سایر منابع:
سایر خبرها
روز شمار محرم الحرام
می شنیدند. پس از دو سال و چند ماه خداوند موریانه را مأمور کرد،وپیمان نامه آنان را از بین برد به جزء اسماء الهی که در آن بود. حضرت ابوطالب علیه السلام این خبر را به کفار داد،و آنان با دیدن چنین معجزه ای دست از تصمیم خود برداشتند وبنی هاشم به خانه های خود بازگشتند. 3-جنگ ذات الرقاع در سال چهارم هجرت به تحریک قریش بین مسلمانان و قبایلی که اطراف مدینه زندگی می کردند و ...
اشعار ویژه شب دوم ماه محرم+اشعار زیبای خود را ارسال کنید
...> یک طرف این همه زن در طرف دیگر جنگ لشگری چشم چران است بیا برگردیم علی اشتری کاروان بهشتیان آمد کربلا میهمان نوازی کن متبرک شدی به عطر حسین برترین خاک، سرفرازی کن کربلا دجله را خبر کن زود قافله با شتاب آمده است تکه ای ابر سایبان بفرست شیرخوار رباب آمده است یاد تیغ و ترنج افتادی ...
محمد رفت تا شفای مادر را از حضرت زینب(س) بگیرد/ جهاد علمی توصیه رهبر معظم انقلاب به خانواده شهید
سال زیادی ندارد اما به عصا تکیه زده شاید چون عصای دستش در سوریه جا مانده بود به ناچار عصای چوبی را به دست گرفته است . لبخند بر لب دارد، با لحنی پدرانه مرا ترغیب به نشستن رو به روی خودش و فرزندانش می کند؛ لبخند می زند، گویی لبخند جزو لاینفک چهره اش است اما نگاهش تمام سکوت فراق شهیدش را فریاد می زند . خواهران شهید اسدی نیز رو به روی من نشسته اند، نه تنها نشانه ای از بی قراری ...
به فرزندش گفت سعی کردم تو را از جهنم نجات بدهم، خودت نخواستی!
.... پنج، شش متر هم از من جلوتر حرکت می کردند که وقتی طلبه ها می ایستند و با ایشان سلام و علیک می کنند، نفهمند که من همسر ایشان هستم! دور از هم راه می رفتیم. من بین زن ها زیارت می کردم و بعد هم به خانه برمی گشتم. سالی یک بار هم مرا برای دیدار با خانواده به مشهد می بردند. چطور غربت و این وضعیت زندگی را با آن سن کم تاب می آوردید؟ ایشان اخلاق بسیار خوبی داشتند. من هم یک دختر چشم و ...
بهترین اشعار در وصف زیبایی معشوق
شیرین سکوت شبحی چند شب است آفت جانم شده است اول نام کسی ورد زبانم شده است در من انگار کسی در پی انکار من است یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش می شود یک شبه پی برد به دلدادگیش آه ای خواب گران سنگ سبک بار شده ای که بر روح من افتاده وآوار شده در من انگار کسی در پی ...
8 شهید کهگیلویه و بویراحمد که در آخرین روز تابستان متولد شدند + تصاویر
رسید وی پس از گذراندن دوران کودکی راهی مدرسه گردید وهمزمان با تحصیلات دوش به دوش پدر در کارهای خانواده و کشاورزی به کار و فعالیت مشغول بود در صحنه های انقلاب حضور فعال داشت و تقوا و وارستگی را از پدر به ارث برده بود و همواره در سیراسلام و انقلاب همت می گمارد تا سال دوم دبیرستان به تحصیل ادامه دادو با شروع جنگ تحمیلی عشق و پیکار با دشمن متجاوز وی را ارام نگذاشت و پس از سه نوبت اعزام به ...
اشعار ویژه شب اول ماه محرم+اشعار زیبای خود را ارسال کنید
دیدم که اینجا یک نفر هم پشت من نیست خوب است آدم در دیار خود بمیرد برگرد آقا مکه ؛اینجا که وطن نیست نگذار دلشوره وجودش را بگیرد چون کوله بار خواهرت غیر از محن نیست باشد بیا ؛ اهل و عیالت را نیاور آقای من ولله کوفه جای زن نیست من بیشتر فکر حضور دخترانم چون در میان کوفه کم دست بزن نیست این ها تماما با تو قصد جنگ دارند با اصغرت هم جنگ ...
محرم عید اضحی گشت
. از کتاب های شعر او می توان به "بهار در برهوت"، "سمفونی سیم های خاردار"، "ترانک ها"، "همین زنجره تا صبح" و ... اشاره کرد و از آثار نقد و پژوهشی وی می توان به "شرح منظومه ی ظهر (نقد و تحلیل شعرهای عاشورایی از آغاز تا امروز)"، "دستی بر آتش (شناخت نامه ی شعر جنگ)" و "شناخت ادبیات انقلاب اسلامی" اشاره کرد. وی برنده کتاب سال جمهوری اسلامی سال87، برنده کتاب سال ولایت سال1388،برنده کتاب سال دفاع مقدس ...
مرا نشناس، اما من تو را خوب می شناسم!
سیاسی هدف این بیماری قرار گرفته اند. بر همین اساس است که مراقب ها با دیدن زوال هر روزه قهرمان زندگی شان، مانند شمعی ذره ذره آب می شوند. در حقیقت این مراقب ها هر روز با فقدان عزیزی که عمری می شناخته اند، دست و پنجه نرم می کنند، انگار تنها شبحی از او را در کنار خود دارند اما خود او را در مه گم کرده اند. سونامی در راه بدون شک که این همه همراهی جز ایثار و فداکاری نیست، اما این همه ...
تئاترِ عصیان و شگفتی!
مریم قدسیه زن و مرد با دو شمع در دست در تاریکی صحنه کنار هم روبه روی ما نشسته اند . در کمدی که در گوشه راست صحنه قرار دارد باز می شود و صدای موسیقی محزون ترکی عالیم قاسم اف که فضا را پر کرده به یکباره قطع. دختری جوان و سفید پوش با صورتی عجیب و مالیخولیایی چشم در چشم ما زبان به سخن می گشاید: من امروز پدرمو کشتم.امروز درست روزیه که قرار بود با مادرم آشنا بشه. دیگه هیچ کدوم از اون اتفاق ...
سفرنگاری از جاده قاچاق
برای از دست دادن نداریم. دره کوچکی در حاشیه این جاده باریک کوهستانی و پر پیچ و خم وجود دارد که تبدیل به گلوگاه قاچاقچیان شده است. بیش از 100خودرو اینجا با موتورهای روشن پارک کرده اند. وانت کمتر می بینم و اغلب سواری هستند، زانتیا، پژوپارس، پژو 405 و حتی از برند ماشینی که خودم مسافرش هستم، یعنی پراید. جاده قرق این کاروان قاچاق است. کمی جلوتر جایی انگار دعوا شده است. سرم را از شیشه بیرون ...