سایر منابع:
سایر خبرها
حریق اتوبوس در محور هراز + عکس
اخبار را از دست ندهید: زمانی که از ارتباط پنهانی همسرم با خبر شدم یک تصمیم احمقانه گرفتم! نمی دانستم شوهرم در خانه است / او با مخفی شدن در اتاق از ارتباط پنهانی با شهرام مطلع شد! ببینید این “پراید” با قدرتش چه بلایی سر نیسان آبی آورد! + عکس ملی پوش استقلالی درگذشت+عکس باور نمی کنید!.. تروریست ها از حلب با خود چه بُردند؟ + عکس او مرا به بهانه خوردن ناهار به یک باغ برد و مرا با وجود التماس هایم مورد آزار و اذیت قرار داد + عکس ...
شقایق 6 ماه پیش خودش به خانه خواهر آمد و ... / چون نمی خواهم با او باشم می خواهد آبروی مرا ببرد+عکس
خانه خواهرم شد. سهراب ادامه داد: من و شقایق رابطه مان بدون هیچ اجباری صورت گرفت و پس از چند روز رابطه ما تمام شد و دیگر با هم تماسی نداشتیم تا اینکه دستگیر شدم. وی گفت: شقایق قصد اخاذی از من دارد و ادعا کرده در صورت پرداخت پول می توانم رضایت بگیرم ولی چون پولی برای پرداخت ندارم یکسال است که در هستم. بنا به این گزارش، باتوجه به اینکه شقایق هیچ مدرکی برای اثبات آدم ربایی ندارد بازپرس مدیر روستا برای سهراب منع تعقیب زد و پرونده برای تحقیقات تکمیلی در ماجرای آزار و اذیت به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
به زودی پرداخت الکترونیکی در تاکسی های بروجرد
از بهمن ماه سال جاری طرح جایگزینی کارت های الکترونیکی به جای پول نقد برای کرایه تاکسی و اتوبوس در بروجرد اجرا می شود. به گزارش ایرنا ، حسن غیاثوند رئیس سازمان تاکسیرانی بروجرد گفت: طرح راه اندازی کارت های الکترونیکی تاکنون در برخی از نقاط کشور و شهرستان ساوه با موفقیت اجرا شده است و در بروجرد نیز به عنوان شهرستان پیشرو اجرا می شود. او اظهار کرد: با انجام این طرح افزایش نرخ ...
به شوهرم گفتم با مرد غریبه ارتباط شوم دارم و او ... / رفتار دوست پسرم خیلی کثیف بود اما...
آمدن یک خواستگار در خانه نشستم. 17 ساله بودم که روزی بدلیجات پشت ویترین یک مغازه توجهم را جلب کرد در حالی که گردنبند بدل چشمانم را خیره کرده بود ناگهان متوجه لبخند فروشنده جوان شدم که با نگاهش مرا به داخل فروشگاه دعوت می کرد. آن روز من هم لبخند بی معنی زدم و پا به داخل فروشگاه گذاشتم. چند تکه از بدلیجات را قیمت کردم و سپس با این بهانه که پول خرید آن را ندارم از مغازه بیرون آمدم، اما ...
باور نمی کنید!.. تروریست ها از حلب با خود چه بُردند؟ + عکس
شهرام مطلع شد! ملی پوش استقلالی درگذشت+عکس باور نمی کنید!.. تروریست ها از حلب با خود چه بُردند؟ + عکس او مرا به بهانه خوردن ناهار به یک باغ برد و مرا با وجود التماس هایم مورد آزار و اذیت قرار داد + عکس
متوجه شدم دختر زیبا مژه های بلندش را به هم می فشارد / آن دختر مرا شرمنده خود کرد!
نشان بدهم. در کلاس های درس و در کتاب ها هم نیامده بود که ممکن است بیماران کلک بزنند و نقش بازی کنند و ما باید چگونه برخورد کنیم. احساس کردم بی تجربگی ام باعث شده مورد تمسخر دختر جوان قرار گیرم و شرمنده شوم اما این پایان کار نبود و اطرافیان دختر هم دست بردار نبودند و مرا مورد اهانت قرار می دادند تا اینکه دختر جوان گویی تاب این شرایط را نداشت و دلش به حال من سوخته بود، دیدم که بار دیگر از ...
امیر مرا بیرون شهر برد و ... / از او باردار شدم و از وقتی فهیمد ناپدید شده است!
...؛ یک روز جهنمی مرا در برزخ تنهایی گذاشت و رفت تا هشت ماه بعد... یکی از عموهایم با مشکل مالی مواجه شده بود، پدربزرگم چند ده میلیون از حسابم برداشت کرد و به او داد، از آنها متنفر شده بودم چطور می توانستند به تنها پشتوانه یک دختر محروم از پدر و مادر اینگونه دست اندازی کنند. در همان موقع سروکله امیر پیدا شد، تا آن موقع نمی دانست که من صاحب چنین ثروتی هستم اما مجبور شدم همه چیز را برایش ...
دختر جوان به من گفت: حس عجیبی که قبلا تجربه نکردم را به تو دارم!
.... اما چون مجردم به من گذرنامه نمی دهند. تو پسر خوب و چشم پاکی هستی به همین خاطر می خواهم کمکم کنی. قول می دهم به محض خروج از کشور طلاق نامه ام را برایت بفرستم و دیگر هیچ وقت مزاحم زندگی ات نشوم... بعد شروع کرد به قسم دادن و التماس کردن. من هم که جوان و بی تجربه بودم خام حرف هایش شدم و پذیرفتم. چند روز بعد قرار گذاشتیم و من بدون اینکه به پدر و مادرم حرفی بزنم تنها به محضر رفتم، او هم با خودش فردی ...
3 مرد مرا لخت کردند و ... / از گرفتن فیلم سیاه عذاب وجدان گرفتم!
کمی او را آرام کردم و بعد خواستم آنچه برایش رخ داده است را بازگو کند. پسرنوجوان گفت: چند روز پیش قرار ملاقاتی با دوستم داشتم و برای دیدن او مقابل یکی از باشگاه های ورزشی رفته بودم. هر چه منتظر شدم خبری از او نشد. همین که خواستم آنجا را ترک کرده و به خانه مان بازگردم، یک دستگاه خودروی تیبا مقابلم توقف کرد و سه مرد که سرنشینان آن بودند، نام مرا صدا زدند. آنها مرا کتک زده و به زور داخل خودرو ...
مادرزن 30 ساله سردسته باند زورگیری
: وحشت کرده بودم و در همین هنگام مرد جوان مرا به باد کتک گرفت و با روسری چشم ها و دهانم را بست. پس از آن به سمت حاشیه یافت آباد رفت و در نزدیکی باغی توقف کرد. زن جوانی که روی صندلی جلو نشسته بود به عقب آمد و النگوهایم را با قیچی برید و از دستانم خارج کرد. آنها گوشواره، گردنبند، انگشتر، موبایل و پول هایم را نیز دزدیدند و مرا در باغ رها کردند و رفتند. وقتی چشم و دهانم را باز کردم تازه متوجه شدم، کجا ...
باورم نمی شد که همسرم با پول های من چه کارهای کثیفی می کند!
را ردیف کرده و برای خودش نقشه می کشید. برای مرد، زن گرفتن از خرید یک کت و شلوار هم ساده تر به نظر می رسید. شاید او وقتی می خواهد لباس یا کفشی بخرد بیشتر از این حرف ها حساسیت به خرج می دهد. بعد از طلاق فهمید چه بلایی سرش آمده است. او زخم خورده شلاق بی معرفتی و خیانتی شوم شد که تاب و توانش را برید و امان از کف داد. خانواده مرد جوان از روز اول می گفتند عادی و منطقی زندگی کن ...
رضا یزدانی: با سربازان جمعه مسعود کیمیایی پا به سینما گذاشتم/ به ناصر عبدالهی گفتم: نه!
به گزارش گروه فرهنگی آنا، دومین برنامه چارگوش به گفت وگو با رضا یزدانی، خواننده موسیقی کشورمان اختصاص داشت و این خواننده درباره زندگی هنری خود پرداخت. موسیقی با کاست های موزیک خارجی شروع شد در ابتدای این برنامه رضا یزدانی با اشاره به شروع فعالیتش در عرصه موسیقی گفت: دوم دبستان بودم که پدرم یک روز با یک استریو و با دو باند و یک جبعه که دو ردیف کاست ایرانی و خارجی درون آن بود ...
مرا به حاشیه شهر برد تا بلیط ترکیه را به من بدهد اما بدون توجه به التماسهایم مرا آزار و اذیت کرد+عکس
بپردازم تا در کوتاهترین زمان برایم ویزای شینگن بگیرد. وی ادامه داد: من 40 میلیون تومان به او پول دادم و او هر بار مرا در جریان مراحل تهیه ویزا قرار می داد. آخرین بار به من گفت که باید به کشور ترکیه بروم و بعد از چند روزاقامت در آنجا برای زندگی به آلمان بروم.اما روزی که همراه او سوار ماشینش شدم تا بلیط پرواز ترکیه را به من بدهد ناگهان تغییر مسیر داد و به حاشیه تهران رفت. او در محلی خلوت خودرو را ...
نمی دانستم شوهرم در خانه است / او با مخفی شدن در اتاق از ارتباط پنهانی با شهرام مطلع شد!
را که شوهرم خواسته بود انجام دادم.بعد از آن که با شهرام قرار ملاقات گذاشتم، قرار شد تا او نیمه شب برای تحویل دادن مواد به خانه مان بیاید. بعد از واردشدن شهرام به خانه، همسرم که در یکی از اتاق ها مخفی شده بود سراغ او رفت. شهرام که از دیدن شوهرم تعجب کرده بود در این باره از من سوال کرد اما شوهرم امانش نداد و با او درگیر شد. همه چیز در چند دقیقه اتفاق افتاد.آنها باهم گلاویز بودند و به در و ...
کابوس های ده ساله قاتل مادربزرگ
ناخواسته دست به جنایت زدم. از روز حادثه بگو. صبح روز حادثه به خانه مادربزرگم رفتم. او 85ساله بود و تنها زندگی می کرد. می دانستم طلاهای زیادی دارد. می خواستم طلاهایش را سرقت کنم و به تهران بروم تا با دختر موردعلاقه ام پای سفره عقد بنشینم. باور کنید الان که به آن روزها فکر می کنم، احساس می کنم که آدم دیگری بودم که چنین اشتباهی مرتکب شدم. عقلم کار نمی کرد و حتی دچار افسردگی ...
انتقام گیری عجیب یک مرد از دوست همسرش
به گزارش "جام نیوز" ، هفته پیش زنی به پلیس فتای خراسان رضوی مراجعه کرد و گفت که مرد ی ناشناس با تهد ید انتشار تصاویر خصوصی او د ر فضای مجازی، مبلغی د رخواست کرد ه و برای د ریافت آن د ر یکی از خیابان های مشهد قرار ملاقات گذاشته است. با اطلاع پلیس از این موضوع، چند مامور به محل قرار اعزام شد ند و آنجا را تحت مراقبت نامحسوس خود قرار د اد ند . پس از چند ساعت، مرد ی جوان د ر آنجا حاضر شد که ...
نوجوانی که در هفده سالگی گیر افتاد / اعمال وقیحانه و مستانه در کنار درختان سیب! + عکس
طبیعی نداشتیم که به آنها ناسزا گفتیم. یکی از آنها به صورتم سیلی زد و من برای دفاع از خودم چاقویی را که از امید گرفته بودم بیرون آوردم و به سمت آنها پرت کردم. هوا تاریک بود و من جایی را نمی دیدم و تحت تاثیر مصرف مشروب سر گیجه داشتم. من و دوستانم فرار کردیم اما نزدیک به یکسال بعد به اتهام قتل در خانه پدرم بازداشت شدم. من بعد از دستگیری فهمیدم چاقویی که در تاریکی شب به سمت سه مرد جوان پرتاب کرده بودم ...
بیهوش کردن راننده برای فرار از پرداخت کرایه
، خود را در بیمارستان لقمان دیدم. بررسی های مأموران نشان داد متهم دارای سابقه کیفری است به همین دلیل برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی ایرد موسی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. جوان 110 این اخبار را از دست ندهید: زمانی که از ارتباط پنهانی همسرم با خبر شدم یک تصمیم احمقانه گرفتم! نمی دانستم شوهرم در خانه است / او با مخفی شدن ...
زمانی که فهمیدم چه کسی با دوستم در ارتباط است شوکه شدم!
...: این زن ها همه مثل هم هستند، جوش نزن و خودت را پیر نکن. بیا این شماره زن جوانی است که چند روز است مزاحمم می شود و صدای بسیار قشنگی هم دارد. می توانی خودت را با او سرگرم کنی و...! مرد 28 ساله دستی به موهای پریشان خود کشید و افزود: با خوشحالی شماره را گرفتم و به آن زنگ زدم. اما باورم نمی شد ملیحه گوشی را جواب بدهد او هم مثل من تحت تأثیر حرف های یکی از دوستان قدیمی اش سیمکارت اعتباری ...
گردهمایی رزمندگان گردان 410 لشکر 41 ثارالله در دفاع مقدس
سلطانی و یک نفر هم به نام زعیم همراه ما بودند. وی ادامه داد: این دو نفر خیلی شوخ طبع بودند، باخودم گفتم این دو نفر آدم برای چه به جبهه آمدند از نیمه شب هم غیب شان می زد که بعدها متوجه شدم که وضو می گیرند و نماز شب می خوانند و از آن پس با آنها رفیق شدم. وی خاطرنشان کرد: منتظر علمیات بودیم، یک شب در خواب دیدم این دو نفر با فاصله زیادی با من در حرکت هستند از آنها خواستم مرا با ...
خواهران شکست ناپذیر
داده و طلا بگیرم. راند اول را من بردم، راند دوم او برنده دیدار بود، در راند سوم تاکتیکم را عوض کرده و توانستم با شکست او، اول شوم و پرچم کشورم را بالاتر از کشورهای دیگر به اهتزاز دربیاورم که این برایم غرورانگیز بود. تمرینات خود را شروع کرده ای؟ بعد از این رقابت ها چند روز استراحت کردم، سپس در اربعین به سفر کربلا رفتم، الان چند روزی است که تمرینات خود را شروع کرده ام. در حال حاضر ...
امام جماعتی که راننده تاکسی است!
بوده که او راننده تاکسی شود. حاج آقا قاضوی! اهل کجا هستید؟ اهل شهرستان خور و بیابانک، شهر فرخی در استان اصفهان و حدود 15 سال است به پایتخت آمده ام. شما هم روحانی هستید و هم راننده تاکسی؟ چطور به اینجا رسیدید؟ من اول روحانی شدم بعد راننده تاکسی. قبل از انقلاب وقتی سیکل گرفتم رفتم حوزه علمیه قم و طلبه شدم که این آغاز مسیر روحانی شدن من بود. چطور شد ...
قلقلی: مدیون تلویزیون هستم
...، ابراز لطف و محبت می کنند. لحظه شیرین مرگ بدون پارتی در دنیای هنر گام گذاشتم و با لطف خدا موفق شدم برای خودم فرد مفیدی باشم. البته ارزش هنر در ایران کم شده است. شاید باور نکنید، اما وقتی چند سال پیش خبر فوتم منتشر شد، مسئولان حالم را نپرسیدند، اما مردم عادی وقتی در خیابان مرا در کمال سلامت دیدند، خوشحال بودند و بعضی ها از شدت خوشحالی گریه می کردند. در آن روز خیلی از دوستان ...
هادی فرامرزی
پنجره را تا باز کردم ماشین زد زیر یکی. تا به خودم بیام و مغزم بخواهد بفهمد چه اتفاقی افتاده و باید چکار کنم چند داد و بیداد کردم و دویدم توی راه پله. همکف را زدم. آسانسور دائم می ایستاد و فاصله 10 طبقه نمی خواست تمام شود. همسایه ها یا صدا را شنیده بودند و یا نصفه و نیمه صحنه را دیده بودند و چیزی دستگیرشان شده بود. طبقه 8 که ایستاد اصغر راننده آژانس سرکوچه ای بدون معطلی پرید تو. نفس نفس می زد. فکر ...
دانشنامه اسباب بازی های تهران قدیم
دوچرخه ای که داشتم سفر کنم تا آنجا هایی را که نمی توانم ببینم با دوربین ببینم. از جاهایی که با دوچرخه می روم عکس بگیرم. سیزده، چهارده ساله که بودم علاوه بر دوچرخه یک دوربین عکاسی هم تهیه کردم. هر وقت به سفر می رفتم دوربین را به تنه درختی می بستم؛ به شاسی دوربین نخی می بستم و به ته نخ وزنه ای. وزنه را به دست می گرفتم، ژست می گرفتم و وزنه را رها می کردم. عکس گرفته می شد. اما یک چیز دیگر کم داشتم ...
با موش ها اخت شده بودم
گرفتم و کشیدم. نفس عمیق می کشد و می گوید. یک مدت دنبال شیشه گشتم و پیدا نکردم. رفتم سراغ هروئین و بدجور به آن وابسته شدم. هروئین خیلی زود مرا از پا درآورد. قیافه ام تابلو شده بود و هر کسی مرا می دید، می فهمید چکاره هستم. لاغر و سیاه شده بودم و حتی توان کار کردن نداشتم. روزی هزار تومان پول سیگار می دادم و پنج هزار تومان مواد می خریدم. غذا هم که اصلا نمی خوردم. سه روز یکبار یک ...
عمل کثیف با دختر دم بخت در "پراید شیشه دودی"+عکس
نبودم ؛ افراد رهگذر با مشاهده وضعیت بنده به کمک من آمدند و پس از رسین اورژانس به بیمارستان منتقل شدم ؛ چندین روز بواسطه مسمومیت شدید ناشی از خوردن آبمیوه مسموم تحت درمان قرار داشتم و در همین زمان متوجه شدم که توسط امیر مورد آزار و اذیت و همچنین سرقت کیف دستی حاوی گوشی تلفن همراه ، مدارک شناسایی ، طلا و جواهرات و یک میلیون تومان وجه نقد قرار گرفتم ". شناسایی تعداد دیگری از مالباختگان ...
وقتی زندانبان طالقانی بودم/ احمد خرازچی
... هستند در نامه ای بالابلند به ما ابلاغ شد. قبلا خانه ای برای سکونت ایشان در نظر گرفته شده بود که حائز شرایط مراقبت و کنترل دیدبانی بود. این خانه ملک آقای شهردار بود که البته از عوامل ساواک نیز بود و از وی اجاره شد. بعد از یکی، دو روز از ورود آیت الله به زیارت ایشان رفتم و خودم را معرفی کردم. از حال و روزگار و سابقه خدمتی و وضعیت خانوادگی من پرسید و بسیار خوشحال شدند و مرا تشویق کردند که با ...
گرافیک امروز ایران مدیون مرتضی ممیز است
ترین روز گرافیک است که آنها را سیاه پوش پدر خود کرده است. حضور میرزاعلیخانی که خود امروز از استادان برجسته گرافیک ایران است، در دانشگاه نبی اکرم تبریز، فرصتی بود تا ناهاری گرافیکی بخوریم و به بهانه یادی از ممیز، از مرتضی خان بشنویم. استاد سپیدموی و سپیدپوش امروز گرافیک ایران، به حرمت شاگردی، از ممیز که حرف می زند دست از غذا می کشد، به صندلی اش تکیه می زند و پرت می شود توی ...
اقدام بی شرمانه با دختر دم بخت در پراید شیشه دودی+عکس
نبودم ؛ افراد رهگذر با مشاهده وضعیت بنده به کمک من آمدند و پس از رسین اورژانس به بیمارستان منتقل شدم ؛ چندین روز بواسطه مسمومیت شدید ناشی از خوردن آبمیوه مسموم تحت درمان قرار داشتم و در همین زمان متوجه شدم که توسط امیر مورد آزار و اذیت و همچنین سرقت کیف دستی حاوی گوشی تلفن همراه ، مدارک شناسایی ، طلا و جواهرات و یک میلیون تومان وجه نقد قرار گرفتم " . شناسایی تعداد دیگری از مالباختگان : ...