سایر خبرها
بزرگ ترین مشکلات با مناظره حل می شود
اتوماتیک در آن قرار دارد - به صورت نرم افزاری. وقتی تو در آن قرار گرفتی، یکدفعه می بینی صد سال از اسلام دور شدی!... یک لحظه غافل شدن، صد سال دور شدن را در پی دارد. آن ها که به دانشگاه رفتند و سال ها علوم انسانی غرب را آموزش دیدند، مصداق بارز این شعرند: شد غلامی که آب جوی آرد/آب جوی آمد و غلام ببرد! الان به وسیله المپیادها بچه ها را می برند که در المپیاد شرکت کنند؛ آن ها را غربال می کنند و دانه ...
زندگی دختران ایرانی پیش از ازدواج در عصر قجر
تعهد کند. شیربها معمولا به حدود پانصد تومان بالغ می شود. به همین دلیل پدر و مادر در مواظبت تغذیه و تهیه رخت و لباس دختران از هیچ دقت و کوششی فروگذار نمی کنند حتی اگر سایر اهل خانه از این لحاظ دچار مضیقه بشوند. دلیل آن هم واضح است چون تقریبا اطمینان دارند که همه این مخارج روزی جبران می شود. اگر دختری زیبایی جسمی داشته باشد دیگر کسی چندان جویای خانواده و اصل و تبارش نمی شود چنین دختری می تواند همسر ...
خواب مورد نیاز کودک، چه اندازه است؟
می شود و کمتر شاد به نظر می رسد و انرژی کمتری دارد. در بچه های بزرگتر، به اندازه نبودن خواب شب آنها را خسته، کُند و حساس می کند و نمی توانند بر روی درس تمرکز کنند.والدین در خوابان کودک نقش مهمی را ایفا می کنند، حتی عده ای از کودکان تا زمانی که یکی از والدین خصوصا مادر در کنارشان نباشد به خواب فرو نمی روند. عواملی که سبب دیر به خواب رفتن در کودکان می شود ممکن است دلایل متعددی داشته باشد. ...
رهبر انقلاب: به من بگویید تا کِی؟
پوشیده بود و دست و پا زد و خودش را به آقا نزدیک کرد و دست آقا را گرفت. می خواست حرف بزند آقا اشاره کردند که صبر کند تا اول خانمی که سن و سال هم داشت حرف بزند. وسط آن جمعیت زیاد و ازدحام سرسام آور، پیرزن به آقا نزدیک شد و گفت: خیلی خوش آمدی، محل سکونت نیاز داریم آقاجان، دستمان به دامنت به خانه نیاز داریم، اینجا شهید زیاد دادیم، بچه هامان، برادرزاده ام، خواهرزاده ام، شوهرم... دستتان درد نکند، خیلی زحمت ...
هووی پولدار 97 ساله مرا به دردسر انداخته است / شوهرم می خواهد مرا طلاق دهد! + عکس
های گذشته حالا با مادرش زندگی می کند. اما فریده نمی خواست دوباره ازدواج کند؛ از یک طرف نزدیک بازنشستگی اش بود و از طرف دیگر نمی پسندید که با داشتن عروس و داماد تن به چنین خواسته ای بدهد. برای همین خواهش کرد رابطه شان به همان دیدار در جمع محدود باشد. اما عماد اصرار کرد عقد موقت کنند. چون به این شکل نه بچه های فریده از چیزی خبردار خواهند شد و نه مادر خودش تنها خواهد ماند. درست 6 ماه از ماجرای ...
بازگشت از مدرسه با نمره 20 و یک مثقال تریاک
آجرها را دور خانه می چیند می گوید: آبروم رفته با این خانه و زندگی ام. در و دیوار ندارد، خانه مان. این ها رو آوردم یک کم سرو سامان بدم به اینجا. شوهرم محمد از وقتی شیشه می زنه، خشونت می کنه. میگم تو که قبلاً با محبت بودی؟ بچه ها رو کتک می زنه، من رو کتک می زنه. به گفته اهالی، زمین های قشمی یا حلبی آباد، بزرگترین حاشیه شهر بم است. این زمین ها متعلق به آقای قشمی- از افراد متمول شهر بم با ...
به رنگ خاک
....حالا مردان روستا که سال ها برای ساختن خانه و گذران زندگی خانواده تلاش کرده بودند و در لحظه ای همه آنچه ساختند را باخته اند، ناتوان و درمانده انگار بیشتر از بقیه اسیر سرمای روستا و تاریکی شبها شده اند. همان طور که بی خوابی سراغ آقا رضا هم آمده و باعث شده نیمه شب مثل تمام هفت شب گذشته دل از ویرانه های خانه اش نکند و از میان آوارها که حالا دیگر تمام خانه های روستا را شبیه بهم کرده بگذرد تا برسد به ...
نزدیک بود زیر ماشین رضا شاه بروم
. شما انگار از همان سال اول شناسنامه داشته اید؛ برای همین سنتان دقیق است؟ بله، در سال1304 رضاشاه دستور داد همه مردم شناسنامه دار شوند. ما هم شناسنامه گرفتیم. از آنجا که پدرم بسیار ملی گرا بود اسم من را گذاشت داریوش. همه فکر می کردند ما جزو اقلیت های مذهبی هستیم به همین خاطر همسایه ها نمی گذاشتند بچه هایشان با ما در کوچه بازی کنند. چرا؟ خب، آن موقع ها ...
بازخوانی پرونده ای جنجالی پس از 7 سال | وکیل: شهلا جاهد قاتل نبود!
که آن زمان پیگیری کردم و ادامه دادم و مادامی که توانستم دفاع کردم، طوری که حوصله ی قضات سر رفته بود؛ هر شعبه ای که ما می رفتیم می گفتند: ول کن دیگر چقدر دفاع می کنی! حتی سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران یک روز در جمع خبرنگاران گفته بود: خرمشاهی هر کاری کند جاهد را تا سال 83 بالای دار می بریم. پس لابد و حتما این پرونده مسایلی داشته که بارها حکم آن نقض می شده، چندین بار به دیوان ...
گفتگو با مادر ودختری که مردان پولدار تهرانی را در خانه اسیر می کردند و !/عکس
برای یک رابطه پنهانی به خانه آنها بروم. وی افزود: وقتی وارد خانه آنها در شهرک راه آهن شدیم داخل اتاق تنها بودم که ناگهان پسر جوانی وارد اتاق شد و پس از کتک کاری و تهدید با چاقو از من خواست تا ساکت باشم و هر چه پول دارم در اختیارشان قرار دهم. ترسیده بودم و هیچ راهی جز تسلیم شدن نداشتم به همین خاطر کارت بانکی ام که داخل آن 10 میلیون تومان پول بود در اختیارشان قرار دادم و سپس زن جوان با ...
صحبت های جالب مادر ستاره جدید پرسپولیس !
به گزارش سرویس استقلال و پرسپولیس نوداد (سکوی اجتماعی خبر) به همین خاطر امروز سراغ خانم تیموری مادر شماره 69 پرسپولیس رفتیم تا گفت وگویی با خبرورزشی داشته باشد: اسم شایان در شناسنامه علی مصلح است اما... فرهنگی هستید؟ بچگی شایان چطور بود؟ مهمانان چه می گفتند؟ شیشه همسایه ها را هم می شکست؟ چطوری؟ ناراحت نمی شدید؟ ...
نوابی نژاد: هزار داستان واقعی بود، مردم باورش کردند با صدای بلند می گویم قصه های هزارداستان انتها ندارد ...
این آقا پدر من است، آزمایش دی ان ای می دهند و مشخص می شود واقعا پدرش است ولی پدر همچنان طفره می رود و چون قدرتمند بود باعث شده بود این بچه همچنان شناسنامه نداشته باشد. من این بچه را یک جایی دیده بودم، قصه اش را پیش خودم نگه داشته بودم تا امسال که در مشهد با جماعتی مراوده داشتم که می رفتند و بچه هایی که مشکل داشتند را به فرزندی قبول می کردند، یعنی خودشان بچه داشتند ولی می رفتند و می گفتند مثلا یک بچه ...
حواشی سفر رهبر انقلاب به مناطق زلزله زده
آسمان پریدیم به سمت کرمانشاه. از بچه ها پرسیدم قیمت بلیط را؛ از 90 تا 110 هزار تومان بود. معلوم بود هرکس مسئول این کار است، تعداد پروازهای کرمانشاه و قیمت بلیطش را کنترل کرده. فردای زلزله، قیمت میلیونی را برای بلیط کرمانشاه دیدیم و بیشتر از این را هم شنیدیم. در هواپیما جستجوهای قبلی ام را نگاهی انداختم؛ آقا در امدادرسانی مناطق سیل زده و زلزله زده سابقه ی طولانی داشته اند. حدود پنجاه سال پیش در زلزله ...
اصلاح طلبان بی کله و سبک مغز هستند!
آرمان پرس l هفته نامه اصلاح طلب مثلث نوشت: برخی نام ها نیازی به معرفی خاصی ندارند. دکتر هوشنگ امیراحمدی هم دقیقا یکی از همین افراد است. او قدیمی ترین ایرانی است که در خصوص رابطه ایران و آمریکا کار کرده و بیش از 20 عنوان کتاب به زبان فارسی و انگلیسی از او منتشر شده است... امیراحمدی از ورودش به ایران توسط مهدی چمران و حضور در مناطق جنگی می گوید و تعریف می کند چطور از یک پروژه دانشگاهی وارد مساله رابطه ایران و آمریکا شده است. از دوستی خود با کمال خرازی صح ...
کم غذا خوردن کودکان، چه باید کرد؟
قوام غذاها برداشته می شود. حال اگر در سال دوم زندگی نیز به جای تغذیه ی بچه با غذاهای مناسب این سن و سال فقط حریره بادام و فرنی و سوپ داده شود به طور حتم مورد استقبال و علاقه ی کودک قرار نخواهد گرفت. 2. گاهی بچه ها به علت دیر خوابیدن شبانه، خستگی و یا خواب آلودگی، اشتهایی به خوردن وعده های غذایی از خود نشان نمی دهند؛ بهتر است به جای اصرار و پافشاری، چند دقیقه ای قبل از دادن غذا، بچه را به غذا ...
بحران آب و تدوین گفتمان عمومی
...، راضی شوند بچه ام را برگردانند. البته اول باید آزمایش دی ان ای بدهم که معلوم شود بچه من است و بگذارند بچه را ببینم. بچه حالا در یک مرکز نگهداری شبانه روزی کودکان است و مادر می گوید که 5 ماه است بچه اش را ندیده؛ دختربچه ای یک سال و نیمه. آذر به صورتش ماسک زده است و وسط حرف زدن دایم سرفه اش می گیرد. آذر و شوهرش در اتاقی در یکی از کوچه های مولوی زندگی می کردند، با 500 تومان پول پیش و ماهی 300 ...
به من بگویید تا کِی؟
، پیرزن به آقا نزدیک شد و گفت: خیلی خوش آمدی، محل سکونت نیاز داریم آقاجان، دستمان به دامنت به خانه نیاز داریم، اینجا شهید زیاد دادیم، بچه هامان، برادرزاده ام، خواهرزاده ام، شوهرم... دستتان درد نکند، خیلی زحمت کشیدید آمدید... آقا پاسخ دادند که خدا دل های شما را آرام کند. جمعیت زن را جابجا کرد. آقا متوجه شد جوان کاپشن قرمز را محافظها دارند دور می کنند. اشاره کرد به جوان و گفت: آن لباس قرمز را ...
گفت وگو با مرد سال سابق آسیا/ تکذیب صغر سن بیراوند
بچه های ما در اهواز زندگی می کنند و تهدید هم شدند و از ترس خانواده شان نمی توانند صحبت کنند اما کسی که در اهواز زندگی نمی کند آن قدر شجاعت دارد که بیاید صحبت کند و مسائل را بگوید. پورموسوی در پایان متنی را از روی نوشته خواند که مضمون آن درباره رفتار انسان های بزرگ و انسان های کوچک بود! او در پایان گفت: مطمئن باشید من در هر مرجعی که بخواهند حضور پیدا می کنم و به پاکی و قداصت مردم خوزستان و ...
فرار مینا تازه عروس باردار!
مادرشوهرم رفتیم. دو تکه ظرف از دست خواهر حمید افتاد و شکست. مادربزرگ که غرق در خرافات بود، با صدای بلند گفت: اسپند روی آتش بریزید که چشم های مینا عروسمان شور است. همان سال اول زندگی مان باردار شدم و در ماه پنجِ حاملگی، مادر بزرگ حمید فوت کرد. خواهر حمید که به تازگی از شوهرش جدا شده بود و از نظر روحی و روانی دچار افسردگی شدید بود، به همه می گفت: این عروس ما یک بچه بدپاقدم مثل خودش در راه دارد ...