سایر منابع:
سایر خبرها
شکر که هنوز زنده ام
به گزارش وانانیوز ، عزت ا.. پورقاز مدافع ملی پوش سپاهان که در بازی مقابل پرسپولیس به شدت آسیب دید با امبولانس راهی بیمارستان شد و چند ساعتی تحت درمان و مداوا قرار گرفت تا به این شکل حضور این بازیکن در بیمارستان تا نیمه های شب شائبه های فراوانی رقم بزند. این بازیکن که بعد از چند ساعت مرخص و به منزل رفت تا استراحت کند در همین خصوص گفت: بعد از گذشت 24ساعت فقط شکر می کنم که زنده ام. بلند ...
روز وصل؛ امسال در حج 96 چه گذشت؟
پیوسته هستند. محرابی داشت و فرش بود و روشن بود که محل اقامه نماز است. خشنود شدم که توانستم اینجا را از نزدیک ببینم و نماز تحیتی در آن بگذارم. در منابع از این مسجد یاد شده که رسول الله هم آمدند و آنجا از چاهی که بوده آب خورده و نماز خوانده اند. محوطه ایستگاه را که چند قطار قدیمی و خط های آهن هم هست، تبدیل به رستورانی باز کرده اند و چنان که گفتند شبها بین ساعت 5 تا 1 بعد از نیمه شب شب نشینی و ...
سرویس جهاد و حماسه را مثل فرزندم دوست دارم / برخی خبرنگاران دچار روزمرگی شده اند/ حوزه دفاع مقدس نیاز به ...
رفت و آمد زیادی به غرفه داشت. روزی آمد و گفت مقام معظم رهبری به نمایشگاه کتاب آمده اند. آن موقع نمی دانستم باید برای انتشار خبری از آیت الله خامنه ای ابتدا سایت دفتر مقام معظم رهبری خبر را منتشر کند بعد خبرگزاری های دیگر استفاده کنند لذا به محلی که حضرت آقا بودند رفتم و بعد از 50 دقیقه رایزنی اجازه دادند در گوشه جلسه بنشینم که همانجا مشغول حاشیه نگاری شدم. البته در فاصله 20 متری بودم و ...
مرز شکن نیستم
.... البته اگر مارکی باشد که قیمتش در حراج حسابی ارزان شده باشد، حتما می خرم ولی اصراری هم به مارک پوشی ندارم. چرا ارزان؟ شما که پولش را دارید. نه، آن قدر هم پول نداریم. حالا خوب است بعد از فوت بابا خیلی ها آمدند خانه و زندگی ما را دیدند. واقعا آن قدر هم پول نداریم که بتوانیم مارک پوشی کنیم. من خودم آن قدر پول ندارم، اعتقادی هم به مارک پوشی ندارم، دنبالش هم نیستم. در خارج هم اگر حراج ...
قتل دوست به خاطر خیانت
...> چون من پای سیاوش را به خانه آنها باز کردم، سیاوش فامیل دور ما بود و به خاطر دوستی نزدیکی که با هم داشتیم، به او اعتماد داشتم و مثل برادر خودم بود. من او را به خانه مهیار بردم و در اصل فکر می کنم من باعث دوستی و ارتباط آنها شدم. چرا با صحبت مسأله را حل نکردی؟ قصد داشتم همین کار را انجام بدهم و زمانی که او را در انبار کفش دیدم، خواستم شروع به صحبت کنم اما آنقدر عصبانی شدم که او را هدف ...
رام کردن درد سرکش
هم به پیشانی اسب دست کشیدم. درواقع خوب به حرف های سارا و رفتارش مقابل اسب ها نگاه می کردم، بلکه در همین نیم ساعت مجالی که دست داده، دوری سالیانم از طبیعت را جبران کنم. هرچند فرصتی کوتاه است اما بچه ها شاید بهتر از بزرگترها حوصله توضیح دارند. تمام حصارهایی که ما را از طبیعت جدا می کند، در آنها کمرنگ تر است؛ مهمترینش هم افکارشان. به خصوص که سارا از کودکی در کنار اسب ها بزرگ شده و با خلق وخوی آنها ...
دونده با اسب
آشنا شدم. در نخستین برخورد با اسب ترس نداشتی؟ چون خود من نخستین باری که جلوی اسب قرار گرفتم، ترس زمین خوردن داشتم. همین طور ارتفاع. نه. من ترسی نداشتم. اتفاقا خیلی خوب توانستم با اسب ارتباط برقرار کنم. الان چند وقت است که به اسب سواری می روی؟ من این رشته را از سال 90 شروع کردم، البته یک وقفه 2ساله برایم پیش آمد ولی از سال 95 دوباره شروع کردم. سوارکاری چه تاثیری داشته ...
طرح سپاه پذیرفته می شد، فاو از دست نمی رفت
ماهه میروید جبهه. من گفتم که حالا شما می گویید شش ماه، ولی ما می رویم و تا آخرش می ایستیم. س: وضع ارتش و سپاه در آغاز جنگ چگونه بود؟ البته سپاه که واقعا نوپا بود، ارتش اوضاعش چطور بود؟ نجات: ارتش در ابتدای شروع جنگ دو تا مشکل را با خودش یدک می کشید. اول اینکه ارتش تسویه شده بود، تقریبا ما سرتیپ تمام چند نفر به اندازه انگشتان دست داشتیم. تسویه مفصلی در ارتش شده بود. یک خیانتی هم ...
هنگام حمله داعش شخصا وارد خاک عراق شدم/ عربستان دست نیاز به سمت ایران دراز کرده است
...، چند روز همدان بودم. بازدیدی داشتیم. افسر پدافند هوایی ساعت ها بیرون ایستاده بود و می گفت من فقط می خواهم امیر را ببینم تا من آمدم دست در گردن من انداخت و با گریه خواست که من را به سوریه بفرستید. گفتم پسرم صبر کنید به نوبت می فرستیم. می خواهم عرض کنم چنین روحیه ای در بین نیروهای ما وجود دارد. خلبانان ما با چه انگیزه هایی داوطلب هستند که این کار را انجام دهند. ارتش چند ...
توصیه نزار قطری به مداحان ایرانی
بودم و از شهری به شهری دیگر سفر می کردیم، به خانواده گفتم که شما باز گردید و بنده تنها ماندم. لذا این مجالس تا هفت مجلس به طول انجامید. من هرگز پرسش و تقاضایی نداشتم و صرفا در هر رنامه ای که می گفتند شرکت می کردم. روز آخر وقتی می خواستم به فرودگاه بروم، شخصی که بنده را دعوت کرده بود، بنده گفت که چند کیف داری که من گفتم یک کیف دارم. او گفت که کیف خود را بگذار تا با بار برود و بنده هم قبول کردم. قبل ...
شعر، خاطرات جنگ را ماندگار می کند
سنی خودش را داشت. بعد از انقلاب سر به زیر شده بود. یک مقطعی اتاق مان یکی بود. شب می دیدیم نماز می خواند. صبح که از خواب بیدار می شدم می دیدیم نماز می خواند. خیلی وقت ها مشغول نماز بود. متولد سال 43 یا 44 بود و اوایل جنگ 16 سال بیشتر نداشت اما بزرگ منشی خاصی در رفتارش بود. شهادتش خیلی روی من تأثیر گذاشت و اشعاری برایش سرودم. چه اتفاقی می افتد که یک رزمنده برای همدوره ای هایش چنین اشعار یا ...
آخرین جزئیات قتل پاساژ حضرتی
هایم را بردارم و به شهرستان بروم که تصمیم گرفتم او را تنبیه کنم. یک لحظه صحنه پیامک های او در ذهنم مرور شد. اردشیر روی پایه کولر نشسته بود که با چاقو به او حمله کردم و چند ضربه زدم. بعد هم از آنجا فرار کردم و ساعتی داخل خیابان ها پرسه زدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس معرفی کنم. چرا از تهران فرار نکردی ؟ مقتول دوست صمیمی من بود. واقعیتش پشیمان شدم و عذاب وجدان گرفتم. حرف آخر ؟ من ورزشکارم و مدتی کشتی کار کرده ام و اهل درگیری نیستم، اما یک لحظه عصبانیت این حادثه را رقم زد. ...
5میلیون یورو پول بیت المال را در چاه آبی ها نریزید
هستند که خودشان در تیم، استقلال را نابود می کنند و نمی خواهند اتفاقات خوبی بیفتد و فهمیدم هیولای درونی استقلال یعنی چه. 18ماه بدون حتی یک جام! تنها چند ساعت پس از استعفای منصوریان بود که افتخاری، مدیرعامل استقلال از قبول استعفای سرمربی تیمش خبر داد و آن را سخت ترین تصمیم دوران ورزشی اش عنوان کرد: سخت ترین تصمیم دوران مدیریتی ام را گرفتم و به رغم میل باطنی با استعفای آقای منصوریان ...
هدیه ای برای تو
نساء غلامیان نزدیک در مدرسه که رسیدم بوی کلاس و درس تمام مشامم را پر کرد. برگشتم لبخندی به مادرم زدم و کیفم را روی شانه هایم کمی جابه جا کردم و بعد از خداحافظی از او وارد حیاط شدم. از اینکه کلاس پنجمی شده بودم در پوست خودم نمی گنجیدم. احساس می کردم حالا که بزرگ تر شده ام اطرافیان شخصیت دیگری برایم قائلند. از شوق دیدن همکلاسی های سال قبل سر از پا نمی شناختم. سریع چشم گرداندم تا بلکه یکی ...
اصولگرایی و اصلاح طلبی چرت و پرت است/با قایق موتوری از خلیج فارس پول می آوردیم
موقع خروج گفتید که اصلا استقلالی نداشتید! نگفتم استقلال نداشتم گفتم یک هفته رئیس بودم. این که خیلی بدتر از استقلال نداشتن است. نه، من تمام این هفت سال ساعت 5:30 صبح می رفتم تا 2 شب کار می کردم اما این یک هفته ساعت 8 می آمدم و ساعت 3 می رفتم خانه. رئیس این است. رئیس که نباید 24 ساعت کار کند. اصلا لازم بود که رئیس کل بانک مرکزی از 5 صبح تا 2 شب کار کند و مثلا ...
اعترافات تازه قاتل فامیل دور در دادسرای جنایی
تا در را باز کرد خون جلوی چشمانم را گرفته بود و پیش از صحبت او رابا چاقو زدم. بعد از قتل چه کردی؟ یکی ساعتی در خیابان ها پرسه می زدم اما چون عذاب وجدان داشتم تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. شغلت چیست؟ هم ورزشکارم هم دانشجوی دانشگاه تربیت معلم هستم اما سرنوشت مرا به اینجا کشاند که در اوج جوانی باید در زندان انتظار چوبه دار را بکشم. ...
منصوریان: از استقلال استعفا نمی دادم اگر ...
...> *رحمتی پریشب در نود قداست مربیگری رو شکوند . کمترین توقعم این بود که وقتی دید مربی و مدیر باشگاهش زنده توی نود هستن همون جا باید به عادل فردوسی پور می گفت مربیم اونجاس خداحافظ شما. * به خسرو ، مجتبی ، پژمان و رحمتی گفتم کنار هم بمونین و متحد باشین تا جوون های تیم چند پاره نشن . *افشین قطبی شب بازی کره خیلی گریه کرد وقتی باختیم. خیلی باهاش همراه بودم اما بازهم نمی تونستم درکش کنم چون دستیار ...
از خط مقدم جنگ تا پشتیبانی
، به عنوان نیروی داوطلب مردمی، برای دفاع از کیان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و حقانیت دین خدا، جزء اولین نفراتی بودم که وارد کمیته انقلاب اسلامی شدم. اندکی بعد با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهرستان کازرون، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمدم. از همان بدو عضویت در سپاه، به عنوان مامور تامین راه های کازرون حکم گرفتم و با چند نفر از دوستان، دست به کار شدیم تا راه ها را ...
گروگان گیری اوپک چگونه پایان یافت؟
لیبیایی ها مذاکره کند. در این جا بود که من مطمئن شدم که معامله بزرگتری در کار هست و الا معنای این مانورها چه بود؟ آن موقع، من نمی پرسیدم، اما احساس کردم که چیزی در حال اتفاق افتادن است و به کارلوس اجازه بعضی کارها را دادم. بعد کارلوس به من گفت که من مسئول مذاکره با لیبیایی ها خواهم بود، انگار که نقشش تمام شده بود. در فرودگاه لیبی خیلی معطل شدیم تا این که سرهنگ عبدالسلام جلود آمد که متولی ...
علی دایی: ترامپ یک دیوانه واقعی است!
یا خیر، افزود: من شنیده ام که فدراسیون فرصت یک ماهه به مسئولان این باشگاه داده تا بدهی ها را بپردازند و می دانید که همه بچه های سال قبل از نفت 30 الی 41 درصد گرفته اند و فکر می کنم 80 درصد از بچه ها 41 درصد گرفته اند البته من از نفت و پرسپولیس و صبا هم طلب دارم و گاهی خودمان بیرون از اینجا معطل چند تومان می شویم اما پول ما دست بقیه است. باید طلب ما را بدهند و ما هم سعی می کنیم جلسه ای بگذاریم تا ...
علت قطع همکاری با فاطمه معتمدآریا در لحظه گرگ و میش چه بود؟
سیمافیلم من را به عنوان مشاور پروژه گذاشتند که با فیلمنامه نویس گفت وگو کنم و با یکدیگر کار را پیش ببریم. بعد از مدتی مدیر وقت سیمافیلم (محمودرضا تخشید)، پیشنهاد کرد که اگر دوست دارم می توانم این سریال را خودم بسازم که ای کاش یک نه گفته بودم و دچار این مشکلات نمی شدم. پذیرفتم اما گفتم اگر فیلمنامه آن چیزی باشد که من می خواهم آن را می پذیرم ولی واقعا جدای از شوخی اگر یک نه گفته بودم راحت می شدم چرا که ...
عملیات در قلب دشمن/ عمل به تکلیف مهمترین درس دفاع مقدس
دهلیز بود که تمام تحرکات ما را زیر نظر داشت. این عملیات مقدمه ای برای عملیات های بزرگی همچون فتح المبین بود. هر چند که این عملیات با موفقیت به انجام رسید ولی عراقی ها همه ما را محاصره و نیروهایمان را تیرباران کردند. * پس شما چطور نجات یافتید؟ من لحظه اول که تیر خوردم بیهوش شده بودم. حدود 3 ساعت از روز گذشته بود که به هوش آمده بودم. بعدازظهر دومین روز مجروح شدنم عراقی ها بالای سر ...
صدور نخستین شناسنامه غار/ کاشف غارهای ایران تقدیر شد
، تفاوت خوبی می بینم، هرچند کافی نیست. او تاکید کرد: ما توسعه گردشگری را با تخریب نمی خواهیم. تمایل نداریم غارها را آنچنان گردشگری کنیم که از بین بروند، پس برای توسعه گردشگری در غارها به پروتکل و تعامل نیاز داریم. محیط زیست باید معیارهای چگونگی حفاظت از این محیط ها را مشخص کند، نه این که همه راه ها را ببندد. وی همچنین بر لزوم شناسایی مخاطب در گردشگری، بویژه در سفر به طبیعت ...
داماد شکاک محکوم به مرگ شد / قتل نامزد در توهم شوم +عکس
کنترلی روی رفتارم نداشتم. وقتی او به خواب رفت آجری برداشتم و چند ضربه به سرش زدم و از خانه بیرون رفتم. چند ساعتی در خیابان ها پرسه زدم و وقتی به خودم آمدم تازه متوجه کارم شدم و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. به همین دلیل به کلانتری قلهک رفتم و اعتراف کردم. با پایان اظهارات متهم، قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
شوهرم همان شب عروسیمان با رزیتا ارتباط گرفت / آن دو را در شرایط بد دیدم!
موبایلش را چک کردم و در تلگرامش دیدم دختری از فامیل های مادرم که رزیتا نام دارد با شوهرم عاشقانه چت می کند بدتر اینکه دیدم آنها حتی با هم ارتباط هم داشته اند. زهرا ادامه داد: باور نمی کردم تا اینکه امروز وقتی شوهرم به بهانه خرابی لوله های آب خانه از اداره به خانه آمد من نیز مرخصی گرفتم و خودم را به خانه رسانده و مهرداد و رزیتا را در شرایط بدی در اتاق خواب دیدم کنترلم را از دست داده و ...
نقشه پلید مرد میانسال برای مهسا به بهانه بدحجابی/ این مرد به 10 سال زندان محکوم شد + عکس
اوایل سال 95 دختر جوانی به نام مهسا به کلانتری نواب رفت و از یک مرد که وی را ربوده بود شکایت کرد. دختر جوان گفت: از حاشیه اتوبان نواب پیاده می گذشتم که یک مرد میانسال راهم را بست. وی که کت و شلوار به تن داشت به بهانه بد حجابی به من اعتراض کرد و از من خواست تا سوار ماشین او شوم. من که ترسیده بودم تسلیم شدم . اما در بین راه مرا تهدید کرد . او می خواست مرا آزار دهد که مقاومت کردم. گریه ها و التماس ...
لوازم التحریر ایرانی؛ طفل نوپایی که نیازمند حمایت است
بیان می دارد: برای تولید انیمیشن هم یک سال است تلاشی را شروع کرده ایم البته به دنبال کار با سرعت نیستیم و عالمانه بودن هرچند به شرط طولانی شدن روند، مدنظر است. این تولید کننده داخلی لوازم التحریر با بیان اینکه برخی فروشندگان می گویند کالای ایرانی طالب ندارد و آن را نمی خرند، اضافه می کند: تبلیغات عنصر مهمی است و بدون آن نمی توان انتظار فروش بالا داشت؛ ما به دلیل توان پایین تبلیغاتی نمی ...
آمریکایی ها هم در ایالت های مختلفشان حکم اعدام اجرا می شود
چند دانشجو که 444 روز دیپلمات هایشان را می گیرند بدون این که یک خونی از دماغشان بریزد بعدهم آزاد می کنند تمام دنیا اعتراض می کنند، کشورهای جهانی اعتراض می کنند، ولی وقتی هلی کوپتر نظامی آپاچی امریکا با تکاوران امریکایی روی سقف کنسولگری ما در موصل عراق شبانه می نشیند نصف شب دیپلمات های ما را دستبند می زنند و با لباس خواب به بغداد منتقل می کنند کلیه اسناد سفارت ما را هشت سال پیش دزدیدند ...
فتح الله زاده: 4 سال است از استقلال جدا شدم ولی هنوز مدیرعامل هستم!
برنامه نود ناراحت شدید؟ محبوبیت من این بنده خدا را آزار می دهد. افتخاری ناراحت پرچمی بود که من روی دستانم گرفته بودم. من 22 میلیارد بدهی انباشته گذاشتم که مربوط به قبل هم بوده ولی دو جام حذفی، 3 قهرمانی لیگ، نائب قهرمانی آسیا، 55 ام جهان و از همه مهمتر احداث کمپ مرحوم حجازی را در کارنامه ام دارم. مردم خودشان قضاوت کنند. افتخاری اول یک قهرمانی بیاورد بعد صحبت کند. اتفاقا برای او آرزو می کنم ...
قلعه نویی: خدا آنهایی که استقلال را به این روز انداختند لعنت کند
استقلال زحمات زیادی کشیده است، اما قسم می خورم که همه فکر و ذکرم در آنجایی است که مشغول به کار هستم. من در عمر مربیگری ام نه به بازیکنی زنگ زده ام، نه به مدیر و نه به لیدری. من عاشق کار کردن هستم. بعد از جدایی از تیم ملی به مصر رفتم و حتی پس از ترک استقلال راهی ملوان شدم که یکی از بهترین دورانم را در آنجا داشتم. الان هم می گویم که تمام فکر و ذهنم در ذوب آهن است. می گویند قلعه نویی از ...