سایر منابع:
سایر خبرها
متلک پرانی به یک زن جنایت آفرید
بیمارستان به کما رفته بود که در نهایت تسلیم مرگ شد. کارآگاهان در تحقیق از شاهدان پی بردند که قتل به خاطر متلک پرانی به یک زن رخ داده است. در این خصوص 2جوان به عنوان مظنون دستگیر شدند که دیروز برای بازجویی مقابل قاضی دادسرای جنایی تهران قرار گرفتند. یکی از آنها که جوانی 27ساله است، به قاضی گفت: شب حادثه دوستم محسن در خانه ام مهمان بود. همسرم نیز برای خرید از خانه بیرون رفته بود. درحالی که ...
ناگفته هایی درباره اعتیاد هیتلر به مواد مخدر
؛ شکست در جنگ جهانی همزمان با ترک اعتیاد. دو ماه بعد هیتلر و همسرش اِوا براون - که او نیز همچون لِنی رایفنستال از بیماران تحت معالجه مورل بود - خودکشی کردند، داستانی که همه دنیا با آن آشنا هستند. عاقبت مورل چه شد؟ می دانیم که زنده ماند ولی هیچ آسیبی ندید؟ اولر می گوید: خیلی از نازی ها جان به در بردند، اما او نه. او نتوانست تغییر روش دهد، شغل جدیدی انتخاب کند یا با انتشار خاطراتش به ثروت ...
چرا پتی اسمیت در مراسم نوبل تپق زد؟
، اسمیت گفت: من عذرخواهی می کنم. متاسفم، خیلی دستپاچه شدم. اما میهمانان درون سالن با او به گرمی برخورد کردند، برایش دست زدند و پس از مراسم به او گفتند: اجرای تو استعاره ای از درگیری های ما بود. این زن خواننده اذعان دارد که این تجربه باعث شده او با طبیعت حقیقی وظیفه اش کنار بیاید. پتی اسمیت در پایان متنش نوشت: چرا ما به کارمان تعهد داریم؟ چرا اجرا می کنیم؟ همه به خاطر سرگرم کردن و تغییر حال مردم است. همه اش به خاطر آن هاست. ترانه طلبی ندارد. خالق ترانه درخواستی ندارد. پس چرا من باید چیزی بخواهم؟ ...
هادی خامنه ای: لاجوردی به زندانیان سیگار نمی داد، می گفت ضرر دارد!
بهتر است این ها را ببریم تهران تحویل بدهیم. با این تصور که پرونده های ما در آنجاست، این ها را سوار هواپیما کردیم و آوردیم تهران، خودم هم همراهشان بودم. تحویل دادیم به همان دفتری که امام آنجا بودند؛ رفاه. آقای صباغیان آن ها را از ما تحویل گرفت، آن طور که من یادم هست. خلخالی یک سمت آنجا داشت. خیلی ها بودند، همین آقای صباغیان خودشان یکی از رؤسا بودند. یکی، دو روز بعد فهمیدم که این ها را بردند زندان ...
خونی که پای یک اشتباه ریخت
.... سعید 27 ساله – یکی ازمتهمان – به بازپرس جنایی گفت:شب حادثه دوستم ایمان، شام میهمان خانه ما بود.ناگهان صدای فریاد همسرم را از کوچه شنیدم که برای خرید از خانه خارج شده بود. با عجله خودم را به کوچه رساندم که با مقتول و دو دوستش روبه رو شدم. آنها که حال خوبی نداشتند به همسرم متلک انداخته واذیت اش کرده بودند. همین مسأله هم باعث وحشت همسرم شده بود. سر همین مسأله دعوایمان شد و ...
برای رسیدن به بهترین ها باید جنگید
میدان خراسان مسئول فنی داروخانه بودم و بعد از پایان سربازی او، تصمیم گرفتم که وارد صنعت دارو شوم. همیشه علاقه زیادی به صنعت داروسازی داشتم و فکر می کردم می توانم از دانشی که در داروسازی دارم استفاده کنم و مفیدتر باشم. البته پولی هم برای اینکه خودمان داروخانه بزنیم، نداشتیم. ما زندگی امان را از یک چیزی شبیه صفر شروع کرده بودیم. این جوری بود که با همسرم رفتیم کارخانه داروسازی لرستان در بروجرد که الان ...
حال وهوای کریسمس در گفت وگو با برانکو؛ هدیه می دهیم اما ارزان!
10 روز به شب کریسمس مانده... درست است ولی شما شب کریسمس ایران نیستید. بله، امسال برنامه ریزی لیگ به شکلی بوده که نیم فصل قبل از 25 دسامبر (5 دی) تمام می شود و من هم خودم را به خانواده ام می رسانم. به هر حال همیشه دوست دارم تعطیلات کنار خانواده ام باشم. ولی پارسال کریسمس ایران بودید. درگیر بازی های پرسپولیس بودم و باید در ایران می ماندم. دور از خانواده ...
عذاب وجدان از گرفتن فیلم سیاه از مردجوان
کمی او را آرام کردم و بعد خواستم آنچه برایش رخ داده است را بازگو کند. پسرنوجوان گفت: چند روز پیش قرار ملاقاتی با دوستم داشتم و برای دیدن او مقابل یکی از باشگاه های ورزشی رفته بودم. هر چه منتظر شدم خبری از او نشد. همین که خواستم آنجا را ترک کرده و به خانه مان بازگردم، یک دستگاه خودروی تیبا مقابلم توقف کرد و سه مرد که سرنشینان آن بودند، نام مرا صدا زدند. آنها مرا کتک زده و به زور داخل خودرو ...
گفتگوی خواندنی با بازیگر نقش کودکی پیامبر+عکس
فروش ها و زمانی که ابولهب در حال فروختن سویبه بود من دیالوگ داشتم و باید آنها را با توجه به شخصیت حضرت محمد (ص) سنگین تر و با متانت تر می گفتم که بعد از دیدن فیلم متوجه شدم آن طور که باید دیالوگ ها را بیان نکردم و از خودم در آن لحظه راضی نیستم. چه کار هایی برای رسیدن به نقش انجام دادید و در این راستا چه کسی بیشترین کمک را به شما کرد؟ قبل از بازی در فیلم در کلاس های کاظم سیاحی و زیر ...
عارف: در عصر اطلاعات و فضای مجازی، ممنوع التصویری جواب نمی دهد
رییس فراکسیون امید گفت: بعد از سال 88 من با آقای کروبی ملاقات داشتم. اما بعد از حصر دیگر ارتباطی نداشتم. 2 بار با آقای کروبی دیدار داشتم. البته مسأله خاصی هم مطرح نشد و بیشتر جویای احول آن ها شدم و درباره مسائل روز صحبت کردیم. به گزارش جماران، محمدرضا عارف در آستانه 65 سالگی قرار دارد. سنی که بیش از نیمی از آن را برای خدمت به مردم در سمت های مختلف در کشور فعالیت داشته است. او اوایل ...
عمل زننده یک مرد در صحن امام رضا(ع)
.... هر روز بیشتر در مرداب بدبختی فرو می رفتم که تصمیم به جیب بری گرفتم. از آن روز به بعد در ساعات شلوغ روز و در ایستگاه های اتوبوس منتظر می ماندم تا هنگام سوار شدن مسافران به اتوبوس به جیب آنان دستبرد بزنم. اگر چه روزی چند بار این کار را انجام می دادم باز هم پول زیادی به دست نمی آوردم و برای تأمین هزینه های سنگین اعتیادم دچار مشکل می شدم. با وجود آن که سعی می کردم در ایستگاه های مختلف اتوبوس های ...
پزشک معالج جانبازان شیمیایی ایرانی تجلیل شد
پیش در شرایط سخت جنگ در مجارستان به دنیا آمدم و در جنگ بزرگ شدم و در تهران هم جنگ را تجربه کردم و زمانی که با حبیب احمدزاده و دیگر سینماگران به بازدید از مناطق جنگ زده رفتم، شُوکه شدم و به این موضوع فکر می کردم که جوانان هم وطنم در دوران جنگ چه شرایط سختی را تحمل کرده اند. محمدرضا تقی پورمقدم مدیرعامل موزه صلح نیز در سخنانی کوتاه گفت: هر زمان که فیلم خاطراتی برای تمام فصول را می بینم با ...
ناگفته های عارف از زندگی شخصی تا 88 و حصر و سکوت این روزها
.... نظریه دیگری هم وجود داشت که بچه ها باید درسشان را در خارج از کشور تمام کنند. مرحوم دکتر قندی هم اصرار داشت که باید درستان را در خارج از کشور تمام کنید و بعد به ایران بازگردید. من اما بخاطر فضای کشور و برخی مشکلات خانوادگی می خواستم که ایران بمانم. چون یک پسر کوچک داشتم و همسرم می خواست درس بخواند. من هم نمی خواستم که او از تحصیل عقب بماند. بنابراین تصمیم گرفتم که در داخل ایران بمانم. من ...
لحظه ای که مادر سرخونین پسر را به آغوش کشید+عکس
شده اما من باور نمی کردم. شام را آماده کردم وبعد ازآن به حرم رفتم. در خانه مهمان داشتیم. شب عید بود، بعد ازبرگشت از حرم و خوردن شام هر کاری کردم، حاج آقا چیزی نگفت. بی طاقت شدم. شب خوابم نمی برد. بالاخره حاج آقا بی تابی من را که دید، خبر شهادت موسی الرضا را به من داد. روز اول عید موسی الرضا را تشییع کردیم. داستان اسارت غلامعلی برادر شهیدان آقاغلامعلی، برادر شهیدان هم خاطراتش را ...
قتل؛ پایان آب بازی کارگران
دستگیری متهم شدند. جوان افغان در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و با ابراز پشیمانی از این کار، به قاضی پرونده گفت: آن روز افغان ها درحال آب پاشی به یکدیگر بودند. یکباره چند کارگر دیگر با آنها دعوایشان شد. در جریان درگیری خواستم میانجیگری کنم که با مقتول درگیر شدم. او با میله آهنی به سرم زد که از پله ها به پایین افتادم. دقایقی بعد چاقوی یکی از افغان ها را گرفتم و جعفر را با چاقو زخمی و فرار کردم ...
می گویند تاریخ تکرار مکررات است و این روزها باید بحق تکرار عاشورا را در جبهه مقاومت اسلامی جست وجو کرد. ...
بود که چند سال در جبهه دفاع مقدس با حاج رحیم همرزم بودند. خدا دو فرزند به ما هدیه داد. پسرم متولد سال 69 است و دخترم متولد سال 1375. همسرم قبل از ازدواج به من گفت از خودم چیزی ندارم اگر می خواهی با من ازدواج کنی بنده خوبی برای خدا و زن خوبی برای شوهرت و مادر خوبی برای بچه ها باش. شکر خدا آن چیزی که او می خواست بودم. می گفت خانم اگر شما نبودید من به اینجا نمی رسیدم و هر جایی می روم نصف ثوابش مال ...
مجموعه داستان های کوتاه اجتماعی صلاح عسگرپور ( 13 ) : مردی به جای پدر
از فوت شنهناز می گذرد اصلا مناسبتی ندارد چنین موضوعی بعد از این همه سال مطرح نماید . آهی کشید و افزود کاری که من با شهناز کردم هیچ حیوان وحشی انجام نداده است او همیشه با لیاس های تنگ و نیمه عریان با من روبرو می شد بویژه سالی که مصادف با فوتش شد یک زن به تمام معنا بود وقتی وارد خانه می شدم خیلی احساساتی با من گرم میگرفت من که باید با پند و نصیحت اورا از خودم دور می کردم بغل می گرفتم و می ...
شاه مازندران پای میز محاکمه/ طبابت دکتر پوست قلابی در شبکه های اجتماعی/ راز ناپدید شدن پسر جوان/ ادعای ...
ازسرنوشت نامعلوم پسر 30 ساله اش کمک خواست. این زن به بازپرس مرشدلو گفت: تیر ماه سال گذشته پسرم ارثیه 15 میلیونی اش را از من گرفت و بعد از آن زندگی جدیدی با دوستانش آغاز کرد. در این مدت هر چه به پسرم اصرار کردم که به خانه برگردد و باهم زندگی کنیم قبول نکرد.با این حال ارتباط ما ادامه داشت تا اینکه آذر ماه سال قبل تلفن هایش ناگهان خاموش شد و دیگر خبری از او نشد. پس ازآن بارها به سراغ دوستانش ...
فوتبالیست قاتل دستگیر شد
انجام تحقیقات اولیه ، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که یکی از همسایه های مقتول روز قبل کشف جسد، متوجه صدای درگیری بین آیدا و همسرش از داخل خانه شان شده وفردا برای پیگیری علت درگیری به سراغ مقتول رفته اما او پاسخگوی زنگ زدن هایش نمی شود ؛ لذا در ادامه با اعضای خانواده ی آیدا تماس گرفته و موضوع را به آنها اطلاع می دهد. پس از حضور اعضای خانواده ی آیدا و عدم پاسخگویی وی به تماس های مکرر اعضای ...
مهاجرت با طعم خِفَت/ مردم فقط می خواهند گلیم خود را از آب بیرون بکشند
فیلمبرداری مشکل نمی کرد؟ واقعا خیلی سخت بود. من دوست داشتم سه نفر فیلمبرداری کنند یا تک فیلمبردار باشد و کسی آن وسط نباشد. فیلمبردار مستند گرفتم تا خودم کنارش باشم؛ پهلو هایش را بگیرم و خودم هدایتش کنم چون بقیه فیلمبردارها این اجازه را به تو نمی دهند و البته خودشان هم نمی دانند دارند چه کار می کنند چون در ذهن من نیستند. ما هفت روز با تمام دکوپاژ و میزانسن های از قبل تعیین شده کار را می ...
اظهارات صریح عارف در سالروز تولدش
درس بخواند. من هم نمی خواستم که او از تحصیل عقب بماند. بنابراین تصمیم گرفتم که در داخل ایران بمانم. من البته با مرحوم شهیدبهشتی هم مشورت کردم و دیدم ایشان هم بسیار اصرار دارند که من درسم را در خارج تمام کنم. بنابراین من شش ماه مانده بود که درسم تمام شود، به خارج رفتم و تزم را ارائه دادم. بعد از اینکه برگشتم هم به عنوان اولین کار رسمی در مرکز 118 مشغول فعالیت شدم. 118 آن زمان مشکل فنی و اقتصادی ...
امام جماعتی که راننده تاکسی است
پایتخت آمده ام. شما هم روحانی هستید و هم راننده تاکسی؟ چطور به اینجا رسیدید؟ من اول روحانی شدم بعد راننده تاکسی. قبل از انقلاب وقتی سیکل گرفتم رفتم حوزه علمیه قم و طلبه شدم که این آغاز مسیر روحانی شدن من بود. چطور شد این مسیر را آن موقع انتخاب کردید؟ در شهر ما طلبه و روحانی زیاد است، هم آن زمان و هم همین حالا. حتی الان با این که شهر کوچکی است و جمعیت زیادی ...
دفاع مهدی خزعلی از سعید و هویت
آن از طرفی عنوان همکاری با سعید امامی را تکذیب می کند اما به جلسه ای اشاره می کند که حتی درباره ی روش های نوین حذف دگراندیشان با هم همفکری می کرده اند: حتی یک روز یا یک لحظه همکار سعید امامی نبوده ام، در عمرم هرگز کسی را بازجویی نکرده ام و هرگز بازجو نبوده ام! ... من هم با هویت پای تلویزیون آشنا شدم، ... اما خاطره ی من از سعید امامی: در یک بحث تئوری با او، من معتقد بودم که ... او معتقد ...
ماجرای عملیات شناسایی در خاک عراق بدون آذوقه
داشتم راهی شدم؛ به هر منطقه ای که رسیدم، می گفتم حسن جعفربگلو اینجاست؟ پاسخ می دادند، جلوتر برو. ساعت ها به دنبال او گشتم؛ از دیدن حسن ناامید شده بودم، آخر یک نفر گفت: می بینی آنجا گروهی فوتبال بازی می کنند، حسن در بین آنهاست، مطمئن بودم حسن فوتبال بازی نمی کند. به آنجا که رسیدم، همه دوستان وی فوتبال بازی می کردند؛ ولی حسن در گوشه ای نشسته بود و کتاب می خواند. ماجرای عملیات شناسایی در خاک عراق ...
قصه تلخ و شیرین غربت برای یک زوج زابلی
دانستم با چه رویی به صورت ابراهیم و همسرم نگاه کنم. با اصرار و التماس توانستم یک روز دیگر از بیمارستان برای ترخیص ابراهیم فرصت بگیرم تا جایی را پیدا کنم. اما از آنجا که از پس اجاره های بالای تهران برنمی آمدم، بعد از کلی این در و آن در زدن، در پاکدشت مغازه 30 متری لخت و عوری را که هیچ امکاناتی نداشت اجاره کردم. از بیمارستان شریعتی مرخص و راهی پاکدشت شدیم، اما همان شب به یکباره برف شدیدی شروع به ...
خواهران شکست ناپذیر
ساندا را انتخاب کردی؟ زمانی که می خواستم این رشته را شروع کنم قدرت بدنی خوبی داشتم. درخانواده ما اول شهربانو وارد این رشته شد، وقتی که تمرین او را دیدم متوجه شدم رشته ووشو همان رشته ای است که دنبالش هستم از همان زمان به این رشته علاقه مند شده و ادامه دادم. ووشو ترکیبی از رشته های بوکس، کشتی، کاراته و تکواندوست. چرا سراغ رشته تالو نرفتی؟ برای اینکه از بچگی عاشق فیلم های بروس لی بودم ...
نجات شهرزاد از قصاص
اعتیاد د اشت و چند سال پیش به د لیل ایست قلبی جان سپرد . او د ر همان ابتد ا قتل عمد را رد کرد و گفت: از 4-5 سال پیش د ر پارک با بهنام آشنا شد م. او را د وست د اشتم اما اعتیاد ش خیلی ناراحتم می کرد . هر از گاهی به خانه ام می آمد و پیشم می ماند . روز حاد ثه، شام را با هم خورد یم. سپس او تسبیح و چاقویش را د ر جاکفشی گذاشت و بیرون رفت. از حرف هایی که پشت تلفن زد ، فهمید م برای خرید مواد رفته. ساعت 2:30 شب ...
شباهت مریم به مهسا او را گرفتار آدم ربای عاشق پیشه انداخت
تیتر 3: ساعت 19:20 دقیقه یکشنبه 21 آذر ماه سال جاری پسر جوانی با مراجعه به ماموران پلیس آبادان از ماجرای ربوده شدن خواهر جوانش خبر داد. این پسر به ماموران گفت: برای رفتن به خرید با خواهرم جلوی داروخانه ای در ایستگاه 6 کوی قدس قرار گذاشته بودم اما هر چه منتظر ماندم خبری نشد تا اینکه با خواهرم تماس گرفتم که صدای درگیری اش را شنیدم که از مرد جوانی می خواست تا او را رها کند.بدین ترتیب تیمی ...
پاسخ مرگبار به متلک پرانی مرد مزاحم
به زمین افتاد. وی در پایان گفت: من و دوستم در این حادثه کتک خوردیم و زخمی شدیم و من با خودم چاقویی نداشتم و نمی دانم مقتول را چه کسی به قتل رساند. ایمان هم در بازجویی ها گفت: شب حادثه سعید با شنیدن صدای همسرش به بیرون رفت که لحظاتی بعد به خانه برگشت و چاقویی از آشپزخانه برداشت و دوباره به بیرون رفت. من بلافاصله پشت سرش از خانه خارج شدم که در درگیری ضربه ای به سرم خورد و از هوش رفتم و ...
روش هایی جالب و خلاقانه برای پول جمع کردن
شام سرگرم کننده در خانه باشید. بازی کنید، دور آتش بنشینید یا با مهمان ها یتان فیلم تماشا کنید. به این ترتیب هم پول جمع می کنید و هم شب فوق العاده ای خواهید داشت. 9. لباس های قدیمی تان را تعمیر کنید به خاطر اینکه پایین پیراهن تان پاره شده است آن را دور نیندازید. می توانید با چند کوک کوچک آن را مانند روز اول نو کنید. شلوارتان را به خاطر اینکه سوراخ شده است دور نیندازید، آن را وصله ...