سایر منابع:
سایر خبرها
کتاب از یاد رفته 2 چاپ شد
برای ما بنویسید. یه دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله ما ریش سفیدها رو به تواضع و کرنش واداشت. نوشت که ستاد اقامه نماز، شیرین ترین نمازی که من خوندم این هست: یه روز تو اتوبوس داشتم می رفتم که یه مرتبه دیدم خورشید داره غروب می کنه. یادم اومد که نماز نخوندم، به بابام گفتم نماز نخوندم، گفت خوب باید بخونی، حالا که اینجا توی جاده است و ...
تقصیر راننده، مقصر راننده، گناهکار راننده
بوس را پیدا کردند که حاضر بود ما را به تهران برساند. من از راننده پرسیدم چند بار به تهران رفته و او گفت یکی دو بار. مرحوم اینانلو هم با ما بود. من به او گفتم: محمد این راننده بیابونی نیست محمد گفت تو که ترسو نبودی. گفتم آقا اینها در جاده بی انتها تعادل روانی خود را از دست می دهند و حالتی شبیه هیپنوتیزم به آنها دست می دهد که خواب مرحله بعدی است. همگی سالم با اتوبوس و یک راننده بیابانی برگشتیم. ...
تقصیر کار راننده، مقصر راننده، گناهکار ر اننده!
! این راننده بیابونی نیست . محمد گفت: تو که ترسو نبودی ، به او گفتم که این ها در جاده بی انتها تعادل روانی خود را از دست می دهند و حالتی شبیه هیپنوتیزم پیدا می کنند که خواب مرحله بعدی آن است. همگی سالم با اتوبوس و یک راننده بیابانی به تهران برگشتیم. راننده سرویس مدرسه به جای راننده بیابانی در سفرهای علمی دانش آموزان و دانشجویان، به طور معمول، از راننده های سرویس آن ...
بر صحن جنون
که تمنای یار ما را کشت ((غلام نرگس مست تو تاجدارانند)) شراب وصل بیاور ! خمار ما را کشت که گفته است به یک گل بهار پیدا نیست؟ بیا که بی گل رویت بهار ما را کشت *** این شعررا در گلزار شهدای خمینی شهر یک روز چهارشنبه بود که گفتم. پدر و مادر شهیدی آمده بودند سر مزار و با عکس فرزند شهیدشان درد دل و گریه می کردند. جز من و آنها هیچکس آنجا نبودو متوجه ...
چقدر ساده نخاعی شدم
بود که همیشه مرا همراهی می کرد . او رانندگی آمبولانس را به عهده داشت . به او گفتم : - حاجی جون ، آتیش کن بریم که خیلی دیره ، بچه ها منتظرمون هستن و نیازفوری دارن . او هم مثل قرقی پرید وسوارخودرو شدیم ویا علی ... . هوا خیلی گرم بود جاده ی باریک خرمشهر- اهواز خلوتی خاصی داشت و هرکسی را وسوسه می کرد که فشاربیشتری به پدال گاز بیاره تا هم باد بخوره و هم زودتر برسه و ...
حاج اسماعیل دولابی:نور فاطمه(س) مشگل گشای زمین و آسمان
زده بودند و سرش را شکسته بودند. بی حال زیر میز افتاده بود. پاسبانی آمده بود و یک تک پا به او زده بود و گفته بود ببین این جان دارد یا نه. اگر خلاص نکرده است یک تیر به او بزن. رفیقش به او گفته بود: خلاص کرده است و رفته بودند. این جوان همان جا یاد حرف من که سر سفره به او گفتم افتاده بود که من می خواستم خودم را قربانی کنم که فلانی دو تومان حقوق می گیرد. بعد با آن فامیل خود برخورد کردم. گفت ...
کودکی های بازیگوشانه ی ما
می شد و معلوم نبود دست کدام کارگردان در کار است. در یکی از همین بازی ها من مجروح شدم. البته این را بگویم که تفنگ من چوبی بود. یعنی دسته اش چوبی و لوله اش پلاستیکی بود. چیزی تو مایه های لوله ی آفتابه ی اسقاط شده. بله همان طور که عرض شد بازی ما که از عصر شروع شده بود هم به شب کشیده شد و هم به خشونت. یادم است پشت تیر چراغ برق که مثل درختی تنومند بود پناه گرفته بودم و داشتم ...
ما همه از آسایشگاهیم و به آسایشگاه بازمی گردیم!
بروم اما قسمت به ماندن بود. در گرگ و میش شب گلوله های زیادی به سمتم می آمد اما اصابت نمی کرد. مدتی را همینطور افتاده بودم و کسی هم نمی توانست برای کمک بیاید، تا اینکه چند نفر از بچه های بسیجی آمدند و کشان کشان مرا به عقب بردند. من در آن حالت می گفتم مرا فقط سرپا نگه دارید خودم می روم. اما واقعا نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده است که یکی رو به من کرد و گفت: ایستادنی دیگر در کار نیست و ...
انسان علیه طبیعت جست وجوی نور در ستیز با سنگ!
.... دلخوری ریشه دار نادری از ایران هم ریشه در همین روزها دارد. روزهایی که بعد از بازگشت از نانت امیر سینمای ایران در ماهنامه فیلم با نقدهایی نوشته شده بر فیلم آب باد خاک برخورد و بعد از آن بارها و بارها گفته که همان روز تصمیم به مهاجرت گرفت. حداقل این که خودش گفته دلیل تصمیمش آن نقدها بوده است... نادری که رفت، در تمام این سال ها تلاش کرد هرگونه اتصال خود را با سینمای ایران بگسلد. او که ...
در انتظار روز فریادم
/ اگرچه پیش ضعیفان به خاکساری مورم/ گهی به حرمت ماهی پلنگ قله نشینم/ گهی به حرمت عشقی کمال جذبه و شورم/ ز هر طرف نگرانم خمار رطل گرانم/ یکی ز منتظرانم طلایه دار ظهورم در آخر هم ابیاتی که مستقیم بود: به شهر نور سفر می کنم به پای شهامت/ چه غم که لشگر ظلمت گرفته راه عبورم چند بیت همین طور مستقیم زده بودم. آن آمریکایی که مسؤول انجمن ایران و آمریکا بود بعد از خواندن شعر... یک خودکار ...
راهی به قلب تهران
...> ماه پشت ابر پنهان شد. حق حق... صدای چکمه ی مأمور در سکوت حیاط پیچید. راهنما: او مرد نترسی بود. همه از او حساب می بردند. در دیانت و سیاست یگانه و سرآمد بود. او جز در راه حقیقت گام برنمی داشت. حق حق حق حق... اما مگر مرغ حق شب ها حق حق نمی گوید. راهنما: او را در خانه اش به شهادت رساندند. حق حق حق حق... صبا عدالتی مغرور، 14ساله از تهران خانه ی مدرس/ عکس: فاطمه سادات نباتی ...
بازگشت مدیر طراحی مشهور ب ام و به دنیای خودرو +عکس
.... بنگل برای آن شرکت جلسات مشاوره رایگان ترتیب داده و به آن ها گفته بود: اگر می خواهید کار را به روش عادی و متداول انجام دهید، سرانجام به همان نتیجه ای می رسید که دیگر شرکت ها می رسند؛ این واقعا چیزی نیست که من دلم می خواهد. اما اگر می خواهید به قضیه جدی نگاه کنید، سوالاتی مطرح کنید و با جسارت و جرات فراوان به آن سوال ها پاسخ دهید، در این راه کنارتان خواهم ماند. وی می گوید ...
بررسی قیام و نهضت امام حسین علیه السلام
...، و من می ترسم همان گونه که با پدر و برادرت عمل کردند، با تو نیز همان کنند. تو در همین جا بمان، و اگر اهل عراق خواستار تو هستند، همان که قبلا گفتم: باید خودشان امیر و فرماندار شان را از سر راه بر دارند، و پس از آن که شهر را دردست گرفتند. تو را بدان جا دعوت نمایند.در غیر این صورت اگر بطور حتم می خواهی بروی، به یمن برو که نسبت به عراق محیط مناسب تر و امن تری است، و در آن دره ها ودژهاست، و پدرت ...
پای قدرت موشکی ایران به عصرانه ادبی باز شد
...> چون مرغکی گم کرده راه آشیانه من قطره ای دریایی ام آغوش واکن دریای من دریای پاک بی کرانه از تمام مهربان ها مهربانتر ای نازنین ای بهترین ای جاودانه وقتی تو در جان من آیا عجیبی نیست من از تو ای جان از جهان جویم نشانه * موسوی: روشن نگه داشتن چراغ شعر و ادب مسئولیتی بر عهده همگان سیدنظام الدین موسوی مدیرعامل خبرگزاری فارس با بیان اینکه از اینکه ...
راز طول عمر آیت الله جنتی از زبان پسرش
اصفهان زندگی می کند و چندان علاقه ای به کار سیاسی نداشت. ایشان یک سال از من کوچک تر است و از ابتدا در اصفهان نزد پدربزرگ مان رفت و همان جا ماند. خیلی علاقه ای به درس خواندن هم نشان نمی داد. به دنبال کار شخصی بود و هنوز هم به همان فعالیت مشغول است. برادر کوچک ترم محمدآقا هم در زمان رژیم گذشته چندان علاقه ای به ورود به جریانات مبارزاتی از خود نشان نمی داد. آقای جنتی، شنیدم و خوانده ام که پدر ...
حکایت پر قصه و رنگارنگ - اکبر گلپایگانی -
(ع) بخوان. من گفتم باید از استادم اجازه بگیرم، اما ایشان با اصرار خود قانعم کرد که بدون پخش موسیقی و بدون ذکر نام خواننده بخش کوتاهی از یک آواز را اجرا کنم. آن شعر این بود: در خرابات مغان نور خدا می بینم/ این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم وقتی این بیت از حافظ را خواندم، دیدم که پیرنیا گریه می کند. چند روز بعد دوباره با من تماس گرفتند و گفتند که بیا و برای برنامه ای با آهنگ مرتضی ...
ناگفته های علی جنتی درباره ی کنسرت ها، احمدی نژاد و پدر (1)
.... خیلی زود فعالیت سیاسی را شروع کردید. بله 19 سالم بود. اطلاعیه ها و بیانیه های امام را تکثیر و پخش می کردم. از همان زمان هم تحت تعقیب قرار گرفتم. در ایام محرم یا رمضان هم برای تبلیغ به شهرهای مختلفی می رفتم و در تبلیغات از امام حمایت می کردم. نام امام را می آوردم، به همین دلیل هم چندبار در شهرستان های مختلف دستگیر شدم. ما به صورت خانوادگی دنبال راه امام بودیم. برادرم هم ...
افراد مشهوری که خیانتکاران زنجیره ای هستند
2015 پیت تهیه کنندگی "شهر گمشده زی" محصول سال 2017 را که سیه نا میلر در آن ایفای نقش می کرد را بر عهده گرفت. طبق گزارشات این پروژه حسادت جولی را به شدت برانگیخته است. منبعی در این تاچ (In Touch) گفته: از آغاز ساخت فیلم در ماه آگوست او (جولی) پیوسته نام سیه نا را از زبان پیت شنیده است. سیه نا روی اعصاب جولی راه می رفت. برد به جولی گفته که اجازه بدهد کارش را به عنوان یک تهیه کننده انجام دهد و جولی ...
سیگار و نوشابه باید گران شود
...، پر کنیم. از چند راه باید این کار انجام شود. اول اینکه باید هزینه را کاهش و مدیریت کنیم. دومین راه حل این است که منابع را مدیریت و پایدار کنیم تا بتوانیم به خلائی که اتفاق افتاده است، غلبه کنیم. طی جلساتی که با معاونت اجتماعی سازمان برنامه ریزی بودجه داشتیم قول های مساعد ایشان بسیار امیدوارکننده بود. ما هزینه های تحمیل شده را باید مدیریت بیمه پرداخت کند. در بعد کاهش هزینه ها و صرفه جویی از ...
به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی/ شرح شورانگیز شهریار در وصف قنوت آیت الله خامنه ای/تجربه موفق و ...
از آن نقاط دارد. شهریار تحصیلات خود را با قرائت گلستان و نصاب در مکتب آن قریه و پیش پدر آغاز کرد و در همان اوان با دیوان حافظ که همواره در دسترس وی بوده آشنایی پیدا کرد به طوریکه می گوید هر چه دارم از دولت حافظ دارم . بعد از گذراندن دوره سیکل در مدرسه متحده و فیوضات در سال 1300 به تهران رفت و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند و وارد مدرسه طب شد، پس از پنج سال تحصیل ...
“راهکاری برای برون رفت کهگیلویه و بویراحمد از وضعیت عدم توسعه یافتگی”
شدن اسم استان، عامل توسعه به حساب می آید. و چنانکه پیشتر گفته شد، اگر از سر انصاف بنگریم، همه در معرفی و تبلیغ و شناساندن نام استانمان کوتاهی کرده ایم *-از این روی حالا که بحث تغییر نام استان بر سر زبان ها افتاده است، باید به خرد جمعی و اجماع کلی احترام گذاشت، اتحاد، وحدت و یکپارچگی حفظ را کرد و هر نامی که خرد جمعی و همه ی مردم انتخاب کردند(چه همان اسم فعلی، یعنی کهگیلویه و ...
گفت و گوی روزنامه طلوع زاهدان با استاندار سیستان و بلوچستان
آنها بود و یک اتاق هم از آن بقیه، چراغ هم زود خاموش می شد. حال کجا باید درس می خواندم ؟ می رفتم خیابان شهر زیر نور افکن، دو تا آجر و یک مقوا گذاشته بودم و می نشستم درس می خواندم که شده بود قدمگاه من و همه این را می دانستند. یا این که روزها می رفتم پشت دیوار هلال احمر که خارج از شهر بود درس می خواندم، نوعی آرامش داشت و در واقع پشت دیوار آنقدر راه رفته بودم که جاده را صاف کرده بودم. با این سختی که ...
سیر تا پیاز مجمع ایثارگران
.... ما می خواستیم بحث انحصار را بشکنیم. نمی خواهیم ادعا کنیم ما نماینده ایثارگران هستیم. ما هم به آن گفتمان و منطق علاقه داریم و معتقدیم راه توسعه و رشد کشور، از همان کلید واژه های بنیادینی می گذرد که در دفاع مقدس خودش را نشان داد؛ واژه هایی چون اخلاق و ایثار. نمی خواهیم آن دوره را بازسازی کنیم؛چون بازسازی آن دوره از نظر مکانی و زمانی غیرممکن است. اما ایثار یک امر سیال و فرازمانی است و می تواند ...
مردی که بدون داشتن دست و پا به موفقیت های عجیبی رسید
شمردن نعمت هایم کردم. وقتی خود را در آینه نگاه می کردم، می گفتم که نیک تو دست و پا نداری، اما چشم هایت زیبا هستند. من نمی توانستم ورزش کنم، اما در درس ریاضیات قوی بودم، بنابراین کافی است نکات مثبت خود را پیدا کنید و برای آنها شکرگزار باشید. رسیدن به آرامش یک شبه اتفاق نمی افتد نیک می افزاید: بیشتر از اینکه به دست و پا نیاز داشته باشم، به هدف و آرامش در زندگی خود نیاز دارم. در سال ...
نوبری :برنامه ریزی برای ایران قبل از سوریه بود. فتنه، اول در ایران شروع شد و قرار بود ایران مثل سوریه ...
می ماند که هر دو لبه لازم است تا این قیچی افراط و تفریط منافع ملی ما را قیچی کند. بنابراین اینکه در دیپلماسی ظرفیت های خود را درست نبینیم -همان طور که از دیپلمات های ارشد خود در این دو سه سال داشتیم که تصور می کرد امکانات نظامی ما با یک بمب بر باد می دهد- خیلی دست کم گیری است، این نشان می دهد فردی که در وضعیت ارشدیت دیپلماسی کشور قرار گرفته از ظرفیت های واقعی کشور اطلاع ندارد و باید از امکانات ...