سایر منابع:
سایر خبرها
قصه تلخ گیس های بریده زنان تهران پشت ویترین مغازه ها
تومان نمی فروشد: چند سال موهایم را بلند کردم بعد رفتم آن را زدم، وقتی کوتاهش کردم، فهمیدم می شود آن را فروخت. یکی از دوستانم قبلا این کار را کرده بود. من هم خواستم بفروشم. بعضی ها را می شناسم که هرچند سال یک بار موهایشان را کوتاه می کنند تا بفروشند.
در اتاق خواب کیارش چیزی دیدم که خشکم زد
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ زن میان سال درحالی که بیان می کرد اگرچه پسرم از منزل فرار کرده است اما باز هم امنیت جانی ندارم، به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد افزود: روزگاری زندگی آرام و شیرینی داشتیم. همسرم در یک شرکت خصوصی کار می کرد و من هم به امور خانه داری مشغول بودم. چند سال از زندگی مشترک من و قاسم در زیر یک سقف می گذشت و ما صاحب دختر و پسری ...
علی اکبر حیدری فرد: اعزام به کهریزک دستور من بود!
خانواده هستم. دوران دبیرستان را در مدرسه سیدجمال الدین اسدآبادی مرودشت گذراندم، دانش آموزی ممتاز بودم و مسئولیت بسیج دبیرستان هم با من بود. آن سال ها با چند همکلاسی گروهی به نام ناصحون برای امربه معروف در مرودشت تشکیل دادیم. براساس چه ضرورتی قصد امربه معروف داشتید؟ چون در آن مقطع دختران راهنمایی و دبیرستان به دلیل فقر فرهنگی و اجتماعی مورد مزاحمت خیابانی برخی جوانان بودند ...
جنگ به روایت سه کودک جنگ زده!
زندگی می کردیم مجبور بودم مسیر تا مدرسه را که سه چهار کیلومتری فاصله داشت، پیاده بروم. یادم است یک بار در مسیر مدرسه چند سگ دنبالم کردند. از ترس ناشیانه فرار کردم و داخل رودخانه افتادم. وقتی به هرسختی، به آن طرف رودخانه رسیدم، خودم را داخل یک چادر پرت کردم که یکی از اقواممان داخل آن و کنار بخاری نفتی نشسته بود. وقتی من را در آن حال و روز دید، کمک کرد تا زودتر خشک شوم و بعد من را به مدرسه برد. او ...
نخبه ریاضی خواستگار مادرش را کشت
همراه مادرم در رباط کریم زندگی می کردیم. چند وقت پیش از جنایت، متوجه مزاحمت های یک مرد غریبه برای مادرم شده بودم. این مرد مرتب برای مادرم مزاحمت ایجاد می کرد و می خواست که با او ازدواج کند. من هم با مادرم صحبت کردم و متوجه شدم که او اصلا قصد ازدواج یا ارتباط با این مرد را ندارد. برای همین به سراغ حسین رفتم و از او خواستم دست از سر مادرم بردارد، ولی او به حرف هایم اهمیتی نداد. برای همین با مادرم به ...
مقایسه ائمه جمعه دههٔ 60 و 90
23 مهر، سی و پنجمین سالگرد شهادت آیت الله اشرفی اصفهانی است، در ابتدای کلام مقداری درباره شهدای محراب بفرمایید و اینکه چه نقشی در تقویت نهضت امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی داشتند؟ امام خمینی (ره) درباره شهادت پدرم فرمودند منافقین کسی را از ما گرفتند که آزارش به موری نرسیده بود. این شهید عزیز محراب از آن شخصیت هایی بود که اینجانب یکی از ارادتمندان این شخص والا مقام بوده و هستم. ایشان را قریب شصت سال می شناختم. او از مصادیق بارز رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه بود و رفتن او ثلمه بر اسلام وارد کرد و جامعه روحانیت را سوگوار نمود. مقام معظم رهبری نیز فرمودند آیت الله اشرفی اصفهانی یکی از شخصیت های کم نظیر انقلاب اسلامی ایران بودند . در سی و پنج سالی که از شهادت ایشان می گذرد، بزرگانی از مراجع تقلید دار فانی را وداع گفتند اما امروز خبری از آنها نیست اما شهدا شمع محفل جامعه و نجات دهنده انسان ها هستند. عالمی که 80 سال عمر کرد با جایگاه و خدماتی که داشت نماد زهد، ورع و تقوا بود، زیارت عاشورای روزانه و زیارت جامعه اش تعطیل نمی شد. ساده زیستی اش زبانزد عام و خاص بود. علما می بینند حیثیت شان زیر سئوال می رود و مورد اتهام قرار می گیرند یا آنکه نمی توانند انتظارات عمومی را اجابت کنند، کنار می روند چون پیش خود می گویند وقتی نمی توانیم مشکلی را حل کنیم، چرا زیر بار مسئولیت برویم. کنار می رویم تا حداقل انتظار مردم از ما کمتر باشد . یک ماه قبل از ...
مادر، پرستار، مربی
؛ اما باز هم جبران محبت مادر نمی شد و متاسفانه نمی توانستم این کمبود را برای آنها جبران کنم.(اشک در چشمانش حلقه می زند.) یک دفعه متوجه می شدند که از مادر جدا شده اند و بسیار ناآرامی می کردند. شده است که در این سال ها کودکی در شیرخوارگاه فوت کند و شما شاهد ماجرا باشید؟ در همان سال های اول، یک روز که شب کار بودم، ساعت شش و نیم بعدازظهر رفتم تا از همکارم شیفت را تحویل بگیرم. به من ...
قلعه نویی: بازی آخرمان در لیگ خنده دار بود / رزومه شفر خوب است
خاطرات ماست. همه می دانند از چه قراردادهایی که نگذشتم. در لیگ دسته سوم، آنقدر فشار و بی پولی بود که یک روز شاهین بیانی گفت نمی توانم تحمل کنم. به خاطر دارم که یک بار در سفری که پول اسکان نداشتیم، در شرکت خوابیدیم. علاوه بر من، صادق ورمزیار، جواد زرینچه، عباس سرخاب، حمید بابازاده و ... در لیگ دسته سوم با استقلال بودند و باید نام آنها را در تاریخ نوشت. خودم با استقلال قهرمان آسیا شدم ...
ژانر دفاع مقدس همیشه برای مخاطب جذاب است
به دلایلی یک ماه عقب افتاد تا اینکه از 24 آذرماه سال گذشته اولین بار جلوی دوربین رفتم و تا 16 اسفند ماه بازی درنقش شهلا به طول انجامید. که من تقریبا به شکل پراکنده 3 ماه در این سریال مقابل دوربین بودم و مدت زمان ساخت کل مجموعه 5 ماه طول کشید، البته گروه تولید برای آماده سازی خانه ها و لوکیشن های سریال هم دو ماه مشغول بودند. زندگی سه ماهه شما در روستا و در کنار مردم روستا بودن چه لحظاتی ...
پریچهر بهروان: صدا نزدیکترین عنصر به قلب آدم هاست
، بارها با چشمانی اشک آلود به خانه رفتم اما هربار بعد از چند روز خانه نشینی با تلفن همکاری دوباره به رادیو برمی گشتم. من هرگز شیفته و دلبسته رادیو نبودم اما می خواستم وظیفه ای را که به من محول می کنند به نحو احسن انجام دهم. حالا اگر این کار پختن غذا هم بود، مطمئنم یکی از بهترین سرآشپزهای رادیو می شدم! الان که به آن دوران فکر می کنم می بینم مقاومتی که در بدو ورود ما به رادیو وجود داشت ...
وقتی مسعود دهنمکی آماده شهادت نبود
بهشت زهرا و نماز جمعه و سرزدن به بچه ها در بیمارستان و ... احتیاج نبود منتظر کسی بمانم و یا کلی پیاده راه بروم. از همان روز شروع کردم به تمرین موتورسواری، اما هندل زدن با این پای ضعیف خیلی سخت بود. هر روز موتور روی پایم می افتاد و زخم و زیلی می شدم. بالاخره بعد از چند روز تمرین راه افتادم و اول از همه رفتم دم در خانه های حمید داودآبادی و حمید امامی و حسین پور . جلوی در خانه ی حمید که رسیدم ...
محرمانه های علی اکبر حیدری فرد از سعید مرتضوی و کهریزک
مشغول عبور از اصفهان بودیم. من در سمت شاگرد خواب بودم. راننده مشغول رانندگی بود که در صحنه ای برای جلوگیری از برخورد با ماشین جلو ترمز می کند. خودروی پشت سر که یک BMW با پنج سرنشین مست بود، پشت ماشین ما ترمز می کند و بعد هم به نشانه اعتراض خودروی ما را متوقف می کند. فحش ناموسی می دهند. من وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم خودرو تخریب شده و راننده در حال کتک خوردن است. چند آجر هم به سمت من پرتاب کردند و ...
گفت و گو با جواد مجابی به مناسبت تولد ایشان
باید خودش زندگی اش را انتخاب کرده و هر چیزی را به آزادی بپذیرد. از آنجایی که این تفکر با خلق و خویم سازگار بود سعی کردم که تجدیدنظری در افکارم داشته باشم و دست به خودسازی دوباره ای بزنم. تا زمانی که در جمع خانواده بودم به ادبیات کهن علاقه بسیاری داشتم، به آیین ها وابسته بودم، حتی نوع رفتار خاص خودم را داشتم اما وقتی برای تحصیل در رشته حقوق به دانشگاه تهران آمده و در کوی دانشگاه زندگی کردم بسیاری ...
سواحل بندرعباس آلوده اند: تهدید پرندگان و صیادان بافاضلاب ورودی به دریا
هم سلامت آبزیان وهم سلامت شهروندان رابه خطر انداخته است، وجود ندارد و متولیان این بخش درسکوت بسر می برند. صحنه های پشت استانداری چند روز پیش رفته بودم پارک "دولت" بندرعباس در پشت استانداری هرمزگان که چندین صحنه توجهم را جلب کرد .صحنه اول وضعیت نامناسب سرویس بهداشتی بود که درب هایش خراب و برخی از چشمه های سرویس بهداشتی مسدود بود.از مایع دستشویی خبری نبود.روشویی بیرون از سرویس ...
اظهارات جدید فرماندار بویراحمد پیرامون سید باقر ، انتخابات مجلس ، ماجرای پل بشار و سید مسعود حسینی ، ...
خانواده ها سخت اجازه می دادند؛ که برویم، ولی تا سال 65 بیش از 16 ماه در جبهه های مختلف داوطلب بودم، تا اینکه در عملیات والفجر 8 و عملیات کربلای 5 مجروح شدم، و عملیات کربلای 5 که بچه های شمال بودند، با آن ها بودم. در هر دو عملیات مجروح شدم. یک بار از ناحیه پا، و در شلمچه از ناحیه چشم مجروح شدم. خاطره ای از آن دوران دارید؟ از آن دوران جوان های پاک و بسیار و شایسته و رعنایی ...
افشای یک جنایت در تماس مرد ناشناس
متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار بگیرد و پرده از این قتل پنهانی برداشته شود. داستان قتل از زبان قاتل متهم در بازجویی ها جزییات قتلی را که مرتکب شده بود، بیان کرد و گفت: چندی قبل برای زیارت به شهر مشهد سفر کرده بودم. تا این که روز 15مهرماه تصمیم گرفتم به تهران بازگردم. به ترمینال رفتم و منتظر تاکسی بودم. داخل ترمینال با مرد جوانی که راننده ...
مجاهدان افغانی به امام و رهبری اقتدا می کنند
ناجوانمردانه آنها را زیر تیغ جلاد می ببرند، نمی توانست طاقت بیارود. همینطور نمی خواست حریم اهل بیت آلوده به دست سلفی ها شود، به همین خاطر داوطلبانه به جبهه مقاومت اسلامی پیوست و از 18 سالگی هم به جبهه رفت. یعنی چند بار به سوریه اعزام شدند؟ بله، تاریخ هایی که رفتند زیاد یادم نیست ولی از سال 93 اعزام هایش به سوریه از طریق سپاه سیدالشهدا شروع شد که توانست پنج مرتبه اعزام شود. آخرین اعزامش چند ...
شاتر برای شلیک به قلب محرومیت+تصاویر
اینترنت نبود، ما از بین الحرمین اصلا نمای باز نداشتیم. اما این دلدادگی باعث شد که با همان دوربین کامپکت ساده ای که داشتم از این مراسم عکاسی کنم.این حضور یک جورهایی برایم مثل کشف و شهود بود، چندسال بعد وقتی دوباره به این سفر رفتم، دیگر عکاسی نکردم و شروع کردم به فکر کردن. به این نتیجه رسیدم که بحث اربعین خیلی پیچیده تر از این نمایش حضور این جمعیت چند میلیونی است که ما در ظاهر می بینیم؛ که این عزاداری ...
ماجرای اسلام آوردن یک دختر مسیحی توسط شهید علمدار
گرفتم و گریه می کردم گریه به حال خودم که بان آن ها زمین تا آسمان فرق داشتم. شلمچه خیلی باصفا بود، حس غریبی داشتم احساس می کردم خاک آنجا با من حرف می زند با مریم دعا می خواندیم یک آن احساس کردم شهدا دور ما جمع شده اند و زیارت عاشورا می خوانند منقلب شدم و از هوش رفتم در بیمارستان خرمشهر به هوش آمدم. صبح روز بعد هنگام اذان مسئول کاروان خبر عجیبی داد تازه معنای خواب آن شبم را فهمیدم. آن خبر ...
اولین و آخرین شکارم آهو بود
. بعد چند دقیقه ای بدنش ضعف می کند و سست می شود و می نشیند روی زمین و می شود راحت گرفتش. خود من چندین بار به این شیوه شکار کردم؛ البته شکار هیچ وقت برای من منبع درآمد نبوده و گوشتش را خودم و خانواده ام و دوست و آشناهایم می خوردیم؛ ولی خیلی ها از این طریق زندگی می گذارنند. خود من هر دو ماه یک بار شکار می رفتم؛ البته زمانش معلوم نبود. هر موقع جورش جور می شد می رفتم. یکهو دست خالی می رفتم ...
علی نصیریان؛ از تئاتر باربد لاله زار تا امروز
...> نصیریان: وقتی از دادگاه لاهه آمد، ما پیاده به سمت مهرآباد می دویدیم تا به استقبال آقای مصدق برویم که نرسیدیم و در کنار خیابان ایستادیم و مرحوم مصدق را دیدیم. بعد از 28مرداد از اواسط دهه 30 جامعه کمی به سمت هنر رفت و شروع کردند به نقد جامعه از زبان هنر. در همین سال ها من وارد تئاتر شدم. تئاتر جدید ما از اواسط دهه 30 یعنی از سال 35 به بعد شروع شد و من و کسانی که کلاس های تئاتر رفته بودیم و در ...
پرسشگری؛ از چپ تا مذهبی
. حتی به جلسات پرسش و پاسخ نورالدین کیانوری که رهبر توده ای ها بود، هم می رفتم. به طورکلی آدم کنجکاوی بودم و هستم و حالا هم صبح به صبح سرمقاله روزنامه های مختلف را می خوانم تا ببینم در جامعه چه خبر است اما روحیه عضوی از یک گروه سیاسی بودن را ندارم، چون به همه گروه ها نقد دارم. تصورم این است که اگر وارد گروهی شوم، به دلیل پرسش های زیادی که می پرسم فوری اخراجم می کنند. همان طور که فرمودید من آدمی هستم ...
سیا چطور برای دانشمندان هسته ای ایران تور پهن می کند؟
. وقتی که او در یک ماشین مطمئن به سمت فرودگاه سوار می شد، سیا برای تدارک ویزاها و اسناد پروازی با آژانس های اطلاعاتی همسو هماهنگی می کرد. همچنین تمام تلاش خود را می کرد تا همسر و فرزندان او را هم خارج کند؛ اما برای معشوقه ها، که یک بار یکی از دانشمندان تقاضا کرده بود، چنین نمی کرد. آژانس تدارکات اقامت آن دانشمند و خانواده اش را می دید و مزایای درازمدت (از جمله پرداخت هزینۀ دانشگاه و تحصیلات تکمیلی ...
کودکش را به آتش انداختند و به او تجاوز کردند!
بودائی آمد و به آن ها گفت: برای حفظ جانشان باید به رودخانه بروند. خانواده اش تصمیم گرفتند در خانه بمانند. هی کس به بودائی ها اعتماد ندارد. صبح روز بعد راجوما در حال آشپزی بود که صدایی شنید. از پنجره بیرون را نگاه کرد و دید ده ها سرباز وارد روستا شدند. او و خانواده اش سعی کردند فرار کنند. اما خیلی زود دستگیر شدند و به همراه دیگر روستاییان وحشت زده به رودخانه برده شدند. سرباز ...
شکایت زن افغان از همسرش به اتهام کودک آزاری
و شکنجه می کرد. یک روز که از فوتبال برگشته بود، تعداد زیادی قرص در شیر ریخت تا با خوراندن آن، مادرم را بیهوش کند و خودش راحت تر بتواند مرا آزار دهد. انگار شیطان در جلدش رفته بود. سرانجام یک روز وقتی به من پول داده بود تا از داروخانه برایش قرص بخرم، به خانه یکی از فامیل هایمان رفتم و تصمیم گرفتم شکایت کنم. مادر راحله نیز با تائید اظهارات دخترش، گفت: همسرم در این چند سال بارها دخترم را آزار داد و هر ...
اعتراف فرزاد به قتل هشتمین زن در شمال ایران
زندگی آنها پایان می دادم. گاهی به زنان چاقو می زدم یا اینکه خفه شان می کردم. پس از آن اجساد را مثله کرده و در حاشیه شهر رشت، داخل جنگل یا رودخانه رها کرده یا اینکه در جایی دفن می کردم. وی گفت: تا سال 88، 3 زن را به قتل رساندم اما پس از آشنایی با همسردومم قتل ها را متوقف کردم چون زن خوبی بود و به همین دلیل توبه کردم و مدتی بعد صاحب یک دختر شدیم. اما در سال 95به دلیل مشکلات مالی و این بار به خاطر ...
نمی خواهم عکس همسرم منتشر شود
.... او در مصاحبه اختصاصی با زندگی ایده آل، برای اولین بار در مورد زندگی مشترک، ازدواج، همسر، تغییراتی که در سالهای اخیر داشت، دغدغه های فکری این روزهایش و دخترش صحبت کرده است. *زندگی شما را به سه قسمت تقسیم می کنم، بخش مجردی و قبل از ازدواج، بعد از ازدواج و بعد از به دنیا آمدن دخترتان.هر کدام از این بخش ها چطور سپری شد؟ در زمان مجردی من به دلیل اینکه از خانواده خودم هم خیلی زود ...
قاتل مزاحم مادر به پزشکی قانونی معرفی شد
بوده به قتل رسانده است. وی در توضیح ماجرا گفت: چند سال قبل پدر و مادرم به دلایلی از هم جدا شدند. پس از این جدایی من همراه مادرم در رباط کریم زندگی تازه ام را شروع کردم تا اینکه متوجه مزاحمت های مرد جوانی برای مادرم شدم. از آنجایی که تعصب زیادی نسبت به مادرم داشتم چندین بار به مرد مزاحم هشدار دادم تا مزاحم مادرم نشود، اما او دست بردار نبود و ادعا می کرد قصد ازدواج دارد. ...
گفتگو با راننده اسنپی که به زن 27 ساله تجاوز کرد
او همان کسی است که 23 شهریور امسال دختر 27 ساله ای را سوار کرد تا به فرودگاه برساند ولی چه کسی می دانست او در سرش افکار شیطانی می پروراند. راننده اسنپ متجاوز از زمانی که اسنپ و تپسی شروع به کار کردند، حواشی زیادی به راه افتاد. از اعتراض تاکسی داران گرفته تا بحث مجوز این تاکسی های آنلاین. تا اینکه چند روزی است خبر تجاوز یکی از رانندگان اسنپ به مسافر خود که یک زن 27 ساله بود ...
شمخانی و رضایی بعد از شهادت پدرم جرأت نمی کردند با امام ملاقات کنند/ آقا و آقازاده ام اما سوءاستفاده ...
دخترخانم خورد و آنها شهید شدند. یعنی حفاظت خیلی ضعیف بود. بعد از شهادت آیت الله صدوقی، امام تأکید کردند و نامه به آقای محسن رضایی نوشتند که اگر اتفاقی برای آقای اشرفی اصفهانی بیفتد کل سپاه را مسئول می دانم . به همین دلیل سپاه حفاظت پدرم را بالا برد. پدرم که شهید شد، در همان سال 61 و بعد از روز چهلم حاج آقا، ما به جماران و ملاقات حضرت امام رفتیم، هنگام برگشت، دیدم حضرت آیت الله خامنه ای ...