سایر منابع:
سایر خبرها
اظهارات تکان دهنده دکل گمشده در ماه عسل و خواستگاری تلفنی احسان علیخانی
... دکل: واقعیتش من دوبار گم شدم. پدر من معتاد بود؛ همیشه مادرم رو میزد و دائم تو خونه دعوا و مرافعه داشتیم. مادرم بدبخت همه زندگی شو فروخته بود تا بابا دود کنه اما بذاره من درس بخونم. حتی توی دولت قبلی، بورسیه شدم، همین که پامو گذاشتم تو ایران، فهمیدم بورسیه جعلی بوده و پدرم منو فروخته تا مصرف یکسال موادشو تامین کنه...وقتی زنگ زدم به مادرم، درجا سکته کرد و مرد. منم برای خاکسپاری مرخصی گرفتم و ...
گفت وگو با جوانی که به خاطر جای پارک آدم کشت
همراهت نبود. دفعه اول هم تنها بودم. بعد از درگیری اول آمدند و ما را جدا کردند. دفعه دوم چرا او را با چاقو زدی. او در حال استراحت بود و تو می توانستی با یک سیلی به قول خودت، حالش را بگیری لازم نبود این همه به او چاقو بزنی. مشروب خورده بودم و در حال خودم نبودم. الان چه می خواهی بکنی؟ منتظرم ببینم چه می شود و دادگاه چه تصمیمی برایم می گیرد. قطعا تو چند سالی را در ...
طنز؛ چرا مرغ از خیابان رد شد؟!
میلیونها مرغ در مرغدانی می مانند و از خیابان رد نمیشوند. توجه ما باید به آنها معطوف باشد. چرا همیشه فقط باید درباره مرغی صحبت کنیم که از خیابان رد میشود؟ صادق هدایت : از دست آدمها به آن سوی خیابان فرار کرده بود غافل از اینکه آن طرف هم مثل همین طرف است، بلکه بدتر. شیرین عبادی : نباید گمان کرد که رد شدن مرغ از خیابان به خاطر اسلام بوده است. در تمام دنیا پذیرفته شده که اسلام کسی ...
دور دنیا در 550 روز
. گفتم من دارم با تو حرف می زنم، زبان اینها هم روسی است دیگر. ای عشق تو ما را به کجا می کشی؟ بعد از چند ماه گشتن در جزایر مختلف اندونزی، آقای جهانگرد برای ارائه برنامه اش به رومانی دعوت شد و حتی برایش بلیت هواپیما و دعوت نامه هم فرستادند: همه مدارکم کامل بود، ولی وقتی رفتم سفارت رومانی، نتوانستم ویزا بگیرم. گفتند تو باید بروی تهران ویزای رومانی را بگیری. گفتم برای سه ...
جمهوری اسلامی، جمهوری عالیجنابان نیست
، رفتیم داخل. آن سال ها، ارک، قیامت این سال ها را نداشت! الان است که از فرط ازدحام، موتور را باید گلوبندک پارک کنی و ماشین را همان جنب پارک شهر، تازه اگر مجبور نشوی در خیابان بهشت! کجا بودم؟ داشتم می گفتم که داخل مسجد با آنکه نسبتا پر بود اما به مدد زرنگی عمومحسن، توانستیم یاالله یاالله کنان، برویم داخل صحن سمت چپ که خود حاج منصور هم از قرار همانجا مناجاتش را می خواند. تا جاکن شویم، حاج ...
زخم های خاورمیانه شعر شدند
پدر قصه می خواند و مادر پیراهنی نو می بافت شهر من! این برف که در گیسوانم درنگ می کند دردی ست که در تنم می پیچد آخرین بار تو را در هراسی سرد بدرود گفتم بر تو چه می گذرد؟ امروز که گیسوانم از برف خیس می خورند و رویای تو در سرم سپید می شود چند پروانه دیگر به خاک افتاد؟ چند خانه دیگر به خاکستر ...
ماجرای سرگردانی شبانه در بیابان به جای اعزام به جبهه/ خیال کردم حاج همت، امام جماعت حسینیه است
اعزام شدی گفتم سپاه شهر ری . گفت توی لیست من نیستی. دوتا کارت ها را نشان دادم. ابتدا من را نگه داشت ولی با التماس بچه ها بود که به منطقه رسیدم. آنجا برای اینکه مرا به عقب برنگرداند فرار کردم. شانسم گرفت و مسئول بسیج لشکر، از بچه محل های دولت آباد بود و من را با یکی از دوستانش به نام ناصر جعفرپور اشتباه گرفت. اتفاقاً همین اقای جعفرپور بعدها برادر خانمش شد. به من گفت تو اینجا چه می کنی ...
قاری قرآنی که آیه شهادت را تلاوت کرد
. برادرم 18 بهمن ماه 1362 به ندای خمینی کبیر لبیک گفت و قدم در جبهه ها گذاشت. از آخرین دیدارتان چه یادگاری هایی به یاد دارید؟ مجتبی اهل این دنیا نبود. شب آخری که می خواست برود، گفت به مامان بگو من می روم کارهای اعزامم را انجام بدهم. گفتم تو رو خدا نرو. اما او عزم رفتن داشت. آخرین جمله ای که مادر به مجتبی گفت این بود: از خدا می خواهم اسیر نشوی، من طاقت اسارتت را ندارم. پدر و مادرم ...
داداش می ری عقب جنازه ما را هم بِبر
... یک ساعت بعد چند تا از زخمی ها تشنه و خون داده خودشان را پشت سیل بند رساندند. تلفات از عراقی ها زیاد گرفتیم و چند صد جنازه از آنها در لجن های خودشان غوطه ور بود اما پیر خودمان هم درآمد.بعد از ظهر خرد و خسته تکیه دادم به شانه ی خاکی سیل بند. یک تویوتا ناهار آورد. آهسته از روی سیل بند رد شد و یکی یکی غذاها را پرت کرد برای بچه های پشت سیل بند. بچه ها تو هوا غذا را می گرفتند. برنج و گوشت بود در ...
ماجرای درگیری با محافظ بنی صدر
گردان این بار بدون معطلی 10 دستگاه جیپ مجهز به 106 و مقداری مهمات را در اختیار ما قرار دادند؛ همه ما با دیدن مهمات انرژی دوباره گرفتیم. زارعیان دستش را روی یک تفنگ 106 گذاشت و گفت "اگر اینها را دیروز به ما داده بودند ما از دژها عقب نشینی نمی کردیم" پس از آن برنامه ریزی برای حمله را آغاز کردیم، هنوز هوا تاریک و روشن بود که به سمت عراقی ها یورش بردیم. این بار با تجهیزاتی که داشتیم می ...
انتشار شماره های جدید نشریه شاهد جوان
کربلای 5، فرمانده تخریب بعد از چندین بار صدا زدن اسم من، بالاخره پیدایم کرد و گفت: حمید هرچه سریع تر این اسرا را به عقب ببر و تحویل کمپ اسرا بده. سریع آماده شدم. سی و دو نفر اسیر عراقی که بیشترشان مجروح بودند، سوار بر پشت دو دستگاه خودروی تویوتا شدند و من با یک قبضه کلاش تاشو با نشستن بر پنجره خودرو دستور حرکت خودروها را به سمت کمپ اسرا صادر کردم مسافتی طی نکرده بودیم که متوجه شدم چند اسیر عراقی به ...
90/ اعتراض
. راستی دیشب چرا بدون خداحافظی خوابیدی؟ طرف آن طرف تلفن: عزیزم! ما که ده بار با هم خداحافظی کردیم، گفتم شب بخیر گفتم دوستت دارم زیاد. خانم عباسی: نخیر بعدش دوباره بهت اس دادم تو منو چند تا دوست داری، دیگه جواب ندادی ها، راستشو بگو با کی بودی. کانون هواداران: خانم عباسی! مگه با شما نبودم؟ خانم عباسی: ای بابا! آدم اینجا نمی تونه یک دقیقه در اختیار خودش باشه آخه اینم شد کار که ...
خشن ترین سارقان پایتخت در دام پلیس
دستگیر شوند. عملیاتی که پس از چند ساعت با موفقیت به پایان رسید و دزدان یکی بعد از دیگری به دام افتادند. حالا ساعاتی پس از پایان عملیات دستگیری دزدان پایتخت است. سارقان دستگیر شده در اداره آگاهی تهران هستند و تجهیزات و لوازمی که از آنها کشف شده، روی میزهای مخصوص قرار گرفته و به نمایش گذاشته شده است، طولی نمی کشد که سردار ساجدی نیا، رئیس پلیس پایتخت در جمع خبرنگاران ...
جواب رد ورزشکار ایرانی به رژیم صهیونیستی
علی یعقوبیان ، قهرمان شمشیر بازی ایران با وجود سن وسال نه چندان زیاد خود، کوله بار پر و پیمانی از مدال های بین المللی را بر دوش می کشد و بارها با قرار گرفتن در سکوهای مسابقات برون مرزی برای کشورش افتخارآفرینی کرده است اما از میان آنها کسب مدال بازی های آسیایی در بخش انفرادی رکوردی است که تاکنون هیچ شمشیر باز ایرانی دیگری آن را تکرار نکرده است. وی سه بار در رقابتهای قهرمانی جهان مقابل ورزشکار رژیم صهیونیستی به میدان نرفت تا اثبات کند علاوه بر روحیه قهر ...
معتادانی با حرف های متفاوت!
از زندان دوباره وارد جامعه شدم و با تمام انگیزه ای که برای ترک داشتم دوباره در چرخه مصرف قرار گرفتم و در همان دوران با دوستانی که در جلسات حضور داشتند برای اولین بار در جلسات انجمن معتادان گمنام در بیرون از زندان حضور یافتم. وی بیان کرد: در آنجا دیدم همان دوستانی که در زمان فرار از خانه بدون هیچ پرسشی مواد را به من هدیه کرده بودند امروز در یک اتاق جمع شده بودند و با همان نگاه بدون توجه ...
رضا رویگری و همسرش اینجوری عاشق هم شدند + تصاویر
به نقل از برترینها، اگر به شما بگویند یک هنرمند را که مجموعه خوبی از صدا و تصویر است نام ببرید بی برو برگرد یاد رضا رویگری می افتید. رویگری چه در دهه شصت که جوان اول سینمای ما بود و چه حالا که خودش در گذار از شصت و چند سالگی اش قرار دارد همیشه مرد خوش تیپی بوده که همه می خواستند مثل او باشند. کیان ایرانی سریال مختار این روزها حالش خوب نیست. آنچه او را بیش از بیماری آزار می دهد روزهای ...
مناظره افشاگرانه امام حسن با معاویه و یارانش
. از جمله موجبات لعن تو این است که عمر بن خطاب تو را والی شام کرد و تو به وی خیانت کردی. زمانی که عثمان تو را والی قرار داد در انتظار مرگ او بودی. بزرگ تر از همه اینها که گفته شد، تو با علی علیه السّلام جنگیدی در حالی که از سوابق نیک و فضیلت و علم وی خبر داشتی. علی نزد خدا و مردم از تو برای امر خلافت برتر و پیش تر بود، نه پست تر. تو بودی که مردم را شبانه پایمال نمودی، خون گروهی از خلق خدا را با خدعه ...
شهیدی که پرچم یاحسین(ع) را برفراز سنگر داعشی ها نصب می کرد
...> از آخر مجلس شهدا را چیدند با محمد حسن همسایه بودم و رفیق، اصل آشنایی مان هم به هیئت ریحانه النبی برمی گشت. یکی از ویژگی های بارز محمدحسن این بود که هیچ کاری را بدون دلیل و منطق انجام نمی داد. قبل از انجام کار و تکلیفی که بر عهده اش گذاشته شده بود، تحقیق می کرد و شرع و فرع موضوع را مورد بررسی قرار می داد. بعد هم که تکلیف را بر خود واجب می دانست انجامش می داد. درباره حضورش در ...
تدبیر جهت جلوگیری از تلفات در شب عملیات کربلای 4/ زیر نامه ها می نوشتم "امضا، از طرف شهید باکری"
. گفتم: من یکی ش هم نمی توانم انجام بدهم، چه برسد به سه تا و من امتناع کردم. او به همین دلیل من را چند روز در قرارگاهی که بودیم نگه داشت و خیلی محترمانه بازداشت کرد و ممنوع الخروج شدم. قرارگاهی که ما بودیم، بعد از عملیات بدر براساس طرح شهید صیادشیرازی ایجاد شده بود. براساس آن طرح قرار بود یک عملیات هلی برن در منطقه هور صورت بگیرد. این قرارگاه را نیروهای ارتشی ساخته بودند و نامش ...
شکنجه گران ساواک از مقاومت او تعجب می کردند!
کردم تا با آن کار کنم و ماهانه به پدر و مادرم که سالمند بودند، مقرری برسانم. مقداری پول هم نزد همسرم و بچه ها گذاشتم و با 7500 تومان پول به انگلیس رفتم. از این پول، 4هزار تومان شهریه دانشگاه را دادم و با بقیه آن یک سال زندگی کردم! فقط نان و کمی شیر می خوردم و شب ها مخفیانه در دانشگاه می خوابیدم. چگونه دوباره با شهید محمد منتظری ارتباط پیدا کردید؟ یادم هست ایام بعد از مرگ ...
با لژیونر جوان تیم ملی از شوخی های دستیار سیمئونه تا تمرینات عجیب اتلتیکو مادرید و شوخی های کروش
.... من هم کنار گذاشتم و در مدت کوتاهی 6 کیلو کم کردم. الان برنامه غذایی را رعایت می کنم. مثلا در خانه مادرم کلی برنج و خورشت درست کرد که اصلا نخوردم و مدام می گفت این چه وضعی است. قلعه نویی با من صحبت کرد بعد از اینکه پدیده لیگ برتر شدم امیر قلعه نویی چند بار با من صحبت کرد که به استقلال بروم ولی من ته قلبم دوست داشتم به اروپا بروم. شناختی از خارج نداشتم ولی پدرم گفت اگر می ...
ماجرای شیرجه قهرمان ایران در عمق یک متری!
نگاه می کردند، نفس توی سینه ها حبس شده بود، بعد از کلی ماساژ، غلام حسن آمد لبه صفحه دایو و ژستی از یک شیرجه زن حرفه ای به خود گرفت، بعد از چند ثانیه چشم دوختن به داخل استخر و آن ارتفاع سه متری، در نقش آدم های وحشت زده پا به فرار گذاشت، این قدر سرعت غلام حسن زیاد بود که پله ها را دو تا یکی طی می کرد، آخر سر هم آمد توی عمق یک متری استخر و آنجا مثل بچه ها شروع کرد به بازی کردن، همه بچه هایی که با ولع ...
سه روایت از ترور رئیس زندان اوین
خانم را درمان کنند من که 9 سالی بیشتر نداشتم شروع کردم به سرک کشیدن تو این اتاق و آن اتاق. خلاصه شاید اغلب جنازه هایی که آورده بودند را دیدم. کفن های خونی و سوخته ... همه جا کثیف و خونی بود. همه داشتند می دویدند. اصلاً کسی حواسش به من نبود. من هم از روی کنجکاوی و شیطنت تمام اتاق ها را سرک کشیدم. اتاق ها پر از مجروح و جنازه بود. آن روز تا بعد از ظهر مامان درگیر مداوای آن خانم پیر شد و ما نتوانستیم ...
نقدی بر نظریۀ شهید مطهری دربارۀ ادعای مهدویت مختار
مختار محمد بن حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی می کرده شکّی نیست. (مطهری، 1380 _ ب: ج18، 65؛ همو، 1380 _ الف: 242) در این سخن شهید مطهری چند مطلب خلاف تاریخ وجود دارد، ولی با توجه به موضوع این نوشتار دربارۀ ادعای مهدویت نسبت به محمد بن حنفیه، تنها همین مسئله را که ایشان مسئله ای قطعی و بدون تردید مطرح می کند، مورد بحث قرار می دهیم. مختار ثقفی مختار بن ابی عبید بن ...
آنهایی که مرا می شناسند بدانند این انقلاب مالِ خداست/ شهید بهشتی گفته بود: کلانتری برای نخست وزیری از ...
که تمام شد کجا رفتند؟ بیست و دو سال اش بود که مسجلید سلیمان و دشت مغان رفت. وقتی به او گفتم با وجود امکاناتی که در تهران داری چرا به نقاط دور افتاده می رودی، می گفت: مناطق محروم به کار بیشتری نیاز دارند. هر وقت می رفت و برمی گشت همه ئ پوستش سوخته بود. اصلاً این پسرم آدم به خصوصی بود. البته همه شان همینطور بودند. آمریکا هم رفته بودیم. همه دنبال تفریح و گردش می رفتند، او هلی کوپتر کرایه کرده ...
تعارف نان بربری به سخنگوی کاخ سفید/ مجری شبکه سعودی: سَر شیعیان را درو می کنیم/ چه کسانی به ضیافت افطار ...
تحولات در گذر است و خبر هیچ گاه متوقف نخواهد شد. خبرهایی رسمی و گاه غیر رسمی؛ خبرهایی که مورد توجه قرار می گیرد یا ممکن است همه به راحتی از کنار آن بگذرند. رسانه های خبری هر یک به فراخور وابستگی جناحی خود، خبرهایی را برجسته می کنند و در مواردی هم از کنار آن می گذرند. اگر خبر به ما هو خبر موضوعیت داشته باشد، وابستگی جناحی نباید در کم رنگ و پر رنگ منتقل کردن آن تأثیری داشته باشد. رصد ...
پیامد های بی توجهی به رزق مقدر
به امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: اگر قرار است نسبت به آنچه از دست تو رفته ناراحت باشی، باید بر همه آنچه که به دستت نرسیده هم ناراحت باشی . بنابراین لازم است انسان به کلی خود را از همه نداشته هایش آزاد کند، خواه آنها را از دست داده باشد، خواه از ابتدا به دست نیاورده باشد. 4. نگرانی انسان از فقر: به فرموده قرآن، شیطان دائم انسان را از فقر می ترساند تا از مال خویش انفاق نکند و او ار ...
نقش فرانسه در آلوده کردن مردم ایران به ایدز+تصاویر
این که قانون از مارس 1983 به بعد اجازه نمی داد خون های خطرناک را به عنوان اهدایی بگیرند. بعدها وقتی از آن ها توضیح بیش تر خواستم، گفتند: "خون تو را دور می ریختیم. " نمی توانم بفهمم، اگر می خواستند خونم را دور بریزند، چرا با من تماس می گرفتند که بیایم و خون بدهم؟ 11 سال آلودگی خونم، همه شانس من برای درمان را از بین برد. " سال 1983 یک قانون جدید مبنی بر منع گرفتن خون از بیماران در معرض خطر ...
علت تأدیب هارون توسط موسی
کردی؟ ؛ (طه / 93 92) (هارون) گفت: ای فرزند مادرم! [ای برادر] ریش و سر مرا مگیر، من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و سفارش مرا به کار نبستی . (طه / 94) اثبات نکاتی مثل غضب حضرت موسی(علیه السلام) بر بنی اسرائیل و حضرت هارون(علیه السلام) و برخورد تند با ایشان، عملکرد صحیح آن حضرت هارون(علیه السلام) در مواجه با گوساله پرستان، (1) با توجه به این آیات و سیاق حاکم بر آنها امری آسان است ...
جمهوری اسلامی نمی تواند نسبت به مسائل فرهنگی از جمله پوشش بانوان بی تفاوت باشد/ گشت ارشاد راه حل نیست ...
حجاب باشد به صواب نزدیک تر است. ما اکنون مشکلی که با حاکمیت داریم این است که میدان عملش را نمی شناسد، تحولات میدانی را نمی شناسد گاهی اوقات از این سوی بام و گاهی از آن سوی بام می افتد. مشکل ما این است که یک نگاه های دولت سالارانه ای در بحث های اجتماعی مثل بحث حجاب و خیلی بحث های دیگر داریم یعنی یک عده متدین می نشینند یک طرف و همه انگشت ها به سوی حاکمیت است که تو باید مساله را درست کنی، حاکمیت هم ...