سایر منابع:
سایر خبرها
از چمران تا کاوه و سینمایی که همچنان خالی است
برای همان 4، 5 سکانسی که داشتم، نزدیک به 2 ماه مشغول بودم. به هر حال کار واقعاً سخت و حساس بود و برای آن فکر شده بود. من کسی را ندیدم که بگوید این کار سینمایی نیست یا کارگردانی ندارد. این تجربه خیلی خوبی برای من بود و آن قدر که در این اثر دیده شدم، در برخی دیگر از فیلم ها با وجود اینکه نقش طولانی تری داشتم، دیده نشدم. نزدیک شدن به نقش هایی چون سیروان در چ و دیگر کارهایی ازاین دست، از دیگر ...
اسناد خیانت بنی صدر را در یک چمدان جمع کردم
نمی دادند اما از آن جایی مسائل مالی به من مربوط می شد، توانستم اعتمادشان را جلب کنم. دفاع پرس: در میان نمایندگان مجلس چرا به آقای آیت اعتماد کردید؟ مهذب: چند نماینده را تحت نظر داشتم اما از ترس لو رفتن، با چند نفر مشورت کرده و در نهایت آقای آیت را انتخاب کردم. آقای آیت را از نظر مذهبی می شناختم ولی ارتباطی با وی نداشتم. یک شب با چمدانی خدمت آقای آیت رفتم و مدارک را تحویل دادم و گفتم ...
4 دلیل برای رد ادعای سازمان سیا در رابطه با نقش آیت الله کاشانی در کودتای 28 مرداد 1332
را پایین انداخته و سخنی نمی گفت. ولی دایی مصطفی گفت: از شمیران به شهر می آمدم. راهبندان بود و در ماشین منتظر نشسته بودیم که مردم ما را شناسایی کردند و بر روی دست به اداره رادیو کشاندن و من مجبور به صحبت شدم. آیت الله کاشانی گفت: آن وقت از طرف من هم تبریک بگویی؟ چه کسی به تو این اجازه را داده بود. مصطفی معذرت خواست و گفت: حتی شاپور حمیدرضا آنجا ایستاده بود و از من خواهش کرد مطلبی برایش بنویسم تا ...
سعید امامی را به قتل رساندند؟
آرمان پرس l اطلاعیه تاریخی وزارت اطلاعات به شرح زیر است: در تاریخ 15/10/1377، وزارت اطلاعات با انتشار بیانیه ای، قتل های آذر ماه را که در آن داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده به طرز فجیعی به قتل رسیده بودند، به معدودی از عوامل خودسر این وزارت نسبت داد. در بخشی از این بیانیه آمده بود: وزارت اطلاعات بنا به وظیفه قانونی و به دنبال دستورات صریح مقام معظم رهبری و ریاست محترم جمهوری، کشف و ریشه کنی ...
آیت الله کاشانی عصر روز کودتای 28 مرداد کجا بود؟
دخالت داشته ام؟ آقای دکتر شروین سر را پایین انداخته و سخنی نمی گفت. ولی دایی مصطفی گفت: از شمیران به شهر می آمدم. راهبندان بود و در ماشین منتظر نشسته بودیم که مردم ما را شناسایی کردند و بر روی دست به اداره رادیو کشاندن و من مجبور به صحبت شدم. آیت الله کاشانی گفت: آن وقت از طرف من هم تبریک بگویی؟ چه کسی به تو این اجازه را داده بود. مصطفی معذرت خواست و گفت: حتی شاپور حمیدرضا آنجا ایستاده بود ...
ناگفته هایی از زندگی و فعالیت مدیر فقید نشر کارنامه
بدهی داشتم. از دوستان ایشان شنیده بودم که مادرشان به تنهایی بچه ها را بزرگ می کنند برای همین تصمیم گرفتم بدهکاری های خودم را در چند مرحله به مادر ایشان بدهم. بعد از اینکه مرحوم زهرایی از زندان آزاد شد، من برای دیدنشان به خانه آنها رفتم. صاحب امتیاز نشر کارنامه اظهار کرد: پدر من معمار سنتی بود و او اولین کسی بود که کتاب را به دست ما داد. به قدری عشق داشت که به او اکبر عشقی لقب داده بودند ...
سفره کوچکم را با نیازمندان تقسیم می کنم
پسر بالای 10 سال بشه من نمی تونستم اونو تو بغلم بگیرم ولی دختر رو تا هر زمان می تونم البته اگه عاطفه داشته باشه بزرگم بشه یه روز میاد سراغم. چرا زیر 10 سال؟ دوست داشتم کوچیک باشن پشیمون نیستی؟ اصلاً، الانم خیلی راضی ام و روز به روز زندگی ام تغییر می کنه و می تونم بگم انگار یه زندگی نو برام ساخته شده. من سال گذشته با دوتا پسرم می رفتیم مسافرت که تصادف سختی کردیم ...
ماجرای کلاهی که نهال از رهبر خواست
سفره نذری برای بازگشت مهدی بودم، دیدم که برادرشوهرم آمد دم خانه ما. خیلی تعجب کردم چون هیچ وقت بدون زن و بچه اش نمی آمد. گفت: زودباش بچه ها را آماده کن برویم خانه پدرم مهدی را آورده اند، مهدی زخمی شده... چه حسی پیدا کردید؟ باورکنید من این جمله را شنیدم اما اصلا ناراحت نشدم. چون وقتی مهدی می رفت حساب همه این ها را با خودم کرده بودم. بلند شدم بچه ها را حمام بردم، حتی برادرشوهرم ...
به خاطر سروش متاسفم؛ اگر به اروپا می رفت حالم بهتر بود / طارمی و منشا... اوه اوه چه آتیش بازی می شود!
...> خیلی ها منتظر هستند تا بازهم بازی تو را ببینند. نه! دیگر نه! بازی نمی کنم! چرا؟ خیلی ها دوست دارند که مثل سن پطرزبورگ بازی تو را ببینند. فکر می کنم خودت از همه بیشتر دوست داری! (خنده) من که خیلی دوست دارم (خنده)! پس همیشه خودت با من مصاحبه کن(خنده) بازی که هیچی... حتی کارگردانی هم نمی خواهم بکنم! می خواهم بنویسم. یعنی نوشتن بیشتر به ...
محجوب: عضو دولت در سایه بودم/ مطهری عزت مجلس است
این خصلت را داشت. یادم می آید در مقطعی که آقای بنی صدر هنوز رئیس جمهور نشده بود من به سراغ او رفتم تا در مورد شورای اسلامی کار با او صحبت کنم چرا که آن زمان جمله ای درمورد شورا گفته بود و من رفتم پاسخ او را بدهم که بسیار متکبرانه برخورد کرد. مطمئن بودم که مرا می شناخت چراکه چند بار به شورای مرکزی حزب آمده بود و از آنجایی که از همه کم سن و سال تر بودم نمی توانست فراموش کرده باشد یا ...
حسین علیزاده: سه بار با علی حاتمی قهر کردم
همان جمله کوتاه تو می تونی و یک شب بی خوابی. به هر حال ذهنم جوانه زد و برای آن قسمت که به اختلاف خورده بودیم از طریق موسیقی پلی درست کردم تا در زمان صداگذاری همانی باشد که می خواهیم. وقتی دوباره به استودیوی صداگذاری رفتم علی حاتمی بدون اینکه سئوالی کند به محمدرضا دلپاک گفت: این را امتحان کن و قبل از هر حرف دیگری رو به من کرد و گفت: می دونستم تو می تونی و من هنوز این جمله زنده یاد حاتمی را به یاد ...
اسپارت ها
روزمرّه با اون، واقعاً یه انتخاب هوشمندانه و موجب صرفه جویی در وقت و انرژی شخصی و همگانیه. امّا خودتون قضاوت کنید، آخه توقیف 600 هزار تا موتورسیکلت غیرمجاز و مورددار، اونم فقط توی چند ماه! این اصلاً ربطی به صرفه جویی وقت و انرژی همگانی داره؟ بیشتر شبیه یه حمله چریکیه. بعضی مواقع با خودم میگم ای کاش اصلاً از مادر زاییده نشده بودم و یه بار اضافه تر روی اینهمه بار اضافه ای که رو دوش کشورمه نمی ...
سروش رفیعی: از پرسپولیس جدا می شوم
...، تلاش کردم به این شکل رفتار کنم. تراکتورسازی که بودم، همه می پرسیدند که به کجا می روم اما در نهایت تصمیمی با تمام وجود گرفتم و پرسپولیسی شدم چون دوست داشتم به پرسپولیس بیایم و همین اتفاق هم افتاد. با صداقت هم گفتم که پیشنهادات مالی دیگری هم داشتم اما پرسپولیسی شدم. حالا هم خدا را شکر می کنم که توانستیم قهرمان لیگ شویم و به جمع 8 تیم اول آسیا برسیم. شرایطم در پرسپولیس عالی بود و همه چیز خوب پیش ...
اگر قلب انسان بمیرد تمام درها به رویش بسته می شود
قلبم بمیرد، عبارت را عنایت کنید امات قلبی یعنی قلب من، عظیم جنایتی بزرگی ظلمی که به خودم کردم کاری به دیگران نداشتم وارد میدان ظلم به شخص خودم شدم شدم ظالم اما ظالم به خودم و این ظلم هم سبب شد دلم مرد، خب دل هم که بمیرد انسان دیگر راهی به هیچ خیری به رحمت الهی، لطف خدا به احسان پروردگار ندارد. یا اینکه قلب را بی غذای مناسب با خودش بگذارم از گرسنگی بکشمش، یا نه غذای مسموم بهش بدهم که آن ...
مچ بند عجیب مصلح: انا کلب الرقیه!
داره ازش بهره میبرن - یه روزی داشتیم میکردیمشون تو قوطی که 4 5 تا ادم بی عقل در زیر پوشش غیرت و شجاعت ریختن سفارتشون گرفتن چی شد اخرش برعکس شد همه چیز رو ریختن سر ما - ما بودیم که طلبکار بودیم شاکی ما بودیم جرم روی ملت ما صورت گرفته بود بی احترامی به ما شده بود ملت ما رو کشتن برعکس شد و ما جریمه شدیم به انواع روش های مختلف چه سیاسی چه ورزشی و چه اقتصادی حتی الانم طلبکارن ازمون- حالا فکر کن این ...
مشکل والیبال از بازیکنان بود یا مربی؟
ناموفق هستید، قطعا آن فاکتورهای لازم که می بایست برای پیروزشدن و نتیجه گرفتن باشد، شکاف و خلایی پیدا شده است. از دید خودم از نزدیک 4، 5 بازیکن را می شناسم و بازیکنان باشگاهی هستم و با آنها کار می کنم، من هم مثل آقای حیدری معتقدم که ما داریم زیادی از این بازیکنان انرژی می گیریم. لیگ تمام شده، اردو می گذاریم و اردو تمام شده به مسافرت می رویم که همه اینها انرژی می گیرد .اگر خواسته باشید یک ...
تهیه کننده اول بن بست تهیه کننده GEM بود/ فیلمم را توقیف می کنند برای اینکه قهرمانش سپاه بود
اورپید کار کنیم؟ کلاسیک ترین شعرش اورپید است. گروه هم سرایان اینجا باشند، سرایش کنند و یک عده هم حرف بزنند. این تئاتر نیست. تئاتر بعدی هم عوض شود. دوران باروک هم عوض شد. به دوران ما رسید. این همه سبک وجود دارد. تو رو خدا این حرف ها را نزنیم. همیشه ده نمکی و کیارستمی را مقایسه کردم که جفتشان مخاطب خودشان را انتخاب کردند عباس کیارستمی دوربین را جلوی ماشین می گذارد نود دقیقه یک ...
4 دلیل برای رد ادعای سازمان سیا در رابطه با نقش آیت الله کاشانی در کودتای 28 مرداد 1332
جریان ذره ای دخالت داشته ام؟ آقای دکتر شروین سر را پایین انداخته و سخنی نمی گفت. ولی دایی مصطفی گفت: از شمیران به شهر می آمدم. راهبندان بود و در ماشین منتظر نشسته بودیم که مردم ما را شناسایی کردند و بر روی دست به اداره رادیو کشاندن و من مجبور به صحبت شدم. آیت الله کاشانی گفت: آن وقت از طرف من هم تبریک بگویی؟ چه کسی به تو این اجازه را داده بود. مصطفی معذرت خواست و گفت: حتی شاپور حمیدرضا آنجا ایستاده ...
زندگی و دیگر هیچ / اهل رودبارم هموطن پدر ومادرم را می شناسی ؟
بودم که یکی از بچه ها که بزرگتر بود گفت خوش به حالت پدر ومادرت آمدند.صاحب پدرومادرشدم. زن وشوهری اهل فیروز آباد استان فارس .من شدم فرزند خوانده زوج بی فرزندی که مرا مثل یک پدرو مادر واقعی تر وخشک کردند. بزرگ کردند روانه مدرسه اش کردند موقع سرباز ی پشت سرش آ ب ریختند و بعد روانه خانه وزندگی اش کردند. پدر ومادر ی که خیلی دوستشان دارم .اما من هم رویایی دارم. رویایی که 27 سال است با من است و هر شب در ...
بیت سعید: از بچگی استقلال را دوست داشتم
و تیم بزرگی است و به خوبی در تمرینات این موضوع را متوجه شدم. خوشحالم که به این تیم بزرگ پیوستم و امیدوارم که بهترین عملکرد را داشته باشم. مثل اینکه با استقلال چند روز مذاکره کردی و از لحاظ مالی اختلاف داشتید؟ خیر، این طور نیست. من در مجموع یک ربع با استقلال مذاکره کردم و در نهایت به توافق رسیدیم. قلباً دوست داشتم که به استقلال بیایم. در خانواده ات فردی را دارید که پرسپولیسی باشد ...
دام زن شیاد و پدرخوانده برای مردان
ازدواج کرده اما زندگی خانوادگی خوبی ندارد. صحبت های زن جوان باعث شد تا به او علاقه مند شوم و تصمیم بگیرم با او ازدواج کنم.بعد هم او مرا به خانه خواهرش دعوت کرد که البته متوجه شدم خانه متعلق به ناپدری اش بوده است. هنوز چند دقیقه ای از حضورم در آن خانه نگذشته بود که دو مرد وارد اتاق شدند. یکی از آنها ظرف اسیدی در دست داشت و تهدید کرد اگر همان موقع 40 میلیون تومان به او ندهم، اسید را به رویم ...
ای کاش سینمایی ها موسیقی را بفهمند/ طرح یک اختلاف با کیارستمی
است چرا که شغل آهنگسازی یکی از آرزوهای من بود که دوست داشتم روزی به آن برسم. من هیچ وقت آن دوران خاطره انگیز را فراموش نمی کنم که فیلم های خارجی با دوبله های شاهکار ایرانی چه روزها و شب هایی را برای ما رقم می زدند. من خوب یادم می آید وقتی این فیلم ها اکران می شد موسیقی اش برای ما زندگی بود که تا همین امروز هم ملودی برخی از آنها از جمله لورنس عربستان ، باراباس و اسپارتاکوس برای خودم زمزمه می کنم ...
دیگر منتظرت نمی مانند!
... ان شالله امسال اقای منصوریان حتما برای استقلال قهرمانی کسب کنه..... همه خوزستانی ها میدونن پژمان ذاتا پرسپولیسی بوده مغز خربزه نخورده تو سال منتهی به جام جهانی زیر دست ... هم تیم ملی رو ازدست بده هم فوتبالش تموم بشه کسی که به جبر روزگار میره تیمی که ازش بدش میاد .دیگه ازش توقعی نباید داشت با همین تیمی که میگی جبر روزگار قهرمان جام حذفی و لیگ برتر ...
همیشه عزت سینما و تئاتر
... انتظامی در مورد زندگی سخت آن روزهای خود می گوید: تنها دو تا قالیچه داشتم که آنها را فروختم و از طریق اتوبوس و قطار خودم را به شهر هانوفر آلمان رساندم. برای گذراندن زندگی روزمره خود مجبور بودم در کارخانه ریخته گری کار کنم، بعضی اوقات از ناداری مجبور بودم گوشت اسب بخورم. در سرمای 37 درجه با کت و شلوار می خوابیدم همه این سختی ها را به عشق هنر و بازیگری تحمل می کردم پس از گذراندن دوره 4 ساله و ...
زخم رودبار هنوز درد دار
مدرسه آمده بودند، روی تخته های کلاس نوشتند: زلزله زدگان عزیز این قدر ناراحت نباشید خدا بزرگ است و به داد شما خواهد رسید، امیدوار باشید. 4 حاشیه سفیدرود پر شد از چادر کسانی که تازه به خاک سپردن خانواده شان را تمام کرده بودند. بعضی تا 6ماه همان جا ماندند. یک دستشویی برای آن همه خانواده: حمام و دستشویی به اندازه کافی نبود. به خصوص زن ها و بچه ها خیلی اذیت می شدند. کسی نیازهایشان را نمی دید. نیروهای ...
ابرمردی که علی وار زندگی کرد
روزهای جنگ و سختی به کمک کشور بیاید. اولین دست نگاشته او را که بعد از ورود به ایران نوشته است، بسیار زیباست. او به مادر بزرگوارمان این گونه خطاب می کند: چندین سال پیش که من از ایران رفتم تو در گوش من گفتی: هیچ چیز از تو نمی خواهم جز اینکه خدا را فراموش نکنی و به تو قول می دهم که در این مدت طولانی خدا را حتی برای لحظه ای فراموش نکردم. رفیقی صمیمی و مهربان رهبر انقلاب ...
سروش در باشگاه پرسپولیس: دلم تنگ شده بود
فوتبال همیشه این گونه است که شما رفقای صمیمی دارید اما به خاطر شرایطی که دارید گاهی باید از آنها جدا شوید. من باشم یا نباشم اولین چیزی که مهم است پرسپولیس است. من هم آرزوی موفقیت می کنم برای این تیم و مطمئنا دعا می کنم بازیکنان پرسپولیس موفق باشند. شاید خیلی از این دلایل شخصی باشد و خیلی از دلایل هم به مسائل دیگری مربوط باشد. سروش رفت تا به تیم ملی برسه. خدا ازت نگذره کیروش سروش با همه وجود موفقیتتو از خدا میخوام ایشالا خدا پشت وپناهت باشه ایشالا فیکس تبم ملی تو جام جهانی چرت ... ...
خط بریل را هم نمی توانم بخوانم اما رتبه 70 کنکورم!
نابینایان رفتم و بدترین خاطراتم به مدرسه نابینایان برمی گردد. چند سالی در این مدرسه بودم تا اینکه به تشخیص پدر و مادرم از سال پنجم دبستان به دبستان معمولی رفتم. سال پنجم دبستان از بهترین مهروموم های تحصیل من بود. مخصوصاً به خاطر معلمم که خیلی برای من زحمت کشید و حتی برای کار کردن بیشتر با من به خانه ما می آمد و در درس هایی مثل ریاضی به من کمک می کرد. حتی در مهروموم های بعد و در دوران راهنمایی هم به من ...
GTX1070 در سراشیبی بازار ایران
دیدم که سر در نمیاوردم !!! خیلی دوست دارم بدونم چی هست !!! در حقیقت میخوام بدونم تفاوت نسخه ی ماینینگ با نسخه ی معمولی یه کارت گرافیک دقیقا چیه ؟!!! خاک بر سر این سایت کنم از کنفرانس بزرگ amd رو پوشش نمیدین واقعا مشخص شداین سایت داره طرف داری اینتلو انودیارو میکنه دیگه همه میشناسنتون تمام اخباراتونم دروغه یکم با ادب باشین چون که اگه همین سایت نبود شما قطعا ...
اگر انتخابات به دور دوم هم می رفت، روحانی احتمالا پیروز می شد
برای ایشان بود که بتواند برای حل مشکلات اقتصادی کشور کار کند و مسئله خروج از رکود را رقم بزند. حتی به دو، سه بار توصیه مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی عمل نکرد و من این را شاهد بودم و خودم هم این را بازتاب دادم. گفتم آقای هاشمی می گفتند که اگر 20 درصد از نقدینگی کشور را به سمت تولید جهت دهیم، تولید از رکود خارج می شود و این تجربه دوران خودِ آقای هاشمی بود ولی ایشان این کار را نکرد. شما می بینید که می ...