سایر منابع:
سایر خبرها
غایبان بزرگ جشنواره فجر چه کسانی هستند؟
...، نام هایی بزرگ قلمداد شدند که پیش از آن نامی نبودند آشنای گوش سینمادوستان و جشنواره فجرمان لاغرولاغرتر شد و بی ستاره تر. تو گویی که سرنوشت جشنواره داشت طعنه آمیزانه از روی دست سرنوشت آبی آسمان تهران رونویسی می شد- که آبی اش خاکستری و بعد سیاه شد و ستارگانش دم به دم دورتر و ناپیداتر.... جشنواره فیلم فجر دوره به دوره بی ستاره تر شد. الان شاید آخرین دوره ای که هفت- هشت نام بزرگ در آن ...
بازیگر نقش شاه : برای شاه شدن 15 کیلو کم کردم
به واقعیت نزدیک بشوم. بازی در نقش هایی که وجود خارجی دارند و مردم آنها را می شناسند خیلی کار سختی است و من واقعا می ترسیدم نکند از پس کار برنیایم. تصور کنید نقش کسی را به شما بسپارند که تمام مردم کشور او را می شناسند و همه می توانند بازی تو را قضاوت کنند! این کار خیلی سختی است. بجز کتاب خواندن، مشورت، گپ زدن با کسانی که تاریخ را می شناسند و مطالعه و تمرین، آقای ورزی برنامه ای ترتیب دادند و یک روز ...
علی آباد لارستان، جایی برای تجربه ی یک حال خوشِ روستایی
آموزان را راضی می کنم تا در کلاس آبی رنگ مدرسه در کنار سه نیمکت موجود در کلاس بایستند تا عکس شان را بگیرم. در آن جا هم دانش آموزان پسر دبیرستانی خوشحال از فتیله شدن کلاس ها قبل از خروج ما بر ترک موتور نشستند و رفتند. اولین اهداءکننده ی قلب ایران و یک پرسش ساده از دانشکده علوم پزشکی نماز ظهر را در مسجد روستا به امامت جماعت حاج آقا ملتفت می خوانیم. ساختمان اصلی مسجد وضعیت خوبی دارد ...
نبوغ هرجا که باشد پیدایش می کنند
پویایی چنین صنایعی می نامد: رقابتی روبه پایین، زیرا توجه تقریبا همواره به انتخاب های پرزرق وبرق، تکان دهنده و غیرمتعارف جلب می شود. درمورد نیویورک سان این قضیه با پوشش چندین داستان ساختگی هرز صورت گرفت. اما از همه مهم تر مجموعه یی پنج قسمتی بود درباره کشفی نجومی که می گفت ماه پوشیده از درخت است و اسب های تک شاخ و انسان خفاش های بال دار چهارفوتی در آن زندگی می کنند. سان دو سال پس از ایجادش به ...
بنیاد در آینه مطبوعات
خواب به او گفته بودند به سوریه بیا. اینجا کاری داریم که باید انجام بدهیم؛ بعد تو را هم با خودمان می بریم. همین خوابها او را مصمم کرد که به جبهه برود و میدانست این بار برگشتی در کار نیست. غلامرضا ساکش را بست و خداحافظی کرد و رفت. به ما قول داد 40روز بیشتر در سوریه نماند و هر شب تماس بگیرد اما با این 40روز چله نشینی اش هم آغاز شده بود؛ چله ای که او را از خادم الرضایی به نزد امام حسین(ع) برساند. درست از روز چهلم به بعد، تماسهایش قطع شد و دیگر خبری از او نیامد تا خبر شهادتش. انگار این بار، چله نشینی اش قبول شده و همراه همرزمان قدیمش رفته بود. سردار شهید روز 5 آبان به شهادت رسید. ...
سریال خاطرات خانه اموات ؛ برای ترسیدن آماده شوید!
بریمزداون اینفیلد می آید و در این میان می شود حامی دختر کو چکی که مرکز حملات روح خبیث است. پای مطبوعات به خانه باز شده و داستان خانواده سر زبان ها افتاده است. روانشناس ها و روانپزشک ها هر کاری از دستشان بر می آید انجام می دهند، اما ارواح خبیث قوی تر از بیماری های روانی ظاهر می شوند. بحران روحی ارواح را به خودش جذب کرده و حرف های ناگفته و جیغ های نزده و فحش های نداده، شده اند باعث و بانی دخالت ...
ناتالی پورتمن: می خواهم داستان خودم را بنویسم
. آنچه بیش از همه نقش آفرینی این بازیگر جوان را در جکی تماشایی کرده، مرور هفت روز وحشتناک پس از ترور همسرش جان است. پروژه 9 میلیون دلاری و 100 دقیقه ای لارین که با مشارکت آمریکا، فراسنه و شیلی تولید شده، از دوم دسامبر در منطقه آمریکای شمالی به نمایش درآمده و انتظار می رود به سودی سرشار از اکران عمومی دست یابد. گرتا گرویگ، پیتر سارسگارد، بیلی کراداپ و جان هرت بازیگران جکی هستند ...
پادشاه و سه پسرش
جایی که رسید و به هر خانه ای که خورد، از همان خانه دختر بگیرند. پسرهای پادشاه قبول کردند و رفتند بیرون شهر. پسر بزرگه تیرش را انداخت. تیر رفت و رفت و افتاد تو باغی. پسره تند و تیز رفت در باغ را زد و صاحب باغ که آمد، به اش گفت پسر پادشاه است و تیر انداخته و چون به باغش افتاده، می خواهد با دخترش عروسی کند. صاحب باغ از خدا خواسته، دست پسره را گرفت و بردش تو باغ و گفت منت دارد که دخترش را به پسر پادشاه ...
گفت وگو با علی مصفا:با موج قضاوت نکنیم موافق نیستم؛ دوست دارم قضاوت کنم
انتخاب داشت؛ یا به سمتی برود که اصلا چنین تعبیری نشود یا کاری به این حرف ها نداشته باشد و کار خودش را بکند. آقای قربانی راه دوم را رفت. کار خودش را کرد. بنابراین به گمانم اگر شباهتی دیده می شود فکرشده و آگاهانه نیست. به هرحال، آقای قربانی در دانش سینمایی اش مسیری را طی کرده و از جاهایی رد شده و این مسیر، اثرات خودش را روی کارهای او می گذارد. اصغر فرهادی، داریوش مهرجویی و... آدم هایی هستند که ...
میراث پدر
.... برادره سگ را برد گوشه ای و کشتش و مغزش را درآورد و راه افتاد به طرف شهری که دختر پادشاهش مریض بود. بیابان را زیر پا گذاشت و از کوه و رود گذشت تا رسید به آن شهر. دید دم دروازه نوشته اند هر کس دختر پادشاه را علاج کند، نصف دارایی پادشاه نصیبش می شود. برادر کوچکه رفت تو شهر و راهش را کشید و رسید به دم در قصر پادشاه و گفت برای چه کاری آمده. نگهبانی به او گفت این سرهای آویزان را که می بیند، روزی رو ...
فرامرز نمک شناس
.... فرامرز شمشیر کشید تا گردنش را بزند، اما خورد به دماغش و افتاد. زود دماغ را برداشت و گذاشت تو جیبش. صبح حرکت کردند و تا رسیدند به دروازه ی شهر، دروازه بان همین که دروازه را باز کرد، دید سر پسر پادشاه رو بارهاست. زود فرامرز را گرفتند و دست بسته بردند قصر پادشاه و گفتند این مرد پسر پادشاه را کشته. پادشاه هم دستور داد او را بکشند. فرامرز گفت او کسی را نکشته و می تواند قاتل پسر پادشاه را نشان ...
مدرنیزاسیون مشاهده ای!
در رابطه با حضور استعمار در کشورهای مستعمره دو دیدگاه متناقض وجود دارد. گروهی معتقدند حضور کشورهای استعماری در سرزمین های مستعمره منجر به باز شدن راه توسعه برای مستعمرات شد و آنان را با پیشرفت های جهان مدرن آشنا ساخت و شماری دیگر بر این باور هستند که استعمار چیزی به سرزمین های تحت سلطه خود نداد؛ مگر آنکه در پی آن منافعی را دنبال کند، نظر شما در این رابطه چیست؟ ناپلئون گاردان را با دو ماموریت به شرق اعزام کرد. اول آنکه جغرافیای مسیرها و راه های منتهی به هند را مطالعه کند و دوم اینکه ارتش و قشون ایران را آموزش جدید بدهد؛ اما قرارداد تیلسیت (فرانسه و روسیه) اتمام قرارداد فین کنشتاین (ایران و فرانسه) است و از آن زمان فرانسه خواهان صلح با روسیه می شود؛ در حالی که پیش تر فرانسه تعهد داده ب ...
کاکاسیاه و پسر پادشاه
جواهر برداشت و رو به شهر پسر پادشاه راه افتادند. پادشاه هم لشکر همراه شان فرستاد تا راه را امن کنند. همین طور که می رفتند، سیاه می گفت مبادا به دختر دست بزند. وقتی رسیدند به یک منزلی شهر، پسر پادشاه رو کرد به سیاه و گفت حالا باید هرچی دارند، قسمت کنند. جواهرها و جهیزیه ی دختر را نصف کردند، اما سیاه قدغن کرد کسی حق ندارد از اردو بیرون برود یا وارد شود. بعد از این که مال نصفه شد. سیاه گفت حالا باید ...
سیر حاتم طائی
کاروان سرایی اتاقی گرفت و در شهر می گشت تا زین حاضر شود. روزی که رفت سراغ حسن سراج تا زین تازه را بگیرد، دید عجب زین خوشگلی ساخته است. همین که زین را گذاشت پشت اسب و خواست راه بیفتد، حسن سراج دبه درآورد و گفت پولش را دست نزده و بهتر است به جای زین پول را بردارد و برود. این را گفت و چاقویی از جیبش درآورد و زین را جرواجر داد و ریخت روزمین. حاتم حیران و مات ماند که این دیگر چه کاسبی است که زین می سازد و ...
اسارت صیادان ربوده شدۀ ایرانی، 22 ماهه شد
ناخدا جلال جمال الدین دهواری، هنوز دلش نیامده فیلم را ببیند. می گوید شنیده ام که خیلی لاغر شده، همین. حال مرجان، دختر بزرگ ناخدا حتما بدتر است. چشم به راه دو نفر است. بابا و ابراهیم. پسرعمه ای که نامزدش هم هست. مادر عبدالله نوحانی آن قدر گریه کرده که بینایی یک چشمش از دست رفته است. عبدالله در همین فیلم یک ماه پیش التماس می کرد ما اینجا بیچاره ایم، بدبختیم، پدر و مادرهایمان همیشه غصه می ...
پادشاه و زن نیکوکار
. من و تو و زن بزرگه. رازی که بیفتد به دهن سه نفر، افتاده به دهن خلق عالم. پادشاه شب را در خانه ی پیرمرد سر کرد و صبح که شد، پرید پشت اسب و از همان راهی که رفته بود، برگشت. در راه ساعتی هم نایستاد تا رسید به شهر و یک راست رفت به مسجد و دید جوان باز کنار حوض نشسته و زل زده به کبوتر بالای گنبد. کنار جوان نشست و هرچه را از پیرمرد شنیده بود، تعریف کرد. جوان گفت درست میگوید و چون با هم قرار ...
تحقیر ابدی برای آمریکا
بختیار راه هایی بود که تجربه شده بود اما هر روز بر دامنه بحران که بالا گرفتن تظاهرات و اعتصابات بود افزوده می شد. گری سیک می گوید در این زمان ناراحتی وی از اوضاع ایران به اوج خود رسیده بود و در یادداشتی که برای برژینسکی نوشت به وی یادآور شد چنانچه ظرف یک هفته آینده دولت کارآمدی در ایران روی کار نیاید، شاه و سلسله اش سقوط خواهند کرد. گری سیک می گوید به نظر من بهتر است شاه خود را پادشاه قانون اساسی ...
طرح آزاد شدن ویدئو را من دادم/ به مخملباف گفتم روزی مهدی هاشمی فرهنگی ایران می شوی/ ماجرای تاسیس مؤسسه ...
قلاده های طلا نوه دار شدم چه زمانی ازدواج کردید؟ من خیلی زود ازدواج کردم. بیست و دو سالگی ازدواج کردم. همان سال هم بچه دار شدم. بچه ام هم که نوزده سالش بود، ازدواج کرد. الان نوه دارم، وسط قلاده های طلا نوه دار شدم. چهار تا بچه دارم. دو تا دختر و دو تا پسر. دخترهایم شوهر کرده اند و پسرهایم هم آماده ازدواج هستند. با لباس سپاه سرسفره عقد نشستم یکی از دوستان ...
شاهپورشاه که درد احمدشاه را دوا کرد
گفت خوب، خودت رسیدی به دختری که می خواستی و فراموش کردی چه قولی به من داده ای. عین خیالت هم نیست که من به خاطر دختره می سوزم. صبح که شد، شاهپور زنش را برداشت و سوار قالیچه شدند. قالیچه پرواز کرد و تو ایران نشست روزمین. یک راست رفتند قصر پادشاه و آنجا شاهپور شاه به دختره گفت برود پیش خواهرش. خودش هم کمی بعد می آید. می خواهد یک خرده سر به سر خواهر هایش بگذارد. دختره رفت و تا خواهرش او را دید، از ...
قطع یارانه یک خانواده یتیم در یاسوج/ خانواده ای که از گیرنده دیجیتال تلویزیون هم محروم اند/ دختر بزرگ ...
بچه هایش نیز در سن 24 در اثر سکته قلبی جانش را از دست داد و خودش ماند و دختر و پسرش و چند سالی است که نوه اش نیز به آنها اضافه شده است. این مادر فقیر بود اما وجودی گرم و صمیمی و پر از محبت داشت این مادر از قصه زندگی خودش و دختر 26 ساله اش که در 14 سالگی ازدواج کرد و در 17 سالگی طلاق گرفت گفت. وی گفت: سال 76 شوهرم فوت کرد و من ماندم و سه فرزند قد و نیم قدم بزرگشان کردم اما ...
خروس پا
گردنشان انداخته اند و تو زیرزمین زندانی شده اند. از آن طرف پادشاه هرچی نشست، دید خبری از پسرها نشد. بعد این خبر تو شهر به دهن مردم افتاد که شالش پسر پادشاه اسیر دیو شده اند. خبر به شهرهای دور و نزدیک هم رفت. پسر هفتمی، یا همان خروس پا شنید که چه بلایی سر برادرهایش آمده، زود رفت پیش مادرش و گفت نمی تواند دست رو دست بگذارد و ببیند که برادرهایش تو دست دیو اسیر شده اند و می خواهد برود کمک ...
کابوس سومالی در خانه صیادان: شایعه ی خوب هم خوبه/ این همه خانواده بدبخت شدند برای یک لقمه نان حلال
رفتند دریا. لباس عروس هایشان را دوختیم که وقتی برگشتند زن بگیرند. 10 ماه بعد از رفتن شان عبدالله زنگ زد. گفت با دستای خودش عبدالماجد رو گذاشته تو خاک. هشتاشون از گشنگی مردن . مادر عبدالماجد پشت سرم یک صدای ضجه می شود. پروین ترجمه می کند: می گه بچه ام بی کفن و بی نماز دفن شد. نمی تونم سر خاکش گریه کنم . خاله کشته شده ها ادامه می دهد: برای غذاشون همه مردم کمک کردن. هرچی طلا ...
همه فرانسه را هم بدهند، سازم را نمی دهم
را نمی شناسند، بیشتر به سازهای اروپایی گرایش دارند. هر چیزی را که نوتر باشد، بیشتر می پسندند. نسل جوان هم از سازها استقبال نمی کند. پسر کوچکم سهیل می گوید، تو چه جایگاهی داری که من هم راه تو را ادامه دهم؟! این پیشکسوت موسیقی نواحی بلوچستان با بیان این که شاگردانی از فرانسه داشته است، اظهار می کند: در فرانسه، سوئد، بلژیک، آلمان، سوئیس و ایتالیا اجراهایی داشتم و دانشگاه پاریس نیز مدرک ...
زیارتی بلیغ از امام هادی(ع)/ شرح زیارت جامعه کبیره
اصفیاء{ پاکان ، گزیدگان ، ویژگان } خدا در راه حفظ احکام خدا و جلوگیری از ارتکاب محرّمات، تن به هر گونه مصیبت دادند و راضی شدند که عزیزانشان قطعه قطعه شوند و پردگیان{ هرچیزه پوشیده ، مستور } حرمشان به اسارت بیفتند و سرهای خودشان بالای نیزه ها برود و استخوانهای سینه شان زیر سمّ اسب ها لگدکوب گردد، ولی به حلال و حرام خدا لطمه ای نرسد و دین خدا سبک نگردد و پرده ی حرمت قرآن هتک نشود، بنابراین انسان زائر ...
مؤلفه های قدرت سیاسی از دیدگاه قرآن کریم (1)
سلطه و غلبه بر اجتماع است؛ چون هدف آن است که اراده های متفرق و پراکنده ی مردم هماهنگی یابد و زیر یک اراده ی واحد جمع شود تا هر فردی از جامعه بتواند بدون مزاحمت کسی، راه کمالی را بپیماید که شایستگی آن را دارد. هدف از پادشاهی آن است که صاحب قدرت امور جامعه را تدبیر کند، به نحوی که هر فرد به کمالش دست یابد و برای نیل به آن مطلوب دو امر لازم است؛ یکی علم به مصالح و مفاسد زندگی مردم و دیگری قدرت جسمانی ...
آواربرداری به 85 درصد رسید/ شمار بدن های بی جان پیدا شده به 14 تن رسید
پوشاک و لباس داشت و جواد هم در کنار پدرش کار می کرد. هر روز صبح با پدرش تولیدی را باز می کردند و شب ها با هم به خانه می رفتند. هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که در این حادثه جواد از بین برود. روزی که به خانواده اش خبر این حادثه را دادند، آنها تصور می کردند که جواد هم مثل پدرش خودش را نجات داده باشد اما... 07:00 آواربرداری به 80 درصد رسید به گزارش ایسنا، بامداد ششمین روز از عملیات ...
تداوم آواربرداری و جست وجو پس از 24 ساعت سکوت/ هویت 6 پیکر احراز شد/ دسترسی بی ثمر به اتاق تاسیسات/ ...
گزارش (متن کامل گزارش را اینجا بخوانید) آمده: جواد 37 سال بیشتر نداشت. چند سالی می شد که ازدواج کرده بود و یک پسر 6 ساله داشت. او تنها پسر خانواده اش بود و 4 خواهر داشت. پدرش چند سال در طبقه همکف ساختمان پلاسکو عمده فروشی پوشاک و لباس داشت و جواد هم در کنار پدرش کار می کرد. هر روز صبح با پدرش تولیدی را باز می کردند و شب ها با هم به خانه می رفتند. هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که در این حادثه جواد از ...
پهلوان جوسر و ناپدری دیو
به اش نمی خورد. مرد راه افتاد دنبال پرنده. زنش داد زد که ولش کن. نرو دنبالش. اما گوش شوهره به حرف زنش بدهکار نبود. از این تپه به آن تپه و از این صخره به آن صخره رفت و چشم از پرنده برنداشت. رفت و رفت تا رسید به قلعه ی سفیدی. پرنده از بالای دیوار رفت تو قلعه. شکارچی هم رفت و از دروازه نگاه کرد و دید قلعه پر از اسب است. رفت تو. به هر جان کندنی بود از لابه لای اسب ها گذشت و از چند دروازه و دربند رد ...
گفتگوی منتشر نشده با هما روستا درباره زندگی و آثارش
ادامه متن کامل حرف هایش را که در آن کلیپ نیامده بود، خواهید خواند. این روزها مدام به خود می گویم چرا من فرصت به دست آمده آن روز را برای ثبت کامل تر تاریخ شفاهی او، مغتنم ندانستم؛ چرا که آن هنگام متاسفانه همه فکرم و ذکرم برگزاری درست جشن پیش رو و بزرگذاشت او بود. در روز جشن که مقارن با زادروز او- چهارم مهر- بود، بیماری مهلک امانش را برید و نتوانست که بیاید. پس از پایان مراسم کیک تولدش ...
ایمان باعث حیات طیبه دردنیاوآخرت می شود
سنگباران می کردند. حضرت خدیجه سلام الله علیها دم درب می ایستاد و پشت به سنگ ها و رو به اطاق. بعضی اوقات هم پیغمبر به بیابان ها فرار می کرد. حضرت خدیجه سلام الله علیها می گوید من و امیرالمؤمنین سلام الله علیه که جوان بود راه می افتادیم و این طرف و آن طرف می رفتیم و پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم را تشنه و گرسنه زیر سنگ یا خاری پیدا می کردیم و زمزمه داشت و زمزمه این بود که خدایا ...