سایر منابع:
سایر خبرها
خواننده پاپ: آهنگ های چاووشی حال آدمو خراب میکند!
هزینه شخصی باید منتشر میکردم اما در آن روزها برای من پول مهم نبود. وی در خصوص روزهای ابتدایی شروع کار خود اظهار داشت : من از فولاد شهر اصفهان به تهران آمدم، هنوز خونه نگرفته بودم و خونه پدرومادر میلاد ترابی بودیم زمانی که برای تنظیم آهنگ ها همفکری میکردیم همسایه طبقه بالا با عصا به سقف میزد ( خنده) وی ادامه داد : حتی آلبوم کما1که آلبوم پرفروش شد در شرایط خیلی سخت در خانه ...
روایت یک نویسنده از اثرات مخرب رمالی و ماهواره
اند و البته که نه زن میماند بر ایشان و نه زندگی . حتی دوستانی از جنس خودشان هم به راحتی سرشان کلاه می گزارند و نادیده شان می گیرند. پیر بابا دومین شخصیت داستان که مردی است پیچیده در ملافه نازک ظاهر و دروغ . به اسم دین، دین و دنیای مردم را بر باد میدهد وکلاف سردر گم زندگی ها را با جادو و جنبل گره کور میزند والبته عوامی که پی دستورات الهی نروند حتما سوار بر خر مراد شیطان اند از نا کجا ...
ماجرای نفوذ یک پاسدار منافق در قلب اطلاعاتی انقلاب
نیوز (11 آبان 85) حضور زریباف را چنین روایت کرد: " یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف نیز بنام عباس زریباف، از کادرهای سازمان منافقین که در بلوک ما بود. او مسئولیت کنفرانس نهضت های آزادیبخش را که دانشجویان بر پا نمودند و رهبران و نمایندگان این نهضت ها را در تهران دور هم گرد آوردند، به عهده گرفته بود و خدا می داند منافقین از طریق او چه اطّلاعاتی را از این نهضت ها به دست آوردند و در اختیار ...
نبرد رستم و سهراب در رقص های آئینی یک سرزمین
دارد که شامل دو چاپی و سه چاپی و مدل های دیگر می شود. بخشی هم به نام غَمزه ای داریم که رقصنده با دُهل می چرخد. آئین های ما با توجه به مراسم متفاوت موسیقی و رقص های متفاوت، از عروسی گرفته تا عزا اجرا می شود. در مراسم ازدواج، داماد را لب دریا می بریم و زمانی که او هر تکه از لباس دامادی را بر تن می کند یک نوع موسیقی و شعر محلی خاصی را با ریتم های متفاوت اجرا می کنیم تا روی اسب سوار شود و زمانی که سوار ...
معرفی نه آلبوم از موسیقی ایران در سال 95
به مترسک را داشته باشند اما ترانه های این آلبوم تفاوت چندانی با آثار همزمانش ندارد. 6. در نهایت ضبط و صدابرداری این آلبوم در بالاترین سطح صورت گرفته و همچنین از نظر فنی و تکنیکی در ایران کم نظیر است. صدای درامز (حتی اگر درامیر نکل بک آن را نمی نواخت) بسیار تر و تمیز و بی نقص صدابرداری شده و منشور در این زمینه از سطح ایران بالاتر است. اگر هم تا حدی قدیمی صدا می دهد خودخواسته به نظر می ...
برانکو: ایرانی ها را مثل کف دست می شناسم
شده مردم فرصت زیادی برای وقت گذراندن با هم نداشته باشند و خانواده های چند نفره و جمع های چندنفره تبدیل به اجتماع چندنفره و جمع های چندنفره تبدیل به اجتماع چند آدم تنها شده است. این خوب نیست، این خوشایند نیست. کشوری که فرهنگ و تمدن غربی دارد، نباید اجازه بدهد تکنولوژی علیه خودش عمل کند. شما همین الان به میز بغلی دقت کنید. این دو نفر احتمالا یک زن و شوهر جوان هستند که به کافی شاپ هتل آمده ...
داستان نوروزی "سین آخر"
فهمد و نفس عمیقی می کشد: خونه حلبی مون رو خوب تمیز کردیا! به شوخی اخم می کنم، چشمک می زند و بلند می شود: اصغر آقا امروز دو قلوهاشو اورده بود سوار اسب برقی کرد، به جاش دو تا ماهی قرمز داد. تو خورجینن، الان میارم. تنگ را با خوشحالی پر می کنم، می دانستم که با آمدنش سفره پر می شود. _ تنگ رو پر نکنیا! تا شب پر میشه، داره بارون میاد. هردوبه سقف خیره می شوم،دور چشمان غمگینش ...
داستان کودکانه، زنان کوچک
گفت اما بعد گفت: قبل از اینکه بنشینید سر میز صبحانه می خواستم چیزی به شما بگویم. این نزدیکی ها یک زن بیچاره، نوزاد کوچکی به دنیا آورده و شش تا بچه اش در یک تخت به هم چسبیده اند تا از سرما یخ نزنند. حاضرید صبحانه تان را به عنوان هدیة کریسمس به آنها بدهید؟ دخترها با اینکه خودشان بیش از حد گرسنه بودند، همه قبول کردند به کمک خانوادة هومل بروند. خانم مارچ گفت: مطمئن بودم قبول می کنید. صبحانه فقط ...
قصه برای بچه ها، داستان جذاب پینوکیو
باید می مرد علامتی وجود دارد که نشان می دهد او واقعاً مرده است. جیرجیرک سخنگو هم گفت: به نظر من عاقلانه ترین کار برای هر پزشک محتاطی این است که سکوت کند. این آدمک را ممکن است بقیه نشناسند اما قیافه اش برای من آشناست. من مدتی است که او را می شناسم... پینوکیو بی اختیار لرزید و تخت هم شروع به لرزیدن کرد! جیرجیرک گفت: این آدمک بچة شیطون، کثیف، تنبل و ولگرد و سر به هوایی است که عاقبت پدرش از کارهای او دق ...
7 راه برای افزایش برکت عید
بیل برداشت و آب را گلی کرد. اسب حرکت کرد. گفت: خدا پدرت را بیامرزد. رمز این چه بود؟ گفت: آب که تمیز بود، اسب خودش را در آب می دید و هرکس خودش را ببیند، پا روی خودش نمی گذارد و هرکس خودش را ببیند، پا روی خودش نمی گذارد. من دکتر هستم. او آمپول زن است! من دیدن او بروم؟ او دیدن من بیاید. دکتر و آمپول زن را ول کن. دو تا مسلمان هستید، دیدن همدیگر بروید. امام حسن و امام حسین بچه بودند، مریض شدند. پیغمبر ...
واکنش صابر خراسانی درباره شباهتش به آقاسی
...> نه من هیچ وقت شعر غیرمذهبی نگفتم و اصلاً دوست هم ندارم. بعضی مواقع بچه ها می گویند برای خودت یک چیزهایی بگو اما اصلاً علاقه به این فضا ندارم یعنی احساس می کنم که مسئولیت من در حوزه آیینی است. البته من کلاً فقط یک بار ترانه گفتم آن هم برای فیلم شیار 14 که تقدیمش کردم به خانم مریلا زارعی؛ اسم شعرم بانوی سرزمین من است که در فضای مجازی منتشر شد. در فضای سیاسی چطور؟ ورود کرده اید ...
“حسن روحانی” را نمی شناسم / هر کلاش و کلاهبردار مالی دمش به یک جایی و مسئولی وصل است / شهید کاوه را از ...
گرفته است. وقتی که تو فیلم می سازی زمین تا آسمان به اثر تو واکنش نشان می دهند. فیلمسازی با مینیاتوریست بودن متفاوت است. با کار خطاطی متفاوت است. به دلیل اینکه یک خطاط یک تابلو می نویسند اگر خوب درنیامد پاره اش می کند، حتی اگر خوب درآمد. صفحه ای که خطاطی کرده را تکثیر نمی کند و در شهر پخش کند که راجع به این خط نظر بدهید. سینما به صورت طبیعی واکنش ایجاد می کند. به دلیل اینکه وقتی تو فیلم می ...
شهرزاد کمال زاده از ایفای نقش در ژانر کمدی می گوید کمدی می گوید بازیگر سریال مرز خوشبختی
پرداخته می شود، گفت: خیلی سخت است که بخواهم الان درباره سریال های نوروزی صحبت کنم، چراکه همه اتفاق ها در پخش و با توجه به نظر مخاطب رخ می دهد. گاهی اوقات برخی سکانس ها برای ما جالب است، اما برای مخاطب نه و برعکس آن هم پیش آمده است. قصه مرز خوشبختی در جامعه پیرامون مان وجود دارد و نمی توانم بگویم قصه نویی است، اما در ساختار نه. نوع کارگردانی و بازی ها بسیار متفاوت است و فضای دوستانه و صمیمی وجود ...
نامه های قائم مقام فراهانی: از زن و موش می ترسم
و آوازه و تشخص و عرضه خواست، شوخی و صحبت و بازی و اختلاط نخواست. دور بود از دختر جوان که به مرد پیر تن در بدهد. الحق خیلی کار کرد و ما را معتقد ساخت. بسیار اعتقاد و اعتماد به هم رسانیدیم. شفقت ما به او نه آن است که پیش از این بود بل یک من بیشتر، می خواهم ببینمش. قربانت شوم، عریضهٔ شما را خودم به نظر مبارک شاه رساندم. جواب گرفتم، یک طاقه شال هم خلعت دادند با حامل این نوشته فرستادم. وعده فرمودند ...