سایر منابع:
سایر خبرها
روایت تکان دهنده اسارت 410 روزه مدافع حرم ایرانی در سوریه
مردم نیوز : فریدون احمدی حالا چهاردهمین شهید مدافع حرم استان کرمانشاه است، پاسداری که قبل از شهادت 14 ماه و 15 روز اسیر بوده و شکنجه های زیادی را تحمل کرده ؛ آنقدر که پیکرش بعد از شهادت به سختی شناسایی شده. از شهادت او حدود 10 ماه می گذرد و خانواده اش هنوز که هنوز است به جای خالی اش در خانه عادت نکرده اند. آنها هنوز که هنوز است دلتنگ مردی می شوند که می گفت کاش شهید بشوم و از دنیا بروم. بهانه ما ...
عاشقانه هایی از یک شهید
داشت به گلزار شهدای آبادان یا هیئت ها و مجالس دعا و روضه خوانی می رفتیم. در آن زمان پدر من در پالایشگاه آبادان کار می کرد که بسیار ناامن بود و قسمتی از آن بر اثر حملات عراق سوخته بود. زمانی که ساکن جزیره مینو بودیم یک بار که شهید عطشانی به خانه آمده بود با موتور من را به آبادان برد تا پدرم را ببینم. یک بار هم در همان خیابان پرویزی کنار موتور حاجی ایستادیم و عکس انداختیم. ** در پایان چه ...
گفت و گو با امیلیا کلارک ؛ رز انگلستانی در نقش مادر اژدهایان
اسکوایر وی را جذابترین زن زنده دنیا نامید. امیلیا به سبب بازی در فیلم سینمایی علمی تخیلی نابودگر: جنسیس (2015) در نقش سارا کانر و فیلم رمانتیک من پیش از تو (2016) در نقش لوئیزا کلارک نیز معروف هست. در گفت و گو با مجله هارپرز بازار، امیلیا کلارک، رز انگلستانی، در مورد خانواده اش اینطور می گوید: داستان خانواده ما داستان جالبی هست. مادربزرگم هندی بود و این مبحث یک رمز بزرگ بود چون مادر مادربزرگم با ...
نوعروسی که به خاطر شوهرش شیشه ای شد
انجام می دادم. چند ماه اول بعد از عروسی مان به همین شکل گذشت اما کم کم دیر آمدن های جلال برایم آزاردهنده شده بود. هرچه به او می گفتم که شب ها از ترس نمی توانم بخوابم و خواهش می کردم که زودتر بیاید بهانه های مختلف می آورد. اخلاقش روزبه روز بدتر می شد و همه چیز را هم گردن من می انداخت. به او شک کرده بودم. به همین خاطر مدتی رفتارهایش را زیر نظر گرفتم تا اینکه فهمیدم اعتیاد دارد. ...
3 طلاق در زندگی مرد 2 زنه / زن داداشم را راضی کرد تا اینکه ..! + عکس
رفتیم شمال و زندگی مان را شروع کردیم. اما آنقدر خانواده اش در زندگی ما دخالت کردند که آمدیم اینجا یک اتاق اجاره کردیم و به زندگی مان ادامه دادیم. اما چند وقت بعد همسرم برای کار به ژاپن رفت و تا دو سال در آنجا ماند. با پولی که می فرستاد و با کار هنری خودم توانستم یک خانه بخرم و بچه ها را بزرگ کنم. چند سال بعد شوهرم آمد، اما دوباره به شهرستان رفت و تازه فهمیدم که زن دیگری گرفته.با اطلاع ازاین موضوع برای ...
درخواست طلاق به سبب تلگرام
تلگرامی حضور داشته باش، بی فایده هست. از این وضعیت خسته شده و آرامش از زندگی ام رفته هست. دیگر میان ما عشق و علاقه ای وجود ندارد. همسرم به کذب به من گفته دست از حضورش در کانال های تلگرامی برداشته اما گفته هایش کذب بوده و می دانم بار دیگر سراغ این کانال های تلگرامی رفته هست. دیگر نمی توانم با او زندگانی کنم. شوهرم شکاک است من کار اشتباهی نکرده ام و منحصرا در گروه ...
جایزه اسکار هدف بازیگر نقش داجر در نمایش الیور توئیست
محمد شاکری بازیگر نقش داجر در نمایش الیور توئیست به کارگردانی حسین پارسایی است. به گزارش پایگاه خبری گُلوَنی ، شاکری، کلاس ششم دبستان است و از هشت سالگی در کلاس های بازیگری دوره دیده است و از همان روزهای اول که فعالیت در آموزشگاه را شروع کرده کارگردان های زیادی او برای بازی در فیلم کوتاه انتخاب کردند. این بازیگر نوجوان در گفت وگو با گُلوَنی ، به فعالیت های بازیگری خود اشاره ...
از آدم های این شهر خشن می ترسم
شهیدبهشتی فعلی. چه رشته ای؟ علوم سیاسی. فعالیت سیاسی رسمی نداشتید؟ نه، اصلا. خانواده شما به لحاظ سیاسی و فرهنگی در چه سطحی بودند؟ یک خانواده تحصیلکرده طبقه متوسط بودند. مادرم دبیر شیمی بود، پدرم مهندس بود، به طورکلی خانواده ای بودند که به تحصیل اهمیت زیادی می دادند. در خانه ما ادبیات بود، ولی خانواده من بیشتر مصرف کننده بودند و هیچ وقت درگیر کار فرهنگی نشدند. پس ...
من به پیروی از امام حسین(ع) پای در چکمه کرده به جبهه میروم
برادر بزرگوار شهید دربارة آخرین دیدارش با سردار شهید مهدوی می گوید: برای آخرین بار، برادر شهیدم نادر در شب پنجشنبه مورّخة 16/07/1366 در منزل دنیایی خود و در جمع ما حضور داشت. در همان مجلس به صورت خیلی محرمانه ای به من گفت: فلانی! فردا سفر خطرناکی را در پیش رو دارم و به احتمال زیاد، با آمریکایی ها درگیر می شویم. نظر شما چیست؟ من در جواب ایشان گفتم: ما مأمور خداییم؛ حیات و مماتمان به دست خداست و هرچه ...
روانشناسی بچه های طلاق، چی بهش بگم؟
بچه ها نیز همین مسئله می باشد. گفته های پدر و مادرها هم نشان دهندۀ همین موضوع است: - هر وقت که من یا همسرم عصبانی می شویم و صدای خود را بالا می بریم، فرزند بزرگ ترم اریکا که 9 سال دارد، می پرسد: آیا شما می خواهید از هم جدا شوید؟ این سؤال او خیلی خنده دار است و باعث می شود حواسمان از موضوعی که راجع به آن بحث می کردیم، پرت شود. - کرایگ، فرزند 10 ساله ما شب قبل به طور اتفاقی صدای دعوای من ...
قهرمان 14 ساله از شب زلزله گفت+ عکس
....هانیه برادر 12 ساله ای دارد که اکنون در بیمارستان همدان بستری است و مادرش هم در تهران و در بیمارستان به سر می برد. مهم ترین نگرانی ما دور بودن هانیه از مادرش است و طی روز های گذشته تلاش کرده ایم شرایطی فراهم شود که اعضای خانواده بار دیگر دور هم جمع شوند. علی یزدان شناس، پدر هانیه به میزان می گوید: میلاد، هانیه و هدی تمام زندگی من و همسرم هستند. خانه روستایی ما بعد از زلزله به طور کامل ویران ...
من مصطفی صدرزاده هستم، گاودار و متاهل/ روایت زندگی فرمانده ایرانیِ جنگاوران افغانستانی
روی صفحه گوشی مادر بود. می گفت: دلم به همین عکس ها خوش است. ساعت در منزل این مادر و پدر شهید انگار متوقف شده بود و اصلا متوجه گذر زمان نبودیم. ساعت انگار در منزل آن ها از قبل از ظهر تاسوعای سال 94 متوقف شده بود، همان روز شهادت مصطفی. انتهای پیام/
هفتاد سال نقاره زنی در حرم رضوی بدون یک روز غیبت + فیلم
. اصلا دلم رضایت نمی دهد. از همان زمان جوانی هم عشق من این بوده که یک ساعت، یک ساعت و نیم قبل از اذان رو به گنبد حضرت بنشینم و گنبد را تماشا کنم. حتی یک بار هم سیزده به در نرفته ام. همیشه آن بالا بوده ام. همه چیز من در خانه امام رضا(ع) است. حتی روزهای عزا که نقاره خانه تعطیل است، انگار گمشده ای دارم . یادم هست چند سال پیش یک روز در حال رفتن به حرم بودم که همسرم حالش بد شد. بردمش درمانگاه ...
هدف من طلای المپیک است
را به من هدیه دادند. حسابی غافلگیر شده بودم و نمی دانستم چه بگویم. * چیزی هم گفتید؟ – فقط می توانستم تشکر کنم. این افتخار بزرگی بود که انگشتر رهبر از انگشت شان بیرون آمد و به من هدیه شد. * الان کجاست؟ – انگشتر؟ در خانه و در یک جای خوب از آن نگهداری می کنم. * پدر و مادر حرفی نزدند؟ – آنها هم خوشحال بودند و می گفتند که انشااله اتفاقات ...
این خانم دکتر ! دزدی های کثیفی می کرد
تصور می کردم . خانواده ام مرتب به من امید می دادند که نگران نباش حتماً امسال قبول می شوی . آنها با دلداری شان بیشتر مرا عصبی می کردند. حدود 3 - 4 ماه پیش زمانی که برای کلاس فوق العاده بیرون رفته بودم طاقتم را از دست دادم و به طرف مغازه ای رفتم 70 هزار تومان همراهم بود و به همان قیمت یک کفش خریدم . بعد از خرید کفش از یک کفش دیگر که 170 هزار تومان بود ، خوشم آمد و هنگام پروی آن ، به صورت ...
داریوش فرضیایی (عموپورنگ): مادرم همه ی زندگی من است!
خودشان را همراه خودشان همه جا می برند همه ما هم دنبال مادرم بودیم. مادر: باید همین کار را کرد و گرنه بچه ها ممکن است خوب تربیت نشن! پورنگ: مامان ما در مدرسه هم بچه های خوبی بودیم؟ چند بار مدرسه ما آمدی؟ مادر: هیچکدوم از بچه های من در مدرسه بد نبودند! پورنگ: من چطور بودم؟ درس من خوب بود؟ مادر: درس تو بیست بود! پورنگ: یک بار خدا بیامرز پدرم آمد مدرسه و ناظم ما که ...
برپایی کاروان شادی به مناسبت ورود حضرت معصومه (س) به قم
حیاة الامام الرضا (ع)، آن حضرت را نیز مسموم نمودند. حضرت فاطمه معصومه (س) بر اثر مسمومیت و شدت غم و اندوه در شهر ساوه بیمار گردید و فرمود: مرا به شهر قم ببرید; زیرا از پدرم شنیدم که می فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ماست. برای همین حضرت معصومه (س) در 23 ربیع الاول سال 201 قمری به شهر قم وارد شده و مورد استقبال عده زیادی از مردم مشتاق و شیفته اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت. به همین مناسبت هرساله در روز 23 ربیع الاول مردم قم با پرپایی کاروان شادی و مدح خوانی به سمت حرم حضرت معصومه (س) حرکت می کنند و این روز بزرگ را جشن می گیرند. سیدمحمدمهدی مؤذن ...
حسرت وداع آخر تا همیشه در دلم ماند
نظرش را پرسیده بودند که همسرم من را پیشنهاد داده بود. روز خواستگاری چه صحبت هایی کردید و آقای نیکزاد چه معیارهایی داشت؟ 25 دی ماه سال 85 و اواخر صفر بود. مثل همیشه ساده و مرتب بود و با همان لباس مشکی که عادت داشت در ماه محرم و صفر به تن کند، آمده بود. به هیات و مراسم مذهبی نیز خیلی معتقد بود، ولی گفته بود امر خیر است. چون از قبل رفت وآمد خانوادگی داشتیم، مثل قبل ساده بود. از یکسری ...
هانیه، قهرمان نوجوان شب زلزله
که اعضای خانواده بار دیگر دور هم جمع شوند. علی یزدان شناس، پدر هانیه به میزان می گوید: میلاد، هانیه و هدی تمام زندگی من و همسرم هستند. خانه روستایی ما بعد از زلزله به طور کامل ویران شد و تمام سعی من این است که خانه ای را در کرمانشاه اجاره کنم. مدت زمان بستری بودن هانیه و میلاد در بیمارستان به اتمام رسیده و پزشکان اعلام کرده اند که او و برادرش می توانند ترخیص شوند، اما به این خاطر که ...
حکایت فرشته ای زمینی که آسمانی شد/ در باغ شهادت هنوز باز است
نبودشان همچون مادر، پدر خواهر و برادرشان نیز بسوزیم چرا که رهبر فرزانه انقلاب فرموده اند: تکریم شهیدان به آن است که این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستکبر سرخم نکنند. یاد شهیدان باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد . و اما همین چند روز اخیر بود که خبر شهادت شهید هادی کاردیده ، خراسان جنوبی را عزادار کرده و خانواده این در کلبه احزان، اشک جدایی می ریزند. شهادت پسرم افتخاری بزرگ است ...
قهرمان زلزله کرمانشاه در همدان بستری است
غرب کشور شروع شد. زمانی که او برای خارج کردن خواهر 3 ساله اش اززیرآوار وارد خانه شد ولی به یکباره دیوار فرو ریخت و هانیه زیر آوار ماند. وی که اکنون در بیمارستان طالقانی کرمانشاه بستری است درباره لحظه های وحشتناک شب زلزله می گوید: خانه ما در روستای تایشه ای سرپل ذهاب بود. زمانی که زلزله آمد من در حیاط خانه بودم که به یکباره خانه ما فروریخت. صدای پدر، مادر و برادرم را می شنیدم که هر ...
زنانی که روح مقاومت را در رزمندگان زنده نگه داشتند
را نابود کند. در آن زمان او در کلاس اول راهنمایی درس می خواند و همچون دیگر همسن و سالانش مشتاقانه و خوشحال آماده حضور در منطقه بود. نوروزعلی بارها از پایگاه های مختلف برای اعزام به مناطق عملیاتی ثبت نام کرد، اما به جهت سن کم پذیرفته نمی شد. سرانجام در سال 60 برای نخستین بار به مدت سه ماه به باختران اعزام شد و پس از مرخصی، بار دیگر به عنوان آرپی جی زن به جبهه رفت. گروهانی که نوروزعلی در ...
مرحوم بهشتی سیلی زد تا از تفرقه جلوگیری کند
بودند جواب استخاره شهادت است و گفت: 14 سال در اسلام آباد تلاش کردم تا مردم را جذب مسجد کنم و پاداش زحماتم نیز شهادت اعضای خانواده ام بود. بعد از شهادت اعضای خانواده مان، من و همسرم به همراه پدرم به قم مهاجرت کردیم. یک سال بعد پدرم به تهران آمد و بار دیگر تلاش هایش را جهت ترویج اسلام و جذب جوانان به مسجد را در مسجد جامع افسریه ادامه داد. پدرم از زمانی که خانواده مان به شهادت رسیدند، آخر ...
شهید مدافع حرمی که خبر شهادتش را به پدرش داد
دیدار او همان شبانه برای دیدار و خداحافظی با محمدحسین به خانه او رفتیم. در دلم غوغایی بود. دو دل بودم تا این بار به او بگویم که نرود. تسنیم: ممکن است علتش را بگویید؟ پدر شهید حمزه: چون همسرش باردار بود؛ اما ناخودآگاه به یاد این موضوع افتادم که در سال 65 وقتی در عملیات کربلای پنج به جبهه اعزام شدم؛ همسرم محمدحسین را شش ماهه باردار بود و من هم نمی توانستم کاری را که خود در ...
شاه: آیا باید در مقابل مصدق صبر می کردم؟
که توسط بقیه روستاییان برای داوری در خانه های انصاف انتخاب شده اند رای خود را صادر می کنند. در برخی موارد قضات بدان ها کمک می کنند؛ ولی به هر حال آرائی که آنان صادر می کنند بی عیب و نقص است. ما انجمن های شهر و استان داریم. مجالس شورا و سنا نیز وجود دارد. این ها همه باعث می شود که بین چهار تا شش بار فرصت شرکت در انتخابات برای مردم به وجود آید؛ بنابراین مردم حتی قبل از اینکه کاملا باسواد شوند فرصت ...
ماجرای سیلی زدن مرحوم بهشتی برای جلوگیری از تفرقه
. پدرم دو مرتبه از سوی منافقین ترور شد که خوشبختانه هر دو بار ناموفق بود. ترور اول در سال 61 که اوج ترورها بود، صورت گرفت. پدرم می خواست به دفتر نخست وزیری برود که یک موتوری به سمتش شلیک کرد. پاسدارها به سمت پدرم می آیند و متوجه شدند که دو تیر از عبای ایشان عبور کرده است اما پدرم سالم ماند. ترور دوم درب منزل صورت گرفت. منافقین زنگ خانه را به صدا درآورند، پدرم پشت در رفته و می ...
با آیت الله محمدتقی مروارید بیشتر آشنا شوید
. پس از آن نیروهای امنیّتی به رفتار و کردار بنده حسّاس شدند و مرتّب مراقب بودند و گزارش می دادند و اگر منبر می رفتم، کنترل می کردند؛ با این حال وقتی که برای رفراندوم در مسجدی که خود بانی آن بودم، گرد آمدند به برنامه های شان اعتراض کردم . اولین بازداشت اوّل بار در سال 1342 شمسی همراه دو تن از دوستان دستگیر شدم. چون آن وقت ساواک در ایلام اداره نداشت، شهربانی مرا به کرمانشاه اعزام ...
افسانۀ معصومیت آمریکایی ها آنچه یک آمریکایی در استانبول آموخت
نیز خانواده های ایتالیایی که کارهای نه چندان قانونی داشتند. پدرم از نسل کارگران مهاجر دانمارکی، ایتالیایی و ایرلندی بود و خاطرات چندانی از اصالت اروپایی اش نداشت. خانوادۀ گسترده ام دارای یک زمین گلف ارزان و عمومی بود. تابستان ها در آنجا هات داگ می فروختم. چیزهایی که از کودکی دربارۀ سیاست شنیده بودم مربوط به مالیات و مهاجران بود، فقط در همین حد. بیل کلینتون در خانه مان چندان محبوب نبود (در سال 2016 ...
استخوان هایی که تکه تکه می شوند/ داستان هایی که فراموش نمی شوند
شده بود باز هم با شوق بسیار همراه دوستانش برای شرکت در عزاداری و روضه ی حضرت اباعبدالله(ع) می رفت. *نمازش هیچ وقت ترک نشد، اگرچه همیشه اول وقت نمی خواند نمی توانم بگویم خداداد همیشه مشغول نماز و عبادت بود و هر لحظه ذکر خدا می گفت اما همیشه نمازش را به جا می آورد و وقتی از بیرون می آمد می گفتم: خداداد جان نمازت را چرا نمی خوانی؟ می خندید و می گفت: مادر جان حتماً باید در خانه و ...
رهبر معظم انقلاب از کودکی پیامبر اعظم (ص )می گویند
.... گاهی این کودک را نزد مادرش - جناب آمنه - می آورد و ایشان او را می دید و سپس باز برمی گرداند. بعد از شش سال که این کودک از لحاظ جسمی و روحی پرورش بسیار ممتازی پیدا کرده بود - جسماً قوی، زیبا، چالاک، کارآمد؛ از لحاظ روحی هم متین، صبور، خوش اخلاق، خوش رفتار و با دید باز، که لازمه زندگی در همان شرایط است - به مادر و به خانواده برگردانده شد. مادر این کودک را برداشت ...