سایر خبرها
سه روایت جنگ تحمیلی از زبان شهید مهرداد عزیزاللهی
با دو محافظ آمدند، من جلو رفتم و دست وی را بوسیدم، بعد به طبقه بالا رفت و بعد از چند لحظه یکی از محافظ هایش پایین آمد و گفت: حاج آقا گفتند، بفرمایید طبقه بالا. وارد اتاقی شدم و بعد از سلام و احوالپرسی با هم مصافحه کردیم بعد گفتم: رزمندگان علاقه ی زیادی به شما دارند. در جواب گفت: من هم علاقه ی زیادی به آنها دارم. بعد یک برگه ی یادبود نوشت و با یک خودکار ساعتی و دو عدد کتاب به من داد. روی خودکار به ...
نرفتن به سفر زن جوان را به داگاه خانواده کشاند
طلاق گرفتند و برای جدایی راهی دادگاه خانواده شدند. مرد جوان زمانی که در مقابل قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده قرار می گیرد در باره علت درخواست جدایی اش می گوید: شش سالی می شود که بهاره را می شناسم. با او در یک سفر آشنا شده بودم. با یک تور به کویر رفته بودم و بهاره و دوستانش هم با ما همسفر بودند. در آن سفر وقتی بهاره را دیدم به شدت به او علاقه مند شدم. وقتی شنیدم که بهاره هم مثل خودم عاشق سفر است، این ...
دو اشتباه اساسی در برجام از نظر محسن رضایی
به تغییر و تحول در ایران نیست بهتر است با همین نظام کار کنند [می خندد] مجری: نام اصلی شما سبزوار بوده بعد شما می گذارید محسن، نام یکی از شهدای منصورون بوده که شما انتخاب می کنید بعد از انقلاب؟ بله ما مبارزین قبل از انقلاب همه نام مستعار داشتیم، چون ساواک به دنبال ما بود، حضرت امام که حکم فرماندهی من را به عنوان محسن رضایی داد، من دیگر رفتم محسن را جایگزین کلمۀ سبزوار کردم ...
اعدام پایان تلخ یک رابطه سیاه
پول نیوز - یک رابطه هوس آلود و غیرمشروع هم جنایت رقم زد، هم بی آبرویی و هم بدبختی چند انسان را. در واقع بخش زیادی از قتل ها در پی خیانت و روابط خارج از عرف رقم می خورد. آنچه در ادامه می آید سرگذشت زنی است که با خیانت به همسرش فاجعه غیرقابل جبرانی برای خود و دیگران رقم زد. عفت، زنی خانه دار است که در 16 سالگی ازدواج کرد. او در 17 سالگی نخستین پسرش را به دنیا آورد. دو سال بعد دومین پسرش ...
زنش را در حمام کشت، جنازه اش را در خیابان رها کرد + عکس
محاکمه ایستاد. میلاد در دادگاه گفت: من عاشق آرزو بودم. من و او با یکی از دوستان صمیمی ام به نام هومن هر سه در یک شرکت خصوصی کار می کردیم. تا اینکه من به آرزو علاقمند شدم و به خواستگاری اش رفتم. اما بعد از ازدواج فهمیدم هومن هم به او علاقمند بوده است .بعد از ازدواج دچار سوء ظن شده و فکر می کردم که آرزو و و هومن با هم در ارتباط هستند به همین خاطر مدام با همسرم درگیر بودم. در آخرین ...
نویسنده ای که از فراز برج 110 ، قاعده بازی را روایت کرد
.... راه منزل که دور بود و وقت تنگ، با همان لباس سفید فرم نیروی دریایی به جلسات می رفتم و با چه ذوق و شوقی. دوباره پرواز شروع شده بود؛ پرواز قلم. و این بار همراه نسل جدیدی از نویسندگان که امروزه روز، بیشترشان نامی پُر آوازه در عرصه ادبیات کشور دارند. و همین امر سرآغاز دوره دوم نویسندگی ام شد؛ آن هم بعد قریب سیزده سال جدایی از بستر خیال و قلم. نخستین مجموعه داستان فیروز زنوزی جلالی در سال ...
دختر جوان گفت: خام حرف های خواننده معروف تهرانی شدم و به خانه اش رفتم و ..
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، شاکی در شکایتش مدعی شد چند ماه قبل متوجه شدم عاشق صدای "م.خ" خواننده شدم. بعد از چند روز او را در خیابان دیدم و به او ابراز علاقه کردم.چون تمامی آهنگ هایش در فضای مجازی بود و چندکار با خواننده های معروف خوانده بود، مطمئن شدم با او خوشبخت می شوم. دختر جوان ادامه داد، بعد از اینکه فکر کردم می توانم به او اطمینان کنم، پسر جوان به بهانه اینکه در خانه کار ...
چهره های معروفی که یتیم، بزرگ شدند
اساس قسمتی از زندگی او در سال 2012 ساخته شد. 3. سیمون بولیوار سیمون بولیوار در سال 1783 در ونزوئلا و در خانواده ای مرفه به دنیا آمد اما زندگی او هر چیزی داشت به جز آرامش و راحتی. این انقلابی بزرگ، هیچ گاه پدر خود را ندید. پدر او قبل سیمون از دنیا رفته بود و هنگامی که تنها نه سال داشت، مادر خود را هم از دست داد. این یتیم جوان مدت کوتاهی به خانه عمویش منتقل شد اما به گفته خود او ...
دل تمام دخترهای محله را برده بود! / دختران همه دوست داشتند با او حرف بزنند و من ..
ماشینی را که برایم خریده بود به نامم کرد. ما با خوشحالی به خانه بخت یعنی خانه ای که پدرم داده بود رفتیم. همه چیز خوب بود. زندگی شیرین تر از آن بود که فکرش را می کردم و خوشحال بودم که به خاطر حرف پدر و مادرم محمد را رد نکرده بودم. از ماه بعد محمد دیگر سر کار نیمه وقت هم نمی رفت و وقتی می گفتم که پول نداریم می خندید و می گفت خب از پدرت پول بگیر. اوایل فکر می کردم شوخی ...
به نظر شما مسئولین با دیدن بدن این دختر از خواب بیدار می شوند؟! / تصاویر + 16
موسی ابن جعفر (ع) متوسل می شم، حتماً گره کارت باز می شه؛ همان هم شد، بعد از آن توانستیم پانسمان های بچه ها را فراهم کنیم و بخش عمده ای از مشکلات تا چند وقتی دست از سرمان برداشت. راضیه و پدرش مسئول خانه ای بی همچنان پشت تلفن، بغضش را بالا و پایین می کرد و تکه و پاره به صحبت هایش ادامه می داد و گفت: راضیه اهل کاشان بود، 20 سالی از این بیماری اش می گذشت، پدرش هم یک کشاورز است که ...
نیمه شب وقتی به خانه آمدم پسر جوانی را در کنار زنم دیدم، آنها را در خانه زندانی کردم و ... + عکس
ایستاد و در تشریح جزییات ماجرا گفت: من در میدان تره بار کار می کردم. به همین خاطر شب ها ساعت 12 به محل کارم می رفتم و صبح ها به خانه بر می گشتم. یک شب که ساعت 2بامداد به خانه برگشتم با پسر غریبه روبه رو شدم. من در خانه را به روی او قفل کردم و از دو برادرم کمک خواستم. ما همان موقع با پلیس 110 تماس گرفتیم و حسن و سمیه بازداشت شدند. یک هفته بعد از این شکایت همسرم و پسر غریبه در دادگاه تبرئه شدند. اما من ...
با وجود اینکه دو ماه از ازدواجم گذشته بود وقتی عرفان زنگ زد دلم لرزید
برخوردار بودیم. سال های نوجوانی من در همین شرایط سپری شد تا این که بعد از گرفتن دیپلم برای ادامه تحصیل در مقطع کاردانی عازم یکی از شهرهای دیگر خراسان رضوی شدم. آن روز هنگام ثبت نام در دانشگاه با دختری که او نیز اهل مشهد بود آشنا شدم. سوزان در رشته دیگری پذیرفته شده بود اما از این که با یکی از همشهریانم دوست شدم خوشحال بودم. ارتباط من و سوزان آن چنان صمیمی شد که من به پیشنهاد او از ...
آخرین راه
شدم مطب او را تعطیل کنم. گفتم می تواند برود شکایت کند، اما آن وقت دیگر تا آخر عمرش من و بچه ها را نخواهد دید، باور کنید ممکن بود حتی از ایران بروم. من به اندازه کافی از دست رویا عذاب می کشیدم، نمی خواستم زن و مرد دیگری هم این عذاب را تحمل کنند! عکس العمل همه نسبت به این رفتار من تند بود. رویا اول به مادر و پدرم و بعد به مادر و پدر خودش شکایت کرد، اما آن ها حق را به من دادن ولی دخالت نکردند. جز ...
بیچاره این پدر/ به اشتباه به بر پسر کودک خود شلیک کرد و .. + عکس
جای گرفته بود، پزشکان خروج گلوله را به مصلحت ندانسته و درمان های دیگر را در دستورکارقراردادند ،اما چند روز بعد پسرک نگون بخت کم بینا شد و نیمی از سرش بشدت ورم کرد. پزشکان نیز هنوز راه حلی برای نجات کامل هری پیدا نکرده اند ولی تحقیقات دراین باره ادامه دارد.به گفته پلیس انگلیس علاوه بر جوردن والترز، نامزد 24 ساله او نیز دراین پرونده بازداشت شده بود، اما آنها سرانجام بیگناه شناخته و آزاد شدند. ...
نباید همسرم لباس بهرام را می دید آنها را در زیرزمین خانه پنهان کردم ولی...
.... او ادامه داد: اگر همسرم لباس های خونی را می دید بی شک همه چیز لو می رفت و به همین دلیل و ترس از این که راز این جنایت برملا شود، لباس ها را در زیرزمین خانه مخفی کردم تا به وقتش آنها را دور بیندازم که دستگیر شدم. با اعتراف مرد جوان، راز قتل در خانه مخروبه نیز فاش شد و متهم جوان به دلیل قتل عمد بهرام راهی شد و پرونده ای دیگر به نتیجه رسید. اخبار زیر را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
مرد روستایی با اسلحه به خانه پسر مشهدی که با دخترش ارتباط داشت رفت و ...
به در خانه ما آمدند و شروع به سروصدا کردند که ما هم با پلیس 110 تماس گرفتیم. بعد از آن هم ماموران گشت انتظامی ما را راهنمایی کردند که باید درخواستمان را از طریق دستگاه قضایی پیگیری کنیم ولی هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان پدر دختر درحالی که سلاحی نیز در دست داشت وارد حیاط ما شد و پدرم را با شلیک گلوله به قتل رساند. در پی اظهارات این جوان و در حالی که ساعتی از نیمه شب سپری ...
نیمه شب نادر به اتاق خواب همسرم رفته بود که من سر رسیدم و ...+عکس
مان داخل اتاق خودمان خوابیدیم ؛ حدودا ساعت 2 صبح بود که پسرم مرا از خواب بیدار و از من خواست تا او را به سرویس بهداشتی ببرم ؛ از اتاق خواب بیرون آمده بودم که ناگهان متوجه ی سر و صدای داخل دیگر اتاق خانه شدم . ابتدا تصور کردم که سارق آمده ؛ به آهستگی خودم را به داخل اتاق رساندم اما در کمال تعجب با نادر روبرو شدم که در حال طلاجات همسرم است . شنیده بودم که نادر درگیر مواد [ مخدر ] است اما باور نمی ...
قتل پسر معتاد با ضربه های مرگبار پدر
زخمی شد. دوباره درگیری مان بالا گرفت و سرانجام با همان چاقو ضربه های دیگر را به او زدم. متهم به قتل گفت: آن قدر از دست پسرم ناراحت بودم که دیگر نمی فهمیدم چه می کنم. او غرق در خون کف اتاق افتاد. خودم نیز زخمی شده بودم. خانواده ام گریه می کردند و وحشت زده بودند. به اورژانس زنگ زدند و امدادگران که آمدند من و پسر زخمی ام را به بیمارستان منتقل کردند که او جانش را از دست داد. مرد میانسال با اعتراف به قتل پسر معتادش، بازداشت شد و با صدور قرار قانونی برای ادامه تحقیقات در اختیار ماموران اداره جنایی پلیس آگاهی استان البرز قرار گرفت. = پانزده ...
می خواستم مدل شوم و به اروپا برم از من عکس ها نیمه برهنه گرفت و بعد با تهدید مرا تسلیم شکنجه های شیطانی ...
می خواهند مشهور باشند. با این دنیا آشنا نیستند و فکر می کنند با به دست آوردن شهرت می توانند به هرچه می خواهند برسند. شهرت را با تمام وجود می خواهند، اما حاضر نیستند برایش تلاش کنند و در زمینه خاصی تخصص پیدا کنند. پول می دهند شوند، پول می دهند خواننده شوند، پول می دهند ورزشکار شوند و بتازگی صفحه ای در باز می کنند و کارهای عجیب می کنند تا دیده شوند. همین راحت طلبی ها باعث می شود سودجویان زیادی به فکر باز کردن بنگاه های به ظاهر آموزشی اما در واقع بنگاه ه ...
وقتی چند روز مانده به عروسی، داماد پشیمان شد و ...
ندیده بودم. شب خواستگاری خیلی سنتی و برای اولین بار ندا را دیدم. وقتی به خانه برگشتیم، مادرم گفت چطور بود. با این که خیلی از انتخابم مطمئن نبودم، اما کجدار و مریز گفتم او را پسندیدم. مادرم که متوجه تردیدم شده بود، گفت، اگر حسی نداری، مهم نیست؛ در طول زندگی حس دوست داشتن هم به وجود می آید. اما مشکل اصلی علیرضا شکل و قیافه و به وجود آمدن حس دوست داشتن بعد از ازدواج نبود. مشکل این بود که او ...
صداهای عجیب در خانه باغ استاد دانشگاه مجرد برایش دردسرساز شد
اظهارات مستاجر خانه باغ و مدارکی که در این رابطه به دست آمده بود، صاحبخانه مقصر شناخته شد و پرونده برای رسیدگی و صدور حکم به دادگاه ارجاع شد. با تکمیل تحقیقات، پرونده به دادگاه ارجاع شد و پیرمرد ثروتمند در دفاع از خود گفت: مدتی قبل خانه باغم را به مبلغ 75 میلیون تومان به استاد دانشگاه اجاره دادم. قرارداد برای سه نفر بود، اما بعد از مدتی تماس های گلایه آمیز همسایه ها آغاز شد. آنها از سر و ...
اعدام مرد شیطان صفت / این مرد نیمه شب چاقو به دست وارد اتاق معصومه شد و ...
به گزارش رکنا، 26 خردادماه 94 خانم جوانی در مراجعه به کلانتری محل سکونت خود گفت: با توجه به موقعیت شغلی، نیمه شب به خانه رسیدم و از آنجا که پدر و مادرم آن شب در روستا بودند، پس از رسیدن به خانه به علت خستگی خوابیدم . این خانم جوان که معصومه نام داشت ادامه داد: با ایجاد سر و صداهایی از خواب بیدار شدم در یک لحظه سایه ای نظرم را جلب کرد وقتی به خودم آمدم با دیدن فرد ناشناسی پشت در هال جیغ ...
تلاش پناهجویان سوری برای زندگی جدید در ترکیه
اولین بار با درخواست صدور ویزای همسرم مخالفت شد، "دلالی" به ما مراجعه و اظهار داشت که می تواند در اخذ روادید به ما کمک کند. ما هم برای رسیدن به این مقصود، مبلغ قابل توجهی به او پرداخت کردیم. همسرم پس از گذراندن مصاحبه موفق به دریافت ویزای شنگن شد. دو روز بعد، من به استانبول آمده تا با همدیگر به آلمان سفر کنیم. ما با هم به بخش کنترل گذرنامه فرودگاه استانبول رفته، اما پلیس، همسر مرا دستگیر کرد. معلوم ...
برای یک بار
! زندگی مان سر و سامان گرفته بود، اجاره خانه مان را که چند ماه عقب افتاده بود، تسویه کرده بود، پس از مدت ها مادرم می توانست به جای هفته ای یک بار، هر روز برنج و خورشت برای خانواده بپزد، خودم هم شیک پوش شده بودم و... اما عذاب وجدان رهایم نمی کرد. به هیچ کس نگفته بودم شرخر هستم. وقتی مردم جلویم اشک می ریختند و به دست و پای آقا نصیر می افتادند از خودم متنفر می شدم، هر روز از خدا می خواستم ...
شوهرم کشته شد تا فرزندانم پیش من باشند
شوهرم دیر یا زود سراغم بیاید و با حکم قضایی حضانت پسرم را از من بگیرد. ساعت ها در خانه اشک می ریختم. دوری از فرزندم بلای جانم می شد. من و پسرم به هم وابسته بودیم و نمی توانستم پسر کوچولویم را ازخودم دور کنم. از راه قانونی هم اقدام کرد؟ بله، برایم اخطاریه آمد که باید به دادگاه بروم. زمانی که رفتم و موضوع را پرس و جو کردم متوجه شدم شوهرم درخواست داده تا حضانت پسرکوچولویمان را به ...
روحانی، قالیباف و میرسلیم در رسانه ملی چه گفتند؟
پیدا کنند و از طریق این سامانه آنها را به محیطهای کار معرفی کنیم به این خاطر است که بتوانیم حداقل کمک را به این عزیزان انجام دهیم؛این حق ماست. قالیباف ادامه داد: چقدر جوانانی را سراغ داریم و می بینیم در این بازدیدها و مراجعات و سرکشی ها در کوچه و بازار و در حاشیه های شهر تهران که چه مادرانی هستند که با همه ی مشکلات جسمی که دارند در خانه مردم کار می کنند و با حداقل دریافتی جوان خود را ...
افشای راز جنایت در شب عروسی
ساعت 2 بعد از نیمه شب بود که پسرم مرا از خواب بیدار کرد و خواست او را به دستشویی ببرم. از اتاق خواب بیرون آمده بودم که ناگهان متوجه سر و صدای داخل اتاق دیگر خانه شدم. ابتدا تصور کردم که دزد آمده؛ به آهستگی خودم را به داخل اتاق رساندم اما در کمال تعجب با نادر روبرو شدم که در حال سرقت طلاجات همسرم بود. شنیده بودم که نادر درگیر مواد است اما باور نمی کردم. آن شب زمانی که همسرم طلاهای خود را داخل کمد ...
کودکان شاهدان جنایت های خاموش
که پدرش، جان مادرش را گرفته و چون مادرش را در خواب دیده تصمیم گرفته آنچه را که دیده به پلیس بگوید تا مادرش به آرامش برسد. او که شاهد جنایت بود به افسر تحقیق گفت: شب حادثه وقتی پدرم به خانه آمد، مادرم را کتک زد و از او می خواست که شبانه از خانه بیرون برود و برایش مواد بخرد که مادرم قبول نکرد. بعد فریاد زد که باید محسن برای خرید مواد برود که مادرم نگذاشت. درگیری آنها بالا گرفت و مادرم را بشدت کتک زد ...
تبرئه از قتل همسر با حبس و پرداخت دیه
علت مرگ را مسمومیت با شربت متادون اعلام کرد. با کامل شدن تحقیقات کیوان به اتهام قتل عمد مجرم شناخته شد و متهم در یکی از شعب دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. کیوان در جلسه دادگاه هم جرمش را انکار کرد و گفت قسم می خورم همسرم را نکشتم. من و همسرم زندگی خوبی داشتیم. اختلاف هایمان جزئی بود، اما از وقتی که به تهران آمدیم و نزدیک خانه مادرش ساکن شدیم، اختلافمان شدیدتر شد. همسرم مدام حرف از طلاق می زد ...
گروگانگیری دزد مسلح برای فرار از دست پلیس
کردند اما مرد مسلح همچنان حاضر به تسلیم نبود. عملیات تعقیب ادامه داشت و متهم فراری اسلحه اش را به سمت پلیس گرفت و گلوله ای شلیک کرد اما خوشبختانه به کسی اصابت نکرد. او که می دید راهی برای فرار نیست ناگهان زن و شوهری را که کودکی 4ساله همراهشان بود، گروگان گرفت و تهدید کرد که اگر مأموران او را رها نکنند و دست از تعقیب برندارند، آنها را به قتل می رساند. زوج جوان و فرزندشان به شدت وحشت کرده ...