سایر منابع:
سایر خبرها
انتقام دختر اهوازی به نام لیلا از شلنگ آباد
گفتند چه غلط ها. کجا هم می خواهد برود درس بخواند. دبیرستان، فاصله اش از خانه ما، به اندازه جهنم تا بهشت بود. این قدر دور بود. یک سال تمام اشک ریختم و خانم مدیرش را التماس کردم که بگذارد آن جا درس بخوانم. هر روز از راه مدرسه سوار اتوبوس می شدم و می رفتم آن جا و با خانم مدیر حرف می زدم. کسی را نداشتم و خودم، سفارش خودم را می کردم. بالاخره خانم مدیرش گفت اگر معدلت بالای هجده شد بیا. معدل ...
چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟
تروریستی مجلس؟ این موضوع تاثیر دارد. راجع به اوقات فراغت من خیلی حرف دارم. یعنی من وقت فراغت را این نمی دانم که مثلا 5 روز کار کرده ام و 2 روز به سفر بروم یا 2 روز استراحت کنم. من وقت فراغت را چیزی بالاتر از اینها می دانم. وقت فراغت را وقتی می بینم که مثلا 5 روز کار کرده باشم و 2 روز آخر هفته را دست به کاری بزنم که پر از انرژی بشوم. یعنی من آن کار را خودم انتخاب کنم که چه کاری ...
بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه ها
ماه رمضان تشکیل بشود و [اساتید دانشگاه] بیایند و حرف بزنند -البتّه دلم میخواست در سال دوازده بار این جور جلسه ای تشکیل بشود که متأسّفانه نمیتوانیم- همین است که این حرفها گفته بشود، مسئولین بشنوند، مراکز تصمیم گیری بشنوند؛ باید اثر بگذارید. فرض بفرمایید در مسائل اقتصادی کشور، ما این همه راجع به مسائل اقتصادی حرف میزنیم، همه هم تصدیق میکنند؛ اقتصاد مقاومتی را مطرح کردیم، همه هم از صدر تا ...
زندگی و دیگر هیچ / اهل رودبارم هموطن پدر ومادرم را می شناسی ؟
تمام شود 27 سال است منتظرم بیایند دنبالم. تا اینکه یک روز همه مان را که بیشتر پسر بودیم سوار اتوبوس کردند و بردند شیراز؛مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست شهید دستغیب. یکسالی در آنجا بودیم. نمی دانم چند نفر بودیم اما تعداد مان زیاد بود .طوری که گروهی حمام می کردیم. کتک خوردن مان هم گروهی بود. ردیف مان می کردند و بعد با خط کش می زد ند. البته خدا وکیلی شیطان هم بودیم. یکسال بعد یک روز در حمام ...
دهقان زاده ای که جراح چشم شد
دانش بودم و بعد از امتحان در گروهان هم نفر دوم شدم. بعد از سنندج به گناباد رفتم و روستای کلاته شیخی کاخک. آنجا مدرسه ای داشت که قبل از آمدن من به همت سپاه دانش قبلی بنا شده بود. چهارده ماه در آن روستا که نه آب داشت و نه برق خدمت کردم و بعد از آن باوجوداینکه دلم می خواست همان جا و در همان طبیعت بمانم، به تهران برگشتم. در 1347 آن روستا در جریان زلزله کاخک ویران شد. آن زمان شکل کنکور مثل حالا ...
رهبر انقلاب: امروز دفاع از فلسطین دفاع از حقیقت است
، از اینها استفاده کنند. یکی از علل اینکه من اصرار دارم این جلسه در هر ماه رمضان تشکیل بشود و [اساتید دانشگاه] بیایند و حرف بزنند -البتّه دلم میخواست در سال دوازده بار این جور جلسه ای تشکیل بشود که متأسّفانه نمیتوانیم- همین است که این حرفها گفته بشود، مسئولین بشنوند، مراکز تصمیم گیری بشنوند؛ باید اثر بگذارید. فرض بفرمایید در مسائل اقتصادی کشور، ما این همه راجع به مسائل اقتصادی حرف ...
همیشه عزت سینما و تئاتر
گرفت و گیرهای خانواده، انتظامی از حدود 14سالگی تئاتر را با پیش پرده خوانی در تماشاخانه های لاله زار آغاز می کند. آن زمان مشکلات و انتقادهایی که مردم به دستگاه دولتی داشتند در پیش پرده خوانی مطرح می شد و برای همین او چندین بار طعم حبس و تعهد و زندان را می چشد. معتقد است آنچه از پیش پرده خوانی آموخته ارزش این همه مخاطره را داشته است: پیش پرده خوانی توانایی عجیبی می خواهد در رو به رویی با تماشاگر ...
از سازمان حفاظت محیط زیست انتظار معجزه داریم؟
دنیا چنین وچنان است و ما یکسره عقب مانده ایم! بنابراین شجاعت و جسارت در نهان و تملق و اطاعت در عیان را نه شرافتمندانه می دانم و نه به سود کشور. به همین دلیل در جلسات و نوشته ها و مصاحبه های متعدد در رسانه ها نقدهایم را به خانم ابتکار و برخی از رویکردهای مدیریتی سازمان بیان کرده ام و در چند ملاقات خصوصی با ایشان بسیار صریح و گاهی بسیار گزنده حرف زده ام، چون پایداری ایران و محیط زیست آن را ...
رضا صادقی: گفتند می خواهد با وایسا دنیا تبلیغ خودکشی کند
مخاطبم سریال ترکیه ای باشم که چند صد قسمت داشته باشم و درنهایت یک روز با پایان باز تمام شوم. همیشه دوست داشتم فیلم به فیلم جلو بروم حتی اگر فیلم پدر خوانده باشد. فیلم به فیلم با سوژه های مختلف که یک دغدغه جدید اضافه کند. این اواخر مخاطبینی به من اضافه شدند که نمی گویم اصلا توقع نداشتم، ولی با دیدنشان سورپرایز شدم. جوانان و نوجوانانی که فکر می کردم شاید در باغ دلو بلوتوث کن نرو باشند. در اینجا دیدم که ...
ام الفلسطین
.... زمانی طولانی که براساس شمارش مادر در 32سالگی این پسر مبارز فقط 13سال از آن گذشته است. او می گوید: من هم اکنون 62سال سن دارم و تنها به امید اینکه روزی قبل از مرگم بتوانم فرزندم را بار دیگر ببینم در تحصن های روز دوشنبه شرکت می کنم. همچنین امیدوارم که فرزندم هم بداند که همچنان در کنار او هستم و تا زنده ام همچنان در کنار او باقی خواهم ماند. این نظر تنها من نیست بلکه گفته تمام مادران اسرای فلسطینی ...
ایول دخترای فامیل...!
یاداشت های این هفتة مریم گلی توی بیدار خواب های سحرهای ماه رمضان تکمیل شده اند. بین صدای پای مامان توی آشپزخانه که سرگرم پختن سحری بود و نفس های گرم محسن که من مراقبش بودم و دعای ابوحمزه ثمالی خانم جان، یاد ندارم هیچ بیدار خوابی به اندازه بیداری شب های ماه رمضان خوش گذشته باشد. خاصه امسال که به رسم سال های گذشته چند شبی را دخترهای فامیل خانة ما مهمان بودند ...
مردم با چشم باز به روحانی رأی دادند/ نمی خواستند روحانی بماند
یازدهم بودیم؟ دلیلش کاملاً مشخص است نمی خواستند دولت روحانی ادامه پیدا کند بنابراین تخریب ها را راه انداختند. من حرف خود آقای روحانی را تکرار می کنم چون "تمامی کاسبی ها را تعطیل کردیم". *فکری می کنید اولویت اول دولت دوازدهم چه باید باشد؟ دولت یازدهم چند ماه مانده به انتخابات یک لیست از ابر بحران های کشور که شامل شش محور بود تقدیم مقام معظم رهبری کرد و ایشان را در جریان ...
جوانان مرزنشینی که زیبایی حرم را تنها در عکس ها دیده اند
طلای امام رضا (ع) را مجسم می کرد. اما بازهم در ته دل اندکی نگرانی داشت که شاید این سهمیه مربوط به دانش آموزان مدرسه باشد و او که در این سال ها به جبر روزگار از نعمت درس خواندن محروم شده بود از سفر بازماند. مهدی برای نخستین بار سوار اتوبوس می شود خیلی زود اسباب سفر فراهم شد و مهدی با دیگر همسفرانش راهی مشهد الرضا می شوند دیدن اتوبوس و تجربه سوار شدن بر این وسیله نقلیه ...
گزارش میدانی از حال و هوای شب های امامزاده صالح؛ مداوای رایگان بیماران کم بضاعت
.... خانه ما خانی آباد است با اتوبوس یک راست آمدم اینجا. چادر سفیدش را جلو می کشد و به مسیرش رو به سوی حرم ادامه می دهد. داخل حیاط امامزاده صالح نسبتاً شلوغ است. چادرهای سفید رنگی که پلاکاردهایی روی آن چسبانده شده از دور هم دیده می شود. زنان و مردان با دفترچه های بیمه ای که دست شان است همه جا دیده می شوند یا در صف ایستاده اند یا داخل غرفه ها که گوشه سمت راست صحن است، مشغول صحبت با ...
دوست داشتم دست هایش را لمس کنم اما دست هایش سوخته بود
حالی که در لحظه خداحافظی داشتم متفاوت از همیشه بود. خیلی به ماموریت می رفت، اما این بار همه چیز فرق کرده بود. لحظه خداحافظی بعد از کلی خوش و بش کردن، گریه ام گرفت، گفت: نه این کار را نکن، تو باید محکم باشی. مرضیه هم موقع خداحافظی پدرش، زد زیر گریه. محسن از خانه رفت بیرون و گفت: منتظر تو و مامان می مانم تا با این حرف مرضیه را آرام کند... کبری خدابخش: این روزها خوب می شود با حرف های شهید ...
ابتکار بماند یا برود؟
رویکردهای مدیریتی سازمان بیان کرده ام و در چند ملاقات خصوصی با ایشان بسیار صریح و گاهی بسیار گزنده حرف زده ام، چون پایداری ایران و محیط زیست آن را بزرگ تر از افراد و احزاب و منصب ها می دانم. ولی همان گونه که نمی توانم از ابتکار تصویر یک قهرمان در ذهنم ترسیم کنم، نمی خواهم همه تخم مرغ های مدیریتی و کارشناسی نیم قرن گذشته را هم در سبد او بگذارم. باید اذعان کنم سازمان حفاظت محیط ...