سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از دیدار جمعی از خانواده های شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب + تصاویر
؛ بذار راحت باشه! جمله ای که هر چند دقیقه یک بار خطاب به محافظین و بستگان کودکان گفته می شود! مادر دوباره ادامه می دهد که یک بچه ی دیگر داشتم که هشت سال اسیر بود! آقا می پرسد: چرا نیاوردی شان؟ و پدر جواب می دهد دیگر جا نبود! آقا با خنده می گوید: جا نبود؟ این همه جا! نگاهی به مسئولان جلسه می کند و با لبخند به پدر می گوید: خب در یک ماشین دیگر می آمد! نوبت می رسد به همسر شهید ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (363)
برترین ها - امیررضا شاهین نیا : سلامی دوباره خدمت همه شما عزیزان. خوشحالیم که بار دیگر این افتخار نصیبمان شده تا با چهره ها در شبکه های اجتماعی در خدمتتان باشیم و بتوانیم دقایقی خوب و سرشار از احترام در کنار هم خلق کنیم. از همراهی شما با مطلب امروز سپاسگزارم. مهتاب خانم کرامتی، هنرمند ارزنده سینما و تئاتر و سفیر و حامی کودکان در یونیسف در حاشیه مراسم افتتاحیه جشنواره فیلم "حقیقت" که ...
این نشانه ها می گویند می خواهد خودش را بکشد
شدن • صحبت کردن در مورد خودکشی • رفتن به خانه آدم های دیگر یا دعوت کردن همه برای خداحافظی نوجوان شما در خطر است؟ اقدام به خودکشی در سال های نوجوانی، اتفاقی شایع است. نوجوانانی که اعتماد به نفس پایینی دارند، به خود شک دارند و با احساس بی ارزشی درگیر هستند، بعید نیست که قصد جان خود را بکنند. دیگر عوامل خطر برای خودکشی نوجوان عبارتند از: • مورد ...
قطع کردن انگشت پای آقای بازیگر بخاطر دیابت! +عکس
دو سال قبل یکی از انگشتان پایش به دلیل بیماری دیبات قطع شد، درباره حال و احوال این روزهایش بیان کرد: خیلی حالم خوب نیست، چون روز گذشته جراحی داشتم که حتی امکان بیهوش کردن من هم نبود و استخوان شست پایم را از مفصل درآوردند تا زخمی که در اثر دیابت ایجاد شده بود، خوب شود. او گفت: دو سال تمام اذیت شدم و چند بار به بیمارستان رفتم اما آخر هم نتوانستند کاری کنند. تمام دکترها در این مدت می ...
ماجرای عجیب ترین داعشی +جزئیات
خواهد مسلمان شود. در همان روز وقتی او مسلمان شد، واقعا شگفت زده شدم. راستش را بخواهید من در آن لحظه در مسجد مشغول راز و نیاز بودم و پدر و مادرم اولین کسانی بودند که متوجه به روی آوردن جائلین به اسلام شدند. وقتی به خانه برگشتم، فهمیدم که او مسلمان شده و واقعا از خوشحالی زبانم بند آمده بود. محمد حالا در مورد "سورپرایز دوم" می گوید: تقریبا چند هفته بعد، جائلین بدون اینکه من چیزی گفته باشم ...
کلاه می بافم برای برادر مدافع حرم+تصاویر
از این مراسم صمیمانه را می خوانید: با هر گره ای که به عشق رزمنده ها می زنم، با آنها درد دل می کنم روی تریبون سالن مسجد ولیعصر (عج) چند ردیف کلاه بافتنی چیده اند. مراسم از ساعت 9 صبح شروع شده و تا ساعت 12 و برگزاری نماز جماعت ظهر ادامه دارد. چند خانم پا به سن گذاشته در ردیف های اول مشغول بافتن هستند. همان طور که بامهارت رج به رج کلاه را می بافند و جلو می روند، حواسشان به ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (339)
... 3. از این به بعد اگه تولد کسی دعوت بشم یه کُلت همراه خودم میبرم. به محض اینکه طرف بگه "یک سال دیگه به مرگ نزدیک تر شدم" یه گلوله خالی میکنم تو مغزش. 4. الکلاسیکو با 230 دوربین پوشش داده میشه، دربی های تهران با 460 فحش در انواع و اقسام مدل رنگ و محتوا. وقتی به خانوما میگیم پاشو بریم خرید 5. یه جا خوندم این قضیه 'سحرخیز باش تا کامروا شوی' رو کله پزا و نون سنگکی ...
محمود صادقی: رییس قوه قضاییه مستثنی نیست
نماینده حق سوال ندارم؟ نماینده که هیچ؛ شما هم حق سوال دارید. او در واکنش به یکی از دانشجویان که گفت" چنین حقی نداریم" گفت: حق دادنی نیست، گرفتنی است.بعد از انقلاب ها محدودیت هایی ایجاد می شود اگر به همان دلیل که کسانی که انقلاب کردند از تمام وجود مایه گذاشتند ما هم باید با تمام وجود این کار را بکنیم. عیب ندارد یک نماینده چند روز آب خنک بخورد و شبانه جلب شود. صادقی گفت: ما ...
گفتگو با الهه رضایی، نوستالژی دهه شصتی ها
اینها دیده بودند پیش رفت. مراعات ها در دهه 60 تنها به لحاظ پوشش بود. به لحاظ کلام و نوع گفت و گو خیلی با دهه گذشته اش فرقی نمی کرد. چون زمانی که بچه بودم خانم برومند مجری برنامه کودک آن دوره بود. در برنامه ای که اسمش ما و شما بود. در آن برنامه زمینه اجرا و نوع گفت وگوهایی که می شد همان قدر سنگین بود که برنامه ما بود. خط قرمزها یا مراعات کلام و رفتار تقریبا همان چیزی بود که ما هم داشتیم. به ...
محمد برای اینکه به سوریه برود 40 روز نذر روزه کرده بود. حتی بیشتر از این 40 روز را روزه گرفت، سه روز هم ...
در این مدتی که هنوز خبر قطعی شهادتش را نداشتیم هر وقت می خواستم دعا کنم که محمد شهید نشده باشد، نمی توانستم. می دانستم محمد چقدر آرزوی شهادت داشت، حتی وقتی همکارانم که خبر مجروحیت را شنیده بودند می گفتند ان شاءالله که سالم و زنده برگردد. من تنها در جوابشان می گفتم هر چه خدا بخواهد. حرم دیگر محمد را ندارد 2 روز بعد از شنیدن خبر مجروحیت محمد بود که صبح در خانه پدرم بودم. خواهرم ...
عباس جدیدی: از عکس با ترامپ خوشم آمد!
هم برای نرفتن به برنامه دلایل مختلفی داشتم. وقتی من دعوت این عزیزان را پذیرفتم، نمی دانستم که قبل از دعوت من، اتفاقی افتاده که منجر به ناراحتی مردم و موضع گیری علیه آقای رشیدپور و برنامه ایشان شده است. من هم مثل همیشه با افتخار دعوت یک برنامه در صداوسیمای جمهوری اسلامی را پذیرفتم اما شنیدم روز قبل از آن، یک همه پرسی و مسابقه تلفنی با SMS گذاشته اند که طرح آن، با اعتراض و موضع گیری بسیار شدید ...
با تلویزیون محبوب شدم
.... وقتی فیلمنامه را خواندم، خودم این سکانس را تیک زدم که سخت ترین سکانس ملکاست. ضمن این که دیالوگ های زیادی در این صحنه داشتم. همان طور که تاکید کردم این صحنه را در دادگاه واقعی ضبط کردیم و اتفاقا وقتی این صحنه را تصویربرداری می کردیم، از آن مجتمع هم افرادی نشسته بودند و این صحنه را می دیدند و بعد از تمام شدن سکانس به من گفتند خانم سحرخیز شما وکیل هستید؟ گفتم نه. آنها گفتند به حدی خوب ...
برگی از زندگی معلولین
بذکرالله تطمئن القلوب" آرامبخش دل دردمندش می شود. برخی نیز معلولیت را پایان زندگی نمی دانند و این نقص را نوعی موهبت الهی تلقی می کنند که باعث می شود این نقص را با شکوفایی سایر ابعاد وجودی جبران کنند. این نوشته تنها بخشی از هزاران مشکل معلولین است که خود به تنهایی و نهایتا با کمک و همراهی خانواده های دلسوزشان بار مشکلات را به دوش می کشند. حال پای درد دل چند معلول توانیاب و خانوداه ...
ماجرای ازدواج علی حاتمی و زهرا خوشکام
بود به عنوان یک هنرپیشه از یادها نرود اما آن چیزی که یک بار دیگر به طور جدی او را چهره کرد و برای خودش هم بازی جدی به حساب می آمد نقش امیرزاده خانم در سریال امیرکبیر بود. نقشی که برایش از جذاب ترین نقش های دوران بازیگری اش بود. زهرا حاتمی معتقد است عشق سرشاری که در زندگی با علی داشته، باعث شده نقش همسر عاشق و وفادار امیرکبیر را با تمام وجود درک و بازی کند و البته همین عشق هم باعث شده ...
مهمان ناخوانده شبِ عروسی
، سر خم می کرد، آرام می فرمود: آه! تازه آن هم گوشه ای از خانه که بچه ها کمتر ببینند! اما برای نماز شب، کار سخت تر بود. چون علی هم در خانه بود. پس این نماز نشسته، گوشه ای از خانه بود که علی نبیند و بدون آن آه! . آهی که اگر به عالم می دادند، همه عالم، درد می شد! گذشت تا دقایقی به غروب آفتاب. اَسماء طبق عادت همیشه، لباس و عطر نماز خانم را آورد. خانم می خواست در سجاده بنشیند اما چشم ...
2 روز قبل از شهادتش مرا به شهرستان فرستاد/ دوست نداشت خانواده های شهدا او را ببینند
... فارس: خانم اسودی! گویا یک یا دو روز قبل شهادت سردار، شما از اهواز به شهرستان آمدید؛ آیا ممکن است دلیل یا دلایل این برگشت را برای ما بیان کنید؟ اگر در جواب این پرسش بگویم که ایشان از شهادت خود در یک یا دو روز آینده کاملاً آگاه بودند، چیزی به گزاف نگفتم، انگار ایشان آگاهی داشتند که رسیدن غیر منتظره خبر شهادت در خانه های سازمانی، آن هم در اوضاع و احوالی که هنوز رساندن خبر شهادت ...
قصه زینب و پرورش نخبگان مهاجر افغانستانی در دل زمین های کشاورزی
و آماده راهی کردن به بازار می کند ادامه می دهد که خدابیامرز پدر و مادرم وقتی از افغانستان به ایران مهاجرت کردند زمان جنگ شوروی بود، خیلی دوام نیاوردند و رفتند، آهی می کشد و می گوید ای خانم آدم از کجا بگوید که یک سرش به دردها ختم نشود. می پرسم چرا به افغانستان برنمی گردی؟ فامیلی؟ آشنایی؟ خانه ای؟ با یک نگاه خنده ای می زند و می گوید: من اینجا بدنیا آمدم، تابحال افغانستان نرفته ام و هیچ ...
شادترین قبرستان جهان
می کنن، اما به روش خودشون. ریشه این ماجرا اما به سال 1935 بر میگرده، زمانی که ” استن لون پاتراس ” نجار روستا، وظیفه ساختن صلیب از چوب بلوط و نقاشی کردن اون رو داشته. رسم اینطوری بوده که بعد از سوگواری سه روزه، محلی ها تو کافه جمع میشدن و خاطرات و نظرهاشون رو درباره فرد متوفی و یا نحوه مرگش بازگو میکردن، اینجا بود که پاتراس سرپا گوش میشد و به دنبال سوژه برای نقاشی و شعر روی سنگ قبر. ...
با شاهرخ ارتباط پنهانی داشتم / طاها پی به رابطه غیراخلاقی من برد و...
کرده است. از حرف های مادرم تعجب کرده بودم چراکه همه می دانستند او فردی بیکار و بی مسئولیت است اما مادرم از ترس این که مبادا کس دیگری به خواستگاری ام نیاید، شروع به تعریف و تمجید از خانواده برادرش کرد و گفت طاها بعد از ازدواج سر به راه می شود و تو می توانی از او یک انسان با مسئولیت بسازی! مخالفت های من فایده ای نداشت تا این که به اصرار خانواده ام مجبور به ازدواج با طاها شدم. این در حالی بود ...
رهنما: در همسایه ها بی خیال ازدواج، فقط پول
خوب و راحت ایفای نقش می کنم. با جواد رضویان و نعیمه نظام دوست تجربه کار نداشتم و خیلی مایل بودم که ببینم این تجربه چگونه نمود پیدا می کند که به نظرم خیلی هم خوب شده بود. بهاره رهنما در همسایه ها چه نقشی ایفا می کند؟ در این سریال من دختری به نام نگین هستم که اصلاً دغدغه ازدواج ندارد و تمام فکر و کارش پول درآوردن است. اتفاقاً معتقدم یکی از نقاط قوت این سریال، بکارگیری ...
داستان عشق به دریا و مشق آزادسازی سواحل
هایمان شده بودیم، نفهمیدیم کی غروب شد. در راه بازگشت به خانه، از بازگشت غریب الوقوعش به گلاسکو گفت. می گفت می روم اما دلم را نزدیک ساحل آرام دریا جا می گذارم تا زودتر بازگردم. از من درخواست کرده بود که او را در جریان همه خبرهای مربوط به آزادسازی سواحل بگذارم. روز موعود فرا رسید. وقتی با نگاهم ، آخرین گام هایش را بدرقه می کردم انگار به من می گفت: جان تو و جان دریا. خوب مراقبش باش. در راه برگشت به خانه با خودم می گفتم: اگر همه ما ذره ای از عشق او را نسبت به دریا در سینه داشتیم، هرگز حال و روز سواحل اینگونه نبود. کاش بیشتر مراقبش بودیم. کاش... ...
خواننده ای که متحول شد و پوشیدن حجاب را پذیرفت!
...> بله. از نظر مالی خسارت دیدم. چون کار قبلی ام را رها کردم: سریال ها، فیلم ها، تئاترها، آلبوم ها و ... ولی رضایت خدا از مال دنیا بهتر است. روزی که انسان از پدر، همسر و بردارش فرار می کند، مال دنیا به چه درد می خورد؟ من تصمیم خودم را گرفته بودم و از روی اعتقاد تصمیمم را عملی کردم، بدون این که به دست آوردها یا زیان های مادی این مساله توجهی داشته باشم. رسانه ها هر چند مدت یک بار، علیه هنرمندان ...
دانشگاه ترک برداشته است
دانشگاه ایرانی تغییر کرده است و برای فهم آن باید عینک های مفهومی را عوض کرد. روزگاری مراد از دانشگاه، مجموعه های بزرگ و محصور و متمرکزی چون دانشگاه های تهران و پلی تکنیک و شهید بهشتی و شیراز و صنعتی سهند تبریز و فردوسی مشهد و صنعتی اصفهان و صنعتی شریف و علم و صنعت و تربیت معلم و... بود که در آنها دانشجویان تازه جوانانی معمولا بین 19 تا 25 ساله بودند و است ...
ساکنان تنها قلعه مسکونی ایران
روند و بعضی به زمین های کشاورزی بیرون ده. باقی یا در خانه کز می کنند یا جلوی در می نشینند به امید رهگذری. در قلعه دولت آباد که زمانی تفنگداران قاجاری در آن رژه می رفتند و چند تایی شان روی برج ها نگهبانی می دادند، روز این چنین آغاز می شود. قلعه، دور 70 خانه حصار کشیده. دور خانه های پیر؛ نیمی متروک و نیمی مسکون. در قلعه هیچ جوانی نیست و جوش و خروشی هم. جوان ها دست بچه ها را گرفته و به شهر ...
سراغ این مرد را از اهالی مریوان بگیرید/ بالاخره تمام شد!
خدمت نکرد اوائل که رفته بودیم مریوان هیچ کس نبود. نه دکتر بود نه پرستار. هم دکتر بودیم، هم جراح، هم نسخه پیچ. تا این که دکتری برایمان فرستادند که وقتی آمد، کارمان کمتر شد. یک روز خانمی را آوردند بهداری. زمان وضع حملش بود. در بیمارستان فارغ شد. چون دیر رسانده بودندش دچار عفونت شده بود. دکتر گفت: این باید حتما یک هفته ای در بیمارستان بخوابد. بستری شد. آنجا پرستار من بودم و ...
علی ضیا: خدا دشمن آدم را هم ممنوع الفعالیت نکند
برنامه خوشحال شدند، اما منتقدان او از همان ابتدا مخالفت هایشان را شروع کردند و چند روزی هم هست که دوباره بحث بر سر حرف هایی که این مجری در برنامه زنده درباره فوتبال زد بالا گرفته است. فارغ از همه این حواشی با علی ضیا درباره اجرایش در فرمول یک ، شرایط اجرا و این روزهایش گفت و گو کردیم. بعد از حاشیه هایی که برای تان به وجود آمد و منجر به ممنوع الفعالیتی تان شد با ویژه برنامه شب یلدا و بعد ...
چند روایت معتبر درباره سرداری که کار و فعالیت را عبادت می دانست
مذهبی و سیاسی هم غافل نبود و همپای ملت ایران، به مبارزات انقلابی مشغول بود و اعلامیه های امام را توزیع می کرد؛ فعالیتهایی که چند بار به بازجویی و تهدید وی انجامید. او در آن روزگار همچنین تلاش کرد تا با تشویق دوستان و همکاران خود و بویژه علی اکبر شیرودی، صندوقی برای جمع آوری کمکهای مردمی تاسیس کند تا بتوانند به کمک رسانی به مستضعفین و نیازمندان جامعه بپردازند. انقلاب اسلامی ...
بررسی مراسم نهم ربیع در منابع شیعی
روز قیامت محشور شود و (با اینکه در دنیا) دستش به خونی آلوده نشده (و خونی نریخته) به اندازه یک حجامت یا بیشتر خون به او بدهند و بگویند: این سهم تو است از خون فلان کس؟ عرض می کند: پروردگارا! تو خود می دانی که همانا جان مرا گرفتی (و در آن حال) من خون کسی را نریخته بودم (و هیچ خونی به گردنم نبود؟). خداوند فرماید: آری تو از فلانی روایتی چنین و چنان شنیدی و به ضرر او بازگو کردی، پس زبان به زبان به فلان ...
روی تاتامی تاثیر توسل ها را دیدم
حضرت معصومه(س) اهدا کردید؟ پیش از اعزام نذر کرده بودم که در صورت کسب مدال طلا، این مدال را تقدیم آستان مقدس آن حضرت کنم و در آن مسابقات واقعا با کمک خانم فاطمه معصومه(س) موفق به شکست رقبا و کسب مدال طلا شدم و بعد از بازگشت به قم ، مدال خود را به حرم اهداء کردم چرا که صاحب این مدال را خود نمی دانستم. چه عواملی موجب شد که عنوان قهرمانی جهان به تاخیر بیافتد؟ باز کردن ...
وعده های "تو خالی" وزیر کار به "دهقان فداکار"!/ ایثارگری که هیچ دیه ای نگرفت!
نشده است. آمدن وزیر کار به خانه شروع دردسر های تازه! خانم صبری می گوید: بگذارید همه مشکلاتی که 4 سال تحمل کردیم و از بی خانمانی و نداشتن کرایه خانه و زندگی با یارانه و کار کردن پسر کم سن و سالم روی ماشین های مردم و نرفتن دخترم به دانشگاه علی رغم رتبه خوبی که آورد بگذریم و از ماجرایی بگویم که آغاز دردسر های تازه زندگی دهقان فداکار شده است! خانم صبری می گوید: یک روز آقای ...