سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی نامه حضرت محمد رسول الله(ص) و علت رحلت آن حضرت/تأملی دقیق در کم و کیف صلح امام مجتبی(ع) با معاویه ...
او فرود می آید . خدیجه با دلگرمی به خانه برگشت . نخستین مسلمانان پیامبر ( ص ) دعوت به اسلام را از خانه اش آغاز کرد . ابتدا همسرش خدیجه و پسرعمویش علی به او ایمان آوردند . سپس کسان دیگر نیز به محمد ( ص ) و دین اسلام گرویدند . دعوتهای نخست بسیار مخفیانه بود . محمد ( ص ) و چند نفر از یاران خود ، دور از چشم مردم ، در گوشه و کنار نماز می خواندند . روزی سعد بن ابی وقاص ...
سرخط ...
که به یکی از این ها اشاره ای نکند. همچنین در تاریخ سیاسی جهان، شاید کوبا بیش از هر چیزی با بحران اتمی سال 1962 و شکل گیری تئوری بازی ها در اوج جنگ سرد، در خاطره ها مانده است. اکتبر 1962 کوبا به مرکز بحرانی تبدیل شد که جهان را بیشتر از هر زمان دیگری در آستانه جنگ اتمی قرارداد. سارتر در کتاب جنگ شکر می نویسد: در بحبوحه سال های انقلاب کوبا که چه گوارا به کمک فیدل رفته بود و سعی می کردند آینده ای دیگر ...
استان رتبه سوم خودکشی/خودکشی دو جوان در دو روز/افزایش تلفات واژگونی خودرو در اطراف شهر یاسوج/خدمات رسانی ...
جمهوری اسلامی ایران مرهون شهیدان این انقلاب هستند و شهدای فرهنگی بهترین الگو برای دانش آموزان و معلمان امروزی هستند. دریس تصریح کرد: دانش آموزان باید وصایای شهدا را به خوبی انجام بدهند تا به راه کمال و سعادت دستیابی پیدا کنند. چون دانش آموزان آینده سازان مملکت اسلامی هستند و با سلاح عمل و دانش می توانند به جنگ تباهی ها بروند. دریس اذعان کرد: حفظ یاد و خاطره شهدا یک وظیفه مهم فردی و ...
هیچ یک از مسئولینی که انباشت پول دارند از راه درست نبوده است/ اسناد کرسنت وحشتناک است/ در کمیسیون برجام ...
تند می کند؟ خواستم با اینها صحبت کنم و نشستم صحبت کردیم و اجازه ندادند وارد کوی شوم. بعدش به من گفت گلوی من درد می کند و من همان جا وی را معاینه کردم. این خاطره را فراموش نمی کنم. بعد گفتم برویم تو به همراهم اجازه نداد، گفتم دیگر تو را معاینه کردم، اجازه دادند وارد کوی شویم و گفتند خون شما پای خودتان است. من داخل بودم که امده بودم بیرون. س: این دانشجو نبود؟ زاکانی:دانشجو بود ...
اسناد کرسنت وحشتناک است
کسی هستم و من خودم را معرفی کردم. گفتند همان کسی که علیه ما سخنرانی تند تند می کند؟ خواستم با اینها صحبت کنم و نشستم صحبت کردیم و اجازه ندادند وارد کوی شوم. بعدش به من گفت گلوی من درد می کند و من همان جا وی را معاینه کردم. این خاطره را فراموش نمی کنم. بعد گفتم برویم تو به همراهم اجازه نداد، گفتم دیگر تو را معاینه کردم، اجازه دادند وارد کوی شویم و گفتند خون شما پای خودتان است. من داخل بودم که امده ...
سرمقاله های روزنامه های امروز
مردم از حاکمیت و اطاعت از شخص اول ایران یعنی رهبر معظم انقلاب است. آن موسسه ضمن ارائه دهها راهکار مختلف، تاکید کرده بود مادامی که این پیوند بین مردم و حاکمیت برقرار است ، آن راهکارها تاثیری نخواهد داشت و بعد پیشنهاد داده بود برای کمرنگ کردن این رابطه، باید موج نارضایتی عمومی در کشور ایجاد شود و این ممکن نیست جز با اخلال و اختلال در ساده ترین امور زندگی روزمره مردم! و بعد هم توصیه کرده بود افرادی ...
سرخط ...
در سه مرز مشخص را ندارند!؟ توانایی پیش بینی وضعیت هوای کشور برای یک هفته آینده را ندارند!؟ سالها قبل یک موسسه پژوهشی آمریکایی در تحقیقات گسترده ای - که به خیال خام خودشان برای ضربه زدن به نظام مقدس اسلامی انجام داده بود-به این نتیجه روشن و اتفاقا درست رسیده بود که رکن اصلی ضربه ناپذیری نظام ایران،حمایت بی دریغ مردم از حاکمیت و اطاعت از شخص اول ایران یعنی رهبر معظم انقلاب است. آن موسسه ضمن ...
همه چیز طبیعی است/ دولت، جلسه دارد!
نمونه توجه کنید: 1- برف و سرما واقعا پدیده ای طبیعی است. اما غافلگیر شدن از پدیده ای طبیعی و کاملا فصلی هم طبیعی است!؟ ده ها کشور در جهان، با دمایی به مراتب سرد تر از سردترین نقاط کشور ما وجود دارد و سرمای زمستانی، منجر به تلفات انسانی و قطع گاز و فلج شدن فعالیت ها نمی شود. اما چرا یک برف و سرمای پائیزی دولت را غافلگیر می کند!؟ آیا دستیابی به سامانه های هواشناسی و اطلاع از وضعیت هوا تا این ...
بازاریابی شاپینگ مال ها و مجتمع های تجاری
خاطره ای شود برای آنها که همیشه بیاد بیاورند. 6-توجه به وجود محرک تقاضا در صنف:تقریبا تمامی مراکز خرید موفق با استقرار برندهای معروف یا ایجاد سایر جذابیت ها، سعی در جذب مخاطب و تحریک تقاضا دارند. 7 1- انتخاب سایت مناسب با دسترسی از اکثر نقاط شهر بی شک یکی از مهمترین مواردی که در بعد بازاریابی این گونه ساختمان ها مطرح می شود. موقعیت یابی کاملاً کارشناسی شده برای چنین ...
یاسر دستش را روی دستانم گذاشت و... / مقاومتم درهم شکست
خودمون که پر از خاطره بود موندم. خواستم مستقل باشم. چرخوندن زندگی برام سخت بود امّا فقط به امید یاسر تحمّل می کردم. قد کشیدنش رو می دیدم و ذوق می کردم. بچه با استعدادی بود. درسش رو خوند و رفت دانشگاه اما شد بلای جونم! دیگه نمی دونم از دستش چه خاکی تو سرم بریزم؟! شب و روز ندارم. مطمئنم که نفرین دخترایی که بیچاره شون کرده دیر یا زود زندگی مون رو نابود می کنه. شیمای بیچاره رو هم دو سه روز قبل طلاق ...