سایر منابع:
سایر خبرها
کمردرد از پیشگیری تا درمان
کارهای سنگین اشتغال دارند یا اجسام سنگین بلند می کنند، همچنین افرادی که به مدت طولانی رانندگی می کنند یا زیاد می نشینند بیشتر در معرض دردهای کمر هستند. دکتر رجایی به چنین افرادی توصیه می کند: این گروه باید نحوه نشستن خود را صحیح کنند یعنی بعد از نیم ساعت نشستن، دست از کار بکشند و به مدت پنج دقیقه راه بروند یا حرکات کششی انجام دهند . توجه داشته باشید اگر هنگام بلند کردن اشیای سنگین به جای ...
کیمیا: من تکواندو را انتخاب نکردم، تکواندو من را انتخاب کرد
به گزارش دولت بهار، دختر 18 ساله در حالی مدال برنز المپیک را به گردن آویخت که به ادعای خودش باید درد پارگی کف پا، آسیب شدید زانو و حتی شکستگی دست را تحمل می کرد و حالا به همه این مصدومیت ها کاهش وزن 10 کیلویی هم اضافه کنید! دختر شایسته و محجوب تکواندوی ایران سه ماه قبل، پای مصدوم خود را به تیغ جراحان سپرد تا از این درد کهنه رهایی پید ا کند. او حالا سخت تلاش می کند تا مهیای حضور در بیست ...
تمام دلتنگی هایم را در کوله بار سفرش جای دادم
بالاخره در سن 37 سالگی به این آرزوی دیرینه خود رسید. او مدام از من می خواست برای شهادتش بعد از نماز دعا کنم، و هر بار که این موضوع را پیش می کشید ناراحت می شدم و بحث را عوض می کردم اما با خنده و شوخی حرفش را می زد. سید سجاد واقعاً عاشق شهادت بود، وقت و بی وقت به بهانه های مختلف مرا به گلزار شهدا می برد، همین که وارد گلزار شهدا می شد، حس و حال خوب و عجیبی داشت و ساعت ها در گلزار شهدا، با شهدا ...
مجموعه اشعار آئینی ویژه ولادت حضرت زینب (س)
... خوش به حال شهدای حرمت بی بی جان دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه رانده از سوی بهشتیم و پی بذر گناه محمدجواد شیرازی ماه زهرا تا که کردی تو در این ماه حلول شمس با دیدن نورانیتت کرد افول پای گهواره تو سجده کند جبرائیل بوسه بر دست تو امشب زده زهرای بتول پای مدح تو به عالم همه حیران هستیم در ...
نظر رفیق دوست درباره اعدام های دهه شصت/ به هاشمی گفتم به امام نزدیک شوید
است به خانم ها لفظ محترمه گفته شود. امام حتی سعی داشت ترک اولی نکند. این رفتار به قلب من نشسته بود. قطعا اگر الان هم ایشان کنار دست من نشسته بود همه هدفم این می شد که سنگین ترین امانت تاریخ را از فرودگاه به بهشت زهرا برسانم. ایشان وقتی می خواست سؤال کند من را خطاب قرار نمی داد. از احمدآقا می پرسید. ایشان هم نمی دانست و من جواب می دادم. بعد احساس کردم امام قانون را رعایت می کند و در هنگام حرکت با ...
گوشه ی شست بستن دیو
خلایق این همه تشویش چیست (به بند خنجر می کشد) بس غریب است و عجیب این ماجرا *** خنجرم لیفی نمی برد چرا؟ (مأیوس) خنجرم کند شده ای یاران *** لیف خرماست برش چون سندان پیغمبر: ای عمر بنشین به جایت *** تا بیاید در برم شیر خدا (به دیو) صبر بنما اضطرابت بهر چیست *** چاره ی درد تو در دست علی ست شبیه علی در محوطه ی اطراف سکو با سلمان صحبت می کند و این ...
اعتقاد به وجعلنا زیر پای عراقی ها! +عکس
...> گفتند: نه، تو نبودی. باید راننده را معرفی کنی. هرچه گفتند، برادرم زیر بار نرفت. بعد به ناچار گفته بود: من خودم ماشین رو دادم، یه دور بزنه. هر چند برای برادرم گران تمام شد، اما این موضوع را فیصله داد. آمبولانس دست ساز زمان انقلاب یک موتور داشتم. راه ها و کوچه پس کوچه های تهران را خوب بلد بودم. سوار موتور می شدم و در تظاهرات می پلکیدم. هر وقت درگیری می ...
راننده امام در روز ورود؛ ممکن بود ماشین را به توپ ببندند
هستند که خیلی ظهور و بروز ندارد. نگران این نیستید که نسل دوم یا سوم نتوانند خیلی خوب وظایف حکومتی را انجام دهند یا جاهایی خطا کنند؟ باید حواسشان را جمع کنند. اگر قدر نعمت را ندانیم از دست می رود. امام هم گفتند تا زمانی که انقلاب را قدر بدانید، برایتان می ماند. تا وقتی ما زنده هستیم این اتفاق نمی افتد. * فکر می کنید نسل اول انقلاب در کادرسازی موفق عمل کرده است؟ خود ...
فساد بی حدو حصر دربار و مستثنی نبودن فرح پهلوی در فسادهای پشت پرده دربار/ ناگفته های فساد اخلاقی فرح ...
5 فساد بزرگ پهلوی در دوران طاغوت فساد بزرگی در ابعاد مختلف سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی جامعه را فرا گرفته بود.این فساد بزرگ زمینه را برای افزایش نارضایتی های مردم و در نهایت انقلاب مساعد ساخت.برخی از مظاهر این فساد بزرگ به شرح زیر است: 1- فساد حکومت پهلوی : محمدرضاشاه فردی هوس باز بود و هم از نظر اخلاقی و هم از نظر مالی دچار فساد مضاعف بود.او در مصاحبه با "اوریانا فالاچی ...
اس ام اس شهادت حضرت فاطمه در ایام فاطمیه
...> دیدم فاطمه نیست . خواستم بگویم که : فاطمه مادر زینب است . باز دیدم که فاطمه نیست . نه این ها همه هست و این همه فاطمه نیست . فاطمه فاطمه است . * دکتر علی شریعتی * اس ام اس شهادت حضرت فاطمه در جهان تا زنده ام گویم ثنای فاطمه دست حاجت می برم سوی خدای فاطمه گر برای درد بی درمان مداوا طالبی ...
پدرم در کنار ستارخان و باقرخان مبارز بود/ پیشنهاد مربیگری در آمریکا را بخاطر ایران رد کردم
مکانیک شدم! دست به آچارم خوب بود و گاهی اوقات کارهای مکانیکی ماشینم را خودم انجام می دادم.به پیشنهاد یکی از دوستانم به کلاس آموزش مکانیکی رفتم و همان مرتبه اول در آزمون عملی از 100 نمره 99 گرفتم. ابتدا با جبارزادگان که مربی والیبال بود شریک شدم اما او مدتی بعد رفت اما من تا 22 سال در آمریکا مکانیکی کردم و در نهایت آن را 17 سال پیش کنار گذاشتم. حتی پمپ بنزینی نیز در آمریکا داشتم که آن را به یک ...
سه راوی و خاطراتی از انقلاب، دفاع مقدس و سوریه/اتفاق های اسارت
من نتوانستم آن سال به جبهه بروم. سال بعد عزمم را جزم کردم و اولین جعل اسناد دولتی را انجام دادم تا بگویم که من آموزش هم دیده ام. خلاصه به کمک یکی از افراد سپاه که ما را درک می کرد، راهی شدیم، اما وقتی به مقر اصلی اعزام رسیدیم، اسم مرا به همراه چند نفر دیگر صدا زدند و دیدم که پدرم جلوی در ایستاده و با آنان دعوا می کند که پسر من هنوز بچه است. من در آخر صف و نگران پشت بچه ها قایم شدم و خلاصه آن ...
پیشکسوت پرسپولیس:سرمربیگری استقلال برای منصوریان زود بود
عابدینی جمع شد. در آخرین تمرین تیم ملی قرار شد که یک ربع بازی دست گرمی داشته باشیم. من بلند شدم و سر زدم. وقتی پایین آمدم مچ پایم کج بود و حمید استیلی که در تیم خود ما بود روی پای من فرود آمد. خیلی ها فکر می کردند که حمید استیلی عمدا این کار را انجام داده اما انصافا من فقط دچار یک اتفاق شدم و به خاطر آن آسیب دیدگی جام جهانی، باشگاه اروپایی و خیلی چیزهای دیگر را از دست دادم. یادم هست که آن سال یک دکتر ...
بانوی رزق حلال
عباس را هم همین طور. من این پول ها را میان همکارانم تقسیم می کنم تا هم کار آنها راه بیفتد و هم کار مردم. سرگرمی برای مسافران من به همه چیز لبخند می زنم و سعی می کنم در هر شرایطی شاد باشم. یک روز زمستانی که برف آمده و ترافیک سنگین بود، دستم را از شیشه ماشین بیرون می بردم و از روی گاردریل برف جمع می کردم و به دست خانم مسافرصندلی جلو می دادم. این کار باعث شادی مان می شد و سرگرم می شدیم. مسافرم می گفت، چقدردلش می خواسته به خیابان برود و برف را توی دستش بگیرد. ...
گفتگو با حسین و مهدی، پاکدل های سینما و تلویزیون
داریم حرف می زنیم. گفت متوجه حرفم نشدی. گفتم اینجا چکار می کنی؟ دوباره توضیح دادم که با دوستان نشسته ایم و داریم چای می خوریم و حرف می زنیم. گفت تو نمی فهمی اینجا چه کاری می کنی؟ اینجا الان کارت چیست؟ می خواهی یک موجود دم دستی باشی که هر کس از خیابان هم رد شد و گفت مهدی را می خواهیم بگویند همین پسره که همیشه اینجاست؟ اگر هدفت در زندگی این است برو بنشین و ادامه بده و امیدوارم ...