آغاز داستان اکوان دیو گوید: جهان پُر شگفتیست چون بنگری *** ندارد کسی آلتِ داوری که جانت شگفتست و تن هم شگفت *** نخست از خود اندازه باید گرفت و دیگر که بر سرت گردان سپهر *** همی نو نمایَدت هر روز چهر نباشی بدین گفته همداستان *** که دهقان همی گوید از باستان خردمند کین داستان بشنود *** بدانش گراید بدین ...
شعر جالب و خواندنی سروش جنگلی ها برای شورای شهر گرگان !
نشستیم گرد میزی چه میز گنده و همچون تمیزی سراسر گرد آن اعضای شورا درونش خانمی با نام نورا سخن جاری بشد بر هر زبانی زاینجا و زآنجا زر مکانی یکی گوید سخن از مشکل خود دگر خالی کند درد دل خود بغل دستی بنالد از زمانه مقابل هم بگفتا بی مکانه شنیدیم ماسخن از این و از آن گله ها بس شنیدیم ...
اشعار مورد شکّ و مردود فردوسی
کتاب (ص 15) آمده است: سهی سروم از ناله چون نال گشته *** سُهی مانده از غم سهیل یمانی بیاد جوانی همی مویه دارم *** بر آن بیت بوطاهر خسروانی: جوانی به بیهودگی یاد دارم (2) *** دریغا جوانی، دریغا جوانی! و باز در جنگی مورّخ 1057 دو بیت 4 و 5 با مختصر اختلافی (3) بدون نام گوینده منقول است. البتّه احتمال اینکه بیت تضمین شده واقعاً از ابوطاهر خسروانی بوده باشد هست، ولی همین ...
داستان های ایران قبل و بعد از شاهنامه
سلاح یلی باز کردی و بستی *** به سام یل و زال زردوک و چادر مخوان قصّه ی رستم زاولی را *** ازین پس دگر، کان حدیثی است منکر ازین پیش بوده ست زاولستان را *** به سام یل و رستم زال مفخر ولیکن کنون عار دارد ز رستم *** که دارد چو تو شهریاری دلاور ز جائی که چون تو ملک مرد خیزد *** کس آنجا سخن گوید از رستم زر؟ سیستان خانه ی مردان جهانست و بدوست *** شرف خانه ی مردان جهان ...
یوسف و زلیخای فردوسی
اصفهان برد و در قلعه ی اصفهان محبوس ساخت، و این پس از 476 بوده است. و چون شاعر در این ابیات اشاره می کند که اندک زمانی نخواهد گذشت که امیر از این قلعه بیرون خواهد رفت و بخدمت شاه خواهد رسید و به فرمان او باز به فرمانروائی منصوب خواهد شد، می توان حدس زد که داستان را بنام او در موقعی ساخته اند که در آن قلعه می زیسته، یعنی پس از 476. بخصوص که صاحب انیس القلوب هم می گوید که شمسی داستان یوسف و زلیخا را ...
شناخت امام (ع) ضرورت هر زمان
کرام خود را تا حضرت امیر(ع) و فاطمه زهرا(س) و پیامبر اکرم(ص) نام برد. پس از بیان آن فرمود: به خدا قسم من آنچه را که مردم در باطن خود دارند و به آن می اندیشند، می دانم. به خدا قسم من عالم ترین مردمم به آنچه که در آینده به آن خواهند رسید و آن وقایع را خواهند دید این علمی است که خدا پیش از آفریدن تمام خلق و پیش از بنای آسمانها و زمین به ما آموخته است. به خدا ...
وقتی وارد اتاق شد و به جای لیلا مرا دید خشکش زد / او اصلا فکر نمی کردم مجید در خانه باشد
آپارتمان نیمه باز بود. چند بار با دست به در ضربه زد. صدایی شنید که می گفت: دکتر بفرمایید تو. وارد آپارتمان شد. سالنی حدود 80 متر مقابلش بود. مبلمان استیل طلایی، تلویزیون 50 اینچ و فرش های نفیس. مطمئن بود با این طعمه بارش را بسته و از ایران خواهد رفت. از داخل یکی از اتاق ها صدایی شنید و به طرف صدا رفت. می دانست لیلا تنهاست، پس شکارش در آن اتاق منتظر اوست. در را باز کرد و با ...
می سی سی پی نشسته می میرد ؛ تراژدی خنده روی لب های تماشاگر
...> البته من از علائق کودکی ام برای شما با کمال میل صحبت خواهم کرد. اصلا صحبت کردن درباره کودکی خیلی کار جذابی است، چون تو در حقیقت شروع می کنی و از خود دیروزت تعریف می کنی! از محسناتت می گویی، اینکه چقدر باهوش بوده ای، چقدر عجیب و بامزه بوده ای! چقدر نابغه بوده ای... اما هیچ کس به تو نمی گوید: هی! صبر کن! چقدر از خودت تعریف می کنی؟! چون کودکی تو یک موجود مجرد از تو است. اما فقط متعلق به تو ...
صاحب الأمر
السلام) [لب به سخن باز کردند و] فرمودند: آنان کسانی هستند که خداوند سبحان درباره ی آنها فرمود: (أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ) و در شأن و منزلت آنها فرمود: (إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ) (6). از ابن عباس گزارش شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ...
نقدی بر الصاق بیماری دوقطبی به فروغ فرخزاد
پنجره یک نامعلوم/ نگران من و توست/ ای سراپایت سبز/ دست هایت را چون خاطره ای سوزان، در دستان عاشق من بگذار/ و لبانت را چون حسی گرم از هستی/ به نوازش های لب های عاشق من بسپار/ باد ما را با خود خواهد برد/ باد ما را با خود خواهد برد. [19] در مجموع می توان گفت در بخش هایی از برخی از اشعارِ دفتر تولدی دیگر سوسوی امیدی برای فروغ قابل ردیابی است، اما گویی این امید تنها هنگامی به سراغ فروغ می آید ...
سخنی با مدیران و مسئولین شهرم به بهانه ی وضعیت فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی شهر
، در آن جنگ، به تیر دشمن شهید گشت. مسلمانان، کنار پیکر او گرد آمده، می گفتند: بهشت بر تو گوارا باد! ولی پیامبر (ص) سخنی نمی فرمود و خشمناک به نظر می رسید. حاضران، علت خشم را نمی دانستند که ناگهان پیامبر (ص) فرمودند: نه هرگز، سوگند به خداوندی که جان محمد در دست اوست، روپوش او هم اکنون وی را در میان آتش شعله ور خود می سوزاند، چون او، آن روپوش را روز خیبر برداشت و آن را جزو غنایم به حساب نیاورد، آتش بر ...
حماسه ی یک سرباز
فطرت هایی هستند که نگهدار پایه ی ظلم... می باشند.... من حق اسلحه را بجا آورده و آن را به نفع صاحبش که این ملت باشد بکار گرفتم والله اعلم. حدود یک هفته قبل از حادثه تصمیم قطعی گرفتم و بماند که چه شب ها در مسجد پادگان با خدا راز و نیاز کردم. من حتی دل نداشتم که حیوانی را آزار دهم ولی اگر این کار را نمی کردم خودم را خائن می دانستم. شب حادثه حدود نیمه ی شب خوابیدم و باز در مسجد و راز و نیاز با خدا چون ...
خودنوشتی از زندگی پسر قدسیه
هنگام به گوش مردم محله دهنو رسید. زن های همسایه، یازدهمین بار، وارد خانه اکبرخداداده شدند و هریک به نوعی با بازی محلی زیر لب نجوا کردند: این زنکه، خسته نمی شه. بازم بچه می خواد. ده تا مردن، بس نیس. ول کن دیگه! صدای گریه نوزاد را قدسیه شنید و در همان وانفسای درد و دردمندی با زبان بی زبانی، اما این بار، با تمام وجود، خدا را مخاطب قرار داد. آن هم با زبان دل: خدایا، به حق اونایی که دوستشان داری ...
گفتاری از استاد اصغر طاهرزاده: جوان و انتخاب بزرگ
وقتی سر کلاس نشسته و در خیالات خود غرقید، بعد معلّم در کلاس مطلب خنده داری را تعریف می کند و همه می خندند، شما به خودتان می آیید و می گویید: چه شد؟ چه گفت؟ مگر شما، گوش و چشمتان سر کلاس حاضر نبود، مسلّم چشم و گوش و بدن مادّی شما حاضر بود، پس چه کسی نبود که این گوش مادی نشنید؟ این گوش مربوط به بدن تو بود. این چشم مربوط به بدن تو بود. ولی خودت چون حاضر نبودی این گوش نشنید، پس معلوم است شنونده واقعی ...
برای تأمین هزینه های شهر نباید دست به هر کاری زد
می کنیم. حالا ببینید در ایران چگونه شهرها اداره می شوند. آیا با این نگاه اداره می کنیم؟ این شکل اداره، موجب می شود ناچار شوید از آب کره بگیرید. دیگر اجازه ریخت وپاش در بودجه ندارید. وقتی این جور از مردم پول می گیرید، همه آن محاسبه می شود. وقتی از این قاعده خارج می شوید نه سؤالی می شود و نه پاسخی می دهید. چرا؟ چون به هرحال، چیزی شفاف نیست. تهران این جایگاه را دارد که اگر کار خوب در آن اجرا شود به ...
دل زمانه ترک خورده تشنه یاری است(چشم به راه سپیده)
آمد نفسم داد می زند... عادت شده ست غیبتتان چون که زیستم یاسر حوتی تب آدینه رفتی و دلم در قفس سینه ترک خورد یک جمعه گذشت و دل آیینه ترک خورد دیدار تو در حنجره اشک نگنجید صد دیده در این حسرت دیرینه ترک خورد با لهجه چشمان پر از پینه مهتاب دستان غزل بسته آیینه ترک خورد دیروز تو را پنجره ها خوب ندیدند امروز زمین در تب آدینه ترک خورد ...
عاشقت چون با شما محشور باشد بهتر است
است آخرش سر می گذارم زیر پایت ای طبیب زیر پاهای سلیمان مور باشد بهتر است کربلا قسمت نشد ... پس لااقل روزی ما تا سحر سینه زنی و شور باشد بهتر است دوست دارم بشنوم یک یا حسین و جان دهم این حسین جان از لب منصور باشد بهتر است دست های قاتلت لرزید... اصلا بگذریم روضه گودال اگر مستور باشد بهتر است ...