سایر منابع:
سایر خبرها
ظهر بود که زنگ زد و گفت می خواهم به مأموریت بروم. من خودم وسایلش را جمع کردم. چند دست لباس و یک دست کت و شلوار برای او گذاشتم و قدری هم پسته و آجیل برای او خریدم. می گفت: دوست دارم وقتی سوار هواپیما می شوم شیک باشم. گفتم: صبر کن تا بیایم منزل، اما قبول نکرد و خودش به خانه خواهرش آمد. خیلی دوست داشتم او را با کت و شلوار ببینم. وقتی در لباس نظامی می دیدمش افتخار می کردم. موقع خداحافظی ...
رسانید . فاو ... پیروزی ... شهادت شب سی ام بهمن ماه 64 در گردان 154 به فرماندهی سردار بزرگ اسلام شهید شکری پور غوغائی برپا بود . بچه ها برای عملیات آماده می شدند . قرارگاه خاتم اانبیاء "ص" این آخرین عملیات را که باید به ایمنی شبه جزیره فاو منتهی می شد ، بسیار حیاتی دانسته و بر انجام این عملیات تاکید بسیار کرده بود . سید احمد از چند روز قبل ناخن پایش زخم شده ...
.... قبلافقط همین مغازه بود و حتی تا 5 سال پیش هم تعداد محدودی وجود داشتند. الان اما خیلی فرق کرده است. ما که منزل مان اینجاست و هر روز رفت و آمد داریم، هر روز یک رستوران جدید می بینیم. غذاهایشان هم جدید است. محله پیروزی تهران با بافتی سنتی، مذهبی و طبقه متوسط نشین، نمادی از تحولات شهری درتهران به حساب می آید. با تعریض خیابان و تغییر نسل در آنجا، سبک زندگی هم به سبک زندگی مصرفی تغییر کرده ...
ایران آنلاین /شامگاه بیست و سوم اردیبهشت ماه زلزله ای 5/7 ریشتری شهرستان های بجنورد، مانه و سملقان در خراسان شمالی را لرزاند و 19روستای این منطقه از این زلزله نصیب تلخی بردند. خانه خیلی هاشان با خاک یکسان شد، دو نفر مرگ نصیب شان شد و خیلی ها هم دست وپای شان شکست. چند روز بعد از این زلزله زمانی که عملیات امداد و نجات همزمان جمعیت هلال احمر تمام شد، سراغ این روستاهای زلزله زده رفتیم، گزارش شهروند ...
قزوین خبر داد. سند 2030 مرداد 95 امضا شد چرا روحانی انکار می کرد؟! در حالی که رئیس جمهور ادعا کرده بود سند 2030 یونسکو امضا نشده، معاون وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد این وزارت بعد از هشدار و اعتراض رهبر معظم انقلاب، اجرای سند مذکور را متوقف کرده است. گویی همه آماده شهادت هستند، نه جنگ! ساعت 8 شب شده بود، بعد از دعا و گریه در درگاه خداوند، همه آماده حرکت شده بودند ...
...، کمی که جلوتر رفتیم، بچه های خودمان را دیدم که از شدت خستگی همه به خواب رفته اند، ساعت حدود 4 بعدازظهر بود که وارد یکی از سنگرها شده و بلافاصله به خواب رفتیم. ساعت حدود 9 شب بود که شلیک خمپار دشمن در کنار یکی از سنگرها، همه ی بچه ها را از سنگر ها بیرون ریخت، گویا زمین لرزه آمده باشد. بچه ها که بیرون ریختیند، گلوله دوم خمپار، به داخل همان سنگر خورد و آن را با خاک یکسان کرد، اما خوشبختانه ...
آغاز مرحله نخست عملیات بیت المقدس و شرکت در تشییع شهدا، نگرانی هایم بیشتر می شد. مادر همسرم برای بازگشت امیرحسین سرکه می جوشاند تا دلش شور بزند و برگردد. می دانستم که این موضوعات خرافات است اما دلم می خواست که واقعیت داشته باشد. فردای آن روز، مادر شهید پیچک به تمام نگرانی هایمان پایان داد. برادرم در این عملیات مجروح و همسرم شهید شد. امیرحسین را با لباس مقدس سپاه، به خاک سپردند ...