سایر منابع:
سایر خبرها
از تجارت با عرفان تا آزار دختران/ شفافیت خط قرمز فرقه طاهری بود/ همه باید تسلیم محض باشند
آشنایان و نزدیکان را که سال ها ندیده بودم، بعد از مدتی ملاقات کردم. آن ها برای مدتی مهمان من شدند و طبق معمول که وقتی دو نفر یکدیگر بعد از سال ها می بینند از هر موضوعی صحبت می کنند اما آن ها بعد از مدتی بحث عرفان حلقه را پیش کشیدند. اول اینطور بود که من دیدم نماز نمی خوانند، علت را جویا شدم، گفتند ما در یکسری کلاس هایی شرکت می کنیم و پیرو یک عرفانی هستیم که اصلاً در آن نماز به این شکل وجود ندارد ...
نفری 50 تومان به لنج ها کرایه دادیم تا به آبادان برویم / بعد از جنگ به هیچ عروسی نرفتم
، ترکش، آی ترکش... و ما هرچه که می پرسیدیم که به کدام قسمت بدنت ترکش خورده است، جواب نمی داد. بعد فهمیدیم که ترکش به باسنش خورده بود و از گفتنش خجالت می کشید. چند روز از این ماجرا گذشت و متوجه شدم که چند تن از بچه ها در حال ریختن آب روی هم و انجام غسل شهادت هستند. من به آنها گفتم که آتش سنگین است، به داخل سنگرهای تان برگردید، همین روزها برمی گردیم. یکی از آنها گفت که ما امشب برمی گردیم. ساعت 11 شب ...
حیا؛ رأس مکارم اخلاق است
...: جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ صِلَةً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عِبَادِهِ ، (جعل است، یعنی قرارداد دائمی است؛ یعنی راه، جز این نیست) خداوند سبحان مکارم اخلاق و فضائل اخلاقی را وسیله ی ارتباط میان خودش و بندگانش قرار داد - چقدر زیباست! - آنچه که حلقه ی وصل میان بندگان خدا و پروردگار عالم است، مکارم اخلاق است. برای همین است که فرمودند: تخلّقوا بأخلاق اللّه و یا ...
مادر شهیدی که فرزندش را با دستان خودش به خاک سپرد +عکس
...، اما نمی توانستم کار کنم. برنج ها و سبزی های ناهار روز عاشورا مانده بود و متولی هیات می گفت: اینجا کار زیاد است، اما کارکن کم داریم. مشغول کار شدم و زن ها را جمع کردم. بالاخره برنج ها و سبزی ها را پاک کردیم و آماده عاشورا شدیم. خانم منتظری از صبح عاشورای سال 68 می گوید و یک رویای صادقه که سروصدای عجیبی در قم به پا کرد: من بعد از 10 روز درد و ناراحتی، خوابیده بودم. در عالم رویا ...
امروز خطر جدی حوزه ها را تهدید می کند/ برخی به دنبال دین منهای سیاست هستند/ فعال شدن سرویس های جاسوسی در ...
.... بنده حدود سال 47 وارد حوزه علمیه شدم، البته به دلیل این که مرحوم پدرم از بزرگان حوزه علمیه نجف بودند طبیعتا در همانجا ورود در حوزه را آغاز کردم، بسیاری از دروس را خدمت مرحوم پدرم گذراندم و بعد در مراحل بالاتر اساتید بزرگی همچون آیت الله شهید سیدمحمد باقر صدر، مرحوم آیت الله العظمی خویی و حضرت امام در برخی از برنامه ها و درس ها داشتیم. در فلسفه و عرفان خدمت مرحوم آیت ...
تعبیر آیت الله گلپایگانی درباره رهبری
در خدمت حضرت امام بودیم. برای نماز جماعت رفتن و حرم رفتن یا کسانی که می خواستند خدمت ایشان مشرف بشوند ما واسطه بودیم. قبل از هجرت امام از ایران، یک بار به مکه مشرف شدم و حضرت امام به دیدار ما در منزل پدریم آمدند. یادم هست اهالی تا فهمیدند حضرت امام قصد تشریف فرمایی دارد در و دیوار را چراغانی کردند و خیلی جمعیت زیادی به خانه آمدند و آقا تشریف آوردند و ما خدمت ایشان رسیدیم و مردم خیلی ...
مدرسه خُمینیست ها در قم + عکس
خمینی" نام برده شده است که به شاه پسند تبعید شدید. بعد از بازگشت به ایران، ادامه مبارزات شما به چه شکل بود و بیشتر با چه کسانی در ارتباط بودید؟ 40 نفر از فضلای قم به خاطر صحبت ها و سخنرانی هایی که داشتند تبعید شدند. اول شیخ حسینعلی منتظری، دوم آیت الله احمد جنتی سوم آیت الله مومن و چهارم اینجانب، احمد منتظری. دوران مبارزه سه سال به شاه پسند تبعید شدم. کامکار، رئیس ساواک قم من را خواست و گفت ...
دلنوشته ای برای شهدا
پرواز را به نردبان نیاز است؟ و مگر پرواز را بال؟ و من فکر می کردم باید پروانه شد. پرنده شد. و چند بار هم آرزو کردم که پرنده باشم. کبوتر باشم. مثل کبوتران حرم... اما نمی دانستم آن روزها که عده ای بی بال پرواز می کردند، پروانگان به حال آنان غبطه می خوردند و این شد که من امروز در گل مانده ام. حتی در هزاران فرسخی راه آنان که رفتند و کاری حسینی کردند نیستم، آنان که خواستند تا ...
ابراهیم یزدی درگذشت
رسانده و یک شب هم تحت نظر نیروهای امنیتی عراق در مهمانخانه ای اقامت کرده بود. صبح روز بعد درست موقع حرکت امام به سمت کویت خود را به منزل او رساند. یزدی می گوید که پس از خودداری کویت از پذیرفتن امام، او پیشنهاد سفر به پاریس را مطرح کرد، اما سال ها بعد از انقلاب احمد خمینی و برخی نزدیکان امام منکر این ماجرا شدند. یزدی که در مدت اقامت امام در نوفل لوشاتو همراه و یکی از افراد ...
زندگی سیاسی ابراهیم یزدی
یک سوگندنامه و یک مرامنامه داشتیم و کاملا یک سازمان حزبی بود. ما درون خود یک روزنامه دیواری منتشر می کردیم به نام انقلاب . نهضت خداپرستان یک سازمان انقلابی بود. حتی ما چند روز می رفتیم به همین منطقه کهریزک که آن زمان خارج از شهر بود و تمرین تیراندازی می کردیم. این وضعیت ادامه داشت تا مرداد 28. بعد از 28 مرداد نهضت خداپرستان دیگر فعال نبود. ارتباطات ما در حد دید و بازدیدهای دوستانه بود. جریان مرحوم ...