سایر منابع:
سایر خبرها
بیماران، گرفتار بیمارستان های ناخوش احوال
چند رور طول کشید تا عملم کنند. بعد از چند روز انترنی اومد که چیزی بارش نبود. بعد یک هفته درد کشیدن عملم کرند. بخواهی یک مسکن بزنی باید به پرستارها التماس کنی. بعد هم کلی با داد و بیداد بر سرمان آن را می زنند. اصلا ادبیات حرف زدن درستی با بیماران ندارند. کارگر ساختمانی است. بچه ملایر همدان است. بخش آنکولوژی خیلی خوش برخورد بودند ولی قسمت استریو تاکسی که بخش بستری هاست رفتار خوبی با بیماران بستری ...
چگونه شیاطین انس و جن را از خود دور کنیم/نگرانی آیت الله قاضی برای بهشت
تَفَهَّمَ مَا لَمْ یَکُنْ یَفْهَمُ ؛ هر کس در آنچه که آموخته است، بسیار فکر کند، علمش یقینی و استوار می شود و قوام پیدا می کند. این اندیشه و تفکّر راه را هم باز می کند، چگونه؟ تازه آنچه را هم که نمی فهمیده، از این جا به بعد می فهمد و این خصوصیّت تفکّر و اندیشه است. حتّی در مباحث علمی خودمان که در اصل سواد است و در اصطلاح عام، علم گفته می شود؛ حتّی فقه، ادبیات، منطق، اصول و ... هم سواد است ...
سرنوشت مرا به توپخانه لبنان رساند/ هرسال به ندای شهدای هویزه لبیک می گویم
دفاع مقدس است، می گوید: جنگ که آغاز شد با شنیدن بیانات امام (ره) که فرمودند: جبهه ها را پر کنید ، تصمیم گرفتم که راهی جبهه شوم، اما اصغر زودتر از من کیف خود را بست و گفت: شما مراقب مادر و خواهرانم باشید. من می روم. بدون خداحافظی راهی اهواز شد. سه روز بعد از آنجا تماس گرفت و خبر سلامتیش را داد. در مدرسه پروین اعتصامی دوره آموزشی را سپری کرد. قریب به دو ماه از حضورش در اهواز گذشته بود که پنج روز ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (352)
آشغالو درنیار. 24٫ من شلخته نیستم فقط وسایلمو دم دست میچینم. ادامه این داستان را در قسمت بعد خواهید دید... 25٫ بابام میگفت خدابیامرز عموم بچه یازدهمش که بدنیا اومد واسه پیشگیری هیچ فکری به ذهنش نرسید طلاق گرفت. 26٫ کاش یه قانونی تصویب بشه که وقتی آرایشگر موقع اصلاح موهات سوتی میده این اجازه رو داشته باشی که سشوارو رو سرش خورد کنی. 27٫ 90 درصد ...
زنی که 8 سال پیاپی برای جبهه ها نان پخت
.... همان زمان که برای جبهه نان می پختم، پاسدارها می گفتند لااقل دستمزدی بگیر ولی من حاضر نمی شدم و می گفتم، بابت کاری که می کنم، یک قران از کسی نمی خواهم. حالا هم اگر به مسئولان بگویم، به من همه چیز می دهند ولی نمی گویم. من بچه هایم را با زحمت بزرگ کرده ام و با چراغ موشی، قالی بافته ام. باز هم می توانم نان حلال دربیاورم. می دانم همسرتان بتازگی از دنیا رفته. این روزها چطور ...
ماجرای شهادت اولین شهید مدافع حرم از زبان همسرش
به یاد پدرش است. با وجود وابستگی های خیلی شدیدی که قبل از شهادت محرم به او داشت خیلی فاطمه آرام تر شده و با این قضیه کنار آمده است. و چیزی که در این قضیه تأثیر زیادی داشته، خوابی بود که فاطمه شب قبل از شهادت محرم دیده بود. شب شهادت محرم و قبل از اینکه به ما خبر شهادتش را بدهند فاطمه پدرش را در خواب می بیند که به او می گوید: من شهید شده ام و دیگر برنمی گردم و از این به بعد تو مراقب خودت، مادر و برادرت باش. وقتی خبر شهادت پدرش را شنید گفت من می دانستم خود بابا به من گفته بود و همین حرف های محرم به فاطمه آرامش داده است. ...
متجاوز به زنان و دختران با شلیک گلوله پلیس بازداشت شد
گفته اند. براساس اوراق پرونده فروردین امسال زن 60 ساله ای با سر و وضعی آشفته به اداره آگاهی هشتگرد رفت و در حالی که بشدت هراسان بود، گفت: ساعتی قبل در چهارراه ولیعصر قزوین سوار خودروی سمند مسافربر شدم. در طول مسیر، راننده مرا مادر صدا می زد و گرم و صمیمی بود. بنابراین وقتی در حوالی هشتگرد به بهانه سوخت گیری از مسیر اصلی خارج شد، اعتراض نکردم. اما راننده در مسیر بیابانی ناگهان توقف کرد ...
حق جانبازی نگرفت و گفت با خدا معامله کردم
که پرسیدم، گفتند چیزی نیست گفتم خبرهایی هست؟ برادرم گفت آبجی مادران شهدا افتخار کشور هستند و شما هم افتخار ما هستید. آنجا بود که متوجه شدم مهدی من هم شهید شده است. رو به رو شدن با چنین خبری خیلی برای یک مادر سخت است. فرزندت را بزرگ کنی و جوانش کنی و بعد خبر شهادتش را بشنوی. مهدی در 29 سالگی به شهادت رسید. اما خب کمی بعد متوجه شدم شهادت تاج بزرگی است که پسرم مهدی بر سر ما گذاشت. افتخاری بزرگ تر از این نیست و من هم راضی ام به رضای خدا. ...
امانتی که در کردستان جا ماند
لو داد و همه دستگیر شدند. بعد از آن، نوبت کردستان و سرکله زدن با کوموله ها و دموکرات ها شد. اقدس چیزهایی فهمیده بود. هر وقت هادی می آمد مرخصی به اون می گفت: من که می دونم تو وسط معرکه ای. تو رو خدا نرو جبهه این کار رو بگذار کنار. من دیگر طاقت داغ ندارم. تو شهید بشی من می میرم.... هادی با خونسردی دستش را می آورد بالا، تکان می داد و می گفت: مادر جان این فکرها را از سرت بیرون بیاور. شهید ...
روایت یک زندگی بدون دست و پا
دادگاه نروید بیایید دفتر باهم حل کنیم. حتی نیامدند برادرم را که در ماشین نشسته بود نگاه کنند. دادگاه آن زمان خسارت را 180 میلیون تومان گفته بود. آنها گفتند 80 میلیون بگیریم و بی خیال شویم. صدقه که نیست. حق برادرم است. برادر من همه دست و پاهایش را از دست داده است. حتی حاضر نشدند بیمه اش را حل کنند. گفتند 500 تا کارگر داریم نمی توانیم همه را بیمه کنیم فقط مهندسین کار که حدود 10 نفر هستند بیمه شدند ...
ایستادگی تا آخرین نفس به فرماندهی شهید علم الهدی
. در بیمارستان پیکرش را دیدم که پوست سرش کاملا سوخته بود. چند ماه بعد، اوایل سال 60 حالم رو به بهبود می رفت که فرم استخدام در شرکت ایران خودرو را پر کردم. یک کار دفتری بود. اعلام کردند از روز شنبه در محل کار حاضر شوم اما طاقت ماندن نداشتم. در غروب جمعه بار دیگر راهی جبهه شدم. مدتی را در جبهه ماندم اما به جهت سوختگی و ترکش ها مفید واقع نشدم و دردها من را راهی تهران کرد. زمانی که ...
صحبت های خواندنی و جالب اولین کارتن خواب رسمی ایران!
پارک بهمن و همان جا ترک کردم. همان زمان بود، به گمانم دوره احمدی نژاد بود، سال 85 که اون سرمای استخوان سوز اومد. چند چادر برای ساماندهی معتادان زده بودند که آتش گرفت، همان زمان بود که گرمخانه فتح را درست کردند. چادر که زدند، من تازه ترک کرده بودم، بعد از 9 روز تونستم از جام بلند شم، شام دوتا فلافل و نان می دادند، رفتم غذا بگیرم، به من ندادند. گفتند جلو نیا، بوی گند میدی. تا اینکه رفیقم ...
قاتل سارا کوچولو آزاد شد/مادر جوان به خاطر ازدواج دوباره دست به قتل کودک 4ساله اش زده بود
محکوم شد. مرگ مشکوک ساعت 30: 06 صبح دومین روز از عید امسال بود که ماموران کلانتری 106 خزانه با تماس عوامل اورژانس در جریان مرگ مشکوک دختربچه چهارساله ای به نام سارا در خانه اش قرار گرفتند. ماموران کلانتری رهسپار محل حادثه شدند و تحقیقات جنایی خود را در این باره آغاز کردند. با حضور ماموران آنها با جسد دختربچه ای روبه رو شدند که به گفته همسایه ها با مادرش به تنهایی زندگی می کرد. ...
طوفان دایی علیه استقلال، فدراسیون، سپاهان: چراقهرمانی پرسپولیس برنگشت؟/ با یک اظهارنظر برانکو را احضار ...
است دادند و گفتند تخلف لیگ برتر فقط در لیگ برتر اجرا می شود و تخلف در جام حذفی هم در جام حذفی. گفتند این را از مقررات فیفا برداشت کرده اند بعد حالا یک حرف دیگر می زنند. بالاخره روال را مشخص کنید. نمی شود هر جور سلیقه و دلبخواه شما باشد جلو برویم. دایی افزود: آیین نامه فیفا را می خواهند در ایران اجرا کنند. برخی موارد را اجرا می کنند و برخی را هم نه! اصلا کجای کار فوتبال ما با فیفا شباهت ...
علی بن موسی الرضا (ع) و سبک زندگی اسلامی در روابط اجتماعی
شایسته تر است (ابن شعبه حرانی، 1394ق: 256). نقل شده است که گروهی از صوفیان نزد امام رضا (علیه السلام) آمده و با کنایه گفتند: "مأمون با اندیشه ی خود دریافت که شما اهل بیت (علیهم السلام) از همه ی مردم برای پیشوایی امت سزاوارترید و از میان اهل بیت (علیهم السلام)، تو از همه شایسته تری. از این رو بر آن شد که امر خلافت را به تو بازگرداند. اکنون امت به پیشوا و رهبری نیازمند است که جامه اش خشن و ...
بی تفاوت شده ایم؛ ولی تا چه حد؟!
ماهه ای رهاشده در مبارکه اصفهان همراه با نامه مادرش در قنداق، منتشر شد. این یکی حتی آنقدرها طوفان نساخت. در آخرین دقایق نوشتن این یادداشت، متوجه شدم رضا صادقی، خواننده پاپ کشورمان هزینه نگهداری این نوزاد را به عهده گرفته است. خدا پدرش را بیامرزد ولی آخرش چه؟ این چاره نهایی است؟ چند نوزاد؟ چند آدم خیر؟ چند مادر و پدر فقیر به سیم آخرزده؟ ضرب المثل ماهی دادن و سیرکردن و ماهیگیری یاددادن و خودکفاکردن را ...
بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ
استام که هرگز مدافع کارسازی را در اولدترافورد کنارش ندید (زوج استام در فینال 1999 لیگ قهرمانان برابر بایرن مونیخ رانی جانسن بود). کتاب زندگینامه استام تحت عنوان " Head to Head / سر به سر یا رو در رو" در تابستان 2001 وارد بازار شد. استام ادعا کرده بود فقط در باره چیزهایی که دیده و شناخته حرف زده، گفته بود صادق مانده و روراست. ولی برخی از خاطراتش جدل آور بودند. استام گفته بود فرگوسن چگونه ...
زندگینامۀ فرماندهی که مسیح کردستان لقب گرفت
...: به سال 1333 شمسی در روستای کوچک دره گرگ از توابع شهرستان بروجرد در خانواده مومن و مستضعف فرزندی دیده بر جهان گشود که او را محمد نام نهادند. شش ساله بود که پدر را از دست داد. با مرگ پدر و وخامت وضعیت مادی خانواده، مادر رنجدیده ، محمد و پنج فرزند دیگرش را با خود به تهران آورد و محله مستضعف نشین مولوی مقر خانواده بروجردی شد. مادرش میگوید: محمد شش ساله بود که یتیم شد. از ...
#حرفهای_خودمونی دور همی با عطر یلدا
استفاده میشه ولی قبول کنید که کلمه ی خیلی باکلاسیه و من خیلی دوست داشتم این کلمه رو استفاده کنم و لی خب جایی براش پیدا نکردم خب بگذریم ) مشکلاتی پیش اومد اما بالاخره به هر زحمتی بود همه جا شدند تازه داشت از التهاب فضا کاسته می شد که اصل التهاب وارد شد ، دایجونی هندوانه به دست به همراه خانواده وارد شدند و دوباره ولوله بر سر تعیین جا بلند شد همه در عین اینکه سعی می کردند موقعیت خودشون کنار کرسی را حفظ ...
بیانیه کی روش:از این پس بازیکنان پرسپولیس فقط در فیفادی دعوت می شوند/ برانکو در آتشی که افروخته می سوزد
برانکو بیاری نقل قول +169 #128 موری قرمز 2017-01-04 23:17 چه حرفای بچه گانه ای نقل قول +168 #127 alinzaghi9 2017-01-04 23:16 چقدر مظلوم نمایی تو ! نقل قول +166 #126 emad 2017-01-04 23:16 خفه شو بابا وظیفت بوود بازیکنارو برگردونی وگرنه ازادی رو رو سرت جهنم میکنیم نقل قول +58 #125 برانکو 2017-01-04 23:04 فیفا دی ...
شهیدی که در سایه نام برادر گمنام ماند
او باشند یا اینکه کارهایش مورد توجه و در دید دیگران باشد فرار می کرد. حتی به گفته پدرش، یکبار قبل از شهادتش به منزل باز می گردد و همه عکسهایش را از آلبوم درمی آورد. می خواست تا اسیر شهرت و شهوت شهادت نشود و با خلوص بیشتری بار آخر به جبهه برود. باور قلبی او این بود، همین که خدا می داند کافی است حالا چه نیازی است بقیه بدانند. مجید 15 ساله بود که آقامهدی او را با خودش به جبهه برد. از ...
آزاد شد تا بندگی اش را تمام کند
چایی می خورد و می رفت. شش سال بیشتر به همین روش روضه گرفتند؛ آن هم با سخنرانان ممنوع المنبر! روبه روی امامزاده هارونیه، اما در حرم امام رضا(ع) مکاشفه داشت. مکاشفه شرط دارد؛ باید موحد بود و مومن تا درها برایت باز شود؛ تا عبور کنی از این عالم. روح که قوی شد، هم سیر می کند و هم سلوک. خودش را می برد و دیگران را هم؛ به مدد خدا. مرد ایستاد بود توی صحن مسجد. گفته بود دلش می خواهد به ...
روایتی از غارت مهم ترین اسناد تاریخی تئا تر ایران
... چند وقت بعد پیامی آمد که می خواهند در پشت بام تئاتر شهر این کار را انجام دهند. گفتند شما لطف کنید هرچه دارید بدهید؛ من جواب ندادم یک ماه بعد منتظری زنگ زد گفت ما می خواهیم این کار را بکنیم شما چه اینها را بدهی چه نه ما این کار را می کنیم یعنی حرفش یک جورهایی دوپهلو بود. نگو بعضی از دایه های دلسوزتر از مادر اما به واقع حسود رای او را زده بودند که اداره تئاتر چیست؟ نه آقا بگیرید ببریم تئاتر شهر. باری ...