سایر خبرها
اولین مداح ایرانی که در نیویورک روی چهارپایه رفت
برای این تبلیغ تلاشی کرده اند: من این قضیه را به عنوان گلایه یا توقع مطرح نمی کنم. این یک واقعیت است که عربستان سعودی با پول هنگفت نفت در ترویج اسلام غیرناب خودش فعالیت می کند. من در مساجد آن ها هم شرکت کرده ام. شما واقعا احساس صمیمیت نمی کنید و حس می کنید که وارد یک فضای رسمی شده اید و مردم در آن مسجد فقط نماز می خوانند و بس و این به نظر من مرگ یک مسجد است. فلسفه مسجد در اسلام این است که مرکز تجمع ...
نجات قاتل خشن یک زن از چوبه دار
مراحل بازرسی توانست رضایت آنان را جلب کند صبح دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک از جنبه عمومی جرم و رابطه پنهانی تحت محاکمه قرار گرفت. مجید در آخرین دفاع گفت: قبول دارم معصومه را به قتل رساندم و حالا پشیمان هستم و تقاضای عفو و بخشش دارم. بنابر این گزارش، عامل جنایت از سوی قاضی عبداللهی و دو قاضی مستشار به 5/4 سال زندان و 100 ضربه شلاق محکوم شد. فرهنگ نیوز ...
نمی خواستم زن مورد علاقه ام را بکشم
مردی که زن مورد علاقه اش را بعد از مشاجره به قتل رسانده بود، محاکمه شد. به گزارش خبرنگار ما، هرچند متهم بعد از درگیری مرگ بار با اورژانس تماس گرفت تا قربانی را نجات دهد اما ضربه ای که به زن جوان وارد شده بود قبل از حضور تکنیسین های اورژانس جانش را گرفت. نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که صبح دیروز در شعبه چهار دادگاه کیفری شماره یک استان تهران برگزار شد، در توضیح ...
چگونه با پدرت آشنا شدم؟!/ کارمند باجه شماره 4
! گوشه پلکم پرید و به طرف میز رئیس بانک دویدم و مشتم را کوباندم روی میزش! رئیس بانک لبخندی زد و گفت: به به چه خانمی! این بار گوشه پلکم به نشانه رضایت پرید اما کور خوانده بود. کفش هایم را درآوردم و رفتم روی میزش و داد زدم به جای جایزه گم شده ام کارمند باجه 4 مال من! کارمند باجه 4 همان قد بلندی بی ادعایی بود که پول ها و فرم ها را تفی نمی کرد. از هولش از جایش پرید لباسش را صاف کرد و ...
فیل مشروطه در تاریکخانه ذهن ایرانیان
زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی اشاره کرد. از مشروطه چه می خواهیم؟ بارسقیان سپس به موضوع اشاره کرد و گفت: امروز قرار است درباره انقلاب یا نهضت یا جنبش مشروطه بحث شود که همین چند اسمی خودش محل بحث است. موضوع اصلی این نشست آن است که ما از مشروطه چه می خواهیم؟ هر سال در 14 مرداد روزنامه ها و مجلات و مطبوعات اشاراتی به بحث مشروطه می کنند، اما سوال اولیه ما این بود که این مشروطه چه ...
هوشمندی امام(ره) در مواجهه با خبرنگاران اسرائیلی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از یزد، آیت الله محمد رضا ناصری، ظهر امروز در نشست صمیمی با خبرنگاران و اصحاب رسانه استان یزد، به مناسبت روز خبرنگار، با اشاره به آیات 17 و 18 سوره زمر، اظهار داشت: خداوند در این سوره می فرمایند فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿17﴾ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿18﴾ یعنی ...
شعر/ یمن؛ طلیعۀِ نور
بُگشاده اش به بانوی پشت در افتاده اش - به خورشید بر نیزه سر داده اش به زهرای اطهر، دلِ داده اش - به اولاد معصومِ آزاده اش به فرق دوتایِ خداوند عشق - به خون غرقه زیبایِ لبخندِ عشق به پهلویِ بشکستۀِ یاسِ او - قلم گشته دستانِ عباسِ او به داغِ شقایق ز دردِ فراق - به خون شهیدانِ شام و عراق به صبح ظهور و سحرگاه عشق - به مُلک یمن بار و درگاه عشق به دل تنگیِ ...
آخر هفته با فیلم های تلویزیون سرگرم باشید
از شبکه پنج روی آنتن می رود. داستان فیلم با بازی دنزل واشنگتن، ویل پتتون، وود هریس و رایان هرست از این قرار است که: در منطقه الگزاند ریای ایالت ویرجینیا در سال 1981، منطقه ای که فوتبال دبیرستانی برای مردم اهمیت فوق العاده ای دارد، هنوز تبعیض نژادی حاکم است، به گونه ای که یک مغازه دارسفید پوست به خود اجازه می دهد یک سیاه پوست را به قتل برساند و این باعث خشم بیش از حد سیاهان این منطقه می ...
اخبار حوادث
قرار گرفتند. وی ادامه داد: با دستور کار قرارگرفتن موضوع به صورت ویژه و با استفاده از جمع آوری دلایل و مدارک، در نهایت متهمان به بیش از 20 فقره سرقت با روش کیف بازکنی در داخل خط واحدها، معابر و مغازه های شلوغ اعتراف کردند. رئیس پلیس آگاهی استان آذربایجان شرقی با اشاره به اینکه ارزش ریالی اموال مسروقه بیش از 20 میلیون تومان برآورد شده است، عنوان کرد: متهمان پس از تکمیل پرونده جهت سیر ...
کارتون و فیلم برای بچه ها و بزرگ ترها
و تهدید آمیز از طرف شخصی به نام نادر کوهزاد، او را مورد خطاب قرار می دهد این در حالی است که دختری به نام نورا به نقره فروشی پسر او سر می زند و به بهانه راه اندازی سایت در قلب او رخنه می کند. رادمنش رد صلاحیت می شود چرا که گذشته او تا سال 1367 نامعلوم است. به مرور معلوم می شود که او در یک سرقت نقش داشته، سرقتی که با بی احتیاطی یکی از سارقان به قتل فروشنده منجر شده است رادمنش که در قتل بی گناه بوده ...
نقل قول جالب از آیت الله جوادی در مورد آمریکایی ها
به گزارش شهدای ایران ، حجت الاسلام علیرضا پناهیان که در رمضان گذشته با موضوع تنها مسیر-راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی سخنرانی کرد و مورد استقبال جوانان قرار گرفت، امسال قرار است به مدت 30 شب در مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین به موضوع تنها مسیر برای زندگی بهتر بپردازد و به سوال چگونه یک زندگی بهتر داشته باشیم؟ پاسخ دهد. در ادامه فرازهایی از بیست و پنجمین جلسه این سخنرانی را می خوانید: ...
حقایقی درباره فیلم درباره الی یکی از ده فیلم برتر2015
الی با 36 رأی کارگردان و فیلم برتر دهه 80 از نگاه منتقدان و سینماگران شناخته شدند. به گزارش خبرآنلاین، 80 نفر از منتقدان و اهالی سینمای ایران در نظرخواهی خبرآنلاین شرکت کردند و از میان تمامی آثار تولید و اکران شده از سال 80 تا پایان سال 88 و همچنین فیلم های اکران شده در سال 1389 آثار و کارگردان و بازیگران زن و مرد مورد علاقه خود را انتخاب کردند. درباره الی با به دست آوردن 36 ...
کنایه برره ای ضرغامی به روحانی/ مشکلات مذاکرات از چه طرقی به رهبر انقلاب منتقل می شد؟ / نقش مشایی در ...
رفنسجانی را سردار سازندگی می دانیم در حالی که به فرموده قرآن سردار سازندگی ذوالقرنین است زیرا سدی را ساخت که تا چند هزار سال میخ در داخل آن فرو نمی رفت. *********** شورای عالی ایرانیان خارج از کشور منحل می شود؟ به گزارش خبر نگار ندای ایرانیان به نقل از منابع آگاه؛ سازمان مدیریت و برنامه ریزی و برخی نهادهای دولت تصمیم گرفته است. شورای ایرانیان خارج از کشور را که زیر ...
تبعات ورود انگلیس به ماجرای مشروطه
نجف بر تمام شاهان و سکندر نیز افتخار می کند. اگر قرار به استبداد بود استبداد قاجار بهتر بود چون یک اعتقاد ظاهری به اسلام داشتند ولی پهلوی این گونه نبود. پهلوی با حجاب زنان و روزه داری مسلمانان مشکل داشت و با چکمه وارد حرم امام رضا(ص) می شد. *نسبت شیخ فضل الله با عدالت خانه و مشروطه چگونه بود؟ شیخ فضل الله در ابتدا جزو سران و رهبران عدالت خانه بود که حتی تقی زاده هم ...
گفتگویی خواندنی با مداحی که مقیم کانادا می باشد
. من در مساجد آن ها هم شرکت کرده ام. شما واقعا احساس صمیمیت نمی کنید و حس می کنید که وارد یک فضای رسمی شده اید و مردم در آن مسجد فقط نماز می خوانند و بس و این به نظر من مرگ یک مسجد است. فلسفه مسجد در اسلام این است که یک مرکز تجمع مردمان باشد؛ نه فقط برای عبادت. سعی می کنیم بچه ها را بیشتر جذب کنیم برای آغاز مراسم مداحی اش در ابتکارات جدیدی دارد که خودش نام آن را گذاشته اقدامات ...
کامیابی و ناکامی مشروطه ایرانی چه بود
.... شاه اما مجلس و پارلمان و احزاب را که دستاورد مشروطه بودند به سخره گرفت و یک حزب – رستاخیز- را کافی دانست و حکایتی رفت که می دانیم. در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم با این که برپایه انقلابی به نام اسلام نوشته شد ملاحظات دموکراتیک بیشتر است و در عین حال برای آن که آن تقابل ها پیش نیاید نهاد شورای نگهبان تعبیه شد. کوتاه این که تاکید بر نقش و نعش شیخ فضل الله اگر ...
دستاوردهای انقلاب مشروطه یک قرن پس از صدور فرمان مشروطیت
مدارس و حوزه های دینی نیز به گسترش کمیت و کیفیت نهاد روحانیت انجامید. در حمایت از مشروطه می توان از میرزای نائینی نام برد همچنین پس از پیروزی روسیه و آشکار شدن اهداف برخی از سران مشروطه خواه، گروهی از علما از مشروطه فاصله گرفتند که شیخ فضل ا... نوری برجسته ترین آنهاست. وی را به هنگام فتح تهران دستگیر و در یک دادگاه فرمایشی محکوم به اعدام کردند. چندی بعد ترور آیت ا... بهبهانی ...
تفاوت های "حقوق بشر" اسلامی و غربی
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس ، حقوق بشر واژه ای عام است اما زمانی که پسوند اسلامی به دنبال آن می آید، به طور انحصاری متعلق به آن بخش از مردم جهان می شود که یا مسلمان هستند و یا بر دین اسلام تاملی هر چند کوتاه دارند و معتقدند این حقوق در مقابل حقوق بشر غربی نگاهی وحیانی برای مردم جهان قائل شده و بر این باورند که حقوق بشر اسلامی حامی مردم چه مسلمان و چه غیرمسلمان است. حال برخی ...
نقد و بررسی مقاله اجتهاد بر پایه مقاصد شریعت و احکام حکومتی
... 5. در روایات، دلیل منع زوجه از ارث زمین را وارد نشدن کسی که از اهل شوهر نیست بر اهل شوهر می داند [12] وقتی زن از زمین ارث برد غیر از عشیره شوهر وارد در این زمین می شود. این حکم تدبیری است و مربوط به نظام عشیره ای است نه زندگی امروزی و مدرن. 6. حکم به انتظار تا چهار سال در باره زنی که شوهرش گم شده و جواز طلاق حاکم بعد از این مدت، حکمی تدبیری است. 7. حکم بر اینکه در جهاد ...
قصاص برای قمارباز باغ شهریار
پسر قمارباز که به همراه ناپدری اش، همبازی خود را در یک باغ به قتل رسانده بود، از سوی سه قاضی جنایی تهران ب قصاص محکوم شد. این پسر قصد داشت پول هایی را که در قمار باخته بود از مقتول سرقت کند. آبان سال 87 همسایه های باغی در شهریار با دنبال کردن رد لکه های خون، جسد مرد جوانی که ته باغ دفن شده بود، کشف کردند. آنها بلافاصله با پلیس تماس گرفتند و موضوع را اطلاع دادند. دقایقی بعد کارآگاهان ...
سرافکندگی حامیان دولت از توقیف و تحدید مطبوعات منتقد/ هتک حرمت به بانوان ایرانی در ترکیه/ کنایه فردوسی ...
بدون ادامه اعمال محدودیت های سختگیرانه، در آینده نیز ایران به سمت تولید تسلیحات هسته ای نخواهد رفت. در واقع تمامی انگیزه هایی که امروز برای غرب به منظور تحمیل محدودیت های فنی و سیاسی موضوعیت دارند، در 15 سال آینده نیز وجود خواهند داشت. ایران نمی تواند تمدید نامحدود برجام را بپذیرد؛ چون لازمه چنین پذیرشی، قرار دادن ایران در یک قرنطینه حقوقی است و اگر ایران قصد پذیرش آن را نداشته باشد، با فشارهای ...
از خرج پول توجیبی برای فقرا در کودکی تا در دست داشتن تسبیح هنگام شهادت
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، امروز سالگرد شهادت سردار شجاع شهید علیرضا موحد دانش است. به همین مناسبت زندگی او از کودکی تا شهادت را در قاب عکس و به همراه خاطراتی مرور می کنیم. علیرضا حدود 6 سالش بود، که با دختر عمه هایش در مشهد عکس گرفتند ** پول تو جیبی که خرج فقرا می کرد علیرضا و محمدرضا مدتی در یک مدرسه درس می خواندند. یک روز از مدرسه آمده بودند که ...
از حق حیات تا صلح بین الملل در تعریف اسلام از حقوق بشر
.../5/14 - 10:32 477016 به گزارش خبرگزاری شبستان ، به مناسبت فرا رسیدن چهاردهم مرداد روز حقوق بشر اسلام و کرامت انسانی پاسخ پرسش در جامعه امروز نظر اسلام در مورد حقوق بشر چیست؟ از سوی کارشناسان مرکز پاسخگویی به سوالات دینی بررسی می شود: از آن جا که دین اسلام دین جامع و خاتم ادیان الهی است برای تمام شئون زندگی اعم از زندگی فردی، اجتماعی، و. . . . دارای برنامه است؛ از جمله ...
ناگفته های رمضانزاده از دوران زندان و...
یک آدم پوپولیست روبه رو بودیم. ما با همین دکتر معین اگر به دور دوم می رفتیم، می بردیم. سال 84 آقای هاشمی محبوبیتی که امروز دارد را نداشت واقعیت این بود که تصور آقای هاشمی این بود که رئیس جمهور است. ما هم یا باید می رفتیم پشت آقای هاشمی با آن وضعیتی که حاضر نبود یک جلسه با ما داشته باشد می ایستادیم یا آقای کروبی یا خودمان کاندیدا می داشتیم که کاندیدای ما هم دکتر معین بود. ولی اشتباه کردیم که به ...
14 مرداد ژست آقامنشانه حقوق بشر غربی را به چالش می کشد/ آیا نگرش اسلامی به حقوق بشر می تواند جنایت ...
؛ یعنی خود انسانیت فرد که اسلام به طور قاطع از این موضوع طرفداری می کند. چرا که انسان در این موضوع با حیوان متفاوت است. این نماینده پیشین مجلس تاکید کرد: مال و ثروت انسان باید محترم باشد درحالی که می بینیم در فلسطین 60 سال است که صهیونیست ها مردم این سرزمین را از خانه هایشان و مایملک شان رانده اند. باغ ها را به آتش می کشند و زمین ها را با بولدوزر ویران می کنند و صدا از مدعیان حقوق بشر برنمی ...
رئیس ساواک چگونه کشته شد
سال از ایران اخراج گردید. متعاقباً شاه دستور مصادره اموال و دارایی های تیمور بختیار را صادر کرد و همزمان تمامی رجال و شخصیت های طرفدار بختیار بازداشت شدند. تیمور بختیار ابتدا به رم و ژنو رفت و از آنجا راهی جنوب فرانسه شد. وی به محض خروج از کشور مبارزه علیه رژیم شاه را آغاز کرد. در تهران پرونده ای علیه بختیار در ساواک تشکیل شد و وی به قتل، غارت، فساد اخلاقی و شکنجه متهم گردید. سپس با ورود ...
خدا را شاهد می گیرم در بعد فنی هیچ چیز را از دست نداده ایم
، نخستین امپراطوری جهان را بنیاد نهادند و یک دستگاه دیوان سالاری گسترده و نظام مند را در قالب کلاسیک آن به تاریخ بشریت تقدیم کردند؟ کیست که نداند ایرانیان پس از تابش خورشید عالمتاب اسلام در سرزمین ایران جایگاه تمدن یونان در گسترش علوم عقلی و زمینه سازی برای بروز خلاقیت و نوآوری در ساحت اندیشه را به خود اختصاص دادند؟ علاوه بر این ملت ایران در زمره اقوام و مللی قرار دارند که میراث سترگ خود ...
خواستگارانی که آدم کش می شوند
و 30 عنوان خبری از خبرگزاری خبرآنلاین استخراج شد. همچنین برای بررسی دقیق تر در فاصله 125 روز یاد شده صفحه حوادث روزنامه ها نیز مد نظر قرار گرفت که درنهایت با حذف اخبار تکراری به گزارش زیر رسیدیم. به عبارت دیگر اخباری برای محاسبه انتخاب شد که وقوع قتل انعکاس داده شده در آن ها مربوط به فاصله اول فروردین ماه تا 31 تیر بوده است. از بررسی این اخبار می توان دریافت که 19 خبر وقوع قتل در ...
آفتاب یزد، به دیدار جانبازی با چهره ای عجیب رفت /قصه غصه های 26 سال تنهایی دلاور مرد سرزمینم، چه ساده ...
صورتش باعث شده تا هر که او را می بیند هر گمانی جز واقعیت را از ذهنش عبور دهد، عقب ماندگی، جذام، سوختگی و ... . عکس العمل و واکنش ها هم تقریبا یکسان بوده، هر غریبه ای که در کوچه و بازار او را می بیند یا از او روی بر می گرداند یا ناخودآگاه صورتش در هم کشیده می شود. از او فقط عکسی دیده بودیم، نام و نشانی هم نداشتیم، پیگیر شدیم، فهمیدیم 26 سال است که مردی در مشهد مردانه زندگی می کند، بی هیچ هیاهو و سر و صدایی و همسری که او هم مردانه به پای این زندگی ایستاده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان، حاج رجب محمدزاده، یکی از جانبازان 70 درصد کشورمان است که ظاهرا وضعیت جسمی و نوع مجروحیتش او را از یاد خیلی ها برده است. او از سال 64 به عنوان بسیجی چهار مرحله به جبهه اعزام شده و آخرین باری که خاک جبهه تن حاج رجب را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود. قرار شد برای دیدن حاج رجب به خانه اش در یکی از مناطق پایین شهر مشهد برویم، درحالیکه تا قبل از رسیدن به خانه او هنوز تردید داشتیم که آیا این شخص همان مردی است که ما به دنبالش بودیم یا نه، وارد خانه که شدیم، مردی به استقبالمان آمد که دیدن صورتش تمام تردید های ما را به یقین تبدیل کرد. وقتی به دنبال نام و نشانی از حاج رجب بودم، می گفتند جانبازی که شما دنبالش هستید یک سوم صورتش را از دست داده، نمی تواند به خوبی حرف بزند، اما همین باعث می شد تا برای دیدنش مشتاق تر شوم، وقتی وارد خانه اش شدم و او را دیدم، تنها سوالی که در ذهنم بی جواب ماند این بود که دو سوم دیگری که می گویند از صورت این مرد باقی مانده، کجاست؟ وارد خانه که شدیم مردی به استقبالمان آمد که تنها پیشانی و ابروهایش کمی طبیعی به نظر می رسید، بینی، دهان، دندان، گونه و یکی از چشمهایش را کاملا از دست داده بود، چشم دیگر او هم به سختی باز می شد و مقدار اندکی بینایی داشت. مقابلش نشستیم، روز جانباز را با اندکی تاخیر به او تبریک گفتیم، حاج رجب هم با زبانی که به سختی با آن سخن می گفت از ما تشکر کرد، دیدن صورتش کمی ما را بهت زده کرده بود و شروع مصاحبه را سخت تر... از او پرسیدم چه شد که صورتتان را از دست دادید، آن لحظه را یادتان هست؟ حاج رجب با صدایی که به سختی و کمی نامفهوم شنیده می شد، لحظه مجروحیت خود را اینگونه برایمان وصف کرد: خیلی کم یادم است، فقط اندازه یک ثانیه، در سنگر داشتم برای کلمن یخ می شکستم و دو نفر از همرزمانم در کنارم بودند، ناگهان خمپاره زده شد و بعد از اینکه احساس کردم خون زیادی از من می رود، بیهوش شدم. طوبی زرندی، همسر حاج رجب به کمکش می آید، همزمان که او برایمان از لحظه مجروح شدنش می گوید، همسرش هم جملات نامفهوم حاج رجب را برایمان بازگو می کند؛ در آن لحظه چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، حاج آقا هم در حال شکستن یخ بوده و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر می خورد. دوست هم سنگرش می گفت یک دفعه دیدم آقا رجب افتاد، تا آمدم از جایم بلند شوم و به او کمک کنم دیدم نمی توانم، یک دست و یک پایم قطع شده بود و دیگر هم سنگری هایش هم شهید شده بودند، آن جانباز نیز چند سال پیش بر اثر جراحاتش شهید شد. خانم حاج رجب که زمان جانباز شدن همسر نانوایش 30 ساله بود و چهار فرزند داشت، می گوید: همسرم همیشه می گفت اگر نماز و روزه واجب است، جبهه رفتن هم حق و واجب است. پرسیدم چگونه خبر مجروحیت حاج آقا را به شما دادند، محمدرضا محمدزاده، فرزند بزرگ حاج رجب که تنها هشت سال پدرش را با صورت عادی اش دیده، می گوید: آن موقع من دوم دبستان بودم، قبل از اینکه خبر جانباز شدن پدر را به ما بدهند، او نامه ای نوشته بود که مرخصی گرفته و به مشهد بر می گردد، ما هنوز از چیزی خبر نداشتیم تا اینکه یکی از هم رزمان پدرم من را در کوچه دید و پرسید پدرت نیامده؟ من جواب دادم نه و او که با خبر از ماجرا بود گفت که انشاء الله خبرش می آید. بعد از آن بود که متوجه شدیم جانباز شده ولی نمی دانستیم از چه ناحیه ای، فکر می کردیم دست یا پایش قطع شده است، اما وقتی وارد بیمارستان فاطمه الزهرا تهران شدیم من و مادرم با صحنه ای مواجه شدیم که برایمان قابل درک نبود. پدرم را فقط از پشت سر توانستم تشخیص دهم، ترکشی که به او خورده بود تمام صورتش را از بین برده بود. از همسر حاج رجب خواستیم تا برایمان روزهای قبل از مجروحیت و لحظه ای که خبر جانباز شدن همسرش را به او می دهند، بازگو کند؛ وقتی با پسر هشت ساله ام و دختر کوچکم که در بغلم بود وارد بیمارستان فاطمه الزهرا شدم، با دیدنش فهمیدم این مجروحیت ساده نیست و اتفاق بزرگی برایش افتاده است. ملحفه سفیدی روی همسرم انداختند تا تمام کند نزدیک تر شدم، صورتش کاملا باندپیچی شده بود، بعد از اینکه باندهای صورتش را برداشتند دیدم فک بالای همسرم از بین رفته، صورتش صاف صاف شده بود و زبان کوچک ته گلویش به راحتی دیده می شد. یک چشمش هم به دلیل افتادگی نابینا شده بود و تنها چشم دیگرش آن هم از فاصله های نزدیک می بیند. بعد از دیدن آن صحنه از حال رفتم و در اتاق دیگری بستری شدم، آن قدر وضعیتش وخیم بوده که در همان ابتدا وقتی متوجه میزان آسیب دیدگی همسرم می شوند، یک ملحفه سفید روی او می کشند، گوشه سالن رهایش می کنند تا تمام کند، ولی گویا یک پزشک جراح خارجی از کنارش رد می شود، وضعیت او را می بیند و می گوید او را مداوا می کنم. فرزند بزرگ حاج رجب یادآور می شود: گویا در همان لحظه ها هم فکر می کردند که حاج آقا شهید شده، چون صدای خرخر مثل قطع شدن سر شنیده می شد، او را به تبریز و شیراز اعزام می کنند، ولی گفته می شود که درمان چنین مصدومی کار آن ها نیست و به تهران می برند. حاج رجب در این مدت 26 بار زیر عمل جراحی قرار گرفته تا به شکل امروز درآمده، هر بار در این عمل ها یک تکه پوست از دست، پا یا سرش جدا می کردند و به صورتش پیوند می زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده اش می گویند در چهره ای که شما از حاج رجب می بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است. وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می رفتند حالا با دیدنش جیغ می کشیدند و فرار می کردند . او بعد از هر عمل صورتی جدید پیدا می کرد و همین باعث شده بود تا خانواده اش نتوانند به راحتی با این وضعیت کنار بیایند، از همسرش که می پرسم چگونه با این وضعیت کنار آمدید، پاسخ می دهد: کارم شده بود گریه و تا دو سال هر شب با بغضی می خوابیدم که رهایم نمی کرد، یک شب که قبل از خواب بسیار گریه کرده بودم خوابی دیدم که بعد از دو سال خداوند صبری به من داد که تا همین حالا ادامه دارد. خواب دیدم در پایین جایی شبیه به جبل النور کوهسنگی ایستاده ام، مقام معظم رهبری در بالای این کوه دستشان را دراز کرده اند و مرا به بالای بلندی آوردند، مادر شهیدی که در کنارمان ایستاده بود را نشان دادند و گفتند مقام شما با مقام این مادر شهید یکی است. همسر این جانباز 70 درصد بیان می کند: هیچ وقت پیش خدا و بنده خدا از این وضعیت گلایه نکردم، ولی فشار این اتفاق آن قدر بود که تا مدت ها صبح ها به یک دکتر مراجعه می کردم و بعد از ظهرها به یک دکتر دیگر، این اتفاق برای من بسیار سنگین تمام شد، گاهی می گفتم کاش رجب قطع نخاع می شد ولی این اتفاق نمی افتاد، بچه ها نیز کوچک بودند، نمی توانستند با شرایط کنار بیایند و با دیدن چهره پدرشان می ترسیدند. فرزند بزرگ حاج رجب هم می گوید: برای یک کودک دبستانی سخت بود که پدرش در این وضعیت باشد ولی شاید معجزه خدا بود، اینکه هیچ حس بدی نداشتم، پدر را خودم حمام می بردم، لباس هایش را تنش می کردم و با همان سن کم، همه جا با او می رفتم. حاج رجبی که نه دهان دارد، نه فکی و نه دندانی، حالا آرزویش شده تا بعد از 26 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی را بخورد، همسرش می گوید تا یک سال فقط با سرنگ به حاج آقا غذا می دادم. او 27 سال است که فقط مایعات می خورد. در طول تمام این سال ها کسی پیدا نشد که درد دل ما را بفهمد، فقط می گفتند خدا اجرتان دهد، حاج رجب تنها 30 درصد سلامتی داشت که آن هم دو سال گذشته سکته قلبی کرد و مجبور به انجام عمل قلب باز شد، همیشه می گویم خوش بحال شهدا که شهید شدند، رفتند و راحت شدند، شوهر من جلوی چشمانمان روزی چند بار شهید می شود. در این لحظه فرزند بزرگ حاج رجب دو سال گذشته را به یاد آورد که پدرش را به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بستری کرده بودند، او می گوید: سکته ای که پدرم دو سال پیش کرد از سنگینی همین حرف های مردم بود، زمانی که حاج آقا عمل قلب باز در بیمارستان داشتند، در بخش آی سی یو مانیتورهایی برای ملاقات کنندگان جهت آگاهی از وضعیت بیمارشان نصب شده بود. وقتی برای ملاقات پدر به بیمارستان آمدیم، متوجه شدیم که مانیتور اتاق حاج آقا را قطع کرده اند، با پرس وجوهایی که کردم فهمیدم مردم شکایت کرده و از تصویر پدرم ترسیده بودند، به همین دلیل مانیتور اتاقش را قطع کردند، این قدر رفت و آمد کردم تا پس از مدتی تصویر وصل شد ولی از دور پدرم را نشان می دادند. او تصریح می کند: پرستار اتاق پدرم برای دادن قرص هایش با حالتی خاص دم در اتاق می ایستاد، در حالیکه صورتش را به سمت دیگری می برد تا پدر را نبیند، قرص ها را دست من می داد تا به او بدهم، درحالی که این ها وظیفه پرستار است، من به آن پرستار گفتم، پدرم ترس ندارد، او فقط یک جانباز است، همین. ما غرق سوال و جواب و نگاه به صورت نداشته حاج رجب بودیم و او نگران دهان خشک مهمانانش، در طول مصاحبه بارها صحبت های فرزند و همسرش را قطع می کرد و با دستانش به سمت میوه و چای هایی که مقابلمان بود اشاره می کرد، به اصرار حاج رجب گلویی تازه می کردیم و دوباره سوال و جواب هایمان را از سر می گرفتیم. دو سال است که کسی به همسرم سر نزده از خانواده اش پرسیدم در این 26 سال که حاج آقا جانباز و از کار افتاده شده بودند با داشتن 6 فرزند آیا مشکل مالی هم داشتید؟ همسرش پاسخ داد: با همان حقوق ماهانه بنیاد زندگی مان می چرخد، چند سال پیش خانه ای برایمان گرفتند که برای داماد کردن آخرین فرزندم مجبور شدم آن را بفروشم و در حال حاضر هم مستاجریم، یک بار به بنیاد جانبازان زنگ زدم و گفتم برای عروسی یکی از فرزندانم یک میلیون تومان وام می خواهم، آن ها هم پاسخ دادند ما پول نداریم قبض آب و برق اینجا را پرداخت کنیم، چگونه به شما وام بدهیم؟ همسر حاج رجب تاکید می کند: من هیچ انتظاری ندارم که کمک مالی بشود، ولی حداقل اگر خبری از همسرم بگیرند بد نیست، حدود دو سال است که از طرف بنیاد هیچکس به ما سر نزده، دلیلشان هم این است که بنیاد پول آژانس برای سرزدن به جانبازان را ندارد، به نظرم بنیاد بین جانبازی که روی ویلچر می نشیند، با سایر جانبازها تبعیض قائل می شود. حاج رجب 26 سال در آرزوی دیدن مقام معظم رهبری است اگر حاج رجب را از نزدیک می دیدی، کنار آمدن با این جمله که دو سال است کسی به او سر نزده، برایت بسیار سخت می شد، خواستم سوال کنم در طول این 26 سال چه کسانی به دیدن حاج آقا آمدند، آیا ایشان دیداری با مقام معظم رهبری، امام جمعه مشهد یا ... که پسرش با خنده ای حرفم را قطع کرد و گفت: دو سال گذشته قرار بود پدرم در حرم امام رضا دیداری با رهبری داشته باشند، ولی وقتی در صحن حرم مسوولان با چهره پدرم روبه رو شدند طور دیگری برخورد کردند. من نمی توانستم پدرم را با این وضعیت تنها در میان آن جمعیت رها کنم، با او از حرم برگشتم در حالی که آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری همچنان بر دلش مانده است. فرزند این جانباز 70 درصدی می گوید: حاج آقا خیلی مظلوم است، بدنبال جایگاه نیست، ولی داشتن یک دیدار با رهبری فکر نمی کنم برای چنین جانبازی خواسته بزرگی باشد. سخن گفتن از 26 سال تنهایی حاج رجب و فرزندانی که یک بیرون شهر رفتن با پدر، بزرگ ترین آرزوی شان شده تمامی نداشت، وقتی یکی از عکس های او در اینترنت و برخی شبکه های اجتماعی منتشر می شود، عده ای نظر می نویسند خدا به این مرد اجر دهد، اما دلیل نمی شود که فرزندانش با سهمیه به دانشگاه بروند. این حرف ها بر دل دختر کوچک حاج رجب که از وقتی به دنیا آمده صورت پدر را به همین شکل دیده، سنگینی می کند، او با بغضی که سعی در فرو بردن آن دارد، می گوید: به پدرم افتخار می کنم، او سایه سر ماست، اما طاقت نگاه ها و حرف های مردم را ندارم. باور کنید حسرت یک پارک رفتن یا زیارت رفتن برای یک کودک آن قدر بزرگ است که با یک سهیمه کنکور نمی توان آن را جبران کرد، من درس خواندم و امسال بدون استفاده از سهمیه به دانشگاه رفتم. دلم می خواست بنشینم کنار حاج رجب تا جواب همه سوالاتم را از دهان نداشته خودش بشنوم، زبان او برای حرف زدن خیلی سخت می چرخید، اما دیگر طاقت نیاوردم، کنارش نشستم، پرسیدم حاج آقا حرم امام رضا که می روی از او چه می خواهی؟ آرزویت چیست؟ دور گوش هایش باندپیچی بود و صدایم را به سختی می شنید، سوالم را بلندتر تکرار کردم و گوش هایم را تیزتر، خودکارم را آماده در دستانم گرفتم تا از آرزوهای حاج رجب کلمه ای را جا نیندازم، دیدم دو دستش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت می خواهم خدا از من راضی باشد منتظر بودم تا حرفش را ادامه دهد، اما با دستمالی که در دستش بود گوشه همان چشم کوچکی که در صورتش کمی سالم مانده بود را پاک کرد و دیگر چیزی نگفت. حالا حاج رجب با سیرت است و بی صورت، در میان مردمی راه می رود که همه آن ها بی آن که بدانند این صورت را چه کسی و برای چه چیزی از او گرفته، نگاهشان را از حاج رجب می دزدند، شاید حق دارند، نمی دانند که او صورت داده برای نترسیدن ما، برای آرامشی که هنگام غذا خوردن در یک رستوران به آن نیاز داریم، رستورانی که روزی گذر حاج رجب و فرزندش به آن جا افتاد و صاحبش به خاطر آرامش مشتری هایش او را به آنجا راه نداد. خودش زبانی برای گلایه کردن ندارد، اما دل همسرش سخت شکسته، دلگیر است از وقتی که با شوهرش بیرون رفته بود، مادری که فرزندش گریه می کرد آنها را می بیند، انگشت اشاره اش را سمت حاج رجب دراز می کند و می گوید پسرم اگر گریه کنی می گم این آقا تو رو بخوره . برای همسرش سخت است تا به مادر آن کودک بفهماند شوهرش صورتش را فدا کرده تا دیگر هیچ کسی جرات نکند در خاک وطنش به فرزندان این کشور نگاه چپ بیندازد. نمی دانم چگونه، اما آسان نیست جبران زخم زبان ها و نگاه هایی که باعث شده تا آخرین خاطره بیرون رفتن دو نفره این زن و مرد به دو سال قبل باز گردد و آنها دو سال از اینکه نمی توانند با هم به پابوسی امام رضا(ع) بروند حسرت بخورند . همسرش می گوید: طاقت شنیدن حرف های مردم را ندارم، وقتی بیرون می رویم و به حاج رجب توهینی می کنند، نمی توانم ساکت باشم، جوابشان را می دهم و در نهایت دعوایی بلند می شود، حالا ترس از همین دعواها دو سال است ما را خانه نشین کرده است. به حاج رجب می گویم دلت که می گیرد چکار می کنی، در این سال ها خسته نشدی، با همان صدایی که حالا شنیدنش برایمان عادی شده بود، پاسخ داد: خستگی از حد گذشته، در هر حالتی خسته ام، چه وقت هایی که در میان جمعیت و شلوغی هستم، یا وقت هایی که استراحت می کنم، روزی هزار بار عذاب وجدان دارم که چقدر مردم با دیدن من اذیت و ناراحت می شوند. این صورت برای من عادی شده ولی برای مردم نه. حاج رجب نوه هایی هم دارد که بودنشان او را کمی از تنهایی درآورده، در طول مصاحبه شنیدن غصه های پدربزرگ برایشان آسان نبود، دور او می گشتند و هوایش را داشتند، نادیا، نوه بزرگش کلاس پنجم دبستان است، او می گوید: جشن تولدهایمان را اینجا در خانه پدربزرگ می گیریم، عیدها پیش او می مانیم و پدربزرگ به ما عیدی می دهد، دوست داریم با او بیرون برویم اما طاقت حرف های دیگران را نداریم. اما عشق که باشد، خلاصه شدن زندگی برایت در یک چهار دیواری آن قدرها هم تلخ نمی شود، کنار همسرش نشستم، آرام به او گفتم در این 26 سال فکر جدایی به سرتان نزد، خندید و گفت: چند سال پیش همسر یکی از جانبازان که دوست من هم بود، زنگ زد، گفت اگر شوهر من وضعیت حاج رجب را داشت حتما از او جدا می شدم ، بعد از این تماس تلفنی تا چهار سال نتوانستم با این دوستم ارتباط برقرار کنم، حرفش به دلم سنگین آمد و به شدت مرا ناراحت کرد. از حاج خانم می پرسم شما که اکثرا در خانه اید، با آقا رجب دعوایتان هم می شود، صورتش غرق تبسم می شود و می گوید بله، چرا دعوا نکنیم گفتم آخرین بار کی دعوایتان شد، با لبخندی که حال و هوای ما را هم عوض کرد، گفت قبل از آمدن شما ، پرسیدم سر چه چیزی، پاسخ داد: داشتم برای آمدن شما خانه را آماده می کردم که حاج آقا با فلاسک چایی اش آمده بود بالای سرم و اصرار داشت تا همان لحظه برایش چایی درست کنم. *** به صورت نگران حاج رجب نگاه می کنم که گویا این روزها در هیاهو و کش مکش های سیاسی گم شده، او روزگاری برای این نگرانی جانش را کف دستانش گذاشت، بی سر و صدا رفت، بی سر و صدا و بی صورت هم بازگشت تا امروز منافع ملی و صورت نداشته اش در میان دلواپسی های نابه جای عده ای به فراموشی سپرده شود. حاج رجب نقاب نمی زند، برخلاف خیلی از آدم هایی که چهره واقعی شان را پشت شعارها و نگرانی های ساختگی شان پنهان می کنند، او با همین حالش هم از فضای سیاسی کشور بی خبر نیست، از میان برنامه های تلویزیونی فقط اخبار را نگاه می کند و از هیچ راهپیمایی یا انتخاباتی جا نمی ماند . حاج رجب خودش است، بی هیچ نقابی، حتی می توانی لبخند خدا را بر روی لب های نداشته او ببینی، صورت حاج رجب جایی جا مانده که هرگاه خواستی روی ماه خدا را ببینی، می توانی به اینجا بیایی، اینجا می توانی امضا و دست خط خدا را ببینی که بدون هیچ پرده ای بر صورت او به یادگار مانده است. ...
گروگان ها، گروگانگیران را به قتل رساندند
میراث کرده بود و اختلافاتشان بر سر همین مسئله بود. با این اطلاعات، عامل جنایت دستگیر شد و با اعتراف به قتل پدر و نامادری اش گفت: وقتی مادرم فوت شد، پدرم با زن دیگری ازدواج کرد که از او نیز صاحب فرزند شد. در این مدت همیشه تصور می کردم که پدرم هوای مرا ندارد و با هم دچار اختلافات مالی شدیم. روز حادثه بر سر همین مسئله نزد او رفتم اما باز هم وی حاضر نشد تن به خواسته ام بدهد. من هم عصبانی شدم و با چاقو به ...