سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با مریم حیدرزاده، فقط به خاطر تو
نه در پی شهر و دیار خود باشم؟/ به شهر خود روم و شهریار خود باشم . فردای آن شب بلیت گرفتم و برگشتم. مریم حیدرزاده ترانه هایش خیلی حسی است. بعد عاطفی ترانه هایش خیلی بالاست. به سادگی شان کاری ندارم. بعد از این همه سال در حال حاضر چقدر تکنیکی به شعر و ترانه نگاه می کنید؟ با صراحت می گویم که باز هم تکنیکی نگاه نمی کنم. هیچ ایراد فنی، به هیچ کدام از کارهای من وارد نیست. اتفاقا سادگی به آن ...
غروبِ پانزده ساله ی بامداد
از جمله کتاب کوچه سال ها در توقیف مانده بودند. بیماری او نیز به شدت آزارش می داد و با شدت گرفتن بیماری مرض قندش، و پس از آن که در 26 اردیبهشت 1376، در بیمارستان ایران مهر پای راست او را از زانو قطع کردند روزها و شب های دردناکی را پشت سر گذاشت. البته در تمام این سال ها کار ترجمه و به خصوص تدوین کتاب کوچه را ادامه داد و گه گاه از او شعر یا مقاله ای در یکی از مجلات ادبی منتشر می شد. او در دهه هفتاد با ...
تنها سخن می ماند...
اول ( نامه هایی که به ع.پاشایی نوشته) اما کاری است و نشان می دهد شاعری پیشه او نبوده و از راه روزنامه نگاری و تحقیق و پروژه های فرهنگی روزگار می گذرانده و چه بسا خواننده شیفته اشعار او که در ذهن خود اسطوره ای از شاعر ساخته شگفت زده شود که چرا این قدر در حال حساب و کتاب و چرتکه انداختن است و اتفاقا پاسخ روشن است چون در غربت باید از عهده تامین مخارج برمی آمده و هزینه های فرزندان در کشورهای دیگر را ...
عسکری: هرآنچه ردیف و قافیه داشت، شعر نیست
می کنم. انگار که از بالا به موقعیت خودم نگاه می کنم. این موضوع باعث می شود که به فراشناختی از خودم دست پیدا کنم. با این منطق شعر کارکرد دارد. در حقیقت شبیه همه ی زبان های هنری مثل نقاشی و موسیقی این جریان نیز می تواند کارکردهای خود را زمانی که با ناخودآگاه مخاطب پیوند برقرار می کند، داشته باشد. وی همچنین درباره این سؤال که آیا در این چنین فضایی مخاطب به دنبال درمان خود است یا نه، گفت ...
مردم به اعمال مداح هم نگاه می کنند/آقا فرمود مجالستان خالی از موعظه نباشد
؟ رفتار و کردار او هم الگو است؟ اینها را هم باید توجه داشته باشیم . رهبر انقلاب اشاره ای داشتند مبنی بر اینکه پندیات اخلاقی و مبانی دینی در شعرها مورد توجه قرار گیرد. شما از جمله افرادی هستید که به پندیات اخلاقی در خواندن اهمیت می دهید، لطفا در این خصوص توضیح دهید . مجالس امام حسین نباید فقط احساسی برگزار شود. سبکِ خواندن من اینگونه است که من یک شعری می خوانم و به مناسبت آن شعر ...
روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی /محمد رضا پهلوی در سفر ی که هر گز بازنگشت!!!
بازخوانی تاریخ جزییات آخرین لحظه های شاه در ایران فرح در خاطرات خود آخرین لحظات شاه در ایران را اینگونه روایت می کند : عزیمت اشک آلوده محمدرضا و من در 26 دی ماه 1357 انجام شد. دخالت امریکا در امور داخلی ایران به اندازه ای رسیده بود که دیگر حتی ما را هم در جریان امور قرار نمی دادند، مثلا ژنرال رابرت هایزر مدتها بود به ایران آمده و فعالیت می کرد در حالی که ما اصلا اطلاع نداشتیم . وقتی محمدرضا فهمید ژنرال هایزر در تهران است بیشتر مشکوک شد و به من گفت: به محض اخذ رای اعتماد توسط بختیار کشور را ترک خواهیم کرد. ما در روزی که بختیار به مجلس رفته بود در فرودگاه بودیم و جریان مجلس را از طریق تلفن بی سیم گوش می کردیم. محمدرضا بیم آن را داشت که ما به سرنوشت ژنرال داوود خان رئیس دولت افغانستان که به اتفاق تمام اعضای خانواده اش اعدام شد دچار شویم. خوشبختانه محمدرضا با پیش بینی درست از ماه ها قبل همه اعضای خانواده دیبا و پهلوی را به خارج فرستاده بود فرزندانم در امریکا بودند بیشتر اعضای خانواده محمدرضا هم به جز والاحضرت شمس و شوهرش در امریکا بودند و جایشان امن بود. اما من و محمدرضا ماهها بود از وحشت این که به دست انقلابیون بیفتیم خواب راحت نداشتیم. روزی که برای خروج از کشور به فرودگاه رفتیم (26دیماه57) ارتشبد قره باغی آمد جلوی هلی کوپتر و احترام کرد .بعد سپهبد بدره ای جلو آمد و من و محمدرضا را بوسید. محمدرضا به قره باغی و بدره ای ، خسرو داد ، ربیعی و اسیر افسران عالی رتبه حاضر در پاویون سلطنتی گفت: ما برای مدت کوتاهی استراحت می کنیم تا ببینیم چه می شود؟ افسران حاضر مثل بچه های کوچک گریه می کردند. سپهبد ربیعی فرمانده نیروهای هوایی دست محمدرضا را گرفته بود و رها نمی کرد. عده ای خود را روی پای محمدرضا انداخته بودند. محمدرضا به عنوان آخرین دستورات به آنها گفت: ما در این شرایط احتیاج به نهایت میهمن پرستی شما داریم. قره باغی با صدای نسبتا بلند گفت: اعلیحضرت چه دستور می دهند؟محمدرضا گفت: ابتکار عمل به دست خود شما است همان که گفتم احتیاج به میهن پرستی در نهایت معنی آن داریم امیدواریم خودتان را نشان بدهید. محمدرضا از آن که مجبور به ترک وطن شده بود به شدت متاثر و ناراحت بود ساعت از یک بعد از ظهر گذشته بود که ما در میان بدرقه دکتر شاهپور بختیار (نخست وزیر) دکتر جواد سعید (رئیس مجلس شورای ملی) دکتر علی قلی اردلان (وزیر دربار) و فرماندهان عالی رتبه ارتش و گروهی از رجال و شخصیت های مملکتی فرودگاه مهر آباد تهران را ترک گفتیم. محمدرضا در گفتگوی کوتاهی که پای پلکان هواپیما با خبرنگاران انجام داد گفت: برای چند روز استراحت به اسوان (مصر) می رود او اضافه کرد همان طور که در موقع تشکیل این دولت گفته بودم مدتی است که احساس خستگی می کنم و احتیاج به استراحت دارم ضمنا گفته بودم بعد از این که خیال ما راحت شود و دولت مستقر شود به مسافرت خواهم رفت و این سفر اکنون آغاز می شود. امروز با رای مجلس شورای ملی که پس از سنا داده شد امیدوارم که دولت بتواند هم در جبران گذشته و هم در قانون گذاری آینده موفق شود و برای این کار ما مدتی به همکاری و حسن وطن پرستی به معنای اشد کلمه احتیاج داریم سخن دیگری غیر از حفظ مملکت و انجام وظیفه بر اساس میهن پرستی ندارم... محمدرضا همین اندازه گفت که خسته است و برای معالجه کشور را ترک می کند و از پاسخ به این پرسش که کی باز خواهد گشت خودداری نمود و گفت که این به وضع مزاجی اش بستگی خواهد داشت. محمدرضا در حالی که از پلکان هواپیما بالا می رفتیم گریه می کرد. در هواپیما خودش به کابین خلبان رفت و هدایت هواپیما را به عهده گرفت و تا فرودگاه اسوان بدون استفاده از خلبان اتوماتیک شخصا هواپیما را هدایت کرد. ما پنج روز در مصر بودیم اما امریکایی ها به ما دستور دادند تا خاک مصر را ترک کنیم در روز پنجم سفیر امریکا به دیدار محمدرضا در اسوان آمد و بدون مقدمه چینی ها تشریفاتی به صراحت گفت شما باید فردا صبح خاک مصر را ترک کنید. تاریخ اساطیر سرزمین آموزش آواز در باب ققنوس مرغ مشهور می گویند که موسیقی دانان هندی چندی از دستگاه های موسیقی خود را مدعی هستند که از ققنوس آموخته اند . مجمل احوال این حیوان آنکه ققنوس مرغی است در یکی از جزایر هندوستان ، طاق است ، او را جفت نباشد و هزار سال عمر می کند و چون نزدیک به مردن رسد ، سه روز قبل از موت ، هیزم بسیار جمع کرده ، بر سر هیمه نشیند ، و نزدیک هزار سوراخ در منقار اوست ، شروع به خواندن می کند ، و هر گونه آواز از منقار او بیرون آید ، و جمیع وحوش و طیور آن صحرا نزد آن مرغ جمع شوند ، بعضی از آواز او مدهوش شوند و برخی بمیرند . و چون وقت فوتش در رسد ، بال و پر بر هم زند ، و آتشی از بال او بجهد و به هیزم افتد و آن مرغ را بسوزاند و خاک و خاکستر گرداند ، آنگاه بادی بوزد و از زیر خاکستر ققنوسی دیگر پیدا شود . برهمن های هند و ریاضت کشان آن دیار به آن جزیره رفته و علم موسیقی را از آن مرغ فرا گرفته اند به نقل از کتاب ریاض السیاحه مستعلی شاه تلخک شیخ عطار و طنازی موقع شهادت نقل است که شیخ عطار در زمان فترت چنگیز خان به دست لکشر مغول اسیر شد و در قتل و عام شهید گشت و سسب شهادت او آن بود که طوطی روح مبارکش از زندان قفس بدن ملول شده ، می خواست که به شکرستان وصال رسد . گویند که مغولی می خواست که شیخ را به قتل برساند و مغول دیگر گفت : این پیر را مکش که خونبهای او هزار درهم بدهم . مغول خواست که ترک قتل شیخ نماید . شیخ گفت : مفروش که بهتر از این خواهندم خرید. شخصی دیگر گفت که این پیر را نکش که به خونبهای او یک توبره کاه می دهم . شیخ گفت : بفروش که به از این نمی ارزم ... سرباز مغول از این شوخی و حرکات شیخ خشمگین شده شمشیر کشید و شیخ شربت شهادت نوشید . به نقل از تذکره دولتشاه شاه تصمیم داشت رهسپار آمریکا شود اما مقامات آمریکائی به دلیل اوجگیری بحران سیاسی در روابط تهران و واشنگتن، مایل به پذیرائی از وی نبودند. اردشیر زاهدی از جمله کسانی بود که در آن روزها دائماً در تلاش برای یافتن جائی جهت اقامت شاه بود. او که در سنموریتس سوئیس و همچنین در کنار دریاچه ژنو، 2 خانه ویلائی داشت... از 26 دی 1357 که محمدرضا پهلوی در بحبوحه انقلاب اسلامی از ایران گریخت تا 5 مرداد 1359 که در بیمارستان رمادی قاهره درگذشت، در سرگردانی و آوارگی بود. او در اولین مرحله از سفر بدون بازگشت خود وارد آسوان مصر شد و به هنگام ورود به مصر مورد استقبال رسمی و تشریفاتی انورسادات رئیس جمهور این کشور قرار گرفت. سادات، میهمانان را به هتلی در یک جزیره مصنوعی در وسط رود نیل انتقال داد. شاه یک هفته در این هتل اقامت کرد. سپس در دوم بهمن 1357 با بدرقه رسمی سادات، مصر را به قصد مراکش ترک کرد. گرچه شاه به دعوت پادشاه مراکش به آن کشور رفت ولی در رباط از آن تشریفات رسمی که در مصر به عمل آمد خبری نبود. ملک حسن پس از دیداری کوتاه و رسمی با شاه، ترتیب انتقال وی و همراهانش را به کاخ جنانالکبیر در حومه پایتخت داد. شاه 67 روز در این کاخ که در وسط باغ بزرگی بنا شده بود، ماند. در طول این مدت از یکسو امامخمینی از نوفللو شاتو به تهران آمد و 10 روز بعد انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید و از سوی دیگر در مدت زمان دو ماهه اقامت شاه در مراکش، اکثر درباریان و اطرافیان شاه که وی را در خروج از ایران به مصر و از آنجا تا مراکش همراهی کرده بودند، به تدریج او را رها کرده و رهسپار اروپا و امریکا شدند. تنها جمعی از خدمه بودند که شاه را هنگام ترک مراکش همراهی کردند. از سوی دیگر دولت مراکش نیز به دلیل آنکه تصمیم گرفته بود روابط سیاسی با جمهوری اسلامی ایران را حفظ کند مایل نبود اقامت شاه طولانی شود. این موضوع را خود شاه و اطرافیانش نیز از فحوای مقالات مطبوعات مراکش فهمیده بودند. شاه تصمیم داشت رهسپار آمریکا شود اما مقامات آمریکائی به دلیل اوجگیری بحران سیاسی در روابط تهران و واشنگتن، مایل به پذیرائی از وی نبودند. اردشیر زاهدی از جمله کسانی بود که در آن روزها دائماً در تلاش برای یافتن جائی جهت اقامت شاه بود. او که در سنموریتس سوئیس و همچنین در کنار دریاچه ژنو، 2 خانه ویلائی داشت تصمیم گرفته بود شاه را به آنجا انتقال دهد اما دولتمردان سوئیس مایل نبودند روابطشان با دولت جدید ایران به خاطر وفاداری به رئیس یک دولت سرنگون شده به خطر بیفتد. محمدرضا پهلوی در شرائطی که نتوانسته بود کشوری را به عنوان پناهگاه بیابد، به پیشنهاد مشترک راکفلرو کیسینجر مجبور شد به باهاما در آمریکای مرکزی،1 برود. این سفر با هواپیمای اختصاصی شاه حسن مراکشی صورت گرفت زیرا خلبان معزی چند روز پس از آنکه شاه و همراهانش را به رباط رساند، با موافقت شاه، مراکش را به مقصد تهران ترک کرد. 2 هواپیما صبح روز 10 فروردین 1358 فرودگاه رباط را به مقصد جزایر باهاما ترک کرد. در فرودگاه باهاما هیچ یک از مقامات دولتی برای پذیرائی از شاه حضور نیافتند و شاه و همراهان توسط رابرت آرمائو عضو ارشد سیا و دوست اشرف پهلوی به مقصد از پیش برنامهریزی شده هدایت شدند. شاه، همسرش و یک پیشخدمت به یکی از جزایر و بقیه همراهان به جزیره دیگر برده شدند. به شاه و فرح اجازه خروج از جزیره داده نشد. شاه 70 روز در این جزیره به سر برد. انتشار خبرهای مربوط به برقراری نظام جمهوری اسلامی در 12 فروردین 1358، شناسائی جهانی جمهوری اسلامی ایران، اعدام هویدا و امرای ارتش شاه در ایران، ورود عرفات به تهران، تبدیل سفارت اسرائیل به سفارت فلسطین، تعقیب بینالمللی شاه و تشدید بیسابقه مراقبتهای امنیتی برای حفظ جان شاه و ممانعت از ربوده شدن وی، بدترین خبرها و رویدادهائی بود که شاه طی 7 هفته اقامت خود در باهاما با آنها مواجه شده بود. علاوه بر این، در همین مجمعالجزایر بود که شاه توسط پزشکان اعزامی از فرانسه، از بیماران سرطان لنفاویش مطلع شد. 3 شاه و باقیمانده همراهان روز 20 خرداد 1358 با یک هواپیمای کرایهای از باهاما راهی مکزیک شدند و در یک خانه ویلائی که قبلاً برای اقامت آنان در نظر گرفته شده بود، مستقر شدند. گفته میشود وزارت خارجه مکزیک مایل به ورود شاه نبود اما خوزه لوپز پورتیلو رئیسجمهور آن کشور تحت فشار آمریکا مجبور شده بود، وی را در حومه مکزیکوسیتی برای مدتی اقامت دهد. شاه و معدود همراهان وی مدت 4 ماه در این اقامتگاه ماندند. در دوازدهمین روز اقامت آنان در مکزیک دوم تیر 1358 انورسادات از پارلمان مصر تقاضا کرد قطعنامهای تصویب کند و به شاه اجازه دهد تا به عنوان پناهنده سیاسی برای همیشه در مصر بماند. در پارلمان مصر از این پیشنهاد با کفزدنهای بسیار، استقبال شد. 4 هفته پس از ورود شاه به مکزیک بیماری وی تشدید شد. او یک تومور سرطانی بدخیم در ناحیه گردن داشت و از یرقان شدید نیز رنج میبرد. پس از 4 ماه اقامت در مکزیک وی مطلع شد که دولت کارتر با سفر او به آمریکا صرفاً با هدف معالجه بیماریش موافقت کرده است. از این رو در 30 مهر، مکزیکوسیتی را به مقصد بیمارستان نیویورک همان بیمارستانی که 17 ماه پیش امیراسدالله علم وزیر پیشین دربار به بیماری مشابهی در آن درگذشت 4 تر ک کرد و به مدت 54 روز در آنجا بستری شد در این مدت دو بار تحت عمل جراحی طحال و کیسه صفرا قرار گرفت. کمتر از دو هفته پس از ورود شاه به این بیمارستان، سفارت آمریکا در تهران به تصرف دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در آمد و این امر بیش از پیش کارتر را به صحت دیدگاههایش که مایل نبود شاه به آمریکا بیاید، متقاعد کرد. دستور مسدود ساختن دارائیهای ایران در بانکهای آمریکائی 22 آبان 1358 واقعه دیگری بود که اوضاع را پیچیدهتر کرد. مشاهده خشم ضد آمریکائی مردم ایران و اصرار آنان برای تحویل گرفتن شاه، از تلویزیون اتاق بیمارستان نیویورک از جمله مهمترین نگرانیهای شاه بود. علاوه بر این خبر آزاردهنده دیگر این بود که به شاه اطلاع داده شد به محض بهبودی نسبی باید خاک آمریکا را ترک کند. در همین حال سفیر مکزیک نیز به همراهان شاه اطلاع داد که بعد از تصرف سفارت امریکا در تهران، دولت مکزیکوسیتی به خاطر حفظ روابط سیاسی خود با حکومت تهران مایل به میزبانی مجدد شاه نمیباشد. بدترین لحظه شاه و همسرش زمانی بود که در 11 آذر 58 از بیمارستان نیویورک مرخص شدند ولی هنوز مقصدی برای سفر نداشتند. در نتیجه آنان با یک هواپیمای نیروی هوائی آمریکا به مقصد تکزاس پرواز کردند تا 2 هفته باقی مانده از روادید خود را در آنجا در داخل آپارتمانی کوچک بگذرانند. اما در حین راه به همراهان آمریکائی خبر رسید که آپارتمان مزبور هنور آماده نیست. در نتیجه شاه و همسرش به مکانی که بعداً معلوم شد، تیمارستانی برای نگهداری بیماران روانی است برده شدند. با ورود به این مکان همسر شاه برای نخستین بار با داد و فریاد به همراهان آمریکائی خود اعتراض کرد و گفت: آیا ما در اینجا زندانی هستیم؟ آیا کارتر ما را زندانی کرده است؟ ما در این جا دیوانه خواهیم شد؟ باید بیرون برویم و .......... 5 برای فرونشاندن اعتراضات همسر شاه تلفن در اختیار وی گذاردند و او توانست بستگان خود را در جریان قرار دهد. پس از چند ساعت آنان به آپارتمان مورد نظر در پایگاههای نظامی لک لند تکزاس برده شدند. مقامات آمریکائی با پایان مهلت اقامت شاه در آمریکا به وی اطلاع دادند که به دلیل عواقب ناشی از تصرف سفارت آمریکا در تهران امکان تمدید روادید وی وجود ندارد و به همین دلیل در پاناما جائی مناسب برای اقامت وی و همسرش در نظر گرفته شده است. شاه که غیر از پذیرفتن، چاره دیگری نداشت به اتفاق همسرش در 24 آذر 1358 با هواپیمای نیروی هوائی آمریکا از فرودگاه تکزاس به پاناما در آمریکائی مرکزی برده شدند. وقتی شاه و همسرش در فرودگاه پایگاه هوائی هوارد در پاناما سیتی از هواپیما خارج میشدند جز جمعی از سربازان گارد ملی پاناما، افسران امنیتی ، دستیاران عمر توریخوس 6 و سفیر آمریکا کسی در فرودگاه نبود. شاه، همسرش و پزشک مخصوص آنها با هلیکوپتر از فرودگاه به یک پایگاه در جزیرهای به نام کونتا دورا متعلق به پاناما انتقال داده شدند. توریخوس روز 25 آذر به ملاقات شاه آمد. او در پایان این ملاقات به یکی از مشاورینش گفت شاه مانند پرتقالی است که تا آخرین قطره آبش را گرفتهاند و تفالهاش حتی به درد غذای خوکها هم نمیخورد. این سرانجام کسی است که کشورهای بزرگ او را چلاندهاند، شیرهاش را کشیدهاند و تفالهاش را دور انداختهاند. 7 شاه و همسرش در پاناما با دو دردسر عمده مواجه شدند. نخست شدت گرفتن بیماری شاه که وی مایل نبود پزشکان پانامائی بدون اطلاع از ماهیت و عمق بیماریش معالجات را از صفر شروع کنند؛ او بویژه از نگرانی پزشکان پانامائی از عواقب جراحی خبر داشت. دیگری اطلاعاتی بود که براساس آن مقامات وزارت خارجه دولت ایران در تماس مداوم با مقامات پانامائی بودند تا بتوانند راهی برای استرداد شاه بیابند.8 راه رهائی از این دو دردسر، خروج شاه و همسرش از پاناما بود. با همه این مشکلات، شاه و همسرش 100 روز در پاناما ماندند و سپس به اصرار رئیس جمهور مصر و همسرش، روز سوم فروردین 1359 با یک هواپیمای پانامائی رهسپار قاهره شدند. این بار نیز در فرودگاه مصر انورسادات و همسرش استقبال رسمی از شاه به عمل آوردند. شاه روز 8 فروردین در بیمارستان معادی قاهره تحت عمل جراحی طحال و کبد قرار گرفت. آزمایشهای انجام شده بر روی بافتها نشان میداد سرطان بدخیم تمامی سیستم خون و کبد وی را فرا گرفته است. با ورود شاه به مصر مجلس نمایندگان این کشور نیز دستور رئیسجمهور در مورد تصویب طرح اعطای پناهندگی به شاه را به اجرا در آورد. ورود شاه همچنین از یکسو خشم مردم ایران علیه آمریکا و حکومت مصر را برانگیخت و از جانب دیگر سبب رنجش خاطر گروههای اسلامی مصر گردید و تظاهراتی را در قاهره و چند شهر دیگر با هدف واداشتن دولت به اخراج شاه براه انداخت. تشخیصهای گروهای مختلف پزشکی راجع به درمان شاه و تجویز راهحلهای مختلف، خود یکی از عوامل نگران کننده برای شاه بود. شاه در مصر دو بار مورد عمل جراحی قرار گرفت و بهبود نیافت. او در کاخ قبه که معمولا در اختیار سران کشورهای بازدید کننده از مصر قرار میگیرد برده شد. آخرین مصاحبه شاه قبل از مرگش، در خرداد 1359 در همین کاخ صورت گرفت. وی در این مصاحبه که با کاترین گراهام مدیر مؤسسه مطبوعاتی واشنگتن پست انجام داد، از بیمهری رهبران دولتها که مایل به پذیرفتن وی نبودند، از فرصتطلبی دولتمردان آمریکائی و انگلیسی و از اینکه در برابر انقلاب ایران دست به کشتار بیشتر و بیرحمانه تر نزد اظهار تاسف کرده است. حال عمومی شاه در اقامت دومش در مصر هفته به هفته و ماه به ماه وخیمتر شد. آزمایشات انجام شده در ماههای خرداد و تیر 1359 نشان میداد که عفونت تمامی بدن وی را احاطه کرده است. در اولین روزهای مرداد تیم پزشکی اعزامی از فرانسه نسبت به نجات جان شاه اظهار ناامیدی کرد و محمدرضا پهلوی 4 ماه پس از سفر دوم خود به مصر در 5 مرداد 1359 درگذشت .جسد شاه در مسجد زیدالرفاعی، جائی که معمولاً اجساد پادشاهان مصر در آن دفن میشد، به خاک سپرده شد. جنازه رضاخان پدر شاه نیز که در 1323 در آفریقای جنوبی درگذشت برای مدت 6 سال در مصر و در همین مسجد نگهداری میشد.9 شاه در حالی درگذشت که 9 ماه از گروگانگیری دیپلماتهای آمریکائی در تهران میگذشت و استرداد شاه به ایران از جمله شرائط آزاد کردن دیپلماتها اعلام شده بود. از این رو هیچ یک از کشورها حاضر به پذیرفتن شاه نبود. ...
غزل، پیشانی شعر است
چیز دیگری هستید؟ زیبایی آفرینی، جزو آفرینش شعر است و لازم و ملزوم یکدیگرند. برای آنکه نوشته ای نام شعر بگیرد، به هر حال باید بهره ای از عناصر زیبایی آفرینی داشته باشد، من در پی بیان دغدغه هایم به نحو زیبا و تأثیرگذار و دلنشین هستم. البته به این معنی نیست که چارچوبهایی را تعیین کنم و دغدغه هایم را در آن قالب بریزم، که هر گاه به شعر زبان می گشایم، اندیشه ام و دغدغه ام بر کاغذ می آید و خب ...
صدام چگونه سخن گفت؟
تمیز کردن سلول و میوه های تازه استفاده می کرد. هر روز شعر می نوشت اما اختیار قلم و کاغذ دست مستر جرج بود. اختیار روز و شب سلول هم. به نگهبان ها گفته بودیم ساعت هایشان را درآورند. تنها کسی که ساعت مچی داشت من بودم. این هم خیلی برایش مشهود بود چون بزرگ ترین ساعتی را که می شود تصور کرد به مچم می بستم؛ متوجه می شدم که صدام حواسش به ساعت مچی من است. ناراحت بود از این که من تنها کسی هستم که ساعت دارم ...
100 شخصیت بزرگ تاریخ سینما +عکس
ساخت کبرا استفاده کرد. 56- جک برتون حضور: مشکل بزرگ در چین کوچک (1986) خالق: جان کارپنتر، دبلیو. دی. ریشتر نقش آفرین: کرت راسل نکته جالب در مورد شخصیت: فیلم قرار بود در ابتدا به صورت یک وسترن ساخته شود. 57- کتنیس اوردین حضور: مجموعه بازی های گرسنگی (2012- 2015) خالق: سوزان کالینز نقش آفرین: جنیفر لاورنس نکته جالب در مورد شخصیت ...
بزرگ جماعت شعر انقلاب؛ از خاطرت ما را نبر...
داشت باید آمپولی می زد که دکتر آمپول را به رگ اشتباهی تزریق کرد و به علت همین اشتباه نزدیک بود دستش را از دست بدهد. دکترها برای جلوگیری از این اتفاق مجبور شدند از گردنشان آنژیو بگیرند و همان زمان به ما گفتند که این آنژیو می تواند باعث بروز آلزایمر شود. همسر این شاعر همچنین با تاکید بر اینکه شرایط جسمانی و روحی حمید سبزواری به گونه ای است که دیگر به سراغ کتاب و شعر نمی رود، عنوان کرد: البته ...
شهیار قنبری: اول آرتیست شوید، بعد ترانه بنویسید
موثر بیان کنید که عمر چندین ساله داشته باشد. چون هیچ کس دوست ندارد ترانه ای که نوشته، بعد از دو روز از یاد برود. حتا مبتذل سازها هم دوست نمی دارند چنین اتفاقی برای ترانه شان بیفتد. همه دوست دارند چیزی که گفته اند و نوشته اند سر زبان ها بیفتد و بماند. غافل از این که تا رسیدن به آن لحظه، باید بسیار کار کرده باشید. من واقعاً متوجه نمی شوم کسانی که هنوز وزن را نمی شناسند و می گویند ما با وزن ...
چه چهره هایی نویسنده رادیو بودند؟
برای کار فرهنگی از دست خواهد داد و چه لحظه های ناب و بالقوه آموزشی را به جای تبدیل به فعل، تبدیل به موج های فرار در روش هایی این گونه خواهد کرد. دست خط نویسندگان رادیو در ادامه ی این مطلب رجبعلی آورده است: محمدرضا ترکی یکی از نویسندگان رادیو که به مدیریت شبکه رادیویی فرهنگ هم رسید و بعد آن را رها کرد، در مورد شغل نویسندگی در رادیو (جزوه چاپ شده در اداره تحقیق و ...
وصیت نامه حمیدرضا شکارسری
اوست که نام اشیاء را حذف می کند. آن مشت آب اگر به لب می رسید تاریخ چه می کرد ؟ آن دست های بریده اگر نبود تاریخ چه می کرد بی تکیه گاه ؟ باغ تاریخ چه می شد بی یاس؟ شب تاریخ چه می شد بی عباس؟ (صفحه 37) آیا دست بردن به پازل تاریخ و جابه جا کردن تکه های آن، شعر را عاقبت بخیر کرده است؟ چهار سوال که ...
احساسات و واقعیت
؟ قرآن بهترین منبع برای آگاهی از موضع خدا و پیمبر در هر مورد هست، اتفاقا به دلیل اهمیتی که این بحث دارد قرآن در بصورت متواتر به آن پرداخته هست که خلاصه از آن را به نظر می رسانم. توجه داشته باشید که احساساتی در زبان عربی تقربیا شاعر می شود و بی عقل یا دیوانه مجنون. در مجموع 4 مرتبه در قرآن به پیامبر تهمت احساساتی یا شاعر و 11 مرتبه تهمت مجنون زده شده. یَقُولُونَ ...
دومین بداهه زنان شاعر درباره یک عکس از رهبر انقلاب در نماز عید فطر
...، به مقوله شعر توجه داشته و از شعر به عنوان سرمایه ملی یاد کرده اند. ایشان هرساله در دیدار شاعران نکاتی راجع به وضعیت شعر در کشور و مسیر شعر انقلاب به شاعران و مسئولان متذکر می شوند که تحقق افق های ترسیم شده در این زمینه، نیازمند عزم جدی مسئولان و شاعران است که گاه در ورطه فراموشی به سر می برد. اخیراً با توجه به اهمیت نکات مطرح شده از سوی ایشان درباره شعر و لزوم نگاه جدی تر به سخنان و ...
دوردست های فاصله
خاصی در دراماتیزه کردن صحنه هایی از کودکی، جوانی و میان سالی دارد و لحظه تسلی را تنها در عشق، خاطره و زبان می یابد. نحو و ساختار مضمونی شعرهای دافی نیز درهم پیچیده اند. او در برخی از شعرهایش چنان با ساختار و کلام به بازی می نشیند که خواننده شعر در لحظه خوانش نمی تواند از زیرکی شاعر در به کاربردن کلمات برای استفاده آنها با هدف خاص خویش، جلوی لبخندی را که به پهنای صورت روی لبانش می نشیند، بگیرد. دافی ...