سایر منابع:
سایر خبرها
انتظامی تهران بزرگ که جانشین سردار ساجدی نیا شده است (و من دو هفته قبل دو ساعتی در خدمت سردار ساجدی نیا بودم و در خصوص واقعه ربودن بنیتای هشت ماهه و ماجرای آن دو اوباش معتاد با ایشان و سردار سرتیپ محمدیان فرمانده آگاهی تهران بزرگ گفت وگوی مفصلی داشتم) دستور داد، پلیس به محلات خطرناک تهران، یورش برد و حدود 150 چاقوکش و سارق مسلح به کارد و ساطور و تبرزین و عده ای قاچاق فروش دستگیر شوند. من دیدم یکی ...
تصاویر زیر خالکوبی های عجیب اراذل و اوباش محلات تهران را نشان می دهند که در طرح سراسری دستگیری نیروی انتظامی دستگیر شده اند.
این ضربان قلب مائو تسه تونگ رهبر بزرگ چین بود که یکنواخت شد و در حالی که دستش در دست دکتر مخصوص لی جی سویی بود مرد و عصر مائو سپری شد . این نخستین فکری بود که لحظه صاف شدن دستگاه قلب در ذهن دکترش تکرار شد. پزشکی که 22 سال پایانی عمر مائو توانست از حصار ناپیدای زندگی او رد شده و چهره حقیقی او را که کمتر کسی دیده بود ببیند. چهره ای که به اعتقاد دکتر لی همچون بازیگران نمایش های سنتی چین ...
...> برادر بزرگم که از طراحان لباس زیر بود خیاطی به راه انداخته بود که بنده نیز بعد از یک سال اوایل دهه 40 در خیاطی مردانه ای کار کردم و بعد از شش ماه بدون اینکه حقوقی را دریافت کنم از آن خیاطی بیرون آمده و رفتم زیر دست یک فرد تولید کننده به کارگری مشغول شدم که در آن زمان در کوچه مهران تهران مشغول فعالیت بودم که بعد از گذراندن این دوران سخت ما به خیابان خانقاه تهران رفتیم و اتاقی را در آن جا به مبلغ 300 ...
...> و نوازنده پیانو با زنده یاد فرهنگ شریف موسیقیدان بزرگ و با سابقه کشورمان نزدیک به هفتاد سال پیش آشنا شدم. خانه ما محفل موسیقیدان های ممتاز زمان بود و ایشان از جوانی با مرحوم پدرم معاشرت داشتند. فرهنگ شریف شاگرد عبدالحسین خان شهنازی بود (نخستین استادی که من ازایشان بهره برده ام) و بعدها نزد استادان دیگری نظیر حاج علی اکبر خان شهنازی و مرتضی خان نی داوود مشق کرد. استاد فرهنگ شریف ...
...: برای فراگیری آواز به منزل استاد حسین یاحقی (دایی پرویز) می رفتم. یک روز او میهمان داشت و فرصت تعلیم مرا نداشت. همان طور که مشغول پذیرایی از میهمان ها بود چند بار مرا که در انتظار نشسته بودم دید و بالاخره پرسید امروز می بایست به شما درس بدهم؟ ' من در پاسخ گفتم بله استاد، قرار بود امروز ابوعطا کار کنیم ولی اگر وقت ندارید من می توانم وقت دیگری خدمت برسم. استاد گفت نه، یک لحظه صبر کن ...