سایر منابع:
سایر خبرها
خوشا آنان که مثل رود رفتند...
... از او می خواهم از وقایع بعد از مفقود شدن برادرش بگوید. چند ثانیه مکث می کند. نمی دانم یاد چه افتاده بود. هفده سال گذشت تا به صورت رسمی شهادت غلامرضا اعلام شود. هفده سال که تک تک روزهایش را ما چشم انتظار بودیم... غلامرضا بسیار مسؤلیت پذیر، پرتلاش و سخت کوش بود و همین هم باعث می شد جای خالی اش بیشتر احساس شود. پا به پای پدر کنار خانواده بودند و فراتر از سن و سالش به همه کمک می کرد. هرجا لازم بود ...
همسر شهید: وقتی اصرار کردم به سوریه نرود گفت نروم آبرویم پیش حضرت زهرا می رود
کامپیوتر ادامه تحصیل داد؛ و پس از اخذ دیپلم برای گذراندن دوره آموزشهای نظامی به تبریز رفت. در سال 83 درحالی که بیش از 21 سال از عمر پر برکتش نگذشته بود بدلیل علاقه به خانواده شهدا با فرزند شهید سید باقر حسینی ازدواج کرد؛ و درهمان سال در لباس پاسداری به استخدام گروه موشکی 15 خرداد در آمد. در سال 86 پس از اصرار ها و تشویق های همسرگرامی شان در دانشگاه امام حسین (ع) تهران به ادامه تحصیل در رشته مدیریت دولتی ...
مردی که در موتور خانه گنج پیدا کرد
نوآوران آنلاین - در موتورخانه ساختمانی که علیخان عبدالهی سرایدارش است، کنج یک کارگاه کوچک که یک گوشه موتورخانه ساخته شده، می نشینیم و با این سرایدار متفاوت، از روزهای زندگی اش در افغانستان می گوییم ، تقویم زندگی را ورق می زنیم از مرز ایران و افغانستان عبور می کنیم و به امروز می رسیم؛ همین امروز که او بعنوان یک هنرمند خودآموخته مجسمه ساز در همه جا شناخته شده است. هنرمندی که می گوید : قبل از هرچیز من یک سرایدارم ...
ناگفته های "ضرغامی" از دهه 60، سینما و صداوسیما
خانه سینما به مناسبت روز ملی سینما را در تلویزیون دادید و الحق که مردانگی را به کمال رسانیدید ، از من تشکر کردند که من هنوز این نامه را دارم. چون آن زمان جدا از تعطیلی خانه سینما، روز ملی سینما هم از تقویم رسمی کشور حذف شده بود. صحبت هایی وجود دارد مبنی بر اینکه مدیران شما بعد از خروجتان از صداوسیما که همچنان در سازمان باقی ماندند، بلایی سر محمد سرافراز آوردند که نتوانست کار کند و ناچار شد ...
صیاد ، مدبر و طراح وحدت بین ارتش و سپاه/ طرح والعادیات به حضور شوم دشمن در غرب پایان داد
به جان مردم افتاده تا وضع بدین نمط است این بنده هرگز نمی تواند لباس نظام به تن کند.... علی یک سال داشت که به مشهد آمدند. هر چند با مخالفت مادر بزرگ علی همراه بود، در آن روزها علی هرروز ضعیف تر می شد و تا صبح گریه می کرد. مادر سر در نمی آورد چرا فرزندش دچار تشنج شده.. آن روز عاشورا بچه (علی) در بغل مادر در خیابانهای نزدیک حرم به تماشای دسته های سینه زنی ایستاده بود. ناگهان صدای گریه کودک ...
آقای علم الهدی گلایه کردند که چرا موسیقی کم تولید می کنید؟!
و همت لازم را داشته باشید به مدل های ابتکاری و ایجابی برسید. به عنوان نمونه، سرگرمی یک مقوله مهم است که اگر با اختلال هویتی آغاز شود، نتیجه ای جز سردرگمی در پی نخواهد داشت و روزبه روز هم حادتر می شود؛ یعنی شما هرچه دوپینگ کرده و مواد تخدیری استفاده کنید در مرحله بعد باید از مخدر خطرناک تر و غلیظ تری استفاده کنید درحالی که مبنای هویتی برعکس این است و مرحله به مرحله آرامش و عیار زندگی را ...
امام مخالف مرگ بر آمریکا نبود/ هنگام تصویب کاپیتولاسیون همه اقشار مردم خواب بودند
...، عنوان کرد: در سحرگاه روز سخنرانی در حوزه علمیه فیضیه قم بودم و بعد از نماز صبح خود را به منزل امام(ره) رساندم تا بتوانم هنگام سخنرانی امام، خود ایشان را از نزدیک ببینم. *ضجه مردم با هر جمله امام زمین و زمان را پر می کرد حجت الاسلام رحیمیان در ادامه مطرح کرد: در آخرین سخنرانی امام(ره) قبل از انقلاب در ایران حضور داشتم و امام سخنرانی خود را با انا لله وانا الیه راجعون ...
چرا برخی سربازها خودکشی می کنند؟
به سال سوم و چهارم کشیده شد، از اقدام به خودکشی و روزهای غبارآلود پیش رو. رحمت حرف های زیادی برای گفتن دارد: 18فروردین 93 عازم سربازی شدم و آموزشی را هرجور که بود تمام کردم. بعد رفتم تهران و تا برج 7 آن جا خدمت کردم که یک نامه باعث شد کل زندگی من از این رو به آن رو شود. حساب کن سر یک نامه که یک ستوان دوم دست من داد و پشت کامپیوتر تایپ کردم و دست امیر دادم. امیر گفت این چه نامه ای است؟ و ...
یاوه گویی های آمریکا در عزم و اراده ملت ایران هیچ تأثیری ندارد/ از خلیج همیشه فارس تا خزر همه پشتیبان ...
: آمریکا در ابتدا تحریم هایی تحت عنوان سیاه چاله بعد از امضای برجام تصویب کردند و در ادامه برنامه هایشان تحریم ها را گسترده تر از قبل به نام کاتسا که معروف به مادر تحریم هااست علیه ایران مصوب کردند اما مثل همیشه به در بسته خوردند و تحریم های جدید هیچ نتیجه مثبتی برایشان نداشت. امام جمعه ایرانشهر با اشاره به آیات قرآن و داشتن صبر و شکیبایی در برابر کید دشمنان افزود: اگر امت اسلامی در برابر مکر و ...
تسخیرکنندگان دیروز، امروز کجا هستند؟
شیمی دانشگاه صنعتی شریف؛ زمانی مجری طرح سد و نیروگاه کارون بود و زمانی دیگر مدیر مطالعات مرکز تحقیقات استراتژیک شد و در دوران اصلاحات به عنوان کاندیدای جبهه مشارکت اسلامی از سوی مردم به نمایندگی در مجلس ششم راه یافت و سپس روزنامه یاس نو را راه اندازی کرد که البته عمر آن دیر نپایید و توقیف شد. محسن امین زاده ابتدا به وزارت ارشاد رفت و بعد راهی وزارت خارجه شد و به معاونت این وزارتخانه رسید ...
سفر به نیک شهر و روستاهای دیگر سیستان و بلوچستان
روزنامه شهروند - زهرا مشتاق: سه ساعت بعد از چابهار، دوساعت بعد از نیک شهر، هیجان آغاز می شود. در شب، در تاریکی. در چراغ های روشن یک مدرسه سه کلاسه، با تمام لامپ های صدی که دارد. مدرسه چندکلاسه حضرت زهرا. هیچ دانش آموزی تا به حال ساعت نه شب به مدرسه نیامده بوده. همه هستند. دخترها و پسرها. پدرها و مادرها. باید خبری باشد. خانم معلم و آقا معلم، خانه به خانه بچه ها را خبر کرده اند. روزهای ...
رنج کودکان کار را در چشم های معصوم مهتاب ببینید
کارگردان این نمایش در گفتگو با ایمنا در مورد جزییات آن گفت: نمایش چشم های معصوم مهتاب روایتی از داستان زندگی چهار فرزند یک خانواده است که پدر و مادر خود را از دست داده اند. مهتاب، ماهان و مهسا برای تأمین مخارج خود بعد از مدرسه در خیابان کار می کنند و محسن برادر بزرگتر آن ها نیز در یک تعمیرگاه مشغول به کار است. سعید اله یاری ادامه داد: در این حین و بین مهتاب که کوچکترین عضو این خانواده ...
بازی های رایانه ای شمشیری دو لبه
صورت پیوستن به اسکای نت ماموریت اصلی شما این است که نسل انسان ها را یک بار برای همیشه از روی زمین بردارید! این چیزی نیست جز تمرین درندگی! یکی دیگر از این بازی ها، زامبی است که در سبک های مختلف در اختیار بازیکنان قرار می گیرد. بازی های اکشنی که شما در آن باید با موجی از زامبی ها مواجه شوید و آنها را مثل برگ خزان روی زمین بریزید. پوکمون گو بازی پرطرفدار دیگری است که در سال 2016 به مناسبت ...
جگر شیر در جسم های کوچک
کریمی سید حیدر حسینی سیزده ساله بود. خلوص نیت شهید به اضافه رهنمودهای امام باعث شده بود تا سید حیدر عاشقانه به جبهه برود. الان هم امثال سید حیدر هستند.حججی ها ادامه سیدحیدرها هستند. سیدحیدر برای دو رکعت نماز که قضا شد، در دمای 58 درجه جزیره مجنون سه روز روزه گرفت. این کارها را کرد که شهید شد.یا حتی جایی من خودم شاهد بودم که چطور برای خانواده فداکاری می کند. یک بار که به گشت بسیج رفته بودیم ...
روایت عباس ها ...!
کرسی باتفاق، اخبار جنگ را دنبال می کنند و حسرت می خورند که چرا نمی توانند از مملکت خود دفاع کنند، سرانجام در یکی از همین شب ها به یکدیگر قول می دهند بلافاصله پس از امتحانات راهی جبهه شوند، حاج حسین می رود، عباسعلی هم دفاع از وطن را به پزشک شدن ترجیح می دهد، جسورانه پای عهدش می ایستد و سرانجام در عملیات فتح المبین سرش می رود اما قولش نه...! پیوند خانواده شما با جنگ چه زمانی آغاز شد؟ ...
ماجرای دو شهید با یک نام! + عکس
ابتدایی خاک سوسنگرد را سرخ کرد و 7 سال بعد به افتخارش، نام او را روی برادرزاده اش گذاشتند و خون این برادرزاده نیز 32 سال بعد تربت حرم را رنگین کرد. محسن مراد اسکندری، برادر شهید دفاع مقدس و عموی شهید مدافع حرم، درباره نحوه شهادت این دو رزمنده و علت تشابه نام هر دوی آنها گفت: محمود مراد اسکندری فرزند سوم خانواده بود و زمانی که به شهادت رسید من 5 ساله بودم. با پیروزی انقلاب و ...
حضور حماسی مردم پایتخت در مراسم یوم الله 13 آبان / فریاد مرگ بر آمریکا در استان تهران طنین انداز شد
طبس رسوا شدند. وی تأکید کرد: چندین بار نیز از طریق خلیج همیشه فارس سعی داشتند تا امنیت کشور ار تحت شعاع قرار دهند اما همت شهیدانی چون مهدی نادری نگذاشت تا آنها وارد حریم ایران شوند و این گونه بود که آمریکایی ها جسد شهید نادری را دو روز در عرشه گذاشتند تا خشم اشان را فرو ببرند. کارشناس جبهه مقاومت و بیداری اسلامی ادامه داد: امروز فرزندان این کشور در جبهه های دیگر احساس تکیف ...
امام مخالف مرگ بر آمریکا نبود/ هنگام تصویب کاپیتولاسیون همه اقشار مردم خواب بودند
داشته است، عنوان کرد: در سحرگاه روز سخنرانی در حوزه علمیه فیضیه قم بودم و بعد از نماز صبح خود را به منزل امام(ره) رساندم تا بتوانم هنگام سخنرانی امام، خود ایشان را از نزدیک ببینم. *ضجه مردم با هر جمله امام زمین و زمان را پر می کرد حجت الاسلام رحیمیان در ادامه مطرح کرد: در آخرین سخنرانی امام(ره) قبل از انقلاب در ایران حضور داشتم و امام سخنرانی خود را با انا للله و انا الیه راجعون ...
یک چالش کاملا زنانه!
دارد و بیان می کند: خیلی زودتر از آنچه که انتظار داشتم مادرم را از دست دادم و تنها شدم. تنها یک برادر بزرگتر داشتم که او هم خیلی زود ازدواج کرد و وارد زندگی مشترک شد. من و پدرم تنها شدیم و من وارد انزوای عجیبی شدم. علی رغم اینکه برادر و همسر برادرم سن کمی داشتند اما همسر وی خیلی زود توانست رابطه عاطفی عمیقی در خانواده ما برقرار کند. او مانند یک مادر همیشه مراقب من بود و در درسها و کلیه ...
حضور سیاسی زنان از تسخیر لانه جاسوسی تا امروز
حفظ کرده است. گفت وگوی ما با خانم رجایی فر در دفتر کار او انجام شد؛ اتاقی که بیشتر به کتابخانه شبیه بود؛ محاصره شده در حجم انبوهی از کتاب ها. حتی اگر نمی دانستیم حوزه فعالیت سال های اخیر ایشان، فلسطین است، تصاویر روی دیوار و کتاب های موجود در قفسه ها که بیشترشان به فلسطین و جنبش های مقاومت مربوط می شد، این مسئله را نشان می داد. با گذشت 38سال از آن روز، هنوز وقتی درباره خاطرات تسخیر لانه جاسوسی ...
نگذارید شهدای مدافع حرم فراموش شوند
خانه شما بیاید می گوید، ایشان پدر شهید است. من می گفتم مصطفی نگو. می گفت شما باید آن روز افتخار کنید که پدر شهید مدافع حرم شده اید. امروز من به مصطفی و مصطفاهای جبهه مقاومت اسلامی که خالصانه رفتند و ندای امام زمانشان را با جان و دل شنیدند و شهادت در این زمان را نصیب خود کردند افتخار می کنم. فرصت و توانی نیست که خودم اسلحه فرزندم را بردارم اما برای پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی کفر و تکفیری ها و تروریست ها دعا می کنم. منبع: روزنامه جوان ...
حاج قاسم برادرم را دفن کرد
حضرت آقا به وی داده بود، یکی را به دست شهید و دیگری را به دهان وی گذاشت؛ سپس نزد مادرم رفت و گفت مادر! محمد 25 سال پیش شهید شده بود و روح وی کنار همرزمان شهیدش در دوران دفاع مقدس بود. فقط جسم وی در کنار ما بود که امروز به خاک سپرده شد . جمالی یادآور شد: محمد در سال 1342 در روستای پاقلعه از توابع کرمان به دنیا آمد. وی با تقوا، متدین، خیلی خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، بسیار با ادب و همیشه ...
خاطرات خواندنی ده نمکی و تاج زاده از موتورسواری بدون گواهینامه
حیاط که من فریب بخورم و برنگردم خط. ببینید آن موقع زرق و برق دنیای ما در نهایت همان موتورسیکلت بود، فکر می کردیم کسی اگر موتورسیکلت داشته باشد دیگر همه دنیا را دارد. نه گواهینامه داشتم و نه راندنش را خوب بلد بودم، به همین خاطر اوایل هفته ای یک بار را دست کم تصادف می کردم. بعد یک روز دیدم موتور توی حیاط نیست. از مادرم پرسیدم چه شد. گفت بابایت موتور را برد و گفت به اش بگویید برود همان جبهه ...
خاطراتی از شهید طیب حاج رضایی
...، چیزی نخواسته ام؛ اما برای دفاع از جان این دو نفر، می فرستم عقبشان بیایند و از آن ها می خواهم که این ها را نکشند . این ها (خانوادة طیب و حاج اسماعیل رضایی) خوشحال شدند و از خانه بیرون آمدند. به فاصلة یک ربع [تا] بیست دقیقه [بعد]، آقا پیغام داد: به پاکروان (رئیس ساواک) بگویید بیاید؛ من کارش دارم . پاکروان [که علت احضار خود را می دانست]، آن روز، خودش را نشان نداد. هر چقدر هم، آقا داد و بی داد کرد ...
در حاشیه برگزاری بزرگداشت حسین حسینخانی مدیر نشر آگاه ناشری که کتابِ خوب را خوب منتشر می کند
، یکی از کارکنان دانشگاه و بعد هم چند تا دسته گل بزرگ و یک شعارنوشته مزین به تصویر مردی مو سفیدکرده در صنعت نشر ایران. در نگاهش همان ارزش و تشخصی را می دیدی که در کتاب های منتشرشده توسط او می توان یافت. وارد که شدم لحظه ای جا خوردم. سالن بزرگ بود. برخلاف چنین مراسم هایی که اغلب در سالن های کوچک برگزار می کنند که کم بودن جمعیت توی ذوق نزند. اما یک سالن بزرگ پیش روی من بود پر از جمعیت. چه ...
وقتی کارمند وزارت دفاع با شکستن عکس شاه در مدرسه فلک شد/ خاطرات دانش آموز انقلابی سال 57 از مبارزه با ...
برادرم با توجه به اینکه دوستداران شاه از ما یک انقلابی ساختند وارد عرصه مبارزه شدیم. در سال 60 برای نخستین بار به جبهه رفتم یاری گفت: 13 آبان به واسطه دورافتادگی شهر ما نمود خاصی نداشت اما جنبش بین معلمان ایجاد شده بود، آقای رضویان معلم ما از خانواده سادات بود و در بیداری دانش آموزان نقش موثری داشت و این نگرش ها موجب شد تا نسبت به انقلاب نگاه ویژه ای داشته و پس از پیروزی انقلاب ...
خاطرات خواندنی ده نمکی و تاج زاده از موتورسواری بدون گواهینامه
دنیای ما در نهایت همان موتورسیکلت بود، فکر می کردیم کسی اگر موتورسیکلت داشته باشد دیگر همه دنیا را دارد. نه گواهینامه داشتم و نه راندنش را خوب بلد بودم، به همین خاطر اوایل هفته ای یک بار را دست کم تصادف می کردم. بعد یک روز دیدم موتور توی حیاط نیست. از مادرم پرسیدم چه شد. گفت بابایت موتور را برد و گفت به اش بگویید برود همان جبهه چون آن جا فوقش سالی یک بار مورد حمله اساسی قرار می گیرد ...
مردی برای تمام فصول / گفتگو با مسیح قائمیان
اعتبار اسنادی باز شده و برای چه بوده! حجم کالاهایی که داشت به کشور می آمد با ظرفیت گمرک های ما نمی خواند. می دیدیم مثلاً یک گمرک می تواند صد تُن کالا ترخیص کند ولی ما هزار تن کالا برایش می فرستیم. طبیعتاً گیر می کرد. یک روز با معاون وزارت راه صحبت کردم و گفتم: بنادر شما تا یکی دو ماه دیگر کاملاً مختل می شود چون حجم کالایی که می آید بیش از قدرت ترخیصتان است . گفت: غیرممکن است. من این همه سال اینجا ...
نامهربانی ها با آیت الله از زبان برادرش
...> آقای لاریجانی که جزء جریان اصولگرایی محسوب می شود نه حزب اعتدال و توسعه. آقای روحانی که به قول شما دبیر حزب اعتدال و توسعه است چرا نام نبرد؟ در یک جمله گفتم که این بی معرفتی است. در ادامه بحث وارد مباحث سیاست خارجی و مواضع اخیر ترامپ شویم. بعد از روی کار آمدن ترامپ، او مواضعی درخصوص پاره کردن برجام داشت. در چند روز گذشته نیز شاهد برخی اظهارات تند ترامپ بودیم؛ اینکه از سپاه ...
زندگینامه”طیب”گنده لاتی که”شهید”شد
سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرفها رو برای ننه ات بزن! یک بار گفتم، باز هم می گم، من با بچه حضرت زهرا در نمی افتم. فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی می رفتن، طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلی ها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم. 11 آبان ماه سال 1342، طیب حاج رضایی و ...