سایر خبرها
سند مهندسی فرهنگی کشور به بایگانی سپرده شد/ در بسیاری از فیلم های سینمای امید جز یأس وجود نداشت/ ...
، وقتی ایشان وزیر فرهنگ شدند ما به اتفاق حاج آقای میرلوحی رفتیم یکسری فارغ التحصیلان دانشگاهی را معرفی کنیم، چون من خودم عضو هیات علمی دانشگاه بودم، بعد خودم گرفتار شدم و ایشان گفت خودتان بیایید، ابتدا در داخل کشور یک جاهایی را پیشنهاد دادند که من خیلی دیدم مناسب نیست، گفتم خارج از کشور یک تجربه ای است رفتم، بنای من نبود به کارهای اجرایی اینطور وارد شوم اما دیگر پیش آمد و بعد از مجلس هم بلافاصله ...
صحنه گردان واقعی مردم هستند
رخدادهای 26 فروردین 63 چکیده: همزمان با خجسته میلاد با سعادت امام علی (ع) انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی با استقبال پر شور ملت در سراسر کشور برگزار شد. وزارت کشور 4 بار مدت زمان رای گیری را تمدید کرد. آیت الله خامنه ای: همه دنیا الان فهمیده اند که در کشورما صحنه گردان واقعی مردم هستند. آیت الله منتظری هنگام رای دادن: کسانی که برای مجلس ...
حماسه ای که در فروردین 34 سال پیش رخ داد
...، درحال رفتن به خط مقدم بودند. به آنان گفتم سنگر بسازید و منتظر باشید تا آتش کاهش یابد. هر دقیقه حجم آتش افزوده می شد. ناچار دو نفر از آنان را برای ایجاد کانالی که محفوظ از دیدوتیر دشمن باشد به کار گماردم و بقیه همکاری کردند. هنگامی که فهمیدم از گردان علی اصغر می باشند، یاد تشنگی شهدای کربلا افتادم. در این لحظه انفجار بزرگی روی داد و مغز مرا برای چند ثانیه از کار انداخت ...
کاظمی:بازیکنان ما تلاش واقعی نمی کنند اما فردا برای نمردن باید بازی کنند
کنند اما هر بار اتقاقاتی می افتد. از رفتن دروازه بان ما گرفته تا تماس های مشکوک که بازیکنان تیم ما را فلان تیم یا بهمان تیم می خواهد. کدام بازیکن ما را می خواهند؟ من که خودم نیم فصل گفتم هر بازیکنی می خواهد برود، برود. نگویند دست و پا زدیم و کار کردیم. بلکه بگویند خیانت کردیم به طوری که کسی این کار را نکرد. کاظمی تصریح کرد: بازیکن ما روی نیمکت یخ نمی کند اما می گویند سه تیم او را می ...
مسواک دخترش را می دید و گریه می کرد
. صدایش زدم و گفتم: سیدعلی! چیه، چرا ناراحتی؟ علاقه ی خاصی به من داشت. مدتی بود به عنوان ارشد سوله انتخاب شده بود. آمد کنارم نشست و گفت: آقا سید! اون پشت سوله یه قضیه ای رو دیدم که نتونستم جلوی خودمو بگیرم. بهش گفتم: گفتنی است؟ گفت: ستوانیار اسداللّه پناهی بچه ی اصفهان رو می شناسی؟ گفتم: آره، می شناسمش! گفت: اونو پشت سوله دیدم نشسته، مسواکی دستشِ، داره نگاش می کنه و گریه می کنه، جلو رفتم و گفتم ستوان ...
میکروفن مثل سرطان می ماند! (سفرنامه طلبگی مشهد مقدس)
گفتم و به چند نفر از رفقا پیامک کردم. بعد از یکی دو سال با دوستان به مشهد رفتیم، نمکی از حرم به ما دادند، دیدم پشت آن این دو بیت را نوشته اند! چشمانم داشت از حدقه بیرون میزد و نمی دانستم چه بگویم. به رفقایم می گفتم این شعر از من است و درست باور نمی کردند. نمک را مصرف کردم ولی بسته آن را در دفتر شعرم چسبانده ام. خلاصه وقتی رفتم تا باتری بگیرم با یکی از دوستان رفتیم تا میوه ها را هم ...
موزه فوتبال تبریز نخستین در ایران و خاورمیانه است
فردای همان روز به نیّت تأسیس اولین موزه فوتبال ایران اقدام کردیم. بعدازاین پیشنهاد، آقای شمع سوزان بنده را به محمدرضا عیوضی (مدیر محترم وقت گردشگری اماکن تاریخی و موزه های شهرداری تبریز) معرفی کرد. او در ملاقات اول، به علت آگاهی از اهمیت موضوع، بنده را بسیار تشویق و سپس با حجت الاسلام حمیدی (معاون فرهنگی شهرداری تبریز) و همچنین بعد از مدتی با آقایان سردار محمدحسین جعفری و حاج جواد ششگلانی ...
خاطره حجت الاسلام بهاری از مادر شهیدان صادقی
...: پیکر مادر شهیدان علی اکبر و علی اصغر صادقی صبح امروز از مقابل منزلشان در خیابان جی تهران تشییع شد و در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد. به بهانه این اتفاق گفتگویی با حجت الاسلام ابراهیم بهاری داشتیم که در ادامه می خوانید: روز سیزدهم رجب قرار بود خانواده صادقی به همراه والده شهیدان همه با هم مشرف شوند، در کنار مزار پدر خانواده که سال گذشته از دنیا رفتند. اما بعد از نماز صبح متوجه می ...
پای عباس در سوریه جا ماند/ حرم حضرت زینب (س) پناه گاه مردم سوریه در هنگام حمله تروریست ها
...> حجت الاسلام والمسلمین عباس نارویی با تاکید بر اینکه در زمان حملات داعشی ها و تروریست های تکفیر، حرم حضرت زینب پناه گاه مردم سوریه شده بود، بیان کرد: در واقع مردم مظلوم سوریه که جنایت های تروریست ها را می دیدند به حریم اهل بیت (ع) پناه می آوردند. وی با اشاره به اینکه روز آخری که در دمشق بودیم، بعد از زیارت حرم حضرت رقیه (س) به حلب رفتیم، در حلب همه اهل تسنن هستند، گفت: ما وارد روستای ...
همسر شهید: چند لحظه قبل از شهادت به یکی از دوستانش گفته بود حالم بهتر از این نمی شود / در نامه آخرش ...
.... وقتی برگشتیم رشت هم با حاج آقا و هم با سجاد موضوع را مطرح کردیم. سجاد گفت: من با برادر ایشان دوستم می ترسم ناراحت شوند. بعد حاج آقا با پدر ایشان صحبت کرد و قرار گذاشتیم. وقتی ازدواج کرد روز اول دستش را گرفتم و گفتم من برای شما سختی زیاد کشیدم، ولی این را بدان که از امروز اول همسرت بعد مادرت. همان شبی که آقا سجاد شهید می شود، مادر یکی از شهدای مقابله با پژاک که دوست آقا سجاد بود تلفن کرد خانه ما ...
متاگپ | کاظم برجلو: پول هدایتی برکت نداشت / مربی راه آهن بخاطر رفتن به هیات فرهاد کاظمی از من شاکی شد
حاج آقا اصلا من رو برد سایپا، خُب حاجی متقاعد شد و بعد از چند روز زنگ زد به من و با همون اصطلاحی که همیشه به کار می بره، گفت باباجون برگرد بیا و گفت فقط رقم قرارداد رو یه مقدار پایین بیار، حالا اون موقع تو سایپا قرارداد آن چنانی نبود. بعد آقای صادقی به من زنگ زد که کاظم برگرد، من گفتم آقای صادقی من خیلی دوست دارم برگردم، اما فوتبال بالا و پایین زیاد داره من شاید تو یه بازی خوب نباشم؛ دوست ندارم ...
شهیدان؛ دلباختگان مکتب توحید
...: یک سربازی به نام رحمتی داشتم که خیلی ترسو بود. هر ماموریتی به او می دادم انجام داده یا نداده سریع می دوید داخل سنگر و می لرزید! فکر کردم چه کار کنم که ترسش بریزد. عاقبت گفتم تو مسئول رساندن مهمات به دیدگاه ها هستی. مسئول مهمات مجبور بود به همه سنگرها سر بزند. نیم ساعت بعد که به دیدگاه ها رفتم، دیدم همه شان پر از مهمات است. رحمتی را پیدا کردم و پرسیدم: چه کار کردی پسر؟ گفت: ترسم ریخته جناب سروان، هر مأموریتی داشتی اول به من بگو! *گروه اطلاع رسانی خبرنگار: مهسا شریفی**انتشار دهنده: شهربانو جمعه پژوهشم**2059**9131 انتهای پیام /* ...
ماجراهای دوقلوهای رزمنده و حاج آقا خشونت
براق می شد که انگار هیپنوتیزم شده ای. اگه می خواستی سر به سرش بگذاری یکهو می پرید و با هر چه که دم دستش بود اعم از کاسه و قابلمه و قنداق اسلحه، چنان تو سرت می کوبید که برق سه فاز از سرت می پرید و اگر خل و چل نمی شدی تا هفت نسل بعد از خودت به بیماری میگرن مبتلا می شدند. اکثر بچه ها که کارشان به حاج آقا محمدی می افتاد و می خواستند خدمتش شرفیاب شوند سرشان کلاهخود می گذاشتند و پیشش می رفتند ...
مجموعه اشعار آئینی ویژه شهادت حضرت زینب سلام الله علیها
سه تا حجت به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینب حباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس به کشتی نجاتِ خلق، لنگر می شود زینب خودش یک لشکر است از کربلا تا شام،در وقتش؛ دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینب به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛ برادر می شود عباس، خواهر می شود زینب پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر ...
روحانی از نامزدی هاشمی ناراحت شد
آقای روحانی از مقبولیت بعد از ارتحال آقای هاشمی می تواند حداکثر استفاده را بکند ولی این دیگر ذخیره آخرت آقای هاشمی شده و نمی توان زیاد از آن خرج کرد. برخی می گفتند که آقای روحانی، هاشمی ثانی است اما اینطور که معلوم است چنین تعبیری درست نیست! من گفتم آقای روحانی استعداد هاشمی ثانی شدن را دارد. این تعبیر از من بود برای اولین بار. گاهی هم برادر آقای هاشمی، (محمد آقای هاشمی) و برخی از دوستان ...
مادر 4 شهید: برخی مسئولین به زخم ما نمک می پاشند
کدام یک از فرزندانم مبارزه با رژیم را آموزش ندادیم. خودشان دوران خفقان و اختفاقات طبقاتی را حس کردند. اجازه نمی دادم معلمی به صورتشان سیلی بزند. یک بار این اتفاق افتاد. آنقدر گلایه و شکایت کردم تا وی را از مدرسه اخراج کردند. یک روز عبدالحمید از سوی مدیر مدرسه تنبیه شد. به مدرسه رفتم و جویای علت این امر شدم، که مدیر گفت: عکس شاه که در صفحه اول کتاب بوده را پاره کرده است. زمانی که به فرزندم ...