سایر منابع:
سایر خبرها
این زن آواره به شوهرش دارو خوراند و او را با همدستی مرد کثیفی کشت و حالا.....
یکبار پنهانی امد که بعد از خواهرم شنیدم پدرم فهمیده و کلی او را کتک زده است. ومهسا؟ او نزد عمویش زندگی می کند تنها در دادگاه دیدمش که با نفرت از من دور شد او پدرش را خیلی دوست داشت و الان من را دوست ندارد حق هم دارد. الان 20 ساله است شاید عوض شده باشد؟ نه به خاله اش گفته هیچ وقت نمی خواهد من را ببیند. شاید ببخشد؟ نمی دانم امیدوارم. پشیکانی؟ خیلی. ...
گلخندی که تیم خیریه جراحان پلاستیک می کارند
شکاف لب و کام این پیام را بدهد که شاهنامه آخرش خوش است. با بیماران صحبت کند و به آنها امید می دهد و هدیه اش در روز آخر کنسرتی در سالن آمفی تئاتر است. اما نباید از تلاش و زحمات طاقت فرسای جراحان پلاستیک، متخصصان ارتوپد، گوش و حلق و بینی و بیهوشی و تکنیسین های اتاق عمل و بیهوشی که ساعت ها در اتاق عمل مشغول جراحی هستند بگذریم، پزشکان بی ادعایی که هر چند ماه شال و کلاه می کنند و به مناطق ...
احمد توکلی: مخالف نخست وزیر شدن ولایتی بودم/اصولگرایان به آزادی و نقش مردم کم اهمیت می دهند
خاطره ها هم ناخوشی های آن روزها بود. چند خواهر و برادر بودید؟ ما جمعا چهار فرزند بودیم، دو پسر و دو دختر. و شما فرزند چندم؟ من آخری بودم. عموما بچه های ته تغاری برای پدر و مادر عزیزتر و در عین حال لوس تر هستند. این موضوع در مورد شما هم صدق می کرد؟ اصلا در خانه ما لوس بازی باب نبود. پدرم اهل لوس کردن بچه ها نبود و از این جهت هیچ کدام ...
نجات مادر و پسر از قصاص
دارد مرا به باد کتک گرفت تا اینکه موضوع خیانتش را با پسرم محسن و دخترم مژگان در میان گذاشتم. حتی چند بار به همسر بدرفتارم پیشنهاد طلاق دادم اما حاضر نشد از هم جدا شویم. تا اینکه با کمک پسرم و دخترم نقشه کشیدیم او را به قتل برسانیم. صبح روز واقعه وقتی ابراهیم از خواب بیدار شد پسرم مرا که در خواب بودم بیدار کرد و گفت این بهترین فرصت است، که پدرم را بکشیم. به همین خاطر در فرصتی مناسب پسرم از ...
حبس، مجازات مادر و پسری که پدر خانواده را کشتند
به قتل رساند؛ اما من به خاطر نجات پسرم قتل را گردن گرفتم. سپس مجید در جایگاه ایستاد و بار دیگر قتل را پذیرفت. ساناز نیز اظهارات قبلی خود را مطرح کرد و گفت من در کشتن پدرم نقشی نداشتم؛ اما قضات دادگاه، نرگس را قاتل دانسته و او را به قصاص و مجید و ساناز را به حبس و پرداخت دیه محکوم کردند. این احکام در دیوان عالی کشور پذیرفته نشد و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ...
فوران شور زندگی در روزگار کهنسالی
کت دوزی را نزد استاد کارم آموختم. بعد از آن برای خودم کار می کردم. مادرم سال 50 فوت کرد و در قطعه اول بهشت زهرا آرمیده است. بعد از مرگ مادر، پدرم همراه با دو برادر و دو خواهرم به زادگاهش روستای کرفس بازگشت و من در شهر نزد عمو و خاله ام زندگی می کردم. بعد از مدتی شروع به ایرانگردی کردم و در هر شهر چند سالی خیاطی می کردم و دوباره به شهر دیگری می رفتم. هیچگاه ازدواج نکردم و بعد از چند سال وقتی به ...
قتل پسردایی برسر پول جوجه کباب
جوجه را با مادرم حساب کرد. آرمین ناراحت و به این کار پدربزرگ معترض شد و گفت چرا همیشه هوای عمه را داری و به فکر پدرم نیستی؟! با اینکه وضع مالی خوبی داری، اما به پدرم کمک نمی کنی! وقتی این صحبت ها را شنیدم، دلم برای پدربزرگم سوخت و به طرفداری از او با آرمین درگیر شدم. آرمین خیلی عصبانی بود و می ترسیدم به پدربزرگ و مادربزرگم لطمه بزند، به همین دلیل او را از اتاق بیرون و در را قفل کردم ...
وقتی خبر اعزام دوستانم را می شنوم حسرت می خورم/ برای امروزی ها قابل باور نیست که ریالی بابت مدافع حرم ...
آذری به نام باقر را به جای ایشان فرستادند که ایشان هم چند روز بعد در همان منطقه به شهادت رسیدند . آناج: از شهید محرم علیپور بفرمایید، گویا در آنجا فرصت زیادی برای حضور در محضر شهید داشته اید . شهید محرم علیپور دل و جرات خاصی داشت؛ ما سکوهایی را برای تانک ها درست کرده بودیم تا طرف مقابل را از بلندی بهتر مورد هدف قرار بدهیم که بچه ها هنگام شلیک از آنها بالا رفته خیلی سریع برمی ...