چهارشنبه ۱۶ خردادساعت ۰۶:۳۸Jun 2024 5
جستجوی پیشرفته
فاش نیوز ۱۳۹۶/۱۲/۲۳ - ۰۹:۴۴

پسری با کفش های کتانی

نفهمیدیم یک ساعت و چهل دقیقه چگونه گذشت؛ از بس که با همه داغ دیدگی، خوب و دلنشین حرف زد. قلنبه سلنبه حرف نمی زد. جاری زندگی خود و فرزندش را با سادگی تمام مرور کرد. و چقدر زلال! می خواست عیادت بیمار برود مرد داغدار اما ما را که دید برگشت و گفت بفرمایید ... ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)

برچسب خبرهای مرتبط