سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگوی منتشر نشده با مرحوم عارف لرستانی
می کنیم. یک بار دیگر هم شهاب عباسی، بازیگر مجموعه خنده بازار، خانه من بود. ابتدا قرار بود کسی به خانه ما بیاید و بعد از او، شهاب پیش من بیاید اما شهاب کمی زودتر آمد. به شهاب گفتم تو برو در راه پله و چند دقیقه بعد بیا. کار درست پیش رفت اما وقتی که شهاب مثلاً خواست وارد خانه شود و این طور وانمود کند که تازه وارد شده است، جفتمان آنقدر با شدت خندیدیم که اشک از چشممان می آمد. از شدت خنده، نشسته بودیم ...
حرکت عجیب خواهران شریفی نیا +عکس
! یهو با یه لحنِ شیطنت آمیز تند تند صدام زد ملیکا ملیکا ! گفتم : بله بله؟ بعد با یه صدای هیجان زده گفت : می خوام بترسونمت !! نٓترسیا !!!!! نه می خوام ببینم کدومتونن همچین خواهری دارین؟ فقط یادمه یک ربع پشت در از خنده نمی تونستم بلند شم! آخه عزیزِ من می خوای طرف بترسه؟ خب بترسونش! چرا میگی؟ بعد اگه می خوای بترسه چرا می گی نترس؟! اگه نمی خوای بترسه خب چرا می خوای ...
زیر سایه محافظه کاری
به روی صحنه برده ام. من از درام نویسی و پژوهش در این زمینه به وجد می آیم. نام تمام مادران بر این اساس سومین نمایشی است که آیین های ایرانی و اسلامی را همزمان مورد توجه قرار می دهد. داستان این تئاتر مربوط به چهاردهم جمادی الثانی است که تولد حضرت فاطمه(س) است. این نمایش به شدت زنانه است و شاید اگر می توانستم می گفتم آقایان به دیدن این نمایش نیایند. نه تنها موضوع این نمایش بلکه بروز احساسات در آن نیز ...
قلعه نویی به بنگر: زودتر حرف هایت را بزن!
تبانی به لیگ پایینتر سقطوط کرد) 2- توی سپاهان بهم گفتم دیگه برو ما قهرمانی پاک میخواهیم. جالبه اینو توی برنامه 90 گفت اما هیچکس پی اش رو نگرفت. اینم سومی که میگه میتونم 10 جلد کتاب بنویسم. البته یه کمی شکسته نفسی میکنه ایشون بالغ برا 20 جلد حرف برای گفتن دارن. لونگی جان تو اصلا دروغگو نیستی، آسمان و ریسمون هم نمیبافی فقط تو 90 نبوده خواب دیدی بعدشم اولا شما که معتقدید ...
خنده هایش آغاز ماجرا بود
یادم تو را فراموش به گزارش ، – چی بهت انرژی میده وقتی حوصله چیزی رو نداری؟! – وقتی یکی رو ببینم که از ته دل داره می خنده. – حالا این همه چیز انرژی بخش، چرا خنده؟! – آخه همه چیز از خنده هاش شروع شد... وقتی برای بار اول دیدمش، از شدت خنده دولا شده بود، دست راستش را روی دلش گذاشته بود و با دست چپش قفسه کنار مغازه را محکم چسبیده بود ...
گفتگوی خواندنی با علی پروین / راز عدم صعود به جام جهانی 94
کار بدم می اومد. پس چرا مربی شدید؟ وقتی محراب (محراب شاهرخی) رو از مربیگری پرسپولیس کنارگذاشتن، من، محمد مایلی، پنجعلی و دادکان رفتیم دنبال عسگرزاده، اون هم یه شرایطی گفت که ما نتونستیم قبول کنیم. تو راه که داشتیم برمی گشتیم، محمد مایلی گفت: علی آقا خودت بشو گفتم: من؟ همین جور که الان به شما دارم می گم، گفتم من نمی تونم بشم، اونا گفتن می تونی، خلاصه مربیگری رو گردن من انداختن ...
ادعای فتح الله زاده؛ نماد 4 پرسپولیسی ها را نمی فهمم!
منطقی (چون 4-0 که نبوده) و مشابه انتخاب کردین ^_^ جناب شوالیه یکی از اون 4 برد شما ...تو جام حذفی بوده ...جام حذفی امتیاز نداره ....حالا شما بعد از 20 سال مدیرعاملی تو کیسه هنوز نمی دونی جام حذفی امتیاز نداره من شرمنده نیستم خاک برسرتون این کی می فهمید؟؟ چهار هم مثل شیش استاد. یک بار هم نه، دوبار چهارتایی کردیم شما رو :) منم نمیفهم چی میزنی حاجی..اون چند ...
شهید سلیم سالاری جانباز افغانستانی دفاع مقدس بود که در 31 فروردین ماه سال 1394 در سوریه به آرزوی همیشگی ...
.... البته امروز هم با حرف ها و حدیث و کنایه هایشان دل ها را به درد می آورند اما آن زمان شرایط سخت تر بود. به هرحال ایشان بعد از تفحص و تحقیق عزم خودش را جزم کرد. برایش مهم بود که در کدام جبهه قدم می گذارد. من مخالفت کردم و راضی نبودم. شرایط زندگی مان یکی از دلایلش بود. گفتم بروی، من با سه بچه قد و نیم قد چه کنم؟ ما خودمان مهاجریم و شما دوباره می خواهی مهاجرت کنی برای جنگ؟ اما سلیم با ...
طاهری: قرار نبود هانی جام را بالای سر ببرد/ هنوز با هیچ بازیکنی به توافق نرسیده ایم
این همه آدم باور کنن,,واقعا بهت زده شدم که با اون همه وعده تو این یک سال و شیش ماه آخرش همه چی برعکس بشه,واقعا تو شب قهرمانی شأن پرسپولیس و هادی رو پایین آوردین حالا هر چقدر دوس دارین همش ماس مالی کنین.لطفا چاپ بشه نقل قول +11 #17 الهام 2017-04-21 14:54 نقل کردن Reza: از ابتدا هم قرار نبود؟؟؟؟؟؟؟؟ واقعا متاسفم براتون، دوسال هر روز تو روزنامه ها میگفتید هانی جام رو بالای ...
کفشگری: چشمان قرمز هانی را دیدم؛دوست داشتم بمیرم /مگر کسی شناسنامه می خواست؟
هواداران پرسپولیس را تلخ کرد. وی افزود: من بعد از بازی کنار زمین رفتم و دنبال هانی می گشتم. فکر می کردم به رختکن می رود تا لباس قهرمانی بپوشد و همراه بازیکنان به زمین بیاید. وقتی به رختکن رفتم، دیدم که کسی از او خبر ندارد. به مادر هانی زنگ زدم و گفتم که این بچه کجاست که گفت نمی گذارند در جشن شرکت کند. من هم بالاخره او را پیدا کردم و دیدم که چشمانش قرمز است. به خاطر همین دست هانی را گرفتم و ...
تازه دارم راه می افتم
بد نشد. پسره هم سن و سال خودم است و تو مدرسه ی ما درس می خواند. آمارش را از عمه گرفته ام. چند باری او را توی راه پله ها دیده ام. انگار از دماغ فیل افتاده. جواب سلامم را به زور می دهد. سایه ام را که می بیند، فوری قایم می شود و یواشکی از لای در نگاهم می کند. گذاشته ام به حساب خجالتی بودنش. حالا تا با هم خودمانی شویم، زیاد جلویش آفتابی نمی شوم. مثل الآن که روی پله ها نشسته و دارد بند کفش هایش را می ...
کارشناسی داوری: اخراج امید
سپاهانو کم کن گل دوم به استقلال هم که امتیازی نداشت... حالا اختلافتون چندتاست؟ انگار داوری های پارسالو یادتون رفته؟توپ میخورد تو سر بازیکن پرسپولیس داور پنالتی میگرفت برا حریفش توپ میخورد تو شکم بنگر بازم داور پنالتی میگرفت برا حریفش و قس علی هذا...
طلسم شکنی در خانه/ پرشورها برگشتند
شرف دارین همین نظرمو تایید کنید اگه هم ندارید بیخیال... احمق و گاگول جدوآبادته داداش ...تو احمقی که داری به طرفداران یک تیم توهین میکنی یا اونا؟؟پسره بی بخار بیشعور جان لازم نیست اینجا تربیت خانوادگیتو به رخ بکشی. یعنی چون جام رو دادن نباید ورزشگاه رفت؟ معلومه که بازی با تیمای بزرگ همیشه حساسیت خاص خودشو داره. مثلا دربی تهران که فارغ از جایگاه تیم ها تو جدول همیشه برا هواداراش ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی
کنیم باید 4ساعت وایسیم شما قطع کنی! 11. من اگه شوهر کنم فقط برا اینه که یه بچه داشته باشم وقتی خسته م بیاد رو کمرم راه بره تق صدا بده، خستگیم در بره. 12. ستاد برگزاری انتخابات کشور اعلام کرد بین مرحله اول و دوم انتخابات، برای محسن رضایی، رای گیری خداحافظی برگزار میکنه. الهه ی بیا ببینم، این چیه تو جیبت در یونان باستان. 13. قشنگ مشخصه سعدی درحال شخم زدن ...
گفت و گو با جعبه سیاه والیبال ایران
و خودم هستم. حتی یک جورایی خودش در کری خوانی ها جور بچه ها را کشید، اما این کار را لوزانو و شما نتوانستید انجام دهید. بله. من موافقم ما نتوانستیم این کار را انجام دهیم. شایدبخشی از این اتفاق و کاریزمای شخصیت ولاسکو مردم را به والیبال علاقمند کرد، اما از یک جایی به بعد که حتی بازیکنان به این نتیجه رسیدند که اسم ولاسکو آن قدر بزرگ است که آن ها دیده نمی شوند. این را حتی سید هم ...
علف های هرز؛ تماسی از بهشت
دارن به من پرسپولیسی بدن. هر چه رکیک تر بهتر. گناهمون رو پاک می کنه و احساس سرخوردگی مو کمی التیام میده. مثل مگس منتظری یه جا آشغال ببینی سریع دست هات رو به هم می مالی و می شینی روش. بس کنید دیگه ...آسمون که به زمین نیومده ...بچه هفت ساله چی حالیشه ازاین بازیا...لطفاپرسپولیس روبه حاشیه نبریدواینهمه ننه من غریبم بازی درنیارید متاسفم جانورانی مثل تو ادعای هواداری ...
روحانی می خواهد کشور را به زمان شاه بازگرداند / کاهش تورم از دید دولتمردان یعنی کاهش قیمت پورشه و ...
انقلاب نمی کردند. زمان شاه سرمایه های خارجی و بانک های خارجی و کارخانه های خارجی که بودند. حالا تو افتخارت این است که 4 میلیار دلار مثلا سرمایه خارجی آورده ای؟ 20 میلیارد دلار در همین مدت از کشور خارج شده است. رشد خالص منفی است. می گوید ما تورم را کم کردیم . من از هرکس که می پرسم می گوید من احساس نمی کنم. برنج ارزان شده؟ گوشت و بنزین و پیاز و نان ارزان شده است؟ برق ارزان شده است؟ ...
بختیار بعد از انقلاب بازداشت شد؟
: هان! من می دانم تو از طرفدارهای مصدق هستی! بعد یک مقدار از این حرف ها گفت. به او گفتم: بله، من طرفدار مصدق هستم، حکومت هم می داند، زندانش را هم رفته ام و مردانگی اش را هم دارم که پایش بایستم ولی من می دانم اگر روزی از تو بپرسند جرأتش را هم نمی کنی و چیزهای دیگر هم به او گفتم. گفت: می دهم بزنندت، گفتم: مگر کار دیگری هم از تو برمی آید. سازمان اطلاعات و امنیت هم همین را می گفت. تو به جاویدپورت می ...
چاه اسرار
های جیگرکی نقش تخت را برایمان بازی می کنند و ما موقع خواب سرمان را درست می گذاریم جای ماتحت مشتری ها. حقی می گوید از زمانی که اینجور می خوابد، موهای یک سمت سرش پُر پشت تر شده، ولی من هروقت سر می گذارم، جای ماتحت مشتری ها و می خوابم خواب های ترسناک می بینم. رُستمک با آن قد و هیکل مثل بچه های لوس و نُنُر گفت: پی پی دارم به حقی گفتم: این نره خر را بگیر آنور تا کل هیکلم را قهوه ای نکرده حقی بچه ...
ناصر هادیان مهم ترین ویژگی روحانی را تجربه می داند؛ فرصت آزمون و خطا در شرایط خطرناک کنونی جهان نداریم
موضوع نقشی دارد؟ این دقیقاً سومین مساله ای بود که می خواستم به آن اشاره کنم. دشمنان ما را به عنوان یک کشور غیرمتعارف و ابنرمال به دنیا معرفی کرده بودند. اما حالا آقای ظریف است که با دنیا صحبت می کند، با زبانی که برای دنیا مأنوس و آشنا است، آقای روحانی با دنیا صحبت می کند. این ها با زبانی صحبت می کنند که زبان مأنوس و متعارف مقامات دولت های جهان است. امروز دیگر خیلی کار سختی است که یک دولت ...
رهبری توصیه کردند، اما نگفتند بیا و نگفتند نیا | تقریبا همه مردم ایران پرونده دارند
بود و الان چه اتفاقی افتاده است. در روابط خارجی هم همین طور است. بالاخره می شود تک تک کشورها را گذاشت و دید که روابطمان چگونه بوده و حالا چه شده است. این که کار سختی نیست. متاسفانه در کل دنیا هم هست. خانم کلینتون و آقای ترامپ چگونه با هم رقابت می کردند؟ آن یکی می گفت تو بدِ بدِ بدی، این یکی می گفت ما خوبِ خوبِ خوبیم! تقریبا مشخص نشد برنامه هایشان چیست! آقای ترامپ یکسری حرف های کلی زد و بعد هم رای ...
پرسپولیسی ها هادی را یادشان رفت؛هانی گریه کنان استادیوم را ترک کرد
قول +13 #59 سهام 2017-04-19 23:51 من قبلا هم گفته بودم از غرور وجو گیر شدن بازیکنا میترسم یک روز بد جور یقه تیمو میگیره حالا ببین کی گفتم به جایی رسوندیمشون که برای ما هیس میکشن بازی ماشین سازی میگفتن متاسفیم برا تماشاگرا حرمت هادی نگه نداشتن شما که نوه ونتیجه تون آ ورده بودین یه بچه یتیم یادتون رفت متاسفم نقل قول -5 #58 محمدحسام 2017-04-19 23:29 چرا اینقدر ...
پرسپولیسی ها هادی را یادشان رفت؛هانی گریه کنان استادیوم را ترک کرد
+13 #59 سهام 2017-04-19 23:51 من قبلا هم گفته بودم از غرور وجو گیر شدن بازیکنا میترسم یک روز بد جور یقه تیمو میگیره حالا ببین کی گفتم به جایی رسوندیمشون که برای ما هیس میکشن بازی ماشین سازی میگفتن متاسفیم برا تماشاگرا حرمت هادی نگه نداشتن شما که نوه ونتیجه تون آ ورده بودین یه بچه یتیم یادتون رفت متاسفم نقل قول -5 #58 محمدحسام 2017-04-19 23:29 چرا اینقدر زود ...
یک داستان طنز سینمایی/ حکایت شیرین یک شیدای سینما!
؛ درسته خوش تیپ؟! ناباورانه به چشمهای او نگاه کردم و ذوق زده و با شادی و دستپاچگی تمام گفتم:" من... من عباس هستم و از دیدن تون خیلی خوشحالم!" - همینجوری خوشحال بمون تا اموراتت بگذره!... حالا بفرما فندق، داش عباس! - خیلی ممنون، بنده میل ندارم! - تعارف نکن جون من؛ بخور سرحال بیای!... خب پس تو هم مثل من، عشق سینمایی؛ آره؟ - بله؛ باور کنین من... من ...
ماجرای حلقه مخفی نیروهای انقلابی ارتش برای مبارزه علیه پهلَوی
دنبال چه می گردی؟ آمدم او راسر بدوانم، دیدم نه این دست بردار نیست. نام او سید حسام هاشمی بود، الان سرتیپ دوم و جانباز هم هست. او از دوستان بسیار نزدیک من است و هنوز هم در لباس ارتشی است و دارد خدمت می کند، چهره خیلی فداکار و مخلصی بود و بچه مازندران هم بود. دیدم که نه این خیلی اصرار می کند. گفتم حالا که این طور است من می آیم خانه شما. گفت باشد در خدمتتان هستیم. گفت اجازه می دهید که برادر ...
یادداشت های روزانه دستفروش بی سواد: با شغلم زندگی می کنم
...> بله بارها. اوایل سال 95 بود که مادرم از دنیا رفت و من یک هفته اینجا نبودم. وقتی برگشتم، ماموری که جدید آمده بود من را نمی شناخت و همه وسایلم را جمع کردند و اجناسم را بردند. وقتی رفتم شهرداری وسایلم را تحویل بگیرم، فضا طوری بود که باید التماس می کردم که وسایلم را تحویل بگیرم، اما من آدم التماس کردن نیستم، وسایلم را همانجا گذاشتم و آمدم. با این که خیلی ناراحت بودم، اما چند روز بعد با خودم گفتم ...
حقایقی جالب درباره حمید فرخ نژاد به بهانه سالروز تولدش
پست .وقتی رفتم دفترشان حاتمی کیا وارد شد و از جلوی من گذشت بدون اینکه جواب سلامم را بدهد .گفتم پس اینطور !اینها من را صدا کرده اند که خرابم کنند و به تلافی نه گفتن به خاک سرخ می خواهند ضایعم بکنند .طفلکی ابراهیم اصلا اینطور آدمی نبود ولی آن موقع برای خودم اینطور تعبیر کردم . البته قبلش در دفتر اصغر فرهادی – که داشت سریال در شهر را می ساخت -فیلمنامه ارتفاع پست را خوانده بودم . فرهادی درباره فیلم حرف ...
تا شما از رده خارج نشوید، پراید عمراً خارج شود!
صبح برای هرکس این خبر رو می خونم هیچ واکنشی نشون نمی ده، نه کسی خوشحال می شه، نه ناراحت، اصلا انگار وجود پراید تو این مملکت برای هیچ کس اهمیت نداره. در جوابش گفتم: خب عزیز، مردم بعد اون حرف شما که فرمودین هیچ محصولی توان رقابت با پراید را ندارد نسبت به حرف هاتون سِر شدن! ان شاءا... از بی حسی اون حرف تون دربیان به این یکی هم واکنش نشون میدن! یه احتمال دیگه هم اینه که فکر کردن شما باز ...
عاقبت فرد مشکوکی که وارد بیت امام شد به کجا کشید؟
زده است، به او اطمینان داری؟ گفتم بله حاجی جان آدم قابل اعتمادی است خیالتان راحت باشد از بچه های قم است و رفقای نزدیکم. از من خواست تا او را پیشش بفرستم. ماجرا را که برای سید احمد آقا تعریف کرد، گفت خب باشد بیایید چند نفری داخل خانه را بگردیم. تماس گرفتم تا بچه ها برای کمک بیایند که حاج آقا گفت باید بچه ها تفتیش بدنی بشوند گفتم نه این کار را از من نخواهید و خودتان این کار را انجام دهید ...