سایر منابع:
سایر خبرها
سفرنامه ای که یک شرقی و غربی درباره مشهد نوشتند
اختصاص داده اند زیرا مردم معتقدند درگذشتگان در جوار یک امام، در آرامش به سر می برند. همچنین باغ های سایه داری به چشم می خورند که زندگی را لذت بخش می کنند. به نظر می رسد اهالی مشهد از کندن زمین خوششان می آید چون برای ورود به خانه ها باید از سرازیری گذشت و می گویند خاکی که از حفر زمین به دست می آید، به مصرف ساختن و تعمیرات خانه می رسد. آب شهر از طریق جوی ها و آب انبارها به خوبی تأمین می شود. بارنز ...
سکانس 17: این بار بدون پدر !
، مدیری که امین حیایی را در تصویر دید، گفت: ما سلبریتی هستیم اما او چارلبریتی است، اصلا ماها یه لبریتی هستیم. گلزار را ببینید، اصلا با این تیپ ها من باید به خانه بروم. سپس داریوش ارجمند برای اهدای جایزه بهترین فیلم مستند روی صحنه آمد. او گفت: واقعا بدون علی معلم سخت است. از وقتی از در وارد شدم دلم گرفت اما او همیشه با ماست. آن روزهای اول فکر می کردم سینما بی پشت و پناه شد و درست فکر می کردم. ...
به جرم انتشار کتاب محاکمه شدم
، قحطی بود: آن سال خیلی وحشتناک بود. خیلی به مردم سخت می گذشت. غذا نبود. نان نبود. پرورشگاه از فرط جمعیت موج می زد. یک روز دم صبح سحر دیدم در می زنند. رفتم دیدم زنی است با دو بچه. گفت محض رضای خدا بچه های مرا به پرورشگاه ببر. گفتم خانم جا نیست، پر است. بچه ها روی زمین می خوابند. دست کرد از زیر چادرش کماجدانی درآورد. گفت دیشب من از سر شب رفتم سلاخ خانه، فقط دو بند انگشت خون به من دادند. اینها را باید ...
کردستان هدیه هوانیروز به مردم بود/ اقدامات داعش تکرار جنایت های ضدانقلاب است
زمان در میدان حر فعلی بود و در آنجا ثبت نام کردم و تست های مربوطه و معاینات پزشکی را انجام دادم و در بخش معاینات چشم دیگر آن معایناتی که برای چشم انجام داده بودم را تکرار نکردم و خلاصه اینکه برای استخدام خلبانی هوانیروز قبول شدم. با شروع ناامنی ها در کردستان پروازهای ما هم کلید خورد مراحل آموزش پروازی را در مرکز آموزش شهید وطن پور اصفهان آغاز کردم و تا سال 56 وارد رسته خلبانی ...
قتل زن کارتن خواب زیر ضربات میله آهنی
به بیمارستان رساندند و در تحقیقات اولیه، متوجه شدند مقتول دختر جوانی به نام مهرناز است که با ضربات متعدد به سرش جان خود را از دست داده است. مأموران در ادامه از زن و مرد جوانی به نام عباس و فاطمه که مهرناز را به بیمارستان منتقل کرده بودند، تحقیق کردند. عباس 26ساله در بازجویی ها به کارآگاهان گفت: اسفند سال گذشته در میدان راه آهن با مهرناز آشنا شدم. او به شیشه اعتیاد داشت. هنگامی که متوجه ...
معمای مرگِ مردِ میوه فروش
فرزند بود در این باره به تسنیم گفت: مرحوم عباسی وانت میوه فروشی برای امرار معاش خانواده خود داشت که مقابل خانه خود اقدام به فروش میوه می کرد و مردم هر روز به او مراجعه می کردند، هیچ مزاحمتی هم برای همسایه ها نداشت. حدود ساعت 19 ماموران شهرداری به وی تذکر دادند و از او خواستند که خودرو را به پارکینگ منتقل کنند. از سروصداهای این مشاجره ها متوجه شدم که اگر خودروی وی را به سمت پارکینگ ببرند، حدودا 6 ...
50 سوگند،تا اعدام قاتل سوگند کوچولو
سوگند را نکشتم و از اینکه مواد مخدرخورده و مرده خبری ندارم.شب حادثه من همراه با سوگند برای رساندن مادرزنم به خانه اش رفتم وموقع برگشت برای خریدن آبمیوه مقابل یک مغازه ایستادم و برای سوگند هم یک شیر موز خریدم ولی وقتی به خودرو برگشتم دیدم که سوگند بیهوش شده واصلاً حالش خوب نیست.همان موقع سعی کردم با تنفس مصنوعی نجاتش بدهم اما حالش بهم خورد. من که بشدت ترسیده بودم به همان مغازه برگشتم واز صاحب مغازه ...
کلاهبرداری میلیونی از پسرخاله
بر سر زمین شد، گوشی موبایلش را خاموش کرد و دیگر اطلاعاتی از وی ندارم. وی ادامه داد: با بررسی اسناد مالکیت زمین هر دونفرمان اطمینان پیدا کردیم که اسناد مالکیت من ارزش حقوقی نداشته و در واقع اسناد مالکیت ارایه شده از سوی پسرخاله ام جعلی و فاقد هرگونه اعتبار حقوقی و قانونی است، بلافاصله به تهران و به خانه پسرخاله ام در محدوده خیابان اطلسی مراجعه کرده و در کمال تعجب متوجه شدم که سعید در کمتر از ...
زندگی سخت روستاییان سیل زده
آغاز کند. محمد دراین باره به خبرنگار شهروند می گوید: هفته گذشته به کمک اهالی روستا و حمایت هایی که مردم کرده بودند، توانستیم جهیزیه همسرم را آماده کنیم و در یک مراسم ساده راهی خانه بخت شدیم. پنجشنبه ساعت 2ظهر همراه همسرم در خانه مادرم میهمان بودیم که متوجه باران های شدید شدیم و بی خبر از همه جا وقتی متوجه سیلاب در روستا شدم، به سرعت خودم را به خانه رساندم اما هیچ اثری از خانه و جهیزیه همسرم نبود و ...
تقدس زدایی مهمترین آسیب عرفان حلقه/ اعتماد به نفس کاذب ارمغان عرفان حلقه است
بعد بیرون ریزی های شدید و طولانی بود؛ هر چند افرادی که در کلاس برایشان این اتفاق می افتاد این امر را می پذیرفتند و با عنوان خرابات از آن یاد می کردند... من شروع به تحقیق کردم. فکر می کنم اوایل سال 92 بود که مطلع شدم در فرهنگسرای فردوس مناظره هایی هست که گروه های موافق و مخالف عرفان حلقه آنجا جمع می شوند و با هم بحث می کنند. به آنجا رفتم و با افرادی ارتباط گرفتم که دچار مشکل اساسی شده ...
طارمی: از همین هفته برای آقای گلی استارت می زنم/ در آسیا هم خواهیم درخشید
...> ببینید، زدن گل اول در هر دوره لیگ برتر بسیار مهم است. من هم می خواستم در این بازی گل بزنم و وقتی این اتفاق افتاد خیلی خوشحال شدم. به ویژه آن که دیدم هواداران پرسپولیس هم واقعاً خوشحال هستند و این از همه چیز مهم تر بود. انصافاً پاس محسن مسلمان هم حرف نداشت. قبول داری؟ لقب مهندس برازنده محسن مسلمان است باور کنید این حرفی که می زنم به خاطر رفاقت نیست. پاس گل اول من ثابت می کند او ...
جهرمی: غول های استارت آپی می سازیم
مشهود است؛ چیزهایی مانند رشد کسب وکارهای اینترنتی. خود شما قبل از این دولت هم در وزارتخانه در بخش فنی بودید، می توانید بگویید چه اتفاقی در گذشته رخ نداده بود که حرکت چند ساله اخیر این تغییر را ایجاد کرد؟ من قبل از این دولت البته در سازمان تنظیم بودم و در این دولت وارد زیرساخت شدم. دو سال اول این دولت عضو هیات مدیره با اختیارات محدودتری بودم و در دوسال بعدی مسوولیت مدیریت را برعهده داشتم ...
راز مرگ مشکوک دختری که با قرار در اینستاگرام برای دیدن یک پسر از سوئد به تهران آمد
خودرو قابل حرکت نبود به همین خاطرمرد جوان، آنها را به خانه رساند و... شکایت یک آدم ربایی چند روز قبل فرانک راهی دادسرای جنایی تهران شد و همزمان با تسلیم شکایتش، از بازپرس سجاد منافی آذر، خواست راز ناپدید شدن سه ساعته اش را فاش کند. او گفت: آن شب بعد از سوارشدن به ماشین مرد ناشناس، بیهوش شدم و دیگر چیزی به خاطر نمی آورم. صبح که از خواب بیدار شدم مادربزرگم گفت که نیمه شب با حالتی ...
نوجوان بی دستی که نگاهش به دست رئیس جمهور است! +تصاویر
جام نیوز : مادر علی می گوید، سال 93 برای مهمانی به خانه خواهر شوهرم (عمه علی) رفته بودیم. وقتی جلوی در رسیدیم همسایه آنها که با ما نیز آشنایی داشت و می دانست پدر علی جوشکار است از همسرم درخواست کرد جوشکاری لوله های گاز آنها را انجام دهد، پدر علی هم به خاطر اینکه اوضاع مالی خوبی نداشتیم این پیشنهاد را قبول کرد و از آقای همسایه که پیرمرد میانسالی بود خواهش کرد که دقایقی را صبر کند تا ...
گفت وگویی با ملی پوش فراموش شده فوتبال ایران
شرکت کردم. اولین تجربه حضور در مسابقات کشوری در اصفهان به عنوان بازیکن ذخیره بود اما سال بعد در تبریز با بازی در یک نیمه مقابل تیم اصفهان برای تیم ملی جوانان انتخاب شدم. گل های بین المللی و تعصب به خرمشهر او از نخستین تجربه بازی بین المللی اش هم می گوید: بعد از بازی قهرمانی کشور که به برای تیم ملی جوانان انتخاب شدم. در جام بین المللی ولیعهد که با حضور 16 تیم در اهواز برگزار می شد ...
رز رضوی؛ یک اسکی باز حرفه ای و عاشق مسافرت
های خوبی که همه مامان ها دوست دارند. مثلا ما کیسه های فریزر را پرآب می کردیم و تا مامانم از خانه بیرون می رفت و تا جا داشت کیسه های آبی بود که پرتاب می کردیم به بیرون از خانه و یک بار مادرم مچ مان را گرفت و چشم تان روز بد نبیند. دوست داشتید وقتی بزرگ می شوید چه کاره بشوید؟ دوست داشتم پزشک شوم اما برادرم رفت رشته مهندسی پزشکی و من هم به دنبالش از تجربی به ریاضی تغییر رشته دادم و ...
قتل به خاطر طلب 1/5 میلیونی
طریق تماس تلفنی یکی از دوستان متوجه شدم که اسماعیل مبلغ قابل توجهی پول گرفته است؛ بلافاصله به سراغش رفتم تا طلب خود را از او بگیرم؛ به او گفتم که پولم را بده، اما او مجددا مدعی شد که پولی ندارد. زمانی که اسماعیل اصرار مرا برای گرفتن پول دید به من گفت: اگر پول می خواهی باید به حسن آباد برویم تا از کسی پول بگیرم؛ قبول کردم تا به همراه مقتول به حسن آباد برویم، اما زمانیکه به حسن آباد رسیدیم، ناگهان ...
از تهران فروخته شده تا پاسخ رحمانی فضلی به شایعه استخدام بستگانش
این شرایط اگر ما یک رای می گرفتیم در سیستم ثبت می شد و امکان داشت کل صندوق باطل شود، اظهار کرد: من برای اینکه کل صندوق ها را نجات بدهم، مانع از ادامه رای گیری شدم ضمنا قانون هم می گوید فقط در روز جمعه و تا ساعت 12 می توان انتخابات را برگزار کرد. وزیر پیشنهادی کشور گفت: یک بار در دوره قبل که انتخابات مجلس بود بنده انتخابات را بعد از ساعت 12 نیز ادامه دادم که پس از آن خدمت مقام معظم رهبری رسیدم ...
آغاز تحقیقات قضایی در مرگ میوه فروش قمی
...> وی ادامه داد: یکی از مأموران شهرداری گفت اگر تعهد بدهی ماشین را نمی بریم و او از بالای وانت پایین آمد و چون فکر می کرد همه چیز تمام شده آن طرف خیابان رفت اما چند دقیقه بعد سر و صدایی بلند شد و متوجه شدم او روی زمین افتاده و بعد هم امدادگران اورژانس او را به بیمارستان بردند که فوت شد. درگیری در کار نبود در همین حال حمیدرضا عابدی خرسند، مدیرکل روابط عمومی و بین الملل شهرداری قم ...
قاتل بنیتا از زندگی شخصی اش گفت
کردی؟ برای خانه خرج می کردم. تنها زندگی می کنی؟ نه، مدتی است ازدواج کرده ام و با همسرم زندگی می کنم. همسرت چند ساله است؟ 38 سال. او هم مواد مصرف می کند؟ بله، شیشه می کشد. چطور با هم آشنا شدید؟ مشتری موادم بود. بچه هم داری؟ همسرم دو ماهه باردار است. خانه ات قبل از ازدواج ...
سرگذشت تلخ و شیرین یکی از مردان آهنین
شد و بارها بر سکوی قهرمانی ایستاد؛ سال هایی که خرم آبادی ها خاک پای اسطوره شهرشان را به چشم می کشیدند و برایش از ته دل آرزوی موفقیت می کردند. حامد امیری آرزوهای بزرگی داشت و می خواست قدرت واقعی اش را در فراسوی مرزها به رخ جهانیان بکشد و روی سکوهای جهانی بایستد اما خبر نداشت که تقدیرش چیز دیگری است و نقش قالی زندگی اش طور دیگری بافته شده است. سرنوشت او را در مسیری قرار داد تا امروز به ...
هیچکس شبیه بهرام بیضائی نیست/30 سال و 4 ماه و 12 روز است که دوستش دارم
.... از تجملات و تشریفات گریزان است و دوستدار سادگی است. دلبسته ی اشیا نیست، اما دلبسته ی آب و خاک چرا. شاید به این دلیل که وقایع زندگی ناچارش کرده، چندین و چندبار از تعلقاتش، و هرچه داشت جدا شود و زندگی را از صفر شروع کند. این روزها که درست، هفت سال است که از ایران دور است، می دانم که دلش برای دریای خزر تنگ است، و صدای امواجش. دلتنگِ درختی است که با آغاز سال نو، یکپارچه گل می شد، و پنجره ی خانه ...
سکوت آقای مجری دربرابر شایعات/عکس
... * شما در برنامه های جشن رمضان که تا 2 سال پیش اجرا می کردید مخاطبان بسیاری را همراه کرده بودید ولی به نظر می رسد اخیرا برنامه های دیگری در ماه مبارک توانستند نظر غالب بینندگان تلویزیون را جلب کنند تا جایی که شاید شهر عزیز هم توان مقابله با آن را نداشت. به نظرتان چه مساله ای باعث بروز این شکاف شده است؟ - با احساس صادقانه و عاشقانه ای که به همه برنامه ها دارم و می دانم برای هر ...
23 روز جدال گروگان با مرگ در چاه
که آنها هر جایی را که آن مرد گفته بود، جست وجو کرده، اما ردی از من پیدا نکرده بودند. بعد از نجات تازه متوجه شدم، در چاهی در اطراف دماوند بوده ام. تحقیقات برای دستگیری عضو فراری این باند در پلیس آگاهی تهران ادامه دارد. جام جم 110
معمای قتل زن کارتن خواب
برداشت و گفت: من با خواهر و مادرم زندگی می کنم. چند وقت پیش با پونه و سمیه آشنا شدم و آنها را هم به خانه ام آوردم. روز حادثه، سمیه گفت پونه به او فحش ناموسی داده است. پونه انکار کرد اما درگیری شان بالا گرفت. سمیه موهای پونه را کشید و سرش را به دیوار کوبید. با چاقو هم چند ضربه به پای او زد. وقتی این صحنه را دیدم، خون جلوی چشم هایم را گرفت. چند سیلی به صورت پونه زدم و با چوب هم چند ضربه به ...
جشن حافظ؛ از اهدای جایزه علیخانی به خانواده شهید حججی تا تمجید از فیلم جدید مدیری توسط سیروس الوند
گزیده کار بود و سپس در نشریه ای به نام صنعت سینما کارکرد و چند سال پایمردانه در نشریه خود فعالیت داشت. من و او به بهرام بیضایی ارادت ویژه داریم. جعفری نژاد نیز گفت: علی جان دیدی بالاخره آمدم، اصلاً فکر نمی کردم روزی که تو نباشی این جایزه را بگیرم، مدام به این فکر می کنم تو برمی گردی. وی افزود: خانه فرهنگ پاتوق من، علی و جواد بود و ما باهم ضمن صحبت کردن، فیلم می دیدیم. ...
نگاه به سپاه ماکیاولیستی است/ قطب زاده با بیت امام دوست بود
و سابقه سیاسی هم داشتند لذا بدون اینکه به ماهیت آنها توجه کنند، آن ها را تایید می کردند؛ حتی بعضی از روحانیون هم به این ها جا و پول می دادند اما من از همان ابتدا در برابرشان ایستادم تا اینکه من در خرداد 51 دستگیر شدم. دقیقا همزمان با اعدام هسته اصلی سازمان مجاهدین خلق. بله تقریبا؛ البته دستگیری من به این موضوع ربطی نداشت. یک سال و نیم در سلول انفرادی بودم و بعد از آن در ...
مسیر امامزاده هادی(ع) روستای چنارسفلی هموار شد
افتاد که دانه های درشت عرق روی پیشانیش نششسته بود؛ نزدیکش که شدم با او مصاحبه کنم به زبانی مرا متوجه کرد که فارسی بلد نیست اما بعدا" فهمیدم که خوب هم فارسی صحبت می کند فقط برای این کار خیرش را ضایع نشود، از مصاحبه کردن کناره گرفت. جانشین فرمانده سپاه ناحیه اسدآباد را از دور می دیدم که با همان لباس سبز که هنوز رنگش ایثار و مقاومت مردان جنگ را به یادمان می آورد، به همراه مسئول بسیج سازندگی ...
طوری جدا شدیم که انگار هیچ وقت ازدواجی در کار نبوده
خانوادگی داشتیم.از علاقه من به خودش خبر نداشت و من هم هیچ وقت چیزی نگفتم. همسن هم بودیم. بعد از کنکور من پزشکی قبول شدم و او برای ادامه تحصیل به خارج از ایران رفت.پدرش وضع مالی خوبی داشت. اوایل از رفتنش خیلی ناراحت بودم اما با همه دوست داشتنم بعد از چند مدت و رفتنم به دانشگاه برایم نبودنش عادی شد.سال سوم دانشگاه بودم که روزی مادرش به خانه مان آمد و راجع به من و پسرش با مادرم صحبت کرد. هیچوقت فکر نمی ...
راز ِمیز اسرارآمیز
، امروز این میز جادویی چطور آنها را شگفت زده خواهد کرد. به راحتی بالا سر آن می ایستند و با دقت از تک تک جزئیات این میز صبحانه که ترکیب بندی هایش بیشتر به بوم نقاشی و اثری هنری می ماند، لذت می برند، یاد می گیرند و چه بسا طعم متفاوت شیرینی هایش را در ذهن مزه مزه می کنند. میز هدیه غرات حالا نزدیک به سه سال است هر روز برای مخاطبان اینستاگرامی چیده می شود. هدیه در این ضیافت بدون مرز که حالا حرفه او محسوب می ...