سایر منابع:
سایر خبرها
نگاهی بر چند کتاب با موضوع دفاع مقدس
برآمدگی دیواره گرفتم و گفتم: خدایا خواهش می کنم نذار تو این حالت بمیرم! با کمک گرفتن از آن برآمدگی، سر پا ایستادم. از اینکه توانستم بلند شوم خوشحال شدم. دست به دیوار کانال گرفته، جلو رفتم. گلولهٔ توپ داخل کانال خورده، زمین را گود انداخته بود. زخمی های اطراف گودی شهید شده بودند. ورودی کانال نیم متری ارتفاع داشت. با چنگ و دندان خواستم خودم را بالا بکشم ولی نتوانستم. کسی هم نمی آمد تا ...
چگونه یک ایده در بستر دانشگاه آزاد اسلامی رشد کرد؟
...، به مرکز رشد راهنمایی شدم و در آنجا با شخصی به نام آقای سفیدکن صحبت کردم . ایشان پس از راهنمایی های بسیار شماره تماس آقای شهولی را به من داد و چون مرکز رشد زیر نظر پارک علم و فناوری بود، اطمینان داشتم که طرحم محفوظ می ماند. مراحل ثبت نام را طی کردم و پس از گذراندن دوره های مربوطه و داوری توسط مدیر مرکز رشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول و مدیر داخلی آن مرکز، طرح تایید شد. سپس پایلوت (نمونه ...
پریودم عقب افتاده، بی بی چک منفیه بارداری ممکنه؟
سوال مخاطب نی نی بان: من حدودا 21ابان یه رابطه با نامزدم داشتم (یک بند انگشت دخول الت در واژن که اجازه ندادم بیشتر بشه چون باکره هستم) من 13ابان پریود شده بودم و 21 ابان رابطه بود... متوجه شدم ایشون دیرانزال هستن و اصلا ارضا نشدن به گفته خودشون بعد از این قضیه یک هفته بعد دچار خارش و سوزش در ناحیه واژن و کلیتوریس شدم که تابحال همچین حالتی رو نداشتم بعدش خوب شدم و این سوزش و خارش تموم شد اما امروز ...
حرف های تکان دهنده غفوری فرد در مورد احمدی نژاد
دادستان کل کشور بودند در شب آخر به من زنگ زدند و گفتند از شما می خواهم که برای ریاست جمهوری کاندیدا شوید. من آن زمان وزیر نیرو بودم و اصلا علاقه ای به ریاست جمهوری نداشتم. من علاقه ای به دو پست ندارم یکی ریاست جمهور شدن و دیگری امام جماعت شدن است. من با این خواسته مخالفت کردم و ایشان چند دلیل آوردند که من با یکی از این دلایل قانع شدم. دلیل اول ایشان این بود که هنوز معلوم نیست که ...
گفت و گو با عزت الله فولادوند ؛ زمینه و زمانه آقای مترجم
است مگر این که هر کدام از ما مهمان ها بخواهیم خلاف جریان حرکت کنیم که همین چند هفته قبل هر سه نفر ما خلاف جریان شدیم. موضوع صحبت آن پنج شنبه را به عزت الله فولادوند تحمیل کردیم. بهانه زور آزمایی را هم انتشار ارج نامه عزت الله فولادوند به ما داد؛ کتاب در جست و جوی خرد و آزادی . به عزت الله فولادوند گفتیم می خواهیم دست ما را بگیرید و با خودتان به گذشته ببرید. کدام گذشته؟ را با لحنِ ملتمسانه ساختگی ...
الهه منصوریان : استرس مربی باعث شد بازی از دستم در برود و شکست بخورم
حضور در لیگ چین صحبت کنید. الهه منصوریان: سال 2016 و پس از رقابت های قهرمانی آسیا وارد لیگ چین شدم و این بار نیز پس از رقابت های قهرمانی جهان روسیه که مدال طلا را کسب کردم فقط با 10 روز استراحت تمریناتم را از سر گرفتم و باز هم به لیگ چین آمدم. به هر حال الان من و سهیلا منصوریان و کیمیا شوشتری در لیگ چین هستیم و شرایط خوبی هم داریم. *در این سال ها انقدر نتایج خوب ...
گفت و گو با رویا جاوید نیا؛مردم به کاراکترم در سایه بان بد و بیراه می گویند!
سریال به من پیشنهاد شد، خیلی دوست داشتم با برادران محمودی کار کنم. چون هم فیلمنامه را دوست داشتم و هم فضای کار را. پس از این تجربه همکاری و فضای کار با این دو کارگردان راضی بودید؟ – بله خیلی کار کردن با برادران محمودی را دوست داشتم و تجربه خوبی بود. کار کردن با آنها سخت نبود و پشت صحنه خوبی این سریال داشت و فضای دوستانه ای در کار حاکم بود. گروه هم چه بازیگران و چه پشت صحنه خوب و حرفه ای ...
سکوت طارمی با صحبت های جنجالی شکست/ماجرای پول دریافتی از هدایتی و اتهام دزدی
.... هدف دیگرم هم این بود که تا زمان باقیمانده تا جام جهانی با فوتبال خارج از ایران و فضای آن نیز آشنا شوم و تجربه کسب کنم. شایعات کنسل شدن قرارداد با الغرافه من قراردادم صد در صد بستم و آی تی سی ام هم فردا اوکی خواهد شد. همه چیز تمام شده است و توافق کردیم. باشگاه پرسپولیس هم با الغرافه توافق کرده و پول مدنظر باشگاه پرسپولیس نیز از سوی الغرافه واریز خواهد شد یا شده است که ...
ناگفته های گزارشگر سیما
. یادم می آمد دو برادر دو قلو آتش نشان هم بودند. یکی از آنها در حال تلاش برای یافتن برادرش بود و دیگری زیر آوار ساختمان گرفتار بود که سرانجام شهید شد. وقتی با خانواده ها روبه رو می شدم از نگاه آنها خجالت می کشیدم و شرمنده شان بودم. هنوز خاطره تلخ حادثه پلاسکو در ذهنم است و پاک نمی شود. بعد از پایان گزارش این حادثه دو گزارش مهم دیگر از جمله گزارش از معتادان و زلزله کرمانشاه داشتم که از شبکه خبر پخش شد اما همچنان مرا به عنوان گزارشگر حادثه پلاسکو می شناسند. ...
نگاهی به شغل عطاری و درآمد آن
...> چه چیزهایی لازم است؟ قبل از هر چیزی باید مجوزهای لازم را بگیرید. جواز کسب را از صنف عطاری و کارت بهداشت را هم باید از وزارت بهداشت بگیرید. یک سال اول مشکلی نداشتم. مغازه را باز کردم و منتظر شدم تا نماینده های بهداشت خودشان سراغم آمدند. مجوز را هم از اداره کار شهریار گرفتم. شهرداری هم البته برای عوارض به آدم سر می زند. متراژ مغازه می تواند از 10 متر شروع شود و برای گرفتن مجوز ...
سرنوشت عجیب نخستین سماور ساز ایرانی
بردند . تا چشم حاکم به من افتاد با خشونت گفت: میرزا تقی خان امیر کبیر از صدارت خلع شده و دیگر کاره ای نیست. تو باید هر چه زودتر مبلغ 200 تومان را به خزانه دولت برگردانی . در آن هنگام من پولی نداشتم پس دستور مصادره اموال من صادر شد . با این وجود بیش از 170 تومان فراهم نشد . برای 30 تومان دیگر مرا سر بازار برده و در انظار مردم چوب زدند تا اینکه مردم ترحم کرده و سکه های پول ...
نگفته های خجالت آور کودک 5 ساله از زندگی مادرش بعد از محبوس شدن پدر
با مرد دیگری ازدواج کرد. مامانم می اظهار کرد: این مرد پدر تو است . اما من وی را دوست نداشتم چون مرا خیلی اذیت می کرد. آن مرد هم مثل پدر و مادرم کریستال می کشید. وقتی بی پول گردید مادرم را وادار کرد تا گدایی کند. به همین دلیل مادرم برای آن که پول بیشتری جمع کند مرا هم با خودش به گدایی می برد و مردم پول بیشتری به من می دادند. یک روز که ناپدری ام در حال کشیدن کریستال بود عصبانی گردید و مرا ...
خاطرات تلخ و شیرین پلاسکو +عکس
بلافاصله با جلال ملکی، سخنگوی آتش نشانی شهرداری تهران تماس گرفتم که چند لحظه ای با من حرف زد و گفت که آتش سوزی پلاسکو صحت دارد و خواست برای گزارش آنجا برویم و بعد تلفن را قطع کرد. به مدیر گروه خبری مان گفتم همراه دو نفر از همکارانم به محل پلاسکو در خیابان جمهوری می رویم و بعد از ضبط این گزارش به محل ضبط گزارش قبلی در میدان خراسان می رویم. از محل کارمان خارج شدیم و به سمت میدان جمهوری ...
قتل به خاطر تحقیر
گفت من او را فقط به خاطر پول هایش می خواهم. درست می گفت؟ نه. من واقعا پدرم را دوست داشتم و اختلافی با او نداشتم. پدرم آن روز آنقدر با حرف هایش مرا تحقیر کرد که کنترل اعصابم را از دست دادم. هنوز هم باورم نمی شود دست به قتل پدرم زده باشم. چرا با 27ضربه چاقو پدرت را کشتی؟ او اول با سنگ به سمت من حمله کرد. من هم سنگ را از دستش گرفتم و آن را به سمت پدرم پرت ...
19 سالم بود که با پیمان آشنا شدم او یک قرص به من داد و! / خانه سمیرا بودم که!
کنم بعد خودت بین کدوم یکی بهتره. وقتی برای اولین بار مصرف کردم خیلی خوب بود به طوری که انگار داشتم پرواز می کردم خیلی حال خوبی به من دست داد به خاطر هزینه زیاد چند مدتی مصرف نکردم دیدم سیستم بدنیم خراب شد و دیگه نتونستم این مواد را ترک کنم کسی را هم نداشتم که برام این مواد را تهیه کند به همین خاطر مجبور شدم طلاهامو یکی یکی بفروشم. بعد از گذشت چند روز رنگم خیلی زرد شده بود و ...
دختر 35 ساله بودم و فرصت ازدواج نداشتم تا اینکه همراه مازیار در اتاق مسافرخانه دستگیر شدم و!
.... در همین فرصت مازیار شماره تلفنش را به من داد تا آن را به برادرم بدهم من که می دانستم این کار فقط یک بهانه است چرا که برادرم شماره او را داشت احساس کردم مازیار به من علاقه مند شده است به همین خاطر من هم در فرصت های مناسب با او تماس می گرفتم و تلفنی با هم صحبت می کردیم. او چندین سال از من کوچک تر بود ولی من تصور می کردم که به مازیار وابسته شده ام. به همین خاطر هم ارتباط خودم را با او ...
دختر عمویم هم زیبا بود هم با هوش! / خواهر دوستم بلایی سرم آورد که از خودم متنفرم!
نمره هایم خوب نبودند. احساس حقارت می کردم. با یکی از همکلاسی هایم صمیمی شدم. دختر خوبی بود و گاهی خانه شان می رفتم. افسانه خواهری داشت که از او بزرگ تر بود. وقتی از دغدغه هایم برای تلاش بیشتر و موفقیت در درس خواندن حرف زدم، پیشنهاد داد مواقع امتحان مواد مخدر استفاده کنم. خواهر دوستم می گفت این جوری می توانم شب ها بیشتر بیدار بمانم. از آنجا که فقط درصدد رقابت با دخترعمویم ...
آرش مرا به خانه مجردی اش برد و ! / به حکم دادگاه زن او شدم ولی!
چرا که خانواده ام نمی توانستند این ننگ را تحمل کنند. پدرم چند ماه بعد از شدت غصه سکته کرد و مادرم که مرا مقصر مرگ پدرم می دانست حتی تلفنی هم با من صحبت نمی کرد. از سوی دیگر خانواده آرش هم مرا به عنوان عروس خودشان قبول نداشتند. این در حالی بود که آرش هم علاقه ای به من نداشت و زندگی ام کاملاً سرد و بی روح بود با آن که پسرم به دنیا آمده بود آرش مدام مرا کتک می زد تا او را ترک کنم او به شیشه هم معتاد Addicted شده بود و نمی توانست هزینه های زندگی را تأمین کند. چون جایی را نداشتم همه کتک ها و سختی ها را تحمل می کردم تا این که روز گذشته او مرا کتک مفصلی زد و به همراه فرزندم از خانه اش بیرون انداخت تا... ...
آدبایور: ونگر مرا از آرسنال متنفر کرد
. اینکه اگر بمانم، بازی نخواهم کرد. می خواستم بمانم اما چاره ای جز رفتن به منچسترسیتی نداشتم. بعدا ونگر در یک کنفرانس مطبوعاتی به دروغ گفت که من به خاطر پول رفتم و از همان روز باعث شد از آرسنال متنفر شوم. نه به خاطر هوادارانش که هنوز هم نام مرا صدا می زدند که به خاطر شخص ونگر. وقتی آرسنال در یک طرف مسابقه است، دوست دارم ببرند اما از یک سو به خاطر ونگر چنین چیزی را نمی خواهم. سایت ورزش 11، بصورت کاملا خصوصی فعالیت می کند و هیچگونه وابستگی به ارگان و یا سازمان دولتی ندارد، جهت حمایت از این سایت مردمی، ما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید. ...
در بدترین حالت با استقلال مساوی می کردیم
تماس گرفت و به بچه ها تبریک گفت. سرمربی استقلال خوزستان ادامه داد: یک مسئله هم پس از بازی مطرح شد و از من سؤال کردند چون مشکلات مالی تان حل شده بازیکنان خوب بازی کردند و موفق به شکست استقلال شدند که باید بگویم اینطور نیست. مشکلات مالی ما به طور کامل حل نشده و این بار هم فقط یک میلیارد به تیم آمد که این پول بین 42 نفر تقسیم شده است. بچه های ما در نیم فصل هفت هشت پیشنهاد داشتند که ماندند و در ...
از سری داستان های افسانه جمو/ آلاسکا
داشت برای استفاده یخ روزانه اش. وقتی با مادرم از شهر پودر مخصوص الاسکا رو خریدم برای شروع کار مجبور شدم جای لیوان های سهمیه خونه خودمون رو الاسکا بزنم ولی چون لیوان ها حدود نیم لیتر آب می گرفت مقرون به صرفه نبود پودرها تو همون مرحله اول تموم میشد و چیزی جز ضرر عایدم نمی شد یه شب تصمیم گرفتم بدون اطلاع کسی کل لیوان های فریزر رو خالی کنم و همه لیوان ها را با پودر الاسکا پر کنم که تا ظهر ...
روایت منتشر نشده شهید تقوی از اولین فرمانده ایرانی لشکرِ عراق
مسئول تشکیلات می شوند و ارتباط فعالی با برادران بدر که وارد تشکیلات جبهه شدند .من با شهید دقایقی ارتباط مستقیم نداشتم بلکه به صورت غیر مستقیم ارتباط داشتم . * در دانشگاه ارتباطی با ایشان نداشتید؟ نه ارتباطی نداشتم. * شهید دقایقی دارای چه ویژگی های اخلاقی بودند؟ من مدت زیادی در سپاه با ایشان بودم. درست است که هم استانی بودیم ولی اساساً اهل بهبهان و یا آغاجاری ...
طلا خودش سرویس عروسی اش را دزدیده بود
طلاهایم را به او دادم. چند شب بعد، به سراغ عروسم که طبقه پایین منزل ما ساکن است رفتم و از او خواستم در جشن تولدم شرکت کند اما او گفت که سردرد است و نمی تواند بالا بیاید. هنگامی که مهمانی Party تمام شد و مهمان ها رفتند، برایش کیک تولد بردم اما اتاق ها به هم ریخته بود و اثری از عروسم نبود. به تلفن همراهش زنگ زدم که جوابم را نداد. وقتی خانه پسرم را گشتم، فهمیدم که نیلوفر (عروس شاکی) طلاهای مرا با خود ...
دایی: به فحش ها در زمین جواب دادیم
باشید به نظرم کار بزرگی است. بازیکنان سایپا نشان دادند اگر بخواهند می توانند تمام تیم ها را ببرند. دایی در ادامه صحبت های خود گفت: ما نیم فصل اول از بازی با استقلال متاسفانه شکست و تساوی داشتیم و فکر می کنم 5، 6 هفته نتوانستیم ببریم ولی خب این بار بعد از بازی استقلال توانستیم تراکتور را ببریم. ما نسبت به نیم فصل اول در این چند بازی تا به حال 8 امتیاز کسب کردیم که خب به نسبت ابتدای فصل ...
مانند مولایش حسین (ع) شهید شد
که با موتور از پادگان به سمت زنگی آباد با پدرم همراه بودند، مرا خواستگاری کرد و پدرم شب با مادرم ماجرا را مطرح و همان طور که یونس به من علاقه مند بود، مهر او هم در دل من قرار داشت. مراسم خواستگاری تان چگونه برگزار شد؟ چند وقت بعد همراه با آقای مهرابی که یکی از دوستان پاسدارش بود به منزل ما آمد و مرا خواستگاری کرد و دوباره یک شب تنها آمد. همراه خود برگه ای داشت. با اجازه پدر و مادرم در ...
زندانی کردن همسر در صندوق عقب ماشین
به جدایی از شوهرم گرفتم، اما به دلیل علاقه ای که به زندگی ام داشتم، کوتاه آمدم و از تصمیمی که برای جدایی گرفته بودم، منصرف شدم. وی افزود: چند روز قبل، بعداز خرید به خانه بازگشتم. هنوز ساعاتی از حضورم نگذشته بود که شوهرم در حالی که خشمگین بود، وارد خانه شد. او بشدت ناراحت بود و فحاشی می کرد. هرچه با او حرف زدم تا آرام بگیرد، بی فایده بود. او با من دعوا کرد و درگیری مان بالا گرفت. سعی می ...
هاشمی گفت کارگزارانی ها در دولت اصلاحات به من نارو زدند/ برخی امروز جانماز آب نکشند و دهه 70 را بار دیگر ...
مصباحی مقدم بله بنده هم با این فرمایشات شما موافقم اما سؤال این بود که به جای اینکه ما از خارجی ها پول قرض کنیم و به نوعی مقروض آن ها شویم از منابع داخل مثل مالیات و قیمت ارز و مواردی که می شد برای دولت درآمد داشته باشد این کارها را صورت می دادیم. مصباحی مقدم: بله، اصل مسئله خوب است که از ظرفیت های مالی داخل استفاده کنیم. بنده معتقدم که با حدود 20 تا 24 میلیارد دلار ارزی که در اختیار ...
عمران زاده: یک نفر در استقلال هست که او را نمی بخشم
حنیف عمران زاده مدافع سابق استقلال که در ابتدای نیم فصل دوم به سیاه جامگان پیوست در مورد دوری اش از لیگ برتر گفت: یک نیم فصل به دلیل اشتباه خودم بیرون از فوتبال بودم. در ابتدای لیگ از چند تیم شهرستانی پیشنهاد داشتم اما آماده پیوستن به یک تیم تهرانی بودم که متاسفانه نهایی نشد و به این خاطر نتوانستم در نیم فصل بازی کنم . او ادامه داد: با توجه به تجربه بدی که در لیگ ...
پرویز شهریاری، ریاضیدانی که فلسفه می دانست
50 سال در دبیرستان ها، دانشسرای عالی و دانشکده فنی دانشگاه تهران تدریس کرد. همه نشریات من در بهمن 1348 بلایی نازل شد. در یکی از شعبه های سازمان امنیت مرا خواستند. بسیار با محبت صحبت می کردند و درخواست کوچکی داشتند: مجله سخن علمی را به ما واگذار کنید. ما همچنان خانلری و تو را به عنوان صاحب امتیاز و سردبیر در مجله اعلام می کنیم، ولی شما هیچ دخالتی در آن نخواهید داشت. به هر کدام ...
روایتی از پایی که جا ماند...
استاد قرآن هم آمده بود تا امتحان قرآن بگیرد، من سوره واقعه را حفظ بودم، او هم همان لحظه نمره 20 مرا داد، اما چون تمام برگه های امتحانی شبیه هم بود، امتحان ها باطل شد، نمره قرآن من را هم باطل کردند . جنگ با همه سختی هایش نتوانست روحیه شاداب و مومنانه حمید و دوستانش را از بین ببرد، او یاد خاطراتش که می افتد هنوز هم ذوق زده می شود، خاطرات برایش طعم عسل می دهند، شیرین و ناب. پایم را روی مین جا ...