سایر خبرها
، اون شب که نمیدونستم شب آخره، خم شدم صورتش رو بوسیدم ،اشکاش سرازیر شد. پهنای صورتش کامل شد اشک، با دیدن گریه بی صداش، دلم بدجور شکست و زدم زیر گریه ،و همه اعضای خانواده هم که انگار منتظر یه جرقه بودن زدن زیر گریه،حوالی ساعت 11/30 دقیقه 13 خرداد. سال 79 که مصادف میشد با شب 28 صفر بود. تلفن خونمون قطع بود. حاجی رفت خونشون. که به عمو خبر بدحالی بابا رو بده که بیاد پیشش،یکی از داداشها با حاجی ...
... یادم هست چند سال پیش که سعادت معتکف شدن را خدای خوبم برای اولین بار نصیبم کرد چه احساس وصف ناپذیری برای گرفتن کنج دیوار مسجد داشتم، جایی که پاتوق خلوت چند روزه من و معبودم بود. قرآن خواندن های دسته جمعی و گریه هایی مزین به زیارت عاشورا هر چه گرد و غبار غفلت بود را از عمق وجودم می شست وروی گونه هایم جاری می ساخت. مگر می شود آن بی خوابی هایی که دلم برای ذکر گفتن قنج می رفت و تسبیح ...
اصفهان- ایرنا- امشب چقدر دلم برایت تنگ است، تنها دو روز است که از عروج نابهنگامت به آسمان با خبر شده ام اما به همین زودی، دلم برایت پر می کشد، وای که همیشه چقدر زود دیر می شود.