سایر منابع:
سایر خبرها
با کِل زدن از فرزندم استقبال می کنم
شهید والا مقام از شادی و سرور خویش در مراسم استقبال از پیکر مطهر این شهید خبر داد و افزود: من فرزند خویش را به خدای متعال سپردم و او جان و وجود خویش را در این مسیر اهدا کرد و من قطعا از بازگشت ایشان با شادی محلی (کِل) هلهله و شادی استقبال می کنم و شما انتظاری جز این از یک مادر بعد از بازگشت فرزند خویش نداشته باشید. این مادر صبور که بعد از 30 سال چشم انتظاری فرزند خویش را به زودی در آغوش ...
مسلمان شدن چندتازه مسلمان اززبان خودشان
فقط او را راهنمایی کردم. کوئل تازه مسلمان به آرامشش در حرم اشاره می کند: حضور در این حرم احساس امنیت و آرامشی عجیب به انسان می دهد که نمی توان آن را جای دیگر تجربه کرد. در جستجوی حقیقت سیمونا از دانمارک آمده تا بعد از سال ها تحقیق به اسلام مشرف شود. شهادتین را که بر زبان جاری می کند احساسش را شرح می دهد: از اینکه توفیق حضور در این فضای ملکوتی را به دست آوردم، خیلی ...
هنرمندان در شهرستان ها یتیم اند/ بزرگترین حسرتم این است که چرا عکسی از پدربزرگم نگرفتم
! زمانی که وارد کوشک قاضی می شوید چه خاطره ای برای شما تداعی می شود ؟ من وقتی وارد کوشک قاضی می شوم حسرت این را می خورم که چرا عکس پدربزرگم را نگرفتم. چون پدربزرگم لباس ناصر الدین شاهی می پوشید با کلاه و عبای ناصر الدین شاهی. دومین حسرتم این است که چرا آن خانه ای که من در آن بزرگ شدم به دست وارث افتاد و خانه را فروختند. نگاه مسئولین به شعر، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب چه ...
از استرس روز کنکور تا قبولی با رتبه 22 و انتخاب رشته پزشکی دانشگاه تهران
رشته موردعلاقه خود امتحان کنم. با توجه به محرومیت یک ساله ام به دلیل انصراف از دانشگاه دولتی یک سال اجازه شرکت در آزمون کنکور را نداشتم و سال تحصیلی 94 دوباره در آزمون کنکور شرکت کردن و در رشته تجربی موفق به کسب رتبه 22 منطقه سه و 216 کشوری شدم. شغل پدر و مادر شما چیست؟ پدرم از کارکنان پارک ملی گلستان و مادرم هم خانه دار هستند. صبح روز کنکور چه احساسی ...
پدر شهید مهدیزاده به فرزند شهیدش پیوست
به گزارش خبرنگار به نقل از نیریمیز ، پدر بزرگوار شهید جمال مهدیزاده امروز به علت بیماری و کهولت سن درگذشت. مجلس ترحیم آن مرحوم امروز از ساعت 16 الی 18 در مسجد جنتسرای نیر برگزار خواهد شد. سخنانی از پدر بزرگوار شهید: تولد اولیه و دوباره ی او در شهریور ماه بود روز ششم شهریور ماه سال 1352 بود که خداوند او را به من جلال مهدیزاده و همسرم فضه شعبانی عنایت فرمود. ...
مراسم بزرگداشت آیت الله فیروزآبادی برگزار شد
...، عقلانی عمل می کرد و این نشانه کسانی است که در مکتب فقهی امام صادق(ع) پرورش یافته اند. در ابتدای این مراسم نیز حجت الاسلام و المسلمین اصلانی مدیر ناحیه شیخ صدوق، ضمن گرامیداشت مقام آیت الله فیروزآبادی اظهار داشت: ایشان حدود صد و چهل سال پیش در شهرری دیده به جهان گشودند. تحصیلات ابتدایی خود را در تهران گذراندند و چون بعد از فوت پدر مسئولیت خانواده را به عهده داشتند همزمان با تحصیل ...
طلبه شهیدی که به شیخ شجاع معروف بود
اشاره و خاطرنشان کرد: امسال به یکی از شهدای مدافع حرم متوسل شدم و از وی خواستم تا خبری از پدرم بیاید، تا این که 175 شهید غواص کربلای 4 را تشیع جنازه کردند و به خانواده ما خبر دادند که پدرمان جزء این شهیدان است. وی با بیان این که شهیدان می توانند بهترین دوست برای جوانان باشند، ابراز داشت: زمانی که در ستاد معراج استخوان پدرم را مشاهده کردم، تمام غم و غصه های سی سال فراغ را از یاد بردم. ...
حضور بانوان طلبه پاکستانی در بیت علامه طباطبایی(ره)
بیشتر بار زندگی بر دوش مادرم بود، تصریح کرد: پدرم هرگز در مقابل خواسته های معقول ما پاسخ منفی نمی دادند و همیشه برای دختران ارزش بالایی قائل بودند. فرزند علامه طباطبایی به آموزش احترام به بزرگان در خانواده خود اشاره کرد و گفت: آنها ما را به نماز و احترام به بزرگ ترها بسیار تشویق می کردند و به من تاکید داشتند باید به خانواده همسرم احترام زیادی قائل باشیم. وی با بیان اینکه ...
روایتی از یک پدر و 11 فرزند شهیدش +تصاویر
... چهلم شهید زین الدین بود که از جبهه برگشت و آمد منزل ما. همسرم به او گفت: اسماعیل، دیدی زین الدین هم رفت؟ او جواب داد: زن عمو، شما اگر بخواهی گوجه بخری، خوب هایش را جدا نمی کنی؟ خوب خدا هم خوب هارو جدا نکنه؟ خاطرم هست روزی اخوی ما حاج حمزه به او گفت اسماعیل، فلانی از دستت گله دارد. گفته اگر اسماعیل نامه داده بود پسر مرا از کردستان می آوردن. اسماعیل گفت: عمو خدا از من گله نکند، هرکسی ...
پیشتازی کردستان در پرداخت زکات/ تامین 242 واحد مسکونی برای نیازمندان از محل جمع آوری زکات
فرزندان در کنارش او را به خود می آورد. او می گوید: سال هاست در منزل مردم کار و نظافت می کنم و امروز دیگر توان و رمق ادامه این کار را ندارم، فرزندانم امروز بزرگ شده اند ولی مشکلات اقتصادی و فشارهای روحی که پدر معتادشان به آنها تحمیل می کرد مانع از ادامه تحصیل آنها شده و امروز هم به واسطه نبود شغل خانه نشین هستند. فرزند کوچکش که حدود 12 سال دارد تنها عضو در حال تحصیل در این خانواده ...
سید بزرگواری که با تذکر به زن بدحجاب نابینا شد + عکس
حق و اقامه امر به معروف و نهی از منکر بود و به همین دلیل به شهادت رسید، خاطرنشان کرد: بسیاری از پیشوایان و بزرگان دین در طول تاریخ به جرم دفاع از حق کشته یا مجروح شدند. وی افزود: چند سال پیش حجت الاسلام و المسلمین مصطفوی از علمای تهران به زن بدحجابی گفت چرا در جمهوری اسلامی که صدها هزار نفر برای ایجاد و تداومش شهید یا جانباز شدند با این وضعیت در خیابان ظاهر می شوی؟ بعد از این سخن مردی ...
روایت کفشدار مسجد گوهرشاد از جنایت رضا خانی
را به زمین انداختند و زیر دست و پا گرفتند و زدند و بعد هم بیچاره را عده ای بردند توی جایگاه قایمش کردند. آخر شب رفتم وضو بگیرم دیدم بهلول منبر است و از آنجا به صحن نو رفتند. نواب احتشام هم جلو نشسته بود و بهلول قضایای شب عاشورا را تعریف می کربد و گفت سید الشهدا شب عاشورا عبا را کشید روی صورتش و گفت هر کس اینجا بماند فردا کشته می شود هر کس می خواهد برود و اینجا غنیمت چیزی خبری نیست، فقط ...
بنی صدر از مصاحبه طفره رفت/ شانزده نهاد مهم آرشیو خود را در اختیار ما قرار ندادند/ با افتخار جایزه ام را ...
بود که دربارۀ فقر و محرومیت های مردم چند فیلم کوتاه تولید کرد. مشابه با آنچه سیدمرتضی آوینی در مستندهای بشاگرد صورت داد. دیالمه بعد از انقلاب، دو سه فیلم داستانی کوتاه ساخت که یکی از آنها به نام دست ها در نزد خانواده شان حفظ شده است. برای ما جذاب بود که شهید دیالمه به حیطۀ فیلمسازی نیز ورود یافته. فیلم به این موضوع می پردازد که از دست ها چه کارهای خوب و بدی برمی آید. تنها جایی که من در نریشن رأی ...
علامه محمدتقی بهلول و قیام تاریخی مسجد گوهرشاد
مرحوم بهلول هم همین طور. ایشان با داماد ما، مرحوم حاج شیخ احمد سعیدی قوچانی دوست بود و من چند بار که به قم رفتم، ایشان را در منزل همشیره دیدم. بعد از فوت مرحوم آقا هم گاهی که به مشهد می آمد، سری هم به ما می زد. هیچ وقت در جایی ساکن نبود. * هنوز منبر می رفت؟ نمی دانم، ولی یک بار در روز جمعه ای در منزل جلسه روضه داشتیم و همه جای خانه پر از جمعیت بود. حاج شیخ احمد سعیدی قوچانی در ...
برادران! مبادا در غفلت بمیرید
تحویل جامعه دادید، راهش راه حسین (ع) و سر نوشتش سر نوشت حسین (ع) و یارانش است. مادر، در سوگ من اشک مریز و در غم از دست دادانم گریه نکن. زیرا همان طور که قبلا چندین بار گفته ام من متعلق به شما نیستم، امانتی هستم که خدا به شما داده و سپس آن را از شما پس گرفته است. پس نباید در غم از دست دادن چیزی که متعلق به شما نبوده ناراحت باشید. پدر و مادر خوبم! بدانید که اگر مرگ من در پیشگاه خدا شهادت محسوب می ...
رمز موفقیت زندگیم توکل کردن به خداست
خدا را فراموش نکردم و در این کار پشتکار زیادی داشتم . کار آفرین لرستانی عنوان داشت: در کارم دو نفر مشوق اصلی کارم بودند؛ یکی مادر بزرگم و دوم همسرم که خدا را شکر می کنم که خداوند همسری خوش اخلاق بهم داده. با توجه به اینکه از سال 1356 با هم ازدواج کردیم حتی یک بار در زندگی اختلاف نداشتیم؛ همسرم بیکار است اما زندگی خوبی داریم. البته همسرم همیشه مرا را در زمینه کارم تشویق می ...
سیب های خوش عطری که وقت چیدنشان بود
می خواستیم نام مرتضی بگذاریم که با تولدش در میلاد امام حسن مجتبی(ع) اسمش را با خودش آورد. زهرا سرایی همسر شهید مصطفی که حدود 15 سال را با مصطفی زندگی کرده می گوید: می خواستیم برای شهید مصطفی جشن تولد بگیریم روز تولدش پنجم مرداد ماه است که درست همان وقت خبر شهادتش رسید. اول می گفتند زخمی است بعدا فهمیدیم شهید شده است. به هرحال اگرچه از نبودنش غصه دار هستم اما او عاقبت خوبی نصیبش شد که ...
به گزارش سراج24 ،لیلا محمدی متولد شهرستان میانه می باشد که دوره داستان نویسی را در حوزه هنری گذرانده ...
...> شروع کتاب با خاطره زیبایی از راوی اصلی یعنی کبری آغاز می شود: هرسال که به فصل بهار نزدیک می شدیم، خانه ما حال و هوای دیگری پیدا می کرد. از اول اسفند ماه در فکر مقدمات سال تحویل بودیم. من انواع و اقسام سبزه ها مثل گندم، عدس، ماش و رشاد(شاهی) را می کاشتم. وقتی سبزه ها بلند می شدند، دور آنها را با روبان های رنگی تزئین می کردم و روی تاقچه می گذاشتم. به کمک بچه ها همه خانه را تمیز می کردیم.... . بعد از ...
از راه کشاورزی امرار معاش می کنم / مسئولین به اندازه پول تو جیبی هم کمک نمی کنند
کردید ؟ به نام خدا. سجاد مختاری هستم متولد 1375 روستای کبک آباد از توابع بخش ششده و قره بلاغ شهرستان فسا . حدود دو سال پیش شهر ششده و قره بلاغ یک امتیاز تیم ساحلی گرفت در سطح کشوری . همراه این تیم به شیراز رفتیم همان سال برای تیم ملی امید ب مرحله اول انتخاب شدم در اردو حدود 80 نفر بودیم و چون سال اولم بود تجربه ای نداشتم به مرحله بعد نرفتم از همان موقع به فوتبال ساحلی علاقه پیدا کردم و ...
حاج آقایی که قلبها راتسخیرمیکند+تصاویر
...، اظهار داشت: همواره سعی کرده ام در مجالس شادی و یا عزای مردم این شهر شرکت داشته باشم و همین امر نیز باعث شده اخوت و دوستی بنده با مردم روز به روز بیشتر شود. همراهی همسر در تبلیغ دین این مبلغ امور دینی با اشاره به علاقه و همکاری همسرش در امر تبلیغ اظهار داشت: همسرم همواره در این راه مرا یاری کرده و با برگزاری کلاس های مختلف هنری و فرهنگی نقش بسزایی در موفقیت بنده داشته ...
من و 4 پسرم استقلالی هستیم/ این روزها دلم هوای مدینه دارد
نگاهی به زندگی شخصی و حرفه ای رضا تقی پور داریم: سین: چندمین فرزند خانواده هستید؟ جیم: سومین فرزند سین: چه سالی ازدواج کرده اید؟ جیم: سال 1364 سین: چگونه با همسرتان آشنا شدید؟ جیم: همسرم، همکلاسی خواهرم در دانشگاه بود و خواهرم ایشان را به خانواده معرفی کردند. سین: چند فرزند دارید؟ جیم: 4 پسر، اولین فرزندم ...
اگر خیانت بنی صدر نبود ارتش نمی گذاشت خرمشهر اشغال شود/ اجرای عملیات شناسایی در عمق خاک عراق، 3 ماه قبل ...
از دست ارتش و تمرکز آن در نزد سیاسیونی همچون بنی صدر خائن عنوان کرده و می افزاید: اگر خیانت بنی صدر در توزیع تجهیزات و تزریق نیرو به مدافعان خرمشهر نبود، حتی یک وجب از خاک این شهر به اشغال صدامیان در نمی آمد. سرهنگ قمری 73 ساله که 51 سال است لباس ارتش را بر تن دارد، در خصوص وضعیت جسمانی خود می گوید: "سرخ رگ، و سیاه رگ های پای چپم منصوعی، و از نوعی پلاستیک است. از ناحیه ریه شیمیایی هستم ...
اولین مداحی انگلیسی را روی چهارپایه در منهتن خواندم
روی آن و ان یکاد نوشته بود را به شما هدیه دادند و برای شما یک برگه دست نویس گذاشتند. با این دست نویس من ساعت ها گریه کردم! آن آقا برای من نوشته بود که: تقدیم به برادری که بعد از سال ها گرما و شور محرم را به تورنتو برگرداند. مداحی در خانه مادر شهید در تورنتو کانادا خاطره بعدی اش برمی گردد به مادر شهیدی که در تورنتو ساکن هستند. مادری که دو پسر شهید به نام های محمدمهدی و ...
اینجا رؤیاهای کودکی آجر می شود
به ماشینم می رسانند. کنجکاوی می کنند. سرشان را داخل ماشین می کنند و سؤالاتشان شروع می شود. : عمو اون چیه؟ : سه پایه دوربین : دوربین! میشه از ما عکس بگیری؟ و چند دقیقه بعد بچه ها تکیه داده اند به دیواری که سایه کم رمقش دلچسب است در گرمای نیمروز مرداد. عکس می گیرم از بچه هایی که زود با من رفیق می شوند، بچه هایی که آفتاب صورت و دست و پای آنها را بد جور ...
موتورسواران، طلا فروش وکیل آباد را به قتل رساندند/تکه تکه کردن اعضای خانواده 7 نفره با چاقو/قاتل ...
رحم به همسر باردارش هم رحم نکرد پلیس روسیه یک مرد حدود 50 ساله را که به کشتن زن و شش فرزند خود و قطعه قطعه کردن بدن آنها در نیژنی نووگرود در شرق مسکو مظنون است، بازداشت کرد . عملیات 125 برای نجات کارگر جوان از دستگاه بتن ساز + تصاویر بی احتیاطی کارگر افغانی هنگام کار، سقوط وی را به دستگاه بتن ساز در جاده شهریار به همراه داشت. آتش سوزی شرکت کروز مهار شد + تصاویر ...
گفتگویی خواندنی با مداحی که مقیم کانادا می باشد
مردم به اهل بیت است نه به شخص من. در همین فضا بانی مسجد فرشی را به من دادند و گفتند: آقایی که این فرش را آوردند که ظاهرش هم خیلی به دینداری هم نمی خورد و شاید اندیشه سیاسی اش هم قبل انقلابی باشد. آن آقا فرشی که روی آن وان یکاد را نوشته بود را به شما هدیه دادند و برای شما یک برگه دست نویس گذاشته است. با این دست نویس من ساعت ها گریه کردم! آن آقا برای من نوشته بود که: تقدیم به برادری که بعد از سال ها ...
ماجرای بازدیدشهیدبابایی از یک پادگان
اسب نمی شوم چون بعد از سوار شدن بر اسب برای یک لحظه احساس کردم غرور مرا گرفت. خلاصه عباس از اسب پیاده شد و این نقش را به صورت پیاده اجرا کرد، او که یک سرهنگ خلبان و فرمانده پایگاه هشتم شکاری بزرگترین پایگاه نیروی هوایی بود، از غروری که ممکن بود به علت سوار شدن بر اسب بر او مستولی شود، اینطور وحشت داشت. راوی: مرحوم حاج اسماعیل بابائی- پدر شهید *** شهید ...
301 سوال از بابک زنجانی راننده سابق رییس بانک مرکزی که از سالامبور فروشی آغازو می گوید :فقط 10 میلیارد ...
هزار میلیارد تومان سرمایه دارد. ساعت 100 میلیون تومانی به دست می کند و بیش از 60 شرکت دارد. بابک زنجانی یک سال است که در خبرها جا باز کرده است. هر بار هم که ظاهر می شود تیتر اول است. صدای نازکی دارد و راحت می خندد. مصاحبه با بابک زنجانی آنقدر ماجرا دارد که ترجیح می دهم ماجرای جدیدی به آن اضافه نکنم. فقط پیشنهاد می کنم این مصاحبه را تا آخر بخوانید. هر چند بیش از 16 هزار کلمه باشد. ◄ 301 سوال از ...
ناگفته های همسر شهید عباس دوران پس از 31 سال
"نه قبر و مزاری که عصر پنج شنبه ها و صبح های جمعه راه بگیری و بروی و گلابی بپاشی و یک دل سیر گریه کنی و نه دل خوشی که بتوانی یک لحظه خودت را از داغی که دیده ای رها کنی. به گزارش جماران به نقل از خبرآنلاین، نرجس مکاری زاده-21 ساله بودم که عباس شهید شد. من ماندم و یک پسر که 9 ماه را هم تمام نکرده بود. بعد از شهادت عباس دوران، شش سال تمام من بودم و دوران بی خبری از زندگی ام ، از حال و ...
پدر شهید: به دلم افتاد که علی شهید شده است
خبر شهادتش کردم. مادر علی هم چون قرار بود خدا به ما نوه ای بدهد به انگلیس رفته بود تا پیش دخترم باشد و عروسم یعنی همسر علی پیش من بود. آن وقت فرزند علی دنیا نیامده بود و همسرش حامله بود . بعد از ظهری بود که در خانه نشسته بودم. سیدحسن رسولی، حسین خالقی، اکبر نوجوان و ابراهیم شفیعی به منزل ما آمدند. ابراهیم پرسید: از حاج علی چه خبر؟ من هم دو تا متلک بهشان انداختم و گفتم نمی خواهد چیزی ...