سایر منابع:
سایر خبرها
درخواست اعدام برای سارقان مسلح
جدا شد. نقش دختر جوان در سرقت از طلافروشی چه بود؟ او دانشجوی دانشگاه آزاد است. قهوه خانه من در نزدیکی دانشگاه است. هشت ماه قبل به قهوه خانه ام آمد و با او آشنا شدم. او به من علاقه پیدا کرد و قرار بود با هم ازدواج کنیم تا اینکه چند روز قبل از حادثه موضوع سرقت را به او گفتم و او قبول کرد با ما همکاری کند. یعنی دختر دانشجو به یک شرور سطح یک علاقه مند شد؟ بله او خیلی مرا دوست ...
از چاله در چاه افتادم
.... مشکلم را که به دیگران گفتم همه گفتند که حالا اول زندگی است و بعد از به دنیا آمدن بچه اخلاقش بهتر می شود. باز هم صبر کردم تا خدا به ما دو فرزند داد. یک پسر و یک دختر، ولی کوچک ترین تغییری در رفتار او ایجاد نشد. دیگر نمی توانستم این زندگی را تحمل کنم پس، از او جدا شدم و همراه فرزندانم به خانه پدرم رفتم. مدتی در آنجا زندگی کردم، ولی تا آخر که نمی شد سربار پدرم باشم. باید فکری می ...
ویدا جوان و همسرش از زندگی عاشقانه و هنری شان گفتند!
شناخت پیشنهاد داد به استودیوی او برویم. آنجا برای اولین بار با ایلا آشنا شدم؛ البته صبح همان روز ایلا در تلویزیون برنامه صبح آمد را داشت. خیلی جالب بود عصر که رفتیم استودیو او را آنجا دیدم و حتی گفتم که شما همان آقایی نیستید که صبح برنامه داشتید؟ ایلا هم طوری رفتار کرد که خب، بله معلوم است که شما باید بدانید. ایلا: در آن دوره که استودیوی صدا داشتم دوستان زیادی برای کار دوبله می آمدند و تست ...
اسکندر ابراهیمی زنجانی
ها قبل بنا به دعوت آقای علی رهبری و وزارت فرهنگ و هنر سابق ، در هنرستان عالی موسیقی ملی و دانشکده موسیقی به سمت استاد عود تدریس و همکاریش تا پایان سال 1358 ادامه داشت . وی علاوه بر آشنایی با نواختن تار و سه تار ، از خطی خوش و زیبا و نقاشی و نت نویسی بهره کافی نیز دارد ، وی در سال 1336 با خانمی از بستگان نزدیکش که اهل مشهد بود ازدواج نمود و ثمره ازدواج وی یک پسر و سه دختر می باشند که خانم سهیلا ...
می گویند معتاد هستم اما من حتی سیگار هم نمی کشم
پایگاه خبری تحلیلی تازه (tazehnews.com) : به گزارش گروه فرهنگی سداد، رضا رویگردی در گفتگویی مفصل به شایعات پیرامون خود جواب داد. گزیده این مصاحبه را در ادامه می خوانید: *چند سال تنها زندگی کردید؟! به سال نرسید. چندماه بین ازدواج اول و دوم من فاصله بود. این شایعه بود که من بلافاصله از همسر قبلی ام جدا شده و با تارا ازدواج کردم. به اینگونه نبود. من از دو سال ...
طلاق برای فرار از زخم زبان مادرشوهر
سال ها سکوت کردم تا زندگی ام را حفظ کنم اما دیگر به آخر خط رسیدم، هیچوقت محبت هایم دیده نشد و برعکس خوبی هایم با بدی جواب داده شد این ها درد دل های زن جوانی است که به ایستگاه پایانی زندگی اش رسیده و پس از 19 سال پای در دادگاه خانواده ونک گذاشته تا طلاق بگیرد. سهیلا 16 سال بیشتر نداشت که به نامزدی پسر همسایه شان درآمد. اوایل همه چیز به خوبی پیش می رفت و او گمان می کرد خوشبخت ترین دختر ...
روایت ازدواجی که قلب امام راشاد کرد+عکس
خودم نبود انگار کسی مرا هول می داد من آدم بسیار قوی بودم و حاضر بودم هر کاری را در مسیر این تصمیم انجام دهم. اما از طرفی نگران روحیات پدر و مادرم بودم. شهید بروجردی برای تحقیق درمورد من، به بیمارستان آمد/ بعد از تایید ایشان با آقای شاکری حرف زدم من جواب مثبت خودم را اعلام کردم او نیز با همسرش مطرح کرد. همان روز خواهرم را دیدم برای اینکه با مخالفت شدیدی جوابم را ندهد قضیه را ...
طلاق برای فرار از زخم زبان مادرشوهر
جواب داده شد این ها درد دل های زن جوانی است که به ایستگاه پایانی زندگی اش رسیده و پس از 19 سال پای در دادگاه خانواده ونک گذاشته تا طلاق بگیرد. سهیلا 16 سال بیشتر نداشت که به نامزدی پسر همسایه شان درآمد. اوایل همه چیز به خوبی پیش می رفت و او گمان می کرد خوشبخت ترین دختر شهرشان شده اما این خوشی ها دوامی نداشت؛ به محض برپایی مراسم عقد بداخلاقی های بهنام بیشتر شد و سر هر مسأله ای دختر ...
تاکسی باغ... و... تاکسی شکلات
.... تصمیم گرفتم در دنیای کوچک خودم متفاوت باشم. این بود که یک جعبه شکلات گذاشتم در ماشین و هر مسافری که سوار می شد، بهش تعارف می کردم. دیدم جواب خوبی می دهد. مسافرها اولش اخماشون تو همه اما بعد از اینکه شکلات برمی دارند و با هم صحبت می کنیم، روحیه شون عوض می شه. از اینجا بود که تاکسی شکلاتی به وجود اومد و من الان 13 ساله که مشغول این کارم. یه ویژگی دیگه این تاکسی هم اینه که برعکس همه ماشینا بوق ...
شهادت حاج حسن توفیق خدمت به یک جانباز را از من گرفت
خاطرات و عشق ورزی کند. بعد از جانبازی همسرتان، خودتان خواستید که زندگی با ایشان را ادامه بدهید؟ همسرم بعد از جانبازی مرا آزاد گذاشته بود تا تصمیم بگیرم زندگی را ادامه دهم یا نه. اما من خواستم کنارش باشم. او هم قول داد از خدا بخواهد شریک جهادهای اش باشم. با این شرط بسیار دلگرم شدم و سختی ها برایم آسان تر شد. در زمان حیاتش از اینکه شاهد دردهایش بودم برایم خیلی سخت بود اما وقتی ...
نسل ما، خسته است!
...، همه به هم اعتماد خواهند داشت دیگر! بعد، دلیل ندارد که همه مشکلات جامعه در یک روز روی سر ما خراب شود. خب، اتفاق یک مرتبه می افتد! مهدیه: این من هستم که خودم را در اتفاق می اندازم. وقتی کسی به شما گیر بدهد، تا خودت نخواهی، کاری با تو ندارد، می توانی راهت را بکشی و بروی. تازه، جامعه که بی در و پیکر نیست. من یک دختر 16-15 ساله آن قدر بی د ست وپا و بی ثبات ام که وقتی راه می روم همه اذیت ...
مرور صفحه فرهنگی روزنامه ها با صفحه فرهنگ در رسانه در بولتن نیوز
رسانه های مختلف دیگری که وجود دارد، می توان به همه آن ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است... به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه فرهنگ در رسانه به بازخوانی و بازنشر اصلی ترین مطالب فرهنگی روزنامه ها بپردازیم . به عبارت دیگر، فرهنگ در رسانه تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور . تا به این طریق، حداقل اصلی ...
قوی ترین مدیران بدون مردم به بن بست می رسند
فرموده بود؛ پسر ابوطالب سرپرستی امتم حق توست. اگر به درستی و عافیت تو را سرپرست خود کردند و با رضایت درباره تو به وحدت نظر رسیدند کارشان را به عهده گیر و بپذیر؛ اما اگر درباره تو به اختلاف افتادند، آنان را به خواست خودشان واگذار، زیرا خدا راه گشایشی به روی تو باز خواهد کرد . او ادامه داد: ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، سخنی را از امیرمومنان نقل کرده که از نظر مضمون مانند سخن پیش است ...
"مهدی پاکدل" چگونه "ابوطالب"شد؟
. همان موقع می گفتم خدایا یعنی من هیچ شانسی ندارم توی این فیلم باشم ؟ یعنی هیچ کسی با من تماس نمی گیرد؟ ضمن این که دورادور شنیدم که اصلا همه بازیگران فیلم را انتخاب کرده اند و کار، آماده فیلمبرداری است. دیگر کاملا ناامید شده بودم که یک روز وقتی سر یک فیلم کوتاه بودم، دیدم از شماره ناشناسی با تلفن همراهم تماس گرفته می شود، اما چون سر فیلمبرداری بودم، نمی توانستم جواب بدهم. بعد از همان ...
ماجرای جذاب آشنایی هوشنگ نصیرزاده و همسرش
آمد و زبانش هم خوب بود، آقای نصیرزاده بود که از بهبهان به اهواز آمد و استخدام شد. قرارداد ما برای این پروژه 6 ماه بیشتر نبود و بعد من به سازمان آب و برق خوزستان، مهندسی نیروگاه ها منتقل شدم و آقای نصیرزاده در شرکت نفت ماند. من آنجا تبدیل وضعیت شدم. آن زمان آقای نصیرزاده یک کتابی دست من دیده بودند که مخصوص پاسخگویی به سوال های گزینش بود. ایشان برای گرفتن آن کتاب، از اطلاعات اهواز شماره ...
آزار دختر جوان پس از شکست در خواستگاری
و به خواستگاری ام آمد، اما خانواده ام با ازدواج ما مخالفت کردند. چندی بعد پسرعمویم به خواستگاری ام آمد و با هم نامزد کردیم. ارتباطم نیز با پسر خواستگار قطع شد. عصر دیروز پس از اتمام زمان کارم، راهی خانه شدم. در کوچه ای خلوت خواستگار قبلی ام با چاقو مرا تهدید کرد و خواست سوار خودروی او شوم. دختر جوان ادامه داد: متهم مرا به پارکینگ خانه ای در تهرانپارس برد و با تهدید مورد آزار و اذیت قرار داد ...
تاکسی لبخند و جوک!
می گوید: ابتدا که هر مسافری سوار می شود، به او سلام و روز بخیر می گویم و بعد متناسب با شخصیت هر کس با او برخورد می کنم. اگر سامسونت داشته باشد، به او می گویم آقای مهندس و اگر کت و شلواری باشد، آقای دکتر! مثلا خانم 90-80 ساله با عصا می خواهد وارد تاکسی شود. تا در را باز می کند، به او می گویم: سلام دخترخانم روز شما بخیر، به به چه روز خوبی، چه هوای خوبی و... همین فرد قبل از اینکه بالا بیاید، انرژی ...
دلایل دختران مجرد برای ازدواج نکردن
ندارند و اینطوری من اولین عروس در جمع دوستانه مان می شوم که هیجان بیشتری دارد. در جواب این که منظورش از اعتماد چیست، می گوید: این که مرا نگذارد و برود سراغ خوشگذرانی خودش، این که قدر زحمت هایی که می کشم را بداند، این که وقتی دیگر جوان نبودم باز هم مرا دوست داشته باشد، بی وفایی نکند. من زندگی پدر و مادر خودم را دیده ام؛ سال ها سختی و اجاره نشینی. دیده ام که مادرم ...
فکر همه جایش را کرده بودم جز اسارت
ها پکر بودند اما بعد متوجه شدند ناراحتی آنها موجب شادی دشمن می شود پس در دلشان غصه می خوردند. بهترین خبرهم وقتی بود که مطمئن شدیم آزاد شده ایم. دل کندن از شنیدن حرف ها و خاطرات او مرا ناراحت می کند. راستش را بخواهید سخنانش کتاب می خواهد. در آخر می گوید: سال ها از اسارت آزادگان می گذرد مسئولان و اهالی فرهنگ و هنر باید به سراغ آزادگان بروند و خاطراتشان را تا قبل از فراموشی به کتاب تبدیل کنند ...
گروگانگیری 3 ساعته برای گرفتن جواب بله/ فداکار ترین پدر دنیا/ برخورد شاهین با هواپیمای شخصی+تصاویر
به گزارش خبرنگار باشگاه شبانه باشگاه خبرنگاران جوان ، اخبار باشگاه شبانه امشب در این بسته خبری گردآوری شده است... گروگانگیری 3 ساعته برای گرفتن جواب بله پسر جوان وقتی فهمید که دختر مورد علاقه اش قصد ازدواج با فرد دیگری را دارد،زبه گزارش خبرنگارباشگاه شبانه باشگاه خبرنگاران جوان گروگانگیری کشید. برخورد شاهین با هواپیمای شخصی+تصاویر حین پرواز یک فروند هواپیمای شخصی ...
ماجرای اهلیت ها و دیدارهایم با مسوولان دولت را به آیت ا... هاشمی گفتم
سیاسی برخورد کرد و اتفاقا خود ایشان هم هیچ حرف سیاسی در این دیدار نداشتند و برخوردشان کاملا فوتبالی بود. در جریان هستید که چندی قبل پسر ایشان برای اجرای حکم به اوین رفت؟ همان طور که گفتم آقای هاشمی رفسنجانی یک شخصیت خانوادگی دارند و یک شخصیت حقوقی. واقعیت این است که نمی شود زحمات ایشان را در نظام جمهوری اسلامی نادیده گرفت. آیت ا... هاشمی رفسنجانی استوان خرد کرده این انقلاب ...
برخی اسرا در بیابان های بصره زنده به گور شدند!/ قسم حضرت عباس مرا از سیاه چال نجات داد
غلامعباس یزدی از آزاده های سرافراز هشت سال دفاع مقدس گفتگویی ترتیب داده که به صورت زیر منتشر می شود خودتان را معرفی کنید و چه سالی به اسارت در آمدید؟ اول از همه خوشحالم، بالاخره بعد از این همه سال یکی پیدا شد یادی از ما کند. غلامعباس یزدی هستم متولد سال 1339، در آخرین روز تیرماه سال 67 یعنی اواخر جنگ بود که به اسارت در آمدم. تا سه سال به عنوان مفقودالاثر بودم و خانواده ام هیچ ...
پیامک هایی که باعث جنابت شد!!
فهمید من با پسر جوان رابطه دارم، اما هیج حرفی در رابطه با این موضوع به من نمی زد. وی ادامه داد: روز حادثه همسرم در خانه بود که رضا پیامک داد و از من خواست به پارک چیتگر بروم. من نیز به پارک رفتم تا او را ببینم، اما همسرم مرا تعقیب کرده بود. او تماس گرفت که کجای پارک هستم؛ من هم وقتی رازم را فاش شده دیدم، جای قرار را به او گفتم. مشغول صحبت با پسر جوان بودم که شوهرم سر رسید و نیم ساعتی با ...
قبل از ازدواج چون ما بهش جواب مثبت نمی دادیم....
یه شوهرم نداریم وقتی دلمون گرفته یه دهن آواز بخونه واسمون سقف ترک برداره، همسایه ها بیان شکایت! بعدش دعوا بشه، کتک کاری تا توی کوچه ادامه پیدا کنه، از کلانتری بیان ببرنش یه شبم آب خنک بخوره، مام زنگ بزنیم به دوستامون بیان همه دور هم باشیم بل که دلمون وا شه ......................... یه شوهرم نداریم تا قبل از ازدواج با ما اصن نمدونسته صبرو صبوری چیه ! ولی بعد از ازدواج با ما ...